Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات |
No Comments
در ديدگاه بهائي اگرچه به دنياي ديگر توجهي شده و براي بعد از اين دنيا هم دنياي ديگري تصوير شده است اما از معاد به مفهوم قيامت و رستاخيز كه در فرهنگ وانديشه اسلامي مطرح است خبري نيست رهبران و مبلغين بهائي با توجيه و تأويل نابجا و خارج از آيات قرآن مجيد در موضوع معاد مدعي دلالت اين معاني بر ظهور باب و بها شده اند
و اما اگر بخواهیم خلاصه ای از آراء و اعتقادات باب و بهائیت را در باب معاد و قیامت وبهشت و دوزخ جویا شویم خلاصه آن چنین می شود که :
۱- قیامت در هر مقطع ظهور دیانت جدید می باشد . یعنی با آمدن یک دین قیامت برای بشر و افراد در دین قبل می گردد.
۲- ایمان یا انکار ظهور پیامبر جدید دلیل برای آن می باشد که اغنام ( گوسفندان ) از اغنام حقیقی جدا و شناخته گردند .
۳- بهشت عبارت است از فرح و مسرت معرفه الله که در نتیجه ایمان به بهاء حاصل می گردد.
۴- دوزخ دوری از عرفان الهی است که نتیجه آن و منتها الیه آن دوزخ دوری از الطاف خداوند است .
۵- معاد فقط به صورت روحانی است و مفاهیم مشهور در مورد قیامت و معاد جسمانی و بهشت و دوزخ اوهام و تخیلات می باشد .
و این در حالی است که بحث معاد[1] و قیامت[2] از اصول اعتقادی اسلام[3] و تمامی ادیان آسمانی[4] است. همه پیامبران[5] الهی در کنار بحث توحید[6]، یکی از مسائلی که به آن پرداختهاند و مردم را به آن دعوت کردهاند،موضوع معاد و قیامت است.حسابرسی و رسیدگی به اعمال انسان[7] در جهان پس از مرگ[8] که همان قیامت باشد،جزء عقاید مسلّم و قطعی در بین مسلمین است و تمام کسانی که ادعای پیروی هر یک از پیامبران الهی را دارند،به نوعی معتقد به این مسئله هستند؛با این حال فرقه بهائیت[9] -که خود را دین جدیدی میدانند- عقیدهای متفاوت در مورد قیامت دارند و به طور عجیبی مسائل مربوط به آن را توجیه میکنند و از جانب خودشان عقایدی بر خلاف عموم مسلمین را مطرح میکنند. به تصرح آیات قرآن کریم در حیاط پس از مرگ حتی نوک انگشتان همچون زندگی دنیوی ساخته خواهد شد(۱). قرآن مجید[10] در صدها آیه[11] که از مساله معاد[1] بحث میکند تعبیرات کاملا متنوعی دارد که هر یک از آنها اشاره به یکی از ابعاد مفهوم معاد است، و در مجموع بیانگر عمق این مساله و اهداف زندگی پس از مرگ[8] است. از آنجا که مطالعه تعبیرات متنوع قرآن[12] درباره معاد[1] افقهای تازهای در برابر دیدگان ما در این مساله مهم عقیدتی میگشاید، به ارائه آن میپردازیم.
عمدهترین و مهمترین تعبیرات قرآنی از این مساله هشت تعبیر زیر است:
۱ـ «قیام الساعة»(رستاخیز[13]).
۲ـ «احیاء موتی» (زنده کردن مردگان).
۳ـ «بعث» (برانگیختن).
۴ـ «حشر» (جمع کردن).
۵ـ «نشر» (گستردن).
۶ـ «معاد» (بازگشت به سوی خدا).
۷ـ «لقاء رب» (دیدار پروردگار).
۸ـ «رجوع» (بازگشت به سوی او)[۱][14].
بهائیان موضوع قیامت را انکار نموده و آیات قرآن را در این باره توجیه میکنند؛از نظر بهائیان قیامت به دو بخش قیامت صغری و قیامت کبری تقسیم میشود؛در نزد آنان قیامت صغری همان عالم برزخ است که بلافاصله پس از مرگ آغاز میشود که قیامتی روحانی است؛اما قیامت کبری عبارت از نتهای دین[15] سابق و ظهور[16] پیامبر و تشریع شریعت[17] دین جدید میباشد.بنا بر این تصور،تاکنون قیامتهای متعددی بر پا شده است و در آینده[18] نیز برپا خواهد شد؛ و قیام باب و بهاء در ادامه قیامتهای گذشته،مانند قیامتهای پیامبران سلف همچون حضرت موسی[19]، حضرت عیسی[20] و حضرت محمد[21] (ص)بوده است.
قسمت مهمّي از تعاليم باب در تفسير و تشريح معاني قيامت و يوم الجزاء و بهشت و دوزخ است. بنا بگفتهء ايشان مقصود از قيامت ظهور مظهر جديد شمس حقيقت است . قيام اموات عبارت از بيداري و انتباه روحاني نفوسي است که در قبور جهل و ناداني و غفلت و ضلالت بخواب رفتهاند. يوم الجزاء يوم ظهور مظهر جديد است که بسبب ايمان يا انکار آن اغنام از ساير بهائم جدا شوند زيرا اغنام حقيقي نداي شبان مهربان را ميشناسند و از پي او روان مي گردند . بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفة اللّه و محبّت اللّه است که در نتيجهء ايمان بمظهر ظهور الهي حاصل ميگردد تا باين وسيله هر کس بقدر استعداد خود به منتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حيات جاوداني در ملکوت الهي يابد. و دوزخ حرمان از عرفان الهي است که نتيجهاش عدم نيل کمال ملکوتي و محروميّت از الطاف لايزالي است. و به وضوح تصريح گشته که اين مصطلحات غير از اين معناي ديگر ندارد و مفاهيم عامّه از قيام مردگان با جسد عنصري و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربي از اوهام و تخيّلات است. و از جملهء تعليمات آنکه انسان را پس از فناي اين جسد خاکي بقاي ابدي است و در حيات روحاني بعد از موت ترقّي و تعالي در کمالات نامتناهي است.
————————————————————
پی نوشتها :
دكتر اسلمنت، مبلغ امريكائي، در کتاب بهاء الله و عصر جدید، صفحه ۲۹ و ۳۰
۲- نجمن علمی ادیان و مذاهب،آشنایی با فرق تشیع،قم،مرکز مدیریت حوزه علمیه،۱۳۸۹ش،چاپ دوم،ص۲۰۴
https://fa.wikifeqh.ir
[۱][22] – با این اشاره به قرآن باز میگردیم، و به نمونههایی از تعبیرات فوق گوش[23]جان[24] میسپاریم.
و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون(سوره روم – آیه ۱۲) آن روز که قیامت بر پا میشود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو میروند.
۱ـ ذلک بان الله هو الحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شی ء قدیر. (سوره[25] حج -آیه ۲۶) این به خاطر آن است که بدانید خداوند[26]، حق[27] است و مردگان را زنده[28] میکند و بر هر چیز توانا است.
۲ـ و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور. (سوره[29] حج آیه ۷)
و اینکه رستاخیز[13] شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبر[30] آرمیدهاند زنده میکند.
۳ـ و ان ربک هو یحشرهم انه حکیم علیم. (سوره[31] حجر آیه ۲۵)
پروردگار تو قطعا همه را (در قیامت) جمع و محشور میکند چرا که حکیم[32] و توانا است.
۴ـ و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور. (فاطر-[33] آیه ۹)
خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت[34] درآورد، ما این ابرها را به سوی سرزمین مردهای میرانیم و به وسیله آن زمینی را بعد از مردنش زنده میکنیم، رستاخیز نیز همینگونه است.
۵ـ کما بداکم تعودون. (اعراف-[35] آیه ۲۹)
(و بدانید) همانگونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز میگردید.
۶ـ قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا مهتدین. یونس-[36] آیه ۵۹)
آنها که لقای خداوند (و رستاخیز) را انکار[37] کردند زیان[38] کردند و هدایت[39] نیافتند.
۷ـ کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون. (عنکبوت[40] – آیه ۵۷)
هر انسانی مرگ[8] را میچشد، سپس به سوی ما باز میگردد.
شعارهای توخالی بهائیت- صلح عمومی
Posted By
BahaismIran
On
In
اصول بهائیت,مقالات |
No Comments
یکی از اصول عقاید بهائیان که دارای ظاهری مترقی است، مسئله صلح عمومی است. و بهائیت ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را دارد. از منظر پژوهشگران، این ادعا از حد کلی گویی فراتر نرفته و به رغم ظاهر مترقی و فریبنده آن فاقد عمق و ارزش لازم است.
از دیدگاه اندیشمندان مختلف از جمله دکتر در مورد اقتباس عقایدی که دارای جنبه های مترقی است بهائیان فقط به ظواهر امر توجه نموده اند و از لحاظ علمی و منطقی هیچ گونه ارزشی برای معتقدات آنها نمی توان قائل شد. مثلاً در خصوص همین مسئله صلح ،عمومی، صفحات متعددی را از مزایای صلح سیاه نموده، پی در پی می گویند:« ما طالب صلح کل هستیم و با تفاخر بسیار تکرار می کنند که صلح عمومی از جمله تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده»(۱)، در صورتی که اگر به نوشته های آنها رجوع کنیم هیچ نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی دهند و هرگز متعرض این نکته نمی شوند که اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ و چه می شود که هر چند سال یک بار این خاک سیاه به خون بشر رنگین شده، بشر مانند گرگان درنده یکدیگر را پاره پاره کرده و با اینکه حالا عصر مدنیت است، عصر ترقیات مادیه است عقول ترقی کرده است، با وجود این هر روز خون ریزی است و مردمی مثل مردم غزه توسط رژیمی سفاک و جانی قتل عام می شوند؟(۲)
نکته دیگر اینکه بر خلاف ادعای عبدالبهاء «صلح عمومی» از ابتکارت بهاء الله نیست، بلکه از قدیم مورد توجه بوده و درباره آن کتابها نوشته شده است(۳) و جالب تر اینکه عبدالبهاء در ارائه سازوکار تحقق صلح عمومی تنها ملوک را قدرت اجتماعی دانسته و برای ملتها که تنها حامی حقیقی صلح اند، ارزشی قائل نشده است و بدین سبب از اصول دموکراسی دوری گزیده است.(۴)
ضمن اینکه ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را می توان از روی تاریخچه سرا پا خشونت، قتل و غارت شهرها و روستاهای ایران توسط رهبران و پیروان این فرقه تفرقه افکنی در میان ملت ها به نفع استعمارگران و حتی اختلافات داخلی میان سران بهائیت و جنگهای خانوادگی آنان بر سر قدرت محک زد.
به عنوان نمونه در کتاب بیان فارسی آمده:« واجب است بر هر مسلمانی که در دین بیان به سلطنت میرسد اینکه احدی را در زمین خودش باقی نگذارد. از غیر مؤمن به دین بیان و همچنین این حکم یعنی کشتن تمام افراد بر تمام افراد مؤمنین به دین بیان واجب است.»(۵)
میرزا حسینعلی در کتاب ادعیه محبوب می نویسد: «شعله آتش باشید برای مخالفین و دشمنانم و آب رحمت باشید برای دوستانم»(۶)
در نتیجه اینکه این فرقه استعماری توخالی توصیح بدهد که در عمرننگین و خیانت بارخود به کشورها، چه اقدامی در پس این شعار توخالی برای ملت ها در دنیا انجام داده است؟؟؟ قابل تأمل تر اینکه بر عکس صلخ عمومی، دست در دامن کسی مثل رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکاری جنایتکاری دارد که حداقل طی سال اخیر چه جنایتهایی که در حق مردم مظلوم فلسطین نکردند!!! آیا کشتن بیش از ۳۳ هزار انسان بی گناه اعم از زن و کودک بی دفاع تفسیر صلح عمومی بهائیت است؟ دریغ از حتی یک موضع گیری خشک و خالی و تشریفاتی علیه این رژیم جانی و کودک کش!!! البته قطعا این اشکال به بهائیت به این شکل وارد نیست، اصلا باید گفت این فرقه ضاله و تروریست دست در دست این رژیم های تروریستی دارد.
در حقیقت باید گفت طبق آموزه های بهائیت مثل فرقه یهودی صهیونیستی اسرائیل خود را قومی برتر و دیگران را لایق مردن می دانند همچنانکه ذکر شد حسین علی نوری(رهبر فرقه) عنوان می کند آتش باشید برای مخالفان.
منابع:
۱- رساله صلح عمومی
۲- نقل از رساله صلح عمومی. جهت آگاهی بیشتر: ر.ک محمد علی خنجی، تحقیقی درباره مذاهب «بابی»بخش سوم – ایدئولوژی بهائیت نقد عقاید بهائیت ۲۴۵و «بهانی» اندیشه نو، ج ۱، بخش ۳ ۱۰ بهمن ۱۳۲۷، ص ۵ به بعد.
۳- ر.ک: بررسی انتقادی چند شعار بهائیت، از دیدگاه محمد علی خنجی، ماهنامه زمانه، ش ۶۱
۴- رساله المدنيه، عبد البهاء.
۵- باب ششم از کتاب بیان
۶- ادعیه محبوب، بهاء، ص ۱۹۶
مبارزه با بهائیت در دوران محمدرضا شاه پهلوی
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,تاریخچه بهائیت,رهبران بهائیت,مقالات |
No Comments
میدانیم از کودتای ۲۸ مرداد به بعد مبارزاتی با بهاییت شکل گرفت. در مطالعاتی که تاکنون انجام گرفته کمتر به نگاه رژیم شاه به این مساله پرداختهاند.
در این موضوع میخواهیم دریابیم:
۱- آیا مبارزه با بهائیت مورد تایید شاه بود؟
۲- اگر موافق بود علت آن چه بود؟
۳- موافقت شاه چگونه با سیاست حمایت از بهائیت سازگار بود؟
۴- اگر شاه موافق نبود، انجمن چگونه با بهائیت مبارزه میکرد؟
مبارزه با بهائیت در دوران محمدرضا شاه پهلوی
الف. سابقه مبارزه
پیش از کودتای ۲۸ مرداد مبارزه با بهاییت در دو سطح نخبگانی و مردمی وجود داشت. چنانکه انجمنها، گروهها و سازمانهای مختلف به نحوی تحت رهبری روحانیت و مرجعیت با همه مظاهر بدعت و بد دینی از جمله با کسرویگرایی و بهاییگری مبارزه میکردند.
چند شاخصهی آن مبارزات:
یکی خصلت سیاسی آن بود.
و ویژگی دیگرش آنکه مساجد و هیات های مذهبی، کانون آن بودند.
و بارزه دیگرش اینکه مبارزه در انحصار یک گروه و یا یک شخص قرار نداشت و لذا پیش بینی ناپذیر و مدیریت دولتی آن دشوار بود.
رهبر اعلای شیعه آیت الله بروجردی (ره) در راس آن مبارزه قرار داشتند و ایشان شاه را برای محدود سازی، طرد و انحلال تشکیلات بهاییت سخت تحت فشار قرار داده بودند.
ضدیت آیت الله بروجردی با پیوند بهاییت و رژیم پهلوی، مشروعیت شاه را زیر سئوال میبرد. لذا شاه مدام به ایشان قول میداد بهاییت را محدود خواهد نمود.
ب. پس از کودتا
مقارن با کودتا انجمن حجتیه تولد یافت و همزمان تمام گروهها، احزاب، سازمانها و انجمنهای دهه ۲۰ فرو پاشیدند.
در این میان حتی انجمن تبلیغات اسلامی دکتر شهاب پور هم که تشکلی سراسری، نظم یافته، دارای چندین هزار نیروی مجرب و باسواد و کارکشته در تبلیغات بود به زوال رفت.
حادثه حظیره القدس بهاییان در تهران به سال ۱۳۳۴ نقطه عطف می باشد. آن سال پس از سخنرانی های آقای فلسفی از رادیو ایران علیه بهاییت مردم به هیجان آمدند و تحرکاتی علیه بهایبت انجام دادند. دولت بی درنگ حظیره القدس بهاییان در تهران را تصرف و گنبد آن را تخریب و همچنین چندین مرکز بهایی را در شهرهای مختلف توقیف کرد.
دولت با این اقدام تبلیغ رسانهای گستردهای انجام داد و در دل مردم جا باز کرد، به طوریکه مردم و برخی از علمای مشهور کار دولت را اقدامی شایسته علیه بهاییت تلقی و از شاه تشکر کردند و نامه تبریک هم برای آیت الله بروجردی فرستادند.
وزیر کشور (اسداله علم) همان ایام در مجلس حاضر شد و از صدور بخشنامهای خبر داد و گفت که به موجب آن بخشنامه هر نوع فعالیت بهاییان و همچنین فعالیت های ضد بهاییت ممنوع است و مبارزه با بهاییت نیز از امور مختص به دولت میباشد.
ج. مبارزه انجمن
پس از آن حادثه و پیامدهایش، دور جدید مبارزه با بهاییت با مدتی وقفه آغاز گردید. این بار انجمن حجتیه به میدان آمد. مبارزه این دوره با بهاییت را میتوان به شرح زیر معرفی نمود:
۱- حرفهای و تخصصی شد.
۲- به قشر نخبگان منتقل گردید.
۳- مردم از مبارزه کنار نهاده شدند.
▫️۴- مساجد و هیاتهای مذهبی، دیگر کانون مبارزه نبودند.
۵- مبارزه با بدعتها و بد دینی که طی هزاره گذشته به روحانیت تعلق داشت به یک تشکل غیر روحانی سپرده شد.
۶- یکی از مهمترین منابع بسیج اجتماعی روحانیت به تدریج از دست رفت.
۷- مبارزه به چالشی صرفا علمی و غیر سیاسی تبدیل گردید.
۸- از آشوبهای اجتماعی ناشی از نزاع مردم با بهاییان جلوگیری گردید.
۹- مبارزه صرفا در انحصار یک تشکیلات شناخته شده قرار گرفت.
۱۰- رفتارها، برنامهها و تاکتیکهای مبارزه تعریف شده، پیش بینی پذیر و مدیریت شده صورت میگرفت.
۱۱- هدف غایی مبارزه نابودی بهاییت تعریف نشده بود.
۱۲- این مبارزه، مانع هدف غایی رژیم (رشد دادن بهاییت) به شمار نمیرفت بلکه ممد و مساعد نیز محسوب میگردید.
۱۳- جریان داشتن این مبارزه به افکار عمومی پیام می داد که شاه با مبارزه با بهاییت موافقت دارد و لذا بر وجاهت دینی شاه افزوده میشد.
۱۴- انجمن حجتیه نیز به عنوان تشکلی علمی و حامل یک گفتمان دینی منحصربفرد(متفاوت از روحانیت) و روزآمد جلوه مینمود.
لذا می بینیم که فرقه ضاله با عنایت به نفوذی که در تمام ارکان حکومت پهلوی داشت، طی طرحی پیچیده تمام نقاط قوت مبارزه مردمی علیه بهائیت را از جامعه گرفت و دست علماء را از مبارزات مردمی کوتاه کرد و از طرف دیگر انجمن حجتیه را با مجوز رسمی وارد کار کرد و در نهایت این فرقه استعماری با این طرح به صورت خاموش در تمام ارکان حکومت پهلوی نفوذ و تسلط یافت و این تسلط با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمت الله علیه پایان یافت.
منبع :@moghadasnama
داستان عبدالبهاء و یهودی کثیف / دیگ به دیگ میگه روت سیاه
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,رهبران بهائیت,مقالات |
No Comments
عبدالبهاء خاطره خود از دیدار با یک خاخام یهودی را اینگونه نقل میکند که بسیار کثیف بود و بخاطر مسئله نجاست و حرمت، از ناهار ما که مرغ بود نخورد. اما چرا عبدالبهاء که در کثیفی سرآمد بود، به کثیفی خاخام اعتراض داشت؟ چرا بهائیها به حکم یهود، بر حرمت و نجاست خود اعتراض نمیکنند؟ و چرا به اسم عبدالبهاء تبلیغ گیاهخواری میشود درحالی که غذای حیوانی، پای ثابت میهمانیهای او بود؟
یکی از مبلّغهای بهائی در کتابی که تشکیلات بهائیت از او به چاپ رسانده، خاطرهای از زبان عبدالبهاء نقل میکند که در آن، به بیان حکایت ماجرای همنشینی خود با یک خاخام یهودی میپردازد. در این همنشینی، عبدالبهاء از کثیفی خاخام یهودی به تنگ میآید و زبان به گلایه میگشاید.
چنانکه در این حکایت میخوانیم: «در این تشرف، (عبدالبهاء) فرمودند در طبریا بودم، یک روز خاخام یهودی نزد من آمد به قدری کثیف و متعفن بود که به محض ورود، اطاق را متعفن کرد. ظهر شد غذا آوردند غذا هم مرغ بود که مخصوصاً آقاحسین آقای آشپز در نهایت نظافت و دقت پخته بود و حتی پوست روی مرغ را هم کنده بود که مبادا موهای کوچک در آن بماند. به او گفتم بسم الله، گفت این غذا طرف است یعنی نجس است».[۱]
عبدالبهاء در ادامه نقل میکند که خاخام یهودی یک ماهی گندیده از لباس خود درآورد و خورد، اما به مرغ تمیزی که آشپز عبدالبهاء تدارک دیده بود، به دلیل نجاست و ذبح نشدن بر اساس شریعت یهود، لب نزد.
اما نقل این خاطره از عبدالبهاء در کتابهای بهائیان، حاوی نکاتی است:
اول: طعنه و کنایه عبدالبهاء به کثیفی خاخام یهودی، بیشتر به طنز شباهت دارد؛ چرا که عبدالبهاء خود در کثیفی سرآمد زمانش بود و دوری از بهداشت و چرکهای بدنش، حتی میتوانست عامل مرگش باشد؛ چنانکه عبدالبهاء بر خلاف دستور پیامبرنمای بهائیت (به حمامِ هفتهای یکبار)،[۲] چند ماه یکبار هم به حمام نمیرفت: «ای منیر، به جانان و جانت قسم که به قدر نفسی فرصت ندارم و مهلت حریر سطری نه. مختصر اینکه سه ماه است که میخواهم به حمام روم، با وجود آنکه فرض (واجب) است، فرصت نیافتم. معذلک نامهها که خواستی در نهایت عجله مرقوم نمودم…».[۳]
دوم: وقتی در اسلام حکم به نجاست بهائیان داده میشود، رهبران بهائی آن را سند ظلم به پیروان بهائیت عنوان میکنند؛ اما اینکه یک یهودی بهائیان را نجس و مرغ ذبح شده آنان را حرام بداند، هیچ انتقادی نمیکنند. به عبارتی، بهائیان برای آنکه اسلام، آنان را نجس میداند، اسلامستیزی میکنند، اما برای حکم به نجاستشان توسط یهود، سکوت میکنند.
سوم: علاوه بر این حکایت، در خاطرات فراوانی که از عبدالبهاء نقل شده، گویا غذای حیوانی جزء جداییناپذیر میهمانیهای او بوده است.[۴] این در حالیست که بهائیان از گیاهخواری، به عنوان یکی از سوژههای تبلیغی خود استفاده میکنند و علاقهمندی خود به گیاهخواری را منتسب به بیانات عبدالبهاء میدانند.
آری؛ عبدالبهاء بخاطر عیبی که خود داشت، به دیگران خرده میگرفت و نشان داد که بر اسلامستیزی اصرار دارد و تنها بلد بود دیگران را نصیحت کند و با آنکه خود رطب خورده بود، دیگران را منع رطب میکرد.
پینوشت:
[۱]. خاطرات شصت روزه لبیب، ۱۹۱۹ م، صص ۲۸۲-۲۸۰٫
[۲]. حسینعلی نوری، اقدس، بند ۱۰۶، ص ۱۰۲٫
[۳]. سمندری، روح الله، آیات بینات، ص۴۴۱، مؤسسه معارف بهائی کانادا، سال ۱۹۹۱.
[۴]. ر.ک: پریوش سمندری، طراز الهی (زندگینامه ایادی امرالله طرازالله سمندری)، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، ۲۰۰۲ م، ج ۱، صص ۲۲۷ و ۱۵۴؛ یونس افروخته، خاطرات نُه ساله، نسخهی الکترونیکی، ص ۳۹٫
منبع:
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
فقرذاتی بهائیت؛چرا بهائیت از ورود به جزییات خودداری می کند؟
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
بهائیت از جریانهای مدعی عصر حاضر است که ادعاهای بسیاری در حوزه ديانت دارد؛ از جمله به روز و اقتضاي زمان بودن!! ولی در مقام عمل فقیر است. به عبارت دیگر، بهائیت فقیری است که با ادعاهای بسیار و جنجال و هیاهو به دنبال پنهان کردن فقر ذاتی خود است.
برای روشن شدن حقیقت، مطلب را در قالب چند مثال مطرح میکنیم تا موضوع به سادگی روشن شود.
هنگامیکه سخن از اصول و تعالیم دین میشود، بهائیت از تعالیم دوازدهگانه خود سخن میگوید؛ ولی مشکل اینجاست که این تعالیم، چند شعار کلی است که قابل تأویل و تفسیر است و وارد جزئیات نمیشود؛ مثلاً شعار «تساوی حقوق زن و مرد»، گنگ و کلی است که بهائیت با تبلیغات بسیار، آن را به خود نسبت داده و از ابداعات خود میشمارد؛ ولی حقپژوهان میدانند که موارد بسیاری در بهائیت وجود دارد که زن نه تنها مساوي و برابر با مرد نیست، بلکه به کلی از حقوق خود محروم است و بهائیان یا سکوت کردهاند یا به توجیه پرداختهاند؛ جای خالی زن در تشکیلات بیت العدل و جانشيني سران بهائيت از جمله عبدالبها و … یکی از این موارد است.
جالبتر آن که در موارد بسیاری زنان بهائی نیز با یکدیگر برابر نیستند، چه رسد زن با مرد؛ تفاوت مهریه زن شهری با زن روستایی را میتوان از جمله این نابرابریها شمرد.
هنگامیکه وارد بحث احکام میشویم، کلیات بیان میشود؛ ولی خبری از جزئیات (فروعات) نیست؛ برای نمونه در بحث ازدواج، کلیات را بیان میکنند؛ ولی جزئیات (همچون ازدواج با محارم، نفقه زن و فرزندان پس از طلاق و مجازات سرقت، توهین و …) را مسکوت میگذراند؛ مثلاً ميگويد: «اگر كسي خانه شما را به عمد آتش زد، خودش را بسوزانيد!»(۱) ميزان سوزاندن چقدر است؟
بنابراین بهائیت تنها یک جریان شعارپرداز و مدعی است که حرفهای به ظاهر جدید و زیبا میزند؛ ولی در حقیقت شعارهای ناپختهای را ارائه میدهد که در بسیاری از موارد بازگو کردن ادعاهای پیشینیان است، آن هم در حد کلیات، زیرا در حقیقت در عرصه حقوق جزایی و مدنی حرفی برای گفتن و قانونی برای ارائه ندارد.
جالب است كه در برابر این همه فقر، دست پيش ميگيرد و مطالبهگری ميكند؛ به این معنا که پیوسته بر دیگران ایراد میگیرند و سعی بر خردهگیری، اشکالتراشی و شبههپراکنی نسبت به آموزهها و احکام دیگران دارند؛ ولی هیچ آموزه یا حکم جایگزینی ارائه نمیکنند که امکان اجرا داشته باشد.
این گونه خردهگیری و اشکالتراشی را باید چنین پاسخ داد که با حلوا، حلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود، شما چه پیشنهادی کابردی و قابل اجرایی دارید؟ آن هم به صورت کامل و با جزئیات وگرنه با کلیگویی که نمیتوان نیازهای جامعه را پاسخ گفت!!
البته بايد توجه داشت كه شايد اين كليگويي بيدليل هم نبوده است، زيرا اگر براي توهين و تهمت حكمي دهند و وارد جزئيات شوند، وقتي خودشان به ديگران توهين ميكنند يا نسبت ناروا ميدهند، خودشان نيز مستحق آن حكم خواهند شد، از اينرو براي خود دردسر نميخرند؛ از سويي به تجربه براي سران بهائيت ثابت شده است كه هر جا زيادهگويي كردهاند، چالشها و معضلاتي را درست كرده و تناقضات بسياري گفتهاند؛ همچنين اگر در احكام جنسي وارد جزئيات شوند و همه بايد و نبايدها را بگويند، از ميزان گرايش به بهائيت كاسته ميشود و …(۲)
به اميد روزي كه حقجويان و باطلستيزان با ترك تقليد كوركورانه و برداشتن عينك تعصب جاهلانه، با چشم خود ببينند و حقيقت را از باطل بازشناسند…
مثلا در حوزه سیاسی، شش ماه است که رژیم غاصب و جانی صهیونیستی در فلسطین اشغالی در حال جنایت علیه بشریت و نسل کشی است، فرقه ای که ادعای تحری حقیقت، اتحاد عالم انسانی دارد، بالاخره یک موضع گیری نماید!!!! آیا این رژیم وحشی کار درستی می کند، یا کار غلطی؟ اینجا به حکم تحری حقیقت، مردم مظلوم غزه بالاخره حق کشته شدن دارند؟ آیا رژیم جانی صهیونیستی حق نسل کشی دارد یا خیر؟؟؟ و دهها سوال دیگر!!!!!
پانوشت:
۱- اقدس، ص ۱۸٫
۲-پايگاه جامع شناخت بهائيت.
عفت و پوشش غیرمبتذل با سبک زندگی بهائیت سازگاری ندارد.
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,مصاحبه |
No Comments
خلاصهای از گفتههای زینب ثمالی، بهائی نجاتیافته
زینب رز ثمالی دختر خانم عهدیه محمدحسینی، همچنین خواهرزادهی دکتر نصرتاله محمدحسینی مبلّغ سرشناس بهائی هستند. این بانوی بهائیزاده و مسلمان با فطرتی خداجو و با گوش دادن به ندای قلب خود اسلام را برگزیدند
خانم زینب ثمالی، نجاتیافته از فرقه ضاله بهائیت میگوید: “در بهائیت اگر کسی گردنبند «الله» بیندازد، همه باحالت تعجب به او نگاه میکنند و به او مسلماً تذکر خواهند داد. چون این کار مطابق فرهنگ اسلامی است. این در حالی است که در بهائیت امربهمعروف و نهیازمنکر نیست، ولی برعکس آن الیماشاءالله هست؛ یعنی امربهمنکر و نهیازمعروف!
فرقه سازان برای مقابله و از میان بردن یک دین، به روشهای غیرمستقیم روی آوردهاند. در این روش، پیروان یک دین، با تحریک سازمانهای جاسوسی، فرقهای جدید راهاندازی میکنند و اذعان مینمایند که دین سابقشان نیز اگرچه بر حق است اما موعد آن گذشته و باید دستورات آن را از اساس کنار گذاشت. در حقیقت، فرقهای که با این روش به وجود آمده وظیفه دارد دینی را که از مجاورت آن خارجشده نابود کند. فرقه ضاله مضله بهائیت[41] نیز دقیقاً از این قسم فرقههای ساخته سازمانهای جاسوسی صهیونیستی است که وظیفه دارد بافرهنگ، دین و ارزشهای اخلاقی ایرانیان مبارزه کند که این مسئله با بررسی اجمالی این فرقه و گفتههای نجاتیافتگان از آن کاملاً روشن میگردد.
فرقه ضاله بهائیت دقیقاً فعالیتهای خود را در برابر دین مبین اسلام و باهدف ضربه زدن به مسلمانان انجام میدهد و ازاینرو هرچه کمترین رنگ و بویی از اسلام در آن باشد در چشم مهرههای این فرقه ضاله امری مذموم و منفور است. درواقع بهائیان از مباحث مورد تأکید اسلام مانند امربهمعروف و نهی از منکر یا نمادهای عرفی آن بهشدت هراس دارند و به این سبب اگر کسی در بین بهائیان کوچکترین گرایشی به این مسائل داشته باشد مورد هجو اطرافیان قرار میگیرد. خانم زینب ثمالی، نجاتیافته از فرقه ضاله بهائیت در این خصوص میگوید: “در بهائیت اگر کسی گردنبند «الله» بیندازد، همه باحالت تعجب به او نگاه میکنند و به او مسلماً تذکر خواهند داد. چون این کار مطابق فرهنگ اسلامی است. این در حالی است که در بهائیت امربهمعروف و نهیازمنکر نیست، ولی برعکس آن الیماشاءالله هست؛ یعنی امربهمنکر و نهیازمعروف!
یادم آمد خیلی سال قبل که حالت تقیه داشتم و خواهرم نمیدانست که من به اسلام گرایش دارم، یک روز ایشان گفتند دریکی از مجالس تذکر (بهائیان به مجلس ختم، مجلس تذکر میگویند) چند تا از خانمهای بهائی روسری به سرکرده بودند. بلافاصله به ایشان تذکر داده بودند که این کار شما بافرهنگ بهائی همسویی ندارد و درواقع آنها را امربهمنکر کرده بودند. از آنطرف در مجالس بهائیها برخی خانمها واقعاً لباس مبتذل میپوشند و این را بهائیهایی که صدای من را بشنوند تأیید میکنند و هیچکس حق ندارد به اینها تذکری بدهد. اگر کسی هم این کار را بکند، به او تذکر میدهند که ما نهیازمنکر نداریم.”
چنانچه در مقدمه یادداشت نوشته شد، فرقههایی مانند بهائیت از مجاورت یک دین باهدف نابودی آن پدید آمدهاند که بررسی سابقه بهائیان و آنچه امروزه به آن عمل میکنند، تائید کننده این مطلب است. امروزه تشکیلات بیت العدل که در مناطق تحت اشغال رژیم صهیونیستی واقع است برنامهها و نحوه عملکرد اعضا بهائیت را مشخص میکند و در پیامهای خود نیز جز دشمنی با اسلام و مهجور کردن احکام آن هدف دیگری ندارد. در زمان حاضر بهائیان از نوع برگزاری مهمانیهایشان گرفته تا مجالس بهاصطلاح ختمشان درصدد ترویج سبک زندگی ضد اسلامی هستند و ازاینرو اگر کسی در آن کوچکترین تشبهی به مسلمانان داشته باشد به وی تذکر میدهند. دراینبین نکته جالب مدعای مهرههای فرقه ضاله مضله بهائیت است که بهدروغ و کذب محض مباحثی تحت عنوان تحری حقیقت مطرح میکنند، درحالیکه در این فرقه ضاله تنها فساد و فحشا آزاد است و اگر کسی کمی بهجانب عفت حرکت کند مورد برخورد قرار میگیرد.
منبع: رهپویان هدایت
بهائیت کالای بَدَل و تقلبی اعتقادی
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,مصاحبه |
No Comments
نظر خانم زینب زر ثمالی متبری از بهائیت در مورد کلیت بهائیت
خانم زینب زرثمالی متبری از بهائیت در مورد کلیت فرقه ضاله بهائیت پاسخ جالب و قابل تأملی دارد به شرح زیر:
شما(خانم ثمالی) طبیعتاً تأملاتی داشتهاید تا به اینجا رسیدهاید؛ اما به هرحال سالیانی را که در آیین دیگر بودید، در چند جمله توصیف کنید:
بهیاد کلامی از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) افتادم که ایشان فرمودند: در آخرالزمان گروهی خواهند آمد که باطل خود را توسط آیات قرآن، حق جلوه خواهند داد و وقتی از ایشان سؤال شد چگونه؟ میفرمایند: مانند مسی که روکشی از آب طلا روی آن را گرفته باشد. چندی پیش با خودم فکر میکردم که بهائیت مانند یک کالای قاچاق(بَدَل) اعتقادی است که اعتقاداتی را بهطور قاچاق وارد کرد و به اذهان تلقین کرد.
یعنی در طول آن سالیان کالایی را بهعنوان یک کالای درست و حقیقی تبلیغ میکردند و وقتی شما پژوهش کردید، دیدید که این کالا واقعی نیست و نه به شما، بلکه به بسیاری از دیگران هم یک کالای تقلبی عرضه کردهاند. ممکن است شما چند نمونه را بیان کنید که آنجا بود و الآن که شما به آنها نگاه میکنید، احساس میکنید که چه مطالب نادرستی بوده؟
احساس میکردم بسیاری از رفتارها و عقاید آنان، با فطرت انسان در تضاد بود.
تا وقتی آدم داخل آن جریان هست، شاید خیلی متوجه آن نباشد. من یادم هست که به مجموعهی روایت فتح خیلی علاقه داشتم و نگاه میکردم. بهائیها تعجب میکردند و به من میگفتند: شما پای روایت فتح مینشینید؟ یا من روزشماری میکردم که پنجشنبه بیاید و صحبتهای آقای قرائتی را بشنوم. اینها را که میدیدم، حالوهوا و فضایی داشت که بسیار متفاوت از بهائیت بود و من احساس میکردم جزء همینها هستم. انگار من از طایفهی اسلام هستم. صدای اذان که کشش خاصی داشت، یا در دوران مدرسه، زنگ دینی برایم دلنشین بود. ولی کلاسهای درس اخلاق را کشانکشان میرفتم. هرچند آنجا هم خوش میدرخشیدم و آنها به من میگفتند شما میتوانید خیلی درخشان شوید، ولی چرا کم کار میکنید؟ یک حس درونی به لطف خدا من را از اینکه با آنها حشر و نشر داشته باشم و فعالیتهای تشکیلاتی و امری بکنم، مانع میشد.
فروش، غصب یا پیش کش؟
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات |
No Comments
سرنوشت زمینهای بهائیان در فلسطین
پیش از اشغال فلسطین به دست انگلیس و تشکیل اسرائیل، بهائیان از زمینهای کشاورزی آباد و پرباری در آنجا برخوردار بودند که اینک خبری از سرنوشت آنها در دست نیست. اما چگونه بیت العدلی که به بهانه حقوق بهائیان و به دنبال احیای زمینهای تشکیلاتی، مصادرهای و تصرف در اراضی ملّی ایران غوغا بهپا میکند، نسبت به زمینها، نقض حقوق و آزادی بهائیان در فلسطین اشغالی سکوت را برمیگزیند؟
سایت بهائیت در ایران، برداشت از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- شکست شورشهای بابیان در ایران موجب شد تا رهبران جنبش تروریستی بابیت از ایران فرار کنند و یا تبعید شوند. در این بین خاندان حسینعلی نوری معروف به بهاء که بعدها مدعی پیامبری شد، پس از چند مرحله تبعید به فلسطین کنونی منتقل شد.
پس از گذر زمانی از حضور بهائیان در فلسطین و سر و سامان گرفتن اوضاع آنان، عبدالبهاء توانست زمینهایی را در فلسطین خریداری کند. کار کشاورزی خاندان بهاء در فلسطین به قدری رونق گرفت که به ادعای نویسنده بهائی، عبدالبهاء مجبور شد تا به تعدادی از بهائیان زرتشتیتبار یزد دستور دهد به فلسطین مهاجرت کنند و به کشت و زرع در زمینهای عبدالبهاء مشغول شوند.[42](۱)
سطح زیر کشت و تنوع کشاورزی بهائیان در فلسطین به قدری بالا بود که عبدالبهاء به کار صادرات غله نیز وارد شد. کار به جایی رسید که در ماجرای جنگ جهانی اول، عبدالبهاء آذوقه ارتش مهاجم انگلیس در بخش فلسطین را تأمین و سهم بسزایی در شکست عثمانی در این نواحی ایفا کرد.(۲)
نکته جالب درباره زمینهای عبدالبهاء در عدسیه فلسطین برای زمانه ما اینست که تشکیلات بهائیت، هماکنون نسبت به سرنوشت آن اراضی سکوت میکند. گویا آنکه بعد از اشغال فلسطین توسط صهیونیستها، عبدالبهاء یا تشکیلات بهائی آن زمینها را به صهیونیستها فروختند و یا بدتر از آن، اراضی بهائیان توسط مهاجرین و مهاجمین صهیونیست اشغال شد و صدایی از تشکیلات بهائی در نیامد.
اما بهائیتی که نسبت به سرنوشت زمینها، کوچ اجباری، ممنوعیت اقامت دائم، ممنوعیت تبلیغ، تحصیل، فعالیت سازمانی و… خود در فلسطین اشغالی سکوت میکنند، چرا نسبت به وضعیت و آزادی عمل پیروانش در ایران، حساسیت نشان میدهد؟ تا جایی که تشکیلات بهائیت حتی برای برخورد با زمینخواری، جنگلخواری و دستدرازی به اراضی ملّی ایران، مظلومنمایی به پا میکند و پروندههای حقوق بشری علیه کشورمان باز میکند(۳).
حال اینک بیت الظلم باید پاسخگو باشد که:
زمینهای بهائیان در فلسطین اشغالی چه شد؟
سرنوشت محفل بهائیان در حیفای فلسطین چه شد؟(۴)
چرا بهائیان اجازه حضور دائم در فلسطین اشغالی ندارند؟
چرا بسیاری از حقوق بهائیان در فلسطین پایمال شد و شما سکوت کردید؟
و در عوض چرا برای برخورد با فساد، جرایم سازمانی، زمینخواری، جنگلخواری و قانونشکنی خود در ایران غوغا بهپا میکنید و برای فشار و تحریم کشورمان بهانه میتراشید؟ چرا تشکیلات بهائیت در دفاع از حقوق بهائیان، گزینشی عمل میکند؟
معرفی کتاب:«علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت»
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,خبر,کتابخانه |
No Comments
معرفی کتاب:«علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت»
بهائیت فرزندخوانده رژیم صهیونیستی است
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، ظهور فرقه ضاله بهائیت در ایران و حمایت بیحد و مرز دولتهای مکار انگلیس و به تبع آن رژیم غاصب صهیونیستی از آن یکی از مصادیق سیاستهای ضد اسلامی دشمنانی است که حتی در عصر پهلوی نیز سعی در هدم دین مبین اسلام داشتند. حمایت خائنانه شاه مخلوع پهلوی و بهکارگیری عناصر بهائی در بالاتریم مصادر حکومتی زمینههای رشد و گسترش این فرقه منحوس را فراهم کرد.
شناخت ماهیت بهائیت نهتنها پوشالی بودن این دین منحط و انحرافی را روشن میکند، بلکه دشمنی ذاتی جهان غرب را بیش از پیش آشکار میکند. «علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت» که توسط «مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» منتشر شده به مسئله بهائیت و جایگاه آن در سیاست خصمانه رزیم صهیونیستی میپردازد.
قسمتهایی از متن کتاب را در ادامه میخوانید:
پیوند بهائیت با استعمار
«روابط صمیمانه و همکاری صهیونیستها با دستگاه رهبری بهاییت، قدمتی بهاندازه عمر این فرقه دارد و ریشههای ارتباط و صمیمیت این دو غده سرطانی، به سالها پیش از تشکیل دولت صهیونیستی برمیگردد. از همان روزی که بنیانگذاران رژیم صهیونیستی اسرائیل برای غصب سرزمین فلسطین کوشش می-کردند تا امروز، روابط خوبی میان بهاییت و اسرائیل برقرار بوده است.»
ابن زوی، نخستین رئیسجمهور اسرائیل، هنگامیکه هنوز اسرائیل تا تشکیل دولت راه درازی در پیش داشت، دیدار و گفتوگویی با عبدالبهاء داشته است که از آن به خشنودی و رضایت یاد میکند.
در شرایطی که اعراب و بهویژه مردم مسلمان فلسطین مشغول مبارزه با صهیونیسم و انگلیس بودند، بهاییان با این دو دولت متجاوز روابط دوستانه برقرار کرده بودند؛ زیرا بهخوبی میدانستند که اگر مسلمانان عرب حکومت فلسطین را به دستگیرند، همانند دیگر سرزمینهای اسلامی، با بهاییان به دلیل بیحرمتیشان به اسلام و باطل اعلام کردن این دین و ادعای پیامبری و کتاب جدید و ادعای خدایی رهبران این فرقه، برخورد خواهند کرد، چنانکه تاکنون هیچیک از جامعههای اسلامی وجود آنان را تحمل نکرده و حاضر به پذیرش رسمی آنان نشدهاند؛ بنابراین، بهاییان جز خیانت به مسلمانان و خدمت به دشمن آنان، راهی پیش روی خود ندیدند.
بهاییان سرنوشت خود را به سرنوشت اسرائیل گرهخورده میدانستند و رهبران بهایی در کتابها و نشریههای گوناگون بهاییان، بارها این حقیقت را اعلان کرده بودند. در نوشتههایی هم که از عبدالبهاء بر جای مانده، این موضوع آشکارا بیان شده است. او سالها پیش از تشکیل دولت اسرائیل، سرنوشت صهیونیسم و بهاییان را سرنوشتی مشترک میدانست:
اینجا فلسطین است، اراضی مقدسه است، عنقریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریح الهیه است و شک و تردیدی ندارد. قوم یهود عزیز میشود، در ظل امر وارد میشود و تمام این اراضیِ بایر، آباد و دائر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع میشوند و تردیدی در آن نیست. مقام اعلی به بهترین طرزی ساخته خواهد شد، دعا و مناجات انبیای الهی به هدر نمیرود و وعدههای الهی تماماً تحقق خواهد یافت. اسارت و دربهدری و پراکندگی یهود مبدل به عزت ظاهری آنها میشود، حتی بهحسب ظاهر عزیز خواهند شد.
وی برای عزت اسرائیل و قدرت یافتن یهودیان (که اندکی بعد با توسل به غیرانسانیترین ابزارها مردم فلسطین را از سرزمینشان بیرون کردند) دعا میکند و پیش از آن میگوید:
اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود. شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راههای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند. ای پروردگار! وعده خویش آشکار کن و سلاله حضرت جلیل را بزرگوار فرما. تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا.
دستگاه رهبری بهاییت در دوران حاکمیت عثمانیها برای ماندگاری خود ناچار بود از هرگونه رفتاری که حساسیت مسلمانان را برانگیزد، خودداری و با وسواس و دقت، ظواهر اسلامی را در سرزمین فلسطین رعایت کند. حضور پیوسته عبدالبهاء در نمازهای جمعه و جماعت را نیز به همین منظور می-توان دانست. مهمتر آنکه این فرقه که بهشدت تبلیغگر بود، بههیچعنوان اجازه تبلیغ در سرزمین فلسطین را به یاران و مریدان خود نمیداد.
البته این پنهانکاری نمیتوانست چندان ادامه یابد؛ بنابراین، بهاییان برای تأمین منافع خود باید می-کوشیدند یا انگلستان به استعمار خود در فلسطین ادامه دهد یا صهیونیسم که حافظ منافع امپریالیسم انگلستان و میراثخوار استعمار بود، روی کار آید. از این رو، آنها و رهبرانشان در فلسطین و کشور اسرائیل، هیچگاه برخلاف مصالح اسرائیل و صهیونیسم سخنی نگفتند و آیینی که مدعی صلح و دوستی است، هیچگونه همدردی با صدها هزار آواره فلسطینی از خود نشان نداد و به غصب حقوق مسلّم ساکنان این آبوخاک اعتراض نکرد، بلکه روابط خود را با صهیونیسم استوار ساخت.
شوقی افندی در پیام تبریک نوروز ۱۳۲۹، خطاب به بهاییان اعلام کرد:
مصداق وعده الهی به ابناء خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر شده است.
لروی آیواس منشی کل شورای بینالمللی بهایی، در نامهای به تاریخ سوم مه ۱۹۵۴، با کمال افتخار به ملاقات شوقی افندی با رئیسجمهور اسرائیل اشاره میکند و مینویسد:
روز دوشنبه ۲۶ آوریل ۱۹۵۴، از برای عالم بهایی، روز تاریخی به شمار میرود؛ زیرا در این یوم برای اولین دفعه در تاریخ امر، رئیس دولت مستقلی رسماً از مقام مبشر شهید آیین بهایی و مقام مرکز میثاق حضرت بهاءالله دیدن نموده، به حضور ولی امر بهایی (شوقی افندی) مشرف گردید.
و شوقی افندی رسیدن به این افتخار بزرگ را در تلگراف تاریخ چهارم مه ۱۹۵۴ م. به محفل بهاییان ایران اینگونه خبر میدهد:
رئیسجمهور اسرائیل بهاتفاق قرینه محرمه میسیس بن زوی بر حسب قرار قبلی، پس از پذیرایی که بهافتخار ایشان در بیت مبارک حضرت عبدالبهاء به عمل آمد، اعتاب مقدسه را در جبل کرمل زیارت نمودند. این زیارت اولین تشرف رسمی است که از طرف یکی از رؤسای دول مستقله از مقامات مقدسه حضرت اعلی و مرکز میثاق حضرت بهاءالله به عمل آمده است.
شوقی افندی همانند میرزا حسینعلی که در سرسپردگی به سفارت روس و عباس افندی که در سرسپردگی به انگلستان از هیچ کوششی کوتاهی نکردند، با تمام توان تصمیم گرفت راه سرسپردگی بهاییت به صهیونیسم را با وفاداری کامل به صهیونیسم و خیانت آشکار به جهان اسلام و منافع ملی کشورهای مسلمان ادامه دهد. در اول ژوئیه ۱۹۵۲ م. هیئت بینالمللی بهایی حیفا در نامهای به محفل روحانی ملی بهاییان ایران، آنان را از رابطه شوقی افندی با حکومت اسرائیل، به-گونهای کاملاً سربسته و محرمانه آگاه کرد:
روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله و هیئت بینالمللی بهایی، دوستانه و صمیمانه است و فی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس موفقیتهایی حاصل گردیده است.
در پی آن با افتخار تمام و بدون پردهپوشی، روابط و پیوند استوار دولت اسرائیل با مرکز بینالمللی بهایی را به آگاهی یاران ایرانی خود میرساند و میگوید:
در ارض اقدس (اسرائیل) شعایر بهاییت بیپرده و حجاب اجرا میشود… و معافیت مقامات بهاییت و توابع آن از مالیاتهای دولت اسرائیل از طرف اولیای امور تصویب گردید. او با خشنودی از امکانات و رفاهی که اسرائیل برایشان فراهم کرده، مشتاقانه میگوید: دولت اسرائیل وسایل راحتی ما را فراهم کرد.
یکی از نزدیکان شوقی با اشاره به لطف و توجه صهیونیستها به بهاییان، میگوید: «… دولت اسرائیل… دستور رسمی داده است که ـ بهاییان ـ از کلیه عوارض و مالیاتها معاف باشند.» البته دامنه حمایتها تنها بدین جا محدود نمیشد، بلکه معافیت از مالیات بعداً شامل بیت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانه شرقی و غربی نیز گردید. …عقدنامه بهایی به رسمیت شناخته شد، وزارت ادیان قصر مزرعه را تسلیم نمود و وزارت معارف اسرائیل ایام متبرکه بهایی را به رسمیت شناخت.
دولت اسرائیل که در آن زمان با ملت محروم فلسطین در حال جنگ بود، به کمکهای مالی بسیار نیاز داشت و از یهودیان و دولتهای اروپایی کمک مالی میگرفت. باوجود این، بهاییان را از پرداخت مالیات مصالح ساختمانی گرانقیمتی که از ایتالیا برای ساختن مقبره باب و دیگر ساختمانهای خود در حیفا و عکا وارد میکردند، بهکلی معاف کرد.
خانم روحیه ماکسول نیز این جمله را از خود به یادگار نهاده است:
من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان (بهاییت) از تازهترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما (بهاییت و اسرائیل) چون حلقههای زنجیر بههمپیوسته است.
دلایل حمایت اسرائیل از بهاییت
اسرائیل به چند دلیل خود را ملزم به حمایت از فرقه بهاییت میدانست:
اول ـ اقتصادی
سفر بهاییان به اسرائیل به دلیل وجود تشکیلات مرکزی و آرامگاههای بنیانگذاران و رهبران بهاییت در این کشور، به صنعت توریسم رونق بخشید. از سوی دیگر، پیروان بهاییت به دلیل دلبستگی به قبله و قبر رهبران خود، سرمایهگذاریهای گوناگونی در این کشور میکردند؛ بنابراین، امکاناتی که اسرائیل در اختیار این فرقه قرار داده بود و میداد، در برابر آنچه میگرفت، بسیار ناچیز بود و این همان سرمایهگذاری درازمدت و البته کمهزینه و پرسودی بود که صهیونیستها به آن بسیار رغبت دارند.
دوم ـ تبلیغاتی
ارزش تبلیغاتی سازمان بهاییت برای اسرائیل، بسیار بیشتر از ارزش اقتصادی آن بود؛ زیرا نفرت از یهود در بسیاری از کشورهای اسلامی در آن برهه از زمان، مانع تبلیغات مستقیم صهیونیسم بود، درحالیکه بهاییان با مدیریت واحد و تشکیلات منسجم خود، میتوانستند بهصورت غیرمستقیم برای یهود تبلیغ کنند.
همچنین تبلیغ بهاییان در سرزمینهای اسلامی برای گسترش فرقه خود، سود دیگری هم برای اسرائیل داشت؛ چون گرایش هر فرد مسلمان به این آیین، مانند تبدیلشدن یک دشمن به یک سرباز فداکار برای اسرائیل یا دستکم تبدیلشدن به فردی بینظر و خاموش در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی بود.
سوم ـ اطلاعاتی
اسرائیل برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی، از عناصر بهایی پراکنده در این کشورها، بهویژه در منطقه خاورمیانه، استفاده اطلاعاتی میکرد. بسیاری از منتقدان بهاییت ازجمله حضرت امام خمینی رحمه الله، بهاییان را اساساً بهایی ندانسته-اند، بلکه آنان را یهودیانی متعصب و فداکار میدانند که در تحقق آرمان صهیونیسم جهانی، بیش از دیگران اسرائیل را یاری کردهاند.
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در سخنرانیهای خود درباره خطرهای این فرقه بارها به مردم هشدار داده است. ایشان در خلال مبارزه با قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، در جمع گروهی از مردم تهران فرمود:
میخواستند با تصویب لایحههای انجمنهای ایالتی و ولایتی و الغای شرط اسلام از رأیدهنده و انتخاب شونده، مقدرات مسلمین را به دست غیرمسلمانان، مانند یهودیهای بهایی بسپارند. …مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند: ما حاضر نیستیم استانهای این کشور تحت تصرف بهایی نماهای یهود درآید. آگاه باشید! خطر، بزرگ و تکلیف، مهم است. بهاییان، اعتماد کامل دولت اسرائیل را به دست آورده و با تمام وجود خود را در اختیار آنان قرار داده بودند. مراکز دینی بهاییان در بسیاری از مناطق جهان، در حقیقت دفترهای جاسوسی اسرائیل هستند که هرازگاهی در گوشهای از دنیا طبل رسواییشان به صدا درمیآید. البته اسرائیلیها نیز خدمات آنها را فراموش نمیکنند و به شکلهای گوناگون، آنان را از محبت خود بهرهمند میسازند.
در یکی از اسناد، به نقل از یکی از بهاییان به نام فریدون رامش فر که سفری به اسرائیل داشته، درباره شیوه برخورد اسرائیلیها با بهاییان آمده است:
«دولت اسرائیل آنقدر نسبت به بهاییان خوشبین است که در فرودگاه خود، بهاییان را بازرسی نمیکند، بهطوریکه وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار میدارد اینها بهایی هستند، حتی یک چمدان را باز نمیکنند، ولی بقیه مسافران ـ حتی کلیمیها ـ را بازرسی میکنند. بهطوریکه یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهاییان را بازرسی نمیکنید و ما را که اینجا موطنمان است، مورد بازرسی قرار میدهید.»
بعد از انقلاب اسلامی تعدادی از عناصر اصلی بهائی در کشور به خاطر جاسوسی برای رژیم اشغالگر و جانی اسرائیل محکوم به اعدام شده اند.
منبع: کانال رسمی مؤسسه معراج
اولین زن شبکه تروریستی در ایران
Posted By
BahaismIran
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
عبدالله شهبازی، پژوهشگر مسائل تاریخی در واکنش به یک برنامه شبکه تلویزیونی «بی بی سی فارسی» درباره طاهره قره العین(زرین تاج قزوینی[۱][14])، از جعلیات فرقه بهاییت درخصوص این شخصیت پرده برداشت و او را با زنان داعشی مقایسه کرد.
بهائیت در ایران- گزارش قدس آنلاین: شهبازی در کانال خود نوشت: آقای داریوش کریمی برنامه «پرگار» بیبیسی فارسی ۲۶ خرداد ۱۳۹۷/ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۸ را به قرةالعین، چهره معروف بابیگری اولیه در عصر ناصرالدین شاه قاجار، اختصاص داد که در سالهای اخیر بهائیان، هم رأساً و هم از طریق جریانهای فمینیستی بعضاً جاهل، تلاش میکنند او را بعنوان پیشگام «حقوق زنان» و نماد اسطورهای «زن متجدد ایرانی» بشناسانند.
کارشناسان میهمان برنامه آقای مجید تفرشی و خانم مینا یزدانی بودند. آقای تفرشی، محقق ایرانی مقیم لندن، تقریباً میتوان گفت متخصص بیرقیب در حوزه اسناد تاریخی آرشیوهای بریتانیاست. خانم مینا یزدانی، که به بهائیت تعلق دارد، فارغالتحصیل دانشگاه تورنتو کاناداست و در دانشگاه کنتاکی شرقی تاریخ تدریس میکند.
برنامه بگونهای ترتیب یافته بود که تصویر اسطورهای «پیشگام حقوق زنان ایرانی» از قرةالعین به مخاطب بیاطلاع القا شود، ولی صراحت لهجه آقای تفرشی برنامه را، از منظر اهداف تهیهکنندگان آن، بکلی نابود کرد.
آقای تفرشی به درستی تصریح کرد که قره العین را نه به دلیل عقایدش بلکه به دلیل مشارکت در شورشهای مسلحانه بابیان و ترور نافرجام ناصرالدین شاه اعدام کردند و نمونه امروزین او، زنی که به خانواده و حتی به سه یا چهار فرزند خردسالش پشت میکند و به فرقه دینی تروریستی خشن و بیرحم و متعصب میپیوندد، زنان داعشی است.
از نظر اخلاقی، پایان برنامه بسیار تأسفانگیز بود. تهیهکنندگان برنامه، برای تکمیل پروپاگاندای(تبلیغات) خود و حداکثر تأثیر روانی بر بیننده بیاطلاع، آهنگ معروف «چهره به چهره رو به رو» را، با اجرای (۱۳۵۶) دو چهره نامدار موسیقی ایران، آقای محمدرضا شجریان و مرحوم محمدرضا لطفی، پخش کردند و این شعر را به قره العین نسبت دادند.
کتابخوانها و محققین باسواد، حداقل از زمان انتشار مقاله مرحوم محیط طباطبایی در شماره اول مجله محیط (شهریور ۱۳۲۱) و نیز مقاله دیگر محیط طباطبایی در مجله گوهر (آبان ۱۳۵۶)، میدانند که انتساب شعر اعجابانگیز فوق به طاهره قرةالعین جعلی زشت و عمدی است و این شعر به شاه طاهر کاشانی دکنی (نیمه اول سده دهم هجری) تعلق دارد. ولی جاعلان دستبردار نیستند و هنوز نیز این شعر را، مانند اشعار زیبای صحبت لاری و امهانی یزدی و دیگران، به قرةالعین منتسب میکنند.
مرحوم محیط طباطبایی درباره تأثیرات مقاله سال ۱۳۲۱ خود در مجله محیط مینویسد: «تأثیر این مقاله به درجهای رسید که وقتی دسته ازلی از بابیان خواستند دفتری به یادبود سال ۱۲۶۸ هجری، که سال مرگ قرةالعین بوده، انتشار بدهند، این غزل را از مجموعه اشعار منتسب به او حذف کردند ولی دسته دیگر از بابیان (بهائی) آن را هنوز به نام قرةالعین در هند و ایران تبلیغ میکنند…»
نکته مهم دیگر ناآشنایی آقای داریوش کریمی و خانم مینا یزدانی با زنان فاضل و شاعره ایرانی در اوائل سده نوزدهم میلادی، در نسل پیش از طاهره قره العین، است. به ایشان توصیه میکنم، برای نمونه، فقط به زندگی و آثار امهانی یزدی (دختر حاج عبدالرحیم خان بیگلربیگی یزد) و حیران خانم دنبلی (دختر کریم خان کنگرلو دنبلی، خان نخجوان) نگاهی کنند. و نیز برای آنکه بدانند شهرت قرةالعین به خاطر برداشتن برقع از چهره در اجتماع بد نیست و این مسئله در آن زمان اهمیتی نداشت، بنگرند به نقاشیهای پوشاک زنان ایرانی عصر فتحعلی شاه در آلبوم گاسپار دروویل فرانسوی. لابد مسائل دیگری بود که حاج میرزا جانی کاشانی در «نقطة الکاف» توصیف کرده و مرحوم عبدالحسین نوایی چنین شرح داده است: «وقتی کلیه افراد مجتمع در بدشت آئین اباحی جدید را پذیرفتند، زن و مرد در یکدیگر افتادند و افسانه باغ اپیکور را لباس حقیقت پوشاندند و به اندازهای افتضاح کردند که حتی مورخ متدین بابی، حاجی میرزا جانی، نتوانسته است آن را ندیده بگیرد و با آن که به تأویلات و تفسیرات دور و دراز از آیات و اخبار و لفاظی و جملهپردازی خواسته آن را نیکو جلوه دهد، ولی نتوانسته است و چون در همان زمان افتضاح این امر به شیاع رسیده بود، حاجی میرزا جانی اصراری میکند که این مطالب مهمل است و اگر هم بوده به علتی بوده.» (اعتضادالسلطنه، فتنه باب، با توضیحات عبدالحسین نوایی، تهران: بابک، ۱۳۶۲، ص ۱۸۵)
قتل طاهره قره العین در سال ۱۸۵۲ است، امهانی متوفی ۱۸۴۷ و حیران خانم متوفی ۱۸۴۸ میلادی هستند و آلبوم گاسپار دروویل در سالهای ۱۸۱۹- ۱۸۲۱ در پاریس منتشر شده.
یادآور میشود فرقه ضاله بهائیت با تبلیغ طاهره قره العین به عنوان یک شاعر و مصلح اجتماعی سعی دارد، این چهره منفور تاریخی را در بین جوانان تبلیغ کنند و شخصیت بی قید وی را الگویی برای دختران و زنان جوان ایرانی معرفی نماید. این موضوع از سال ۱۴۰۱ توسط بهائیت جدی تر شده و سعی دارند از اغتشاشات زن- زندگی- آزادی در سال ۴۰۱ سوء استفاده و الگوی خود را در ایران جا بیندازند. غافل از اینکه اسناد تاریخی ولنگاری و بی بندو باری واقعه بدشت توسط قره العین به قدری در اسناد تاریخی حتی بهائیت مستند است که جای هیچ انکاری به جای نمی گذارد. از طرف دیگر حضور وی در واقعه ترور ناصرالدین شاه قاجار و بعد اعدام وی از اسناد معتبر تاریخی است. زنی که به سه یا چهار فرزند خردسالش پشت میکندف همسرش را رها می کند و به فرقه دینی تروریستی خشن و بیرحم و متعصب میپیوندد، در حقیقت زنی داعشی است بهتر است فرقه ضاله بهائیت ایشان را به عنوان «پیشوای زنان داعشی » در سراسر دنیا معرفی نماید.
[۱][22] – برای اطلاع بیشتر به مقاله «رهبران بهائیت – زرین تاج قزوینی» در سایت بهائیت در ایران مراجعه فرمایید.