- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

لابی‌گری صهیونیسم و بهائیت علیه ایران

سایت راستی متعلق به «دفتر جامعۀ جهانی بهائی در ژنو» بخشی از سخنان نماینده مولداوی در سازمان ملل دربارهٔ حمایت‌های وی از بهائیان ایران را منتشر کرد. این منبع رسمی تشکیلات بهائی با انتشار حمایت‌هایی این‌چنینی به‌صورت مستمر یا انتشار دروغ‌هایی دربارهٔ نوع برخورد جمهوری اسلامی با بهائیان ایران، به دنبال نفرت‌ پراکنی علیه ایران است.

بهائیت که به سبب بعضی نفوذ در نهادهای بین‌المللی در صدور قطعنامه‌ها و تحریم‌های مختلف علیه ایران نقش دارد، می‌کوشد آن‌ها را نه از جهت لابی‌گری بهائیت با دشمنان اسلام و ایران، بلکه واکنش جهانی در برابر جمهوری اسلامی جلوه دهد! این درحالی‌ است که حمایت‌های مردمی از جمهوری اسلامی که در سراسر جهان در این روزها شاهد آن هستیم، بازگوکنندهٔ حقیقت بوده که آن‌چه در نهاد حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران اتفاق می‌افتد، نشانهٔ همکاری خبیثانهٔ صهیونیسم، غرب و بهائیت است.

لازم به دکر است که کشور مولداوی کشوری کوچک و دَرِپیتی و محصور در خشکی در شرق اروپا [1] است که بیش از سه میلیون جمعیت دارد و تاثیرگذاری خاصی در معادلات جهانی ندارد.

نقش بهائیت در مبارزه با حجاب زنان و دختران مسلمان

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات,نقد احکام بهائیت | No Comments

سید حمید روحانی، تاریخ نگار انقلاب در خصوص حجاب و عفاف و عملکرد رضاخان در کشف حجاب اظهار داشت: رضاخان نه از خودش اختیاری داشت و نه در تصمیم گیری دارای استقلال فکری بود، رضاخان یک فرد عامی و بی سواد بود که با خشونت و دیکتاتوری سعی در پیشبرد اهداف خود داشت.

وی با اشاره به دستور رضاخان برای کشف حجاب عنوان کرد: در این مساله آن کسی که رضاخان را هدایت می کرد، انگلستان برای بیرون کشیدن لباس سنتی ایرانیان از تن آنها تلاش زیادی کردند که یکی از اقدامات آنها نیز همین متحد الشکل کردن لباس ها بود.

این مورخ انقلاب با اشاره به اهداف انگلیس از تدوین قوانین پوششی جدید عنوان کرد: انگلستان در پی این بود که ایران را به عنوان یک بازار برای البسه خود تبدیل کند؛ اگر قرار بود مردم ایران به پوشش هویت خودشان پابند بمانند انوقت لباس ها و کالاهای انگلیسی در کشور بی مشتری می شد.

روحانی در ادامه افزود: اصرار انگلستان برای اجرای قانون لباس متحدالشکل هم برای همین مساله بود و منفعت مادی در آن داشت؛ رضاخان هم مامور اجرای این سیاست انگلستان شد که لباس مردم را از تن آنها بیرون بکشد و به جای آن به مردم لباس های انگلیسی و همان کلاه پهلوی معروف را بپوشاند.

وی با بیان اینکه با این شیوه میخواستند لباس سنتی زنان ایران که زیبا و پوشیده بود را از تن آنها در بیاورند تصریح کرد: در این صورت بود که ملت ایران به لباس های فرنگی عادت کند و لباس های انگلیسی را بپوشد اما عامل اصلی و مهم تر این اقدام انگلیس ها مقابله با اسلام بود تنها راهی که انگلیس ها می توانستند در ایران پایگاه داشته باشند، ترویج فرهنگ غربی بود.

این مورخ انقلاب در ادامه افزود: انگلیس ها دیده بودند که اسلام عامل وحدت بوده و سال ها ایرانیان با فرهنگ اسلامی با کشورهای بیگانه و استکبار مبارزه کرده بودند؛ و این انگیزه ها برای انگلستان باعث شد تا فشارها به رضاخان وارد شود.

نقش بهائیت در راستای کشف حجاب

روحانی در خصوص نقش بهائیت و تأثیر آنها بر روی رضاخان در راستای کشف حجاب تصریح کرد:

بهائیت در کشور ستون پنجم و از عوامل انگلستان بودند و یکی از کسانی که در این زمینه تلاش زیادی کرد تا کشف حجاب را در ایران گسترش دهد همان خانم طاهر قره العین بود.

وی همچنین گفت: طاهره قره العین خود یکی از مهره های انگلستان بود و انگلستان با عوامل و جاسوسان خود اهداف خود را پیش       می برد و بهائیت کمک زیادی به انگلستان برای پیشبرد اهداف در زمینه کشف حجاب و … کردند؛ همه کسانی که در پازل انگلستان پیگیر سیاست های کشف حجاب بودند با فرهنگ غرب خو گرفته و دانش آموخته دانشگاه های غربی کشور بودند.

این مورخ انقلاب در ادامه بیان داشت: موضوعی که امروز دنبال می شود و برخی به دنبال کشف حجاب و یا حجاب اختیاری یا اجباری هستند کاملاً غلط است و وقتی حدود ۹۸ درصد از مردم به جمهوری اسلامی رای داده اند یعنی باید قانون اسلام پیاده شود و هدف این نبود که تنها یک تابلویی از اسلام داشته باشیم.

روحانی در ادامه افزود: وقتی جمهوری اسلامی بر پا شد یعنی قانون اسلام جاری شود و وقتی قانون اسلام اجرا می شود دیگر اجبار و غیر اجبار وجود ندارد؛ وقتی به جمهوری اسلامی رای داده ایم یعنی به قانون جمهوری اسلامی رای داده ایم و مساله حجاب هم جزئی از قانون اسلام و بر اساس نص صریح قرآن است.

وی در خصوص موضوع شخصی بودن حجاب و تفاوت آن با بقیه احکام مانند نماز گفت: حجاب یک موضوع اجتماعی است و اینگونه نیست که بگوییم رعایت نکردن آن مانند نماز نخواندن تبعات فردی دارد؛ دقیقا مانند بیماری ها گاهی یک بیماری مانند سردرد یادندان درد موضوعی شخصی است و فرد را درگیر می کند اما فردی که دچار بیماری مهلک مانند وبا می شود دیگر نمی تواند در جامعه آزادانه بچرخد، چرا که بقیه را نیز بیمار می کند؛ موضوع حجاب هم همین است.

منبع: سایت شناخت جامع بهائیت

 

آیا یهودیان اسرائیلی می توانند بهائی شوند؟

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,مقالات,نقش دولت ها در حیات بهائیت | No Comments

فرقه ضاله بهائیت در اسرائیل اجازه رشد و توسعه ندارد، چون آمال و هدف نهایی بهائیت و دولت غاصب اسرائیل یکی است، در هم چنین در قدم های بعدی ممکن است دچار  تعارض بعضی منافع و سازمانی شوند . در حال حاضر، اگر کسی بخواهد در اسرائیل بهایی بشود، باید از اسرائیل خارج بشود.

یعنی اگر کسی شهروند و شناسنامه اسرائیلی داشته باشد و بخواهد بهائی شود، بایستی از اسرائیل خارج شود و بعد بهائی بشود و دیگر حق برگشت ندارد و اگر بخواهد مجددا به اسرائیل برگردد، باید طبق ضوابط و قراردادهایی که بین دولت اسرائیل و تشکیلات بهائی (بیت العدل) وجود دارد، عمل نماید.

در حال حاضر وضعیت سفر بهائیان به اسرائیل هم اینطور است که: بهایی ها یک سفر نه روزه به اسرائیل می روند، آن هم باید طبق تشکیلات زیارتی فرقه انجام شود. و این افراد که به اسرائیل می روند صرفا باید قبر باب و بهاء را زیارت کنند و مدیرانی که در تشکیلات بهائیت کار می کنند و خدمت گزاران و کارمندانشان به صورت مقطعی و مدت دار مثل چند ماهه، یکساله و دو ساله در آنجا حضور پیدا می کنند.

البته عده ای محدودی از افراد فرقه ضاله بهائیت که مربوطه به قبل از ایجاد تشکیلات فعلی بهائیت آنجا بوده اند که با تشکیلات فعلی هم مخالفند و ربط ساختاری هم ندارند.(البته این افراد معتقد به بهائیت هستند). اینها  در بعضی از شهرهای اسرائیل هستند و می توانند تردد کنند که به آنها بهایی های ناقض می گویند، یعنی نقض عهد کرده اند و جزء تشکیلات نیستند و به بدین جهت به آنها «ناقضین» می گویند.

در حالی که بهایی ها خود را سربازان اسرائیل می دانند، دیگر نیازی به بهایی کردن یهودی ها نیست. خصوصا که وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم، می بینیم که اکثر کسانی که در ایران و حتی کشورهایی مثل آمریکا بهایی شده اند، در آغاز یهودی بوده و بعد از آن بهایی شده اند[۱] [2]. قبل از فتنه باب، جماعتی از یهود در مشهد همه با هم مسلمان شدند و بعد به باب گرویدند و پس از آن بهایی شدند. در گیلان نیز میرزا ابراهیم جدید الاسلام ساکن رشت که یک یهودی بود مروج فرقه بهایی در سیاهکل شد. در همدان هسته اولیه بابیت و بهائیت را یهودی ها تشکیل دادند و به خاطر وضعیت مالی و اقتصادی خوبی که داشتند در توسعه بهائیت نقش جدی ایفاء کردند.

شوقی افندی رسما اعلام کرد که حمایت از اسرائیل بر همه دولت های جهان ترجیح دارد و فرمان داد که بهائیان برای تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین اسرائیل اقدام کنند. وی مهمترین وظیفه شورای بین المللی بهائیان را برقراری رابطه با اسرائیل اعلام کرده است.

پیوند برنامه ریزی شده میان بهائیت و صهیونیسم، دقیقا جهت پایه و بنیاد و اساسی طراحی شده بود که شوقی افندی الهام گرفته از مدل آمریکایی در رأس آن قرار گرفت. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین به طور رسمی تشکیل شد. با توجه به اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، شوقی تصمیم گرفت سرزمین اسرائیل را مرکز اصلی بهائیان قرار داده و دولت یهود را به عنوان پناهگاه و پایگاه این فرقه درآورد. این امر البته می تواند به نوعی انتقامجویی و کینه توزی تلقی شود.

لذا نتیجه گیری می شود که بهائیت هیچ نیازی به تبلیغ در سرزمین فلسطین تحت اشغال رژیم غاصب و جانی اسرائیل ندارد. البته در مناطقی که به صورت محدود مثل کرانه باختری که در اختیار فسطینی هاست و ساکن آن منطقه مسلمان می باشند ممکن است اقداماتی انجام دهند. طوریکه[۲] [3]  محمود عباس- ابومازن- رهبر تحميلي و غيرقانوني «جنبش فتح» از مسئولین تشکیلات خودگردان بهائی است و این قضیه کاملا فاش شده است.

پی نوشت ها

 

 

 

 

[۱] [4] – فضل الله مهتدی معروف به صبحی، مبلغ پیشین بهائی، که سال‌ها منشی مخصوص عباس افندی بود، می‌نویسد:

«به نظر این بنده بیشتر از آنان برای فرار از یهودیت بهائی شده‌اند تا گذشته از اینکه اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز فی‌الجمله آزادی داشته باشند. و من از این قبیل یهودیان نه در همدان بلکه در طهران نیز سراغ دارم و بر اعمال آنان  واقفم».

۲- نمونه دیگر، گروش یهودیان به بابی‌گری و بهائی‌گری در کاشان است. از جمله یهودیان سرشناس کاشان که بهائی شدند و خاندان‌های ثروتمند و پرشماری بنیاد نهادند، باید به افراد زیر اشاره کرد: آقا یهودا نیای خاندان میثاقیه، ملاربیع که نام خاندان وی ذکر نشده، حکیم یعقوب نیای خاندان برجیس، میرزا عاشور (آشور) و برادران و خواهرش که خانواده‌های پرجمعیت ساجد و ماهر و وحدت و غیره از نسل ایشان است. حکیم فرج‌الله نیای خاندان توفیق، میرزا ریحان (روبین) نیای دو خاندان ریحانی (از نسل پسری) و روحانی (از نسل دختری) ملا سلیمان و میرزا موسی و میرزا اسحاق خان نیاکان خاندان‌های متحده و اخلاقی، میرزا یوسف خان نیای خاندان یوسفیان (به سبب سکونت اعضای این خاندان‌ها در همدان و کاشان، برخی از ایشان همدانی نیز به شمار می‌روند.)

در همدان نیز وضعی مشابه با کاشان دیده می‌شود. حسن نیکو می‌نویسد: «در همدان، که مرکز مهم بهائیان است، به استثنای سه چهار نفر همگی یهودی بهائی شده هستند «و همان کلیمی‌ها، که بهائی شده‌اند، زمام امور را به دست گرفته هر اقدامی که مخالف روح اسلامیت است می‌کنند و همیشه به آن سه چهار نفری که، به اصطلاح خودشان، بهائی فرقانی هستند طعن می‌زنند و آنان را در هیچ محفل رسمی عضویت نمی‌دهند».

تعداد زیادی از خانواده‌های بهائی همدان از تبار حاجی لاله‌زار (العازار)، یهودی همدانی، هستند. او نیای دو هزار نفر یهودی، مسیحی و بهائی است.

[۲] [5] – محمود عباس- ابومازن- رهبر تحميلي و غيرقانوني «جنبش فتح»! يك بهايي ايراني تبار و از نوادگان عباس افندي است.
خانواده وي چند دهه قبل- در دوران ناصرالدين شاه- و در پي شكست فتنه بابي ها به «حيفا» در فلسطين اشغالي كوچ كرده بودند.
مقامات رژيم صهيونيستي محمود عباس را به چشم يك دوست مي نگرند چرا كه بهائيت به قول حضرت امام(ره) و به گواهي اسناد موجود يك حزب صهيونيستي است. «زئيف شف» ژنرال بازنشسته ارتش صهيونيستي و يكي از استراتژيست هاي اسرائيلي درباره محمود عباس مي گويد «ابومازن يك سرلشكر وفادار است و تنها عيب او، آن است كه لشكر ندارد»!

کانال تعامل بهائیت با آمریکا

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

بررسی پرونده ارتباط بهائیت و امریکا، بدون بررسی کارنامه علیقلی خان نبیل‌الدوله (منشی و مترجم عباس افندی، استاد فراماسونری و یکی از فعالان سیاسی و تبلیغاتی بهائیت در امریکا) کامل نیست.

آهنگ بدیع، ارگان بهائیان، می‌نویسد: «میرزا علیقلی خان نبیل‌الدوله ازجمله مشاهیر امر [فرقه بهائیت] است که در خدمات دولتی نیز به مدارج عالیه نائل شده و علاوه بر عضویت هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح ورسای، به مقام سفارت دولت شاهنشاهی ایران در ایالات متحده امریکا رسیده است»(۱)

اسماعیل رائین، فصلی از کتاب خود: «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» را به شرح حال وی اختصاص داده است. به نوشته او: «یکی از فراماسون‌های معروف ایران که دارای شهرت جهانی بود و در سازمان فراماسونی امریکا مقام «ژنرال ماسونی» و «درجه ۳۳ فراماسونی» را داشت و همچنین عالیترین نشان ماسونی را که فقط به روِسای جمهور امریکا اعطا می‌شود، دریافت کرده بود، علیقلی خان(۲) از افراد خاندان سپهر کاشی است. او که یکی از روِسای… بهائیان ایران و امریکا بود و عکس او در کنار تصویر عبدالبهاء، از ارادت فوق العاده او به پیشوای بهائیان جهان حکایت می‌کند، در خانه خود محفل ماسونی کوچکی داشت، که اغلب روزها، در حضور دیگران، در آنجا به عبادت می‌پرداخت… نبیل‌الدوله بهائی بود و از روِسای این فرقه به حساب می‌آمد…» (۳) در محراب محفل ماسونی او «سه جلد کتاب… قرار داشت که… عبارت بودند از:

  1. قانون اساسی فراماسونری‌
  2. الواح بهاء‌الله‌
  3. کتاب بیان» (۴)

 «همسر امریکایی او به نام «فلورنس» ، لیدر زنان بهائی امریکا بود و خود او هم، علاوه بر فعالیت‌های مذهبی، در شورای طریقت فراماسونی امریکا نیز فـعـالـیـت مـی‌کـرد» (۵) رائـیـن، هـمـچـنـیـن، تـصویر نبیل‌الدوله در جلو محراب محفل و نیز عکسی از او را که با احترام کامل در کنار عباس افندی ایستاده، در کتاب خود آورده است.(۶)

نبیل و دوستان بهائیش (در ایران و امریکا) از پیشگامان ترویج نظام تعلیم و تربیت غربی (در شکل امریکایی آن) در کشورمان بودند(۷) و افزون بر این وی «نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر به ایران ایفا کرد و برای نخستین بار او بود که پای کمپانیهای نفتی امریکایی را به ایران باز کرد» (۸) عملکرد مستر شوستر (در زمان ریاست مالیه کشورمان در مشروطه دوم) تاکنون، چنان که باید، بررسی علمی و منطقی نـشـده و زیـان سـهـمـگـینی که با ناپختگی‌ها و مـاجراجویی‌هایش به ایران زخمدیده و روس و انـگـلیس گزیده آن روزگار زد، غالبا در غوغای اعـتـراضـات بـحـق مـلـت ایـران به ستم و تجاوز استعمارگران روسی و انگلیسی آن دوران، نادیده مانده است. عجیب است که شوستر پیش از آمدن به ایران نیز، در ماموریت پیشینش در گمرک فیلیپین، همین رویه را تعقیب کرده و مجبور به بازگشت به امریکا شده بود.(۹) ولی کسانی که زمینه استخدامش را در ایران را فراهم ساختند، نسبت به این سوابق، بی‌توجه مانده و «آزموده را دوباره آزمودند» و تاوان سنگین این اشتباه را نیز ایران اسلامی، با اشغال کشور و کشتار و غارت مردمش توسط سلطه‌جویان بهانه‌جو پرداخت کرد.(۱۰)

نبیل‌الدوله پسر میرزا عبدالرحیم کلانتر، معاون  «کنت دومونت فورت» رئیس نظمیه تهران بود(۱۱) که (به نوشته علیقلی خان) با باب در خلال سفر تبعید وی از اصفهان به آذربایجان، در کاشان دیدار داشت.(۱۲) به گفته رائین: نبیل «ابتدا در خدمت سفارت انگلیس کار می‌کرد. سپس به شغل آزاد و خرید و فروش تمبر پرداخت. این سالها مصادف با زمانی بود که بهائیان از طرف دستگاه حکومتی تحت فشار قرار گرفته بودند و او که بهائی سرشناسی بود، ایران را ترک گفته عازم امریکا شد» .(۱۳)

البته کلام رائین در مورد این که، خروج نبیل از ایران به علت فشار دستگاه حکومت به بهائیان بوده، خالی از تسامح نیست. نبیل‌الدوله، چنان که خود نیز اشاره دارد، با حکام و امیران در پیوند بوده و از دوستی و پشتیبانی آنان بهره داشته است و عامل اصلی خروج وی از ایران، مخالفت علما با فعالیت‌های تبلیغی‌اش به نفع فرقه ضاله بوده و او با رجال حکومت در پیوند است. به قول خان ملک ساسانی، مورخ و سیاستگر معاصر او: «نبیل‌الدوله در وقتی که پیشکار محمدحسن میرزا ولیعهد سابق [احمدشاه] بود علما تکفیرش کردند، سپس به سرکنسولگری تفلیس رفت…» .(۱۴)

نبیل‌الدوله در اوایل سال ۱۹۴۱م از نیویورک به «حضرت شوقی افندی ولی محبوب امرالله» عریضه‌ای نوشت و در پایان آن چنین امضا کرد: «خدمتگزار فروتن و فداکار شما، علی قلی نبیل‌الدوله» . او در آن عریضه، به تفصیل از سوابق دیرین خود در تبلیغ مسلک بهائیت در ایران (بین فرزندان حکام و امرای قاجار) سخن گفت که به نوشته وی، در فرجام، منجر به قیام علما بر ضد او و خروج اجباریش از ایران شد و نهایتا به اقامت وی (با اجازه و فرمان عباس افندی و به عنوان یک مترجم و مبلغ بهائی) در امریکا گردید.(۱۵) طبق این مدرک تاریخی: علیقلی پیش از سفر به امریکا، متجاوز از یک سال در عکا و حیفا نزد عباس افندی اقامت داشت و طی این مدت، «به سمت کاتب در محضر مبارک» او، الواح و نامه‌های عباس را برای بهائیان امریکا به انگلیسی ترجمه می‌کرد و ضمنا برخی آثار حسینعلی بهاء را به انگلیسی برگرداند. سپس عباس افندی امر کرد که همراه میرزا ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ مشهور بهائیت) برای تبلیغ مردم به بهائیت به امریکا برود و او نیز دستور عباس افندی (یا به قول او: «حضرت مولی الوری» ) را انجام داد. حتی پس از مراجعت میرزا ابوالفضل از امریکا در ۱۹۰۴م، در آن کشور ماندگار شد و به ایراد نطق‌های تبلیغی در مناطق انگلیسی نشین امریکا (نظیر دانشگاه هاروارد) و ترجمه کتب و الواح حسینعلی بهاء و دیگر سران بهائیت پرداخت. نبیل، همچنین، در پاییز ۱۹۰۴ با میس فلورنس برید از اهالی بستون ازدواج کرد و عباس افندی ضمن تبریک ازدواج مزبور و صدور الواح متعدد به افتخار وی، آن ازدواج را «اولین نشانه تحقق وحدت شرق و غرب» و مولود آن را «ثمره اولین اتحاد شرق و غرب» نامید!(۱۶)

«امه‌الله مرضیه خانم گیل» ، از نویسندگان و مبلغان مشهور بهائیت در امریکا، دختر همین جناب نبیل‌الدوله(۱۷) و یکی از ثمرات آن ازدواج است.

نبیل‌الدوله برای پیشبرد اهدافش، ظاهرا از وجاهت همسر خویش نیز مایه می‌گذاشت. به نوشته یکی از پژوهشگران: همسر امریکایی او، فلورانس خانم و خانواده نسبتا پرجمعیتش سبب شد که زندگی خصوصی نبیل‌الدوله مورد توجه جراید امریکا قرار گیرد و بارها تصویر زیبای همسر شارژدافر ایران زینت‌بخش صفحات نخست روزنامه‌ها گردد (برای نمونه، ر.ک،Washington Society، شماره‌های ۲۳ مارس ۱۹۱۲ و ۱۴ فوریه ۱۹۱۴؛Sunday Star ، ش ۲۴ فوریه ۱۹۱۴). این امر سبب کسب شهرت وی نیز گردید و خیلی زود در جمع دیپلمات‌های مقیم واشنگتن جای خود را باز کرد و بعضا سیاستمداران امریکایی از او در مراسم و میهمانی‌های مختلف دعوت می‌کردند… نبیل از این موقعیت نهایت استفاده را کرد و خود را به روسای جمهور امریکا نزدیک ساخت.(۱۸)

تقی‌زاده، که پس از تکفیر سیاسی توسط آخوند خراسانی (پیشوای انقلاب مشروطیت) و اخراج از ایران در مشروطه دوم، مدتی در یکی از ویلاهای اطراف نیویورک، مهمان علیقلی‌خان بوده، می نویسد: «علیقلی‌خان بستگی به بهائی‌ها داشت. جانشین سفیر که شد، یواش یواش، هم آن کار مبلغی بهائی‌گری را می‌کرد و هم شارژدافری(۱۹) دولت علیه ایران را، من شنیدم، یا خودش می‌گفت، هفته‌ای دو تا راپورت رسمی مفصل از اوضاع می‌نوشت: یکی به وزارت خارجه تهران و یکی به عکا، یکی گزارش کارهای امت و تبلیغات خودشان بود و دیگری راجع به اتباع ایران…. زنش… امریکایی و بهائی دو آتشه بلکه سه آتشه بود و در خانه عکس بزرگ عبدالبهاء را گذاشته بود و پشت به او نمی‌کرد….(۲۰) او به واسطه بستگی و علاقه شدیدی که به بهائی‌ها و مرکز آنها در حیفا داشت همیشه در ترویج بهائی‌ها می‌کوشید…» .(۲۱)

مرحوم خان ملک ساسانی نیز، که در ایام ماموریت خویش در سفارتخانه ایران در اسلامبول، با نبیل‌الدوله برخورد داشته است، اطلاعات جالبی از سوء‌عقیده(۲۲) و رفتار او به دست می‌دهد. به نوشته خان ملک: زمانی که نبیل‌الدوله، با استفاده از فضای آشفته حکومت صد روزه کودتای سیاه (سیدضیاء ـ رضاخان)، حکم کارداری سفارت ایران در پایتخت خلافت عثمانی را گرفته و وارد اسلامبول شد، دولت عثمانی، به اعتبار انحراف مذهبی نبیل‌الدوله، شدیدا به انتصاب وی به این پست حساس، اعتراض کرد و «نبیل‌الدوله چون زنش امریکایی بود توسط سفارت امریکا تشبث بسیار کرد ولی به خرج عثمانی‌ها نرفت» و او را نپذیرفتند.(۲۳) نبیل‌الدوله ۶۳ سال در امریکا اقامت داشت و در ۸۸ سالگی درگذشت.(۲۴)

بر پایه آنچه گذشت، برای خواننده تیزبین این سؤال به طور جدی مطرح می‌شود که: در آن وانفسا که دول استعماری غرب ـ خاصه انگلیس و امریکا ـ با تمام توان در مقام فروپاشی و اضمحلال قدرت اسلامی خلافت عثمانی بودند و این حکومت وسیع و کهنسال، سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران عمرش را می‌گذراند، چرا و به چه دلیل، آقای نبیل‌الدوله «امریکا» نشین و «بهائی» مسلک، آن همه اصرار در اشغال منصب کارداری سفارت «ایران اسلامی» در مهد خلافت عثمانی داشته است و چه دستهایی ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ زمینه تصدی او به این پست حساس را در وزارت خارجه ایران فراهم کرده‌اند؟!

پاسخ این سؤال بسیار مهم را بیگمان باید در پیوند مرموز حزب «بهائیت» با «صلیب ـ صهیون» در گردونه تحولات سیاسی، استعماری خاورمیانه آن روز جستجو کرد. زمانی که پیشوای بهائیان، عباس افندی، به پاداش حسن خدمت به امپراتوری انگلیس در جنگ جهانی اول، از ژنرال آللنبی ـ فرمانده قشون بریتانیا در جنگ با عثمانی و اشغالگر نظامی قدس ـ مدال افتخار! و لقب «سر» دریافت می‌کند، مقتضی است که مرید وی، نبیل‌الدوله، نیز به دستور سیمرغ! به عنوان «کاردار» به سفارت ایران در پایتخت عثمانی تحمیل شود تا نقش این فرقه، در انجام ماموریت‌های استعماری تکمیل شود… .

انتقال مواریث ارزشمند باستانی ایران به امریکا، ظاهرا ماموریت دیگر جناب نبیل بوده است.

تقی‌زاده، به عنوان یکی از شگردهای نبیل‌الدوله در سفارت ایران در امریکا می‌گوید: «علیقلی‌خان به این و آن می‌نوشت عتیقه‌جات را به اینجا بیاورد، چون من شارژدافر(کاردار) هستم بیگ‌مرک مرخص می‌کنم! و از این طریق، هم افراد را به امریکا جذب می‌کرد و هم تجارت می‌کرد» .(۲۵) خان ملک نیز خاطرنشان می‌سازد: «نبیل‌الدوله… در ایام ریاست وزرای مرحوم رزم‌آرا، بابت مطالبات سنوات بی‌تاریخ، به اسامی مختلفی که در هیچ بودجه‌ای نامی بر آن نمی‌توان گذاشت، بیست هزار دلار از خزانه ایران گرفته و به امریکا رفت» !(۲۶)

نکته جالب توجه آن است که نبیل‌الدوله در نامه به شوقی افندی، تصریح می‌کند که به فرمان عباس افندی وارد سیاست شده است: «طبق اوامر خاصه حضرت مولی الوری [عباس افندی] بود که من در خدمات دولتی مملکت خود وارد شدم. این فعالیت‌ها از زمانی شروع شد که مرحوم مفخم الدوله سفیر سابق ایران در مصر که از دوستان میرزا ابوالفضل و نسبت به امر مبارک، محب بود به واشنگتن آمد و از من درخواست کرد که سمت منشی‌گری او را بپذیرم. مطلب را حضور هیکل مبارک، حضرت عبدالبهاء، عرض کردم و ایشان امر فرمودند پیشنهاد او را بپذیرم، مشروط بر آن که قبول آن شغل، مانع و مزاحم فعالیت‌هایم به عنوان یک مبلغ و مترجم بهائی نشود» .(۲۷) (قابل توجه کسانی که شعار بهائیان مبنی بر پرهیز از سیاست را جدی می‌گیرند و توجه ندارند که از نظر حضرات، دخالت در سیاست، برای عالمان و مجاهدان و کوشندگان راه آزادی و نجات ملتها، بد و اخ! است، نه برای نبیل‌الدوله‌ها و عبدالکریم ایادی‌ها و سپهبد صنیعی‌ها و هویداها و منصور روحانی‌ها و انبوه کارگزاران «بهائی» عصر محمدرضا پهلوی!)

حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بارها عوامل این فرقه در برهه های مختلف سیاسی و ناآرامی ها و اغتشاشات(از جمله سال ۸۸ و ۱۴۰۱ شمسی) شرکت داشته و دستگیری و زندانی شده اند که در یک مورد در اغتشاشات سال ۱۴۰۱(ش) زن و مرد بهائی در شهادت یکی از عوامل حفظ نظم و امنیت شرکت داشته و محکوم گردیدند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۱۹۷٫
  2. در اصل: «علینقی خان» ، که اشتباه است.
  3. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۵۹٫
  4. همان، ص ۴۶۲

۵٫همان، ص ۴۶۵٫

۶٫همان، ۳/۴۶۱ و ۴۶۳٫

  1. آقای سید علی موجانی در کتاب «بررسی مناسبات ایران و امریکا» بحث مفصلی در این باره دارد
  2. بررسی مناسبات ایران و امریکا، سید علی موجانی، انتشارات وزارت امرو خارجه، ص ۱۵۵٫
  3. ر.ک، روس و انگلیس در ایران، فیروز کاظم زاده، صص ۵۶۰ -۵۶۱ ـ ؛ مستخدمین بلژیکی…، ترجمه منصوره اتحادیه، صص ۱۹۳ –۱۹۲٫

۱۰ . برای بررسی انتقادی از رفتار شوستر زمان ماموریت وی در ایران، ر.ک، شیخ ابراهیم زنجانی؛ زمان، زندگی، خاطرات، علی ابوالحسنی، فصل: «اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسیه به ایران؛ تاوان سنگین اشتباهات!»

  1. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫

۱۲ . آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۲۰۱٫

  1. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫
  2. یادبودهای سفارت استانبول، ص ۲۹۹٫
  3. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، صص ۱۹۷ – ۱۹۸٫
  4. همان، صص ۲۰۱ –۱۹۹٫

۱۷ . همان، ص ۲۰۱

  1. بررسی مناسبات ایران و امریکا، صص ۱۵۴ -۱۵۵٫
  2. شارژدافر یا مصلحت گزار، همان کاردار امروزی است
  3. زندگی طوفانی؛ خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، ص ۱۷۳٫
  4. همان، ص ۱۷۷٫

۲۲٫یادبودهای سفارت استانبول، خان ملک ساسانی، صص ۲۹۴ ـ ۲۹۵

  1. همان، صص ۲۹۶ ـ۲۹۵٫
  2. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫
  3. همان، ص ۱۷۲٫
  4. یادبودهای سفارت استانبول، ص ۲۹۹٫
  5. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۲۰۱ و ۲۴۲٫

 

شکست پیش بینی وحدت ملل بهائیت

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

متجاوز از صد و هفتاد سال قبل بهاء (حسین علی نوری) رهبر فرقه بهائیت، حوادث و تحولات عظیمه و تاثیراتی را که در اوضاع جهان و استقرار نظم نوینی در بردارد به دست داده و دنیای بهتری را که جانشین دنیای مادی و بی ایمان کنونی است بشارت داده است

برای وقوف و اطلاع از کیفیت نظم نوینی که حسین علی نوری بهاء تسریع آن را مشیت الهی اعلام نموده، مناسب تر این است که این بنای عظیم را به طور مفصل تری تحت مطالعه قرار داده و طرح و نقشه که این معمار به اصطلاح الهی برای ساختمان دنیای جدید در نظر گرفته تصور کنیم که در عالم خارج تحقق یافته است. بدین ترتیب خود را در سال بعد از ۲۰۰۱ میلادی یعنی قرن بیست و یکم به بعد فرض کرده و نظری به قرن بیست گذشته می افکنیم:

واقعا زهی خیال باطل !!!!!

جناب بهاء چی شد اوضاع جهان در سال ۲۰۲۴ میلادی!!!!

واقعا برای تصور کشیدن شکست یک فکر، ایدئولوژی، فرقه، حکومت و …. اینها کافی نیست؟؟؟؟؟

 

مرجعیت فکری – فقهی امیر کبیر در برخورد با بابیت و بهائیت

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,تاریخچه بهائیت,مقالات | No Comments

آيت الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني «شيخ العراقين»  

مورخان (اعم از بهائي و غيربهائي) اتفاق دارند كه عامل اصلي سركوبي فتنه بابيان، و اعدام پيشواي آنان (باب)، شخص اميركبير بوده است. جالب اين است كه، حواريون و ياران با وفاي امير نيز نظير آيت‌الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني (وصي امير)، سخت با بابيه و بهائيه مخالف بودند و در قلع و قمع ريشه‌هاي آن در ايران و عراق اهتمام شايان داشتند و در این موضوع امیر کبیر را مساعدت فراوان اعم از فکری و عملی و …. نمودند. که در این مبحث مطالبی در مورد این عالم وارسته  و زمان شناس آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی رحمت الله علیه ارائه می گردد که مشخص می شود مرجعیت فکری- فقهی جناب میرزا تقی خان امیر کبیر بویژه در مبارزه با بابیت( و بعد بهائیت) ایشان بوده است.

عبدالحسین تهرانی شیخ‎ العراقین (درگذشت ۱۲۸۶ق [6]) از فقهای [7] قرن سیزدهم [8]، مورد اعتماد و وصی امیرکبیر [9]، از مبارزین علیه بابیت [10] و بهاییت [11] و نماینده ناصرالدین شاه قاجار [12] در بازسازی عتبات عالیات [13] عراق [14]. او از شاگردان برجسته صاحب جواهر [15][۱] [2] بود. شیخ عبدالحسین تهرانی معتقد به کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه بود از این رو دعاوی شرعی که به دیوانخانه ارجاع ‎شده بود، از سوی امیرکبیر به وی محول گشت.

علت شهرت به شیخ العراقین: نفوذ کلمه و جایگاه والای علمی و شهرت به خدمات متنوع اجتماعی و دینی و ارتباط نزدیک با حاکمان معاصر خویش در دوکشور ایران و عراق؛ وی را مشهور به شیخ العراقین کرده بود، زیرا در قدیم ایران را به عنوان عراق عجم و عراق را نیز عراق عرب می دانستند و البته در تعیین دقیق محدوده این دو عراق گزارش ها متفاوت است.[۲] [3]

آيت الله حاج شيخ عبدالحسين تهراني «شيخ العراقين» (متوفي ۱۲۸۶ق) از فقيهان نامدار قرن ۱۳ق است كه به دقت نظر، انديشه صائب و همت بلند شهره بود و زمان اقامتش در كربلا جمعي كثير از مردم آنجا از وي تقليد مي‌كردند. [۱]

وي شاگرد برجسته آيت الله «صاحب جواهر» بود و از ايشان اجازه اجتهاد داشت. [۲] صاحب جواهر، به اجتهاد ۴ تن از شاگردانش تصريح داشت كه يكي از آنها شيخ عبدالحسين بود. [۳] سخن چنين شخصيت سترگي درباره شيخ العراقين، گواه رتبه بلند وي در دانش و درايت ديني است. چنان كه آيت‌الله ميرزا حسين نوري (محدث نامدار شيعه) او را زبده اعاظم محققين و نخبه افاخم مدققين مي‌خواند. [۴] .

به نوشته اعتمادالسلطنه (وزير انطباعات عصر ناصري: تهراني «مجتهدي بسيار فاضل و به قبول عامه نايل بود. در دولت عثماني نيز اعتباري» قابل توجه داشت و «حكام عراق عرب او را حرمتي عظيم مي‌نهادند.» [۵]

ناصرالدين شاه نظارت بر كار تعميرات و تأسيسات ايران در عتبات عاليات، از جمله، توسعه صحن مطهر سالار شهيدان عليه السلام، و تعمير بناي آن را، به شيخ العراقين سپرده بود [۶] و «از مراقبت و مواظبت» وي «در تعمير گنبد منور… و نصب خشتهاي طلايي شهر» رضايت تام داشت. [۷] شاه او را در ۱۲۷۴ق براي تعمير صحن مطهر ائمه اطهار در كربلا و كاظمين و سامرا (عليهم السلام) مأمور كرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (كه در ۲۲ رمضان آن فوت كرد) به اين كار اشتغال داشت. كتابخانه شخصي او در كربلا به علت داشتن نسخه‌هاي نفيس، شهرت داشت. [۸] .

شيخ العراقين، مورد اعتماد و عنايت خاص اميركبير قرار داشت [۹] و امير، كه از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاكمات شرعي ديوان به محضرش [۱۰] ، «در مطالب مشكله و امور معضله با او مشورت» مي‌كرد [۱۱] و حتي براي تعيين نام فرزندان شاه، از استخاره‌هايش مدد مي‌گرفت. [۱۲]

عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاكمات» از سوي امير «به محضر جناب… شيخ العراقين»، مي‌گويد: روز بروز «عقيده او نسبت به جناب شيخ افزون مي‌گرديد». [۱۳] سپس با نقل داستاني درباره نحوه آشنايي امير با شيخ مي‌افزايد: پس از آن آشنايي، امير «همواره در ترويج شيخ اقدامات كافي نمود و روز به روز در عقايد او نسبت به شيخ مي‌افزود تا آن كه محل وثوق امير شد و طرف مشاوره در بعضي از امور مشكله گرديد». [۱۴]

به نوشته فريدون آدميت: در دوران صدارت امير «همه دعاوي كه جنبه شرعي داشت و به ديوانخانه رجوع شده بود، به محضر شيخ عبدالحسين احاله مي‌گرديد. داوري او قطعي بود.

كنت دوگوبينو نيز از شيخ عبدالحسين به احترام ياد مي‌كند؛ او را فقيهي بلند پايه و پاكدامن، و خونسرد و با فراست مي‌شناسد». [۱۵] .

امير حتي وصي خود را شيخ عبدالحسين قرار داد [۱۶] و شيخ نيز، مدرسه و مسجد حاج شيخ عبدالحسين (واقع در بازار تهران) را از ثلث ميراث امير بنيان نهاد. مهدي بامداد مي‌گويد: «شيخ العراقين از مجتهدين معروف، و به زهد و تقوي و مديريت در كار شهرت زيادي داشت. شادروان… اميركبير با آن نظر دقيقي كه در شناسايي مردم و به ويژه ملا‌ها داشت در بين تمام روحانيون زمان خود، او را وصي خويش قرار داد و شيخ العراقين هم از مال الوصايه امير شهيد، مسجد و مدرسه‌اي عالي در تهران بنا نهاد كه امروزه به مسجد و مدرسه شيخ عبدالحسين يا مسجد آذربايجاني‌ها معروف مي‌باشد». [۱۷]

شواهد همچنين حاكي است كه پس از قتل امير، شيخ مباشرت امور خانواده وي را بر عهده داشت. [۱۸] . شيخ عبدالحسين، به كمال و كارآمدي احكام و قوانين اسلامي در جامعه بشري ايمان راسخ داشت و معتقد بود كه «هرگاه مدار دولت و مملكت داري از روي شريعت مطهره باشد… هيچ فتنه و فساد بر نيايد». [۱۹] بر همين اساس، زماني كه ديد «بدعت» باب و بهاء، كيان دين را به خطر افكند، با جديت تام به مبارزه برخاست. قديم ترين اقدام او در اين راه ممانعت از ملاقات باب و مريدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدين شاه) بود كه فرصتي تاريخي براي «اظهار وجود» و «تبليغ» را از آنان گرفت. كنت دوگوبينو، وزير مختار فرانسه در ايران، «حاجي شيخ عبدالحسين كه مردي فقيه و مجتهد و متدين و متقي است، فراست و قضاوتهاي بي طرفانه‌اش موجب اعتماد همه كس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزير و بزرگان مملكت گفته بود: آيا در نظر داريد كه به جاي مذهب كنوني، مذهب جديدي كه هنوز نمي‌شناسيد برقرار نماييد؟…» [۲۰] .

روشن است كه براي فقيه تيزبيني چون شيخ العراقين، «بطلان دعاوي باب» ـ با توجه به شواهد و دلايل گوناگون، از آن جمله: «توبه صريح» خود باب بر فراز منبر شيراز، و وجود اغلاط پيش افتاده ادبي در الواح صادره از وي ـ كاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعي از مريدانش به پايتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بيشتر فرصتي براي «ابراز وجود» و «تبليغات مسلكي» بود. خاصه آنكه، احساس مي‌شد كه دستهاي مشكوكي از درون حكومت (نظير منوچهر خان معتمدالدوله حاكم اصفهان) با اغراض سياسي در پي تقويت فتنه، و ماهي گرفتن از آب گل آلودند… لذا «هوشمندانه» مانع اجراي اين سناريوي خطرناك گرديد. تهراني در زمان تبعيد بهاء به عراق، و تجمع بابيان در آن سامان، در عراق مي زيست و شاهد فعاليتهاي سوء آنان بود. منابع بهائي تصريح دارند كه بابيان مهاجر، شبها به دزديدن كفش و كلاه و پول و پوشاك زوار شيعه در اماكن مقدسه مي پرداختند [۲۱] و به اعتراف خود حسينعلي بهاء: «در اموال ناس مِن غير اذنٍ تصرف مي‌نمودند و نهب و غارت و سفك دماء را از اعمال حسنه مي‌شمردند». [۲۲] . علاوه، بين خود بابيها نيز بازار آشوبگري و آدمكشي رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزيه خانم) بهاء نيز در اين فجايع بي‌دخالت نبود. [۲۳] .

اقدامات شيخ العراقين كينه شديد سران مسلك باب و بهاء، را بر ضد وي بر انگيخته است. حسينعلي بهاء در لوحي كه به نام شيخ صادر كرده سخت به وي تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصري «مكار» مي‌خواند! [۲۴] و شوقي افندي (نتيجه دختري بهاء، و جانشين عباس افندي) نيز در فحشنامه‌اي كه با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، كراراً شيخ را با الفاظي چون «شيخ خبيث» [۲۵] و «مردود دارين و مبغوض ثقلين» [۲۶] مورد هتك و شتم قرار داده است.

عبدالحسین تهرانی در تهران [16] به دنیا آمد. از تاریخ تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست. در عین حال برخی تولد وی را ۱۲۲۲ق [17] ذکر کرده‌‎اند. او ۲۲ رمضان [18] ۱۲۸۶ق [6] در کاظمین [19] از دنیا رفت و در حرم امام حسین(ع) [20] در اتاقی نزدیک به باب سلطانیه دفن شد[۳] [21]

پاورقي

[۱] براي نمونه ر.ك، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائي، در عهد اعلي…، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله «پيام بهائي»، ش ۲۹۶، ژوئيه ۲۰۰۴، «يادداشت ماه».
[۲] معارف الرجال، شيخ محمد حرزالدين، ۲ / ۳۴٫
[۳] الكرام البرره، شيخ آقا بزرگ تهراني،۲ / ۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲ / ۳۵٫
[۴] معارف الرجال، ۲ / ۱۱۲٫
[۵] مكتوبات، اعلاميه‌هاي… شهيد شيخ فضل‌الله نوري، محمد تركمان، ص ۴۴۹٫
[۶] چهل سال تاريخ ايران… (المآثر و الاَّثار)، به كوشش ايرج افشار، ۱ / ۱۸۹٫ درباره شيخ عبدالحسين، همچنين، ر.ك، ريحانه الادب، علامه خياباني، ۳ / ۳۲۹٫
[۷] ريحانه الادب، ۳ / ۳۲۹ و نيز: معارف الرجال، ۲ / ۳۵٫
[۸] روزنامه ناصرالدين شاه به خراسان، علينقي حكيم الممالك، ص ۴۷۰٫
[۹] نامه‌هاي امير كبير به انضمام رساله نوادر الامير، تدوين سيد علي آل‌داود، ص ۳۱۶٫ [
[۱۰] بامداد به «ارادت» ميرزا تقي خان اميركبير نسبت به شيخ تصريح دارد (شرح حال رجال ايران، ۶ / ۹۴).
[۱۱] اميركبير و ايران، آدميت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳٫
[۱۲] نوادرالامير، شيخ المشايخ امير معز‌ي، صص ۳۱۶-۳۱۵٫
[۱۳] ر.ك، اسناد و نامه‌هاي اميركبير، همان، ص ۸۲٫
[۱۴] ميرزا تقي خان اميركبير، ص ۱۶۸٫
[۱۵] همان، صص ۱۷۱-۱۶۸٫
[۱۶] امير كبير و ايران، ص ۳۰۸٫ نيز ر.ك، ص ۳۴۳ و ۱۰۳٫
[۱۷] همان، ص ۳۰۸؛ ميرزا تقي خان اميركبير، ص ۱۶۸ و ۳۶۸٫
[۱۸] شرح حال رجال ايران…، ۲ / ۲۴۴ -۲۴۳٫ نيز ر.ك، همان: ۶ / ۹۴ و ۱ / ۲۲۱ -۲۲۰؛ چهل سال تاريخ ايران…، ۱ / ۱۸۹؛ مجموعه اسناد و مدارك فرخ خان، به كوشش كريم اصفهانيان، ۲ / ۳۶۷ -۳۶۶٫
[۱۹] ميرزا تقي خان امير كبير، صص ۳۷۴-۳۷۳، نامه مادر امير. همچنين براي مشاهده وقفنامه‌اي از مادر امير كه در آن از شيخ العراقين ياد شده ر.ك، گنجينه اسناد، سال ۳، دفتر ۲ و ۳، صص ۱۱۱-۱۰۷٫
[۲۰] انديشه ترقي…، فريدون آدميت، ص ۱۰۳٫
[۲۱] سياستگران دوره قاجار، خان ملك ساساني، چاپ آل داود، صص ۳۴۴- ۳۴۵٫
[۲۲] قرن بديع، شوقي افندي، ۲ / ۱۰۷ -۱۰۶٫
[۲۳] مائده آسماني، اشراق خاوري، تهران ۱۳۲۷ش، ۷ / ۱۳۰٫
[۲۴] داستانهايي از حيات عنصري جمال اقدس الهي، علي اكبر فروتن، موسسه ملي مطبوعات امري، ۱۳۴ بديع، ص ۱۷؛ عهد اعلي…، ص ۵۱۴٫
[۲۵] براي نوشته بهاء ر.ك، همان، ص ۵۶۸ و نيز ص ۵۱۵٫

[۱] [4] – محمدحسن شریف اصفهانی یا محمدحسن نجفی (۱۲۰۲-۱۲۶۶ق [22]) معروف به صاحب جواهر از فقهای شیعه [23] در قرن سیزدهم قمری در نجف [24] بود. مهمترین اثر او کتاب جواهر الکلام [25] است و از این جهت در میان بزرگان شیعه [26] به صاحب جواهر شهرت دارد. وی از شاگردان سید محمدجواد عاملی [27] صاحب مفتاح الکرامه [28] و جعفر کاشف‌الغطاء [29] بود و درس وی پس از شریف العلماء مازندرانی [30]، از مهمترین دروس حوزه نجف [31] به شمار می‌آمد. به توصیه او، شیخ انصاری [32]، زعامت و مرجعیت [33] شیعیان [34] را به عهده گرفت

[۲] [5]«علت شهرت شیخ عبدالحسین تهرانی به شیخ العراقین» [35]، پایگاه معرفی شیخ عبدالحسین تهرانی؛ «سیری در زندگینامه عالم واقف شیخ عبدالحسین تهرانی» [36]، وبلاگ جلوه ولایت.

[۳] [37] –  مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ۱۳۲۴ش، ج۳، ص۳۲۹؛ سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۲۳۶.

 

کانال تعامل بهائیت با آمریکا

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

بررسی پرونده ارتباط بهائیت و امریکا، بدون بررسی کارنامه علیقلی خان نبیل‌الدوله (منشی و مترجم عباس افندی، استاد فراماسونری و یکی از فعالان سیاسی و تبلیغاتی بهائیت در امریکا) کامل نیست.

آهنگ بدیع، ارگان بهائیان، می‌نویسد: «میرزا علیقلی خان نبیل‌الدوله ازجمله مشاهیر امر [فرقه بهائیت] است که در خدمات دولتی نیز به مدارج عالیه نائل شده و علاوه بر عضویت هیأت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح ورسای، به مقام سفارت دولت شاهنشاهی ایران در ایالات متحده امریکا رسیده است»(۱)

اسماعیل رائین، فصلی از کتاب خود: «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» را به شرح حال وی اختصاص داده است. به نوشته او: «یکی از فراماسون‌های معروف ایران که دارای شهرت جهانی بود و در سازمان فراماسونی امریکا مقام «ژنرال ماسونی» و «درجه ۳۳ فراماسونی» را داشت و همچنین عالیترین نشان ماسونی را که فقط به روِسای جمهور امریکا اعطا می‌شود، دریافت کرده بود، علیقلی خان(۲) از افراد خاندان سپهر کاشی است. او که یکی از روِسای… بهائیان ایران و امریکا بود و عکس او در کنار تصویر عبدالبهاء، از ارادت فوق العاده او به پیشوای بهائیان جهان حکایت می‌کند، در خانه خود محفل ماسونی کوچکی داشت، که اغلب روزها، در حضور دیگران، در آنجا به عبادت می‌پرداخت… نبیل‌الدوله بهائی بود و از روِسای این فرقه به حساب می‌آمد…» (۳) در محراب محفل ماسونی او «سه جلد کتاب… قرار داشت که… عبارت بودند از:

  1. قانون اساسی فراماسونری‌
  2. الواح بهاء‌الله‌
  3. کتاب بیان» (۴)

 «همسر امریکایی او به نام «فلورنس» ، لیدر زنان بهائی امریکا بود و خود او هم، علاوه بر فعالیت‌های مذهبی، در شورای طریقت فراماسونی امریکا نیز فـعـالـیـت مـی‌کـرد» (۵) رائـیـن، هـمـچـنـیـن، تـصویر نبیل‌الدوله در جلو محراب محفل و نیز عکسی از او را که با احترام کامل در کنار عباس افندی ایستاده، در کتاب خود آورده است.(۶)

نبیل و دوستان بهائیش (در ایران و امریکا) از پیشگامان ترویج نظام تعلیم و تربیت غربی (در شکل امریکایی آن) در کشورمان بودند(۷) و افزون بر این وی «نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر به ایران ایفا کرد و برای نخستین بار او بود که پای کمپانیهای نفتی امریکایی را به ایران باز کرد» (۸) عملکرد مستر شوستر (در زمان ریاست مالیه کشورمان در مشروطه دوم) تاکنون، چنان که باید، بررسی علمی و منطقی نـشـده و زیـان سـهـمـگـینی که با ناپختگی‌ها و مـاجراجویی‌هایش به ایران زخمدیده و روس و انـگـلیس گزیده آن روزگار زد، غالبا در غوغای اعـتـراضـات بـحـق مـلـت ایـران به ستم و تجاوز استعمارگران روسی و انگلیسی آن دوران، نادیده مانده است. عجیب است که شوستر پیش از آمدن به ایران نیز، در ماموریت پیشینش در گمرک فیلیپین، همین رویه را تعقیب کرده و مجبور به بازگشت به امریکا شده بود.(۹) ولی کسانی که زمینه استخدامش را در ایران را فراهم ساختند، نسبت به این سوابق، بی‌توجه مانده و «آزموده را دوباره آزمودند» و تاوان سنگین این اشتباه را نیز ایران اسلامی، با اشغال کشور و کشتار و غارت مردمش توسط سلطه‌جویان بهانه‌جو پرداخت کرد.(۱۰)

نبیل‌الدوله پسر میرزا عبدالرحیم کلانتر، معاون  «کنت دومونت فورت» رئیس نظمیه تهران بود(۱۱) که (به نوشته علیقلی خان) با باب در خلال سفر تبعید وی از اصفهان به آذربایجان، در کاشان دیدار داشت.(۱۲) به گفته رائین: نبیل «ابتدا در خدمت سفارت انگلیس کار می‌کرد. سپس به شغل آزاد و خرید و فروش تمبر پرداخت. این سالها مصادف با زمانی بود که بهائیان از طرف دستگاه حکومتی تحت فشار قرار گرفته بودند و او که بهائی سرشناسی بود، ایران را ترک گفته عازم امریکا شد» .(۱۳)

البته کلام رائین در مورد این که، خروج نبیل از ایران به علت فشار دستگاه حکومت به بهائیان بوده، خالی از تسامح نیست. نبیل‌الدوله، چنان که خود نیز اشاره دارد، با حکام و امیران در پیوند بوده و از دوستی و پشتیبانی آنان بهره داشته است و عامل اصلی خروج وی از ایران، مخالفت علما با فعالیت‌های تبلیغی‌اش به نفع فرقه ضاله بوده و او با رجال حکومت در پیوند است. به قول خان ملک ساسانی، مورخ و سیاستگر معاصر او: «نبیل‌الدوله در وقتی که پیشکار محمدحسن میرزا ولیعهد سابق [احمدشاه] بود علما تکفیرش کردند، سپس به سرکنسولگری تفلیس رفت…» .(۱۴)

نبیل‌الدوله در اوایل سال ۱۹۴۱م از نیویورک به «حضرت شوقی افندی ولی محبوب امرالله» عریضه‌ای نوشت و در پایان آن چنین امضا کرد: «خدمتگزار فروتن و فداکار شما، علی قلی نبیل‌الدوله» . او در آن عریضه، به تفصیل از سوابق دیرین خود در تبلیغ مسلک بهائیت در ایران (بین فرزندان حکام و امرای قاجار) سخن گفت که به نوشته وی، در فرجام، منجر به قیام علما بر ضد او و خروج اجباریش از ایران شد و نهایتا به اقامت وی (با اجازه و فرمان عباس افندی و به عنوان یک مترجم و مبلغ بهائی) در امریکا گردید.(۱۵) طبق این مدرک تاریخی: علیقلی پیش از سفر به امریکا، متجاوز از یک سال در عکا و حیفا نزد عباس افندی اقامت داشت و طی این مدت، «به سمت کاتب در محضر مبارک» او، الواح و نامه‌های عباس را برای بهائیان امریکا به انگلیسی ترجمه می‌کرد و ضمنا برخی آثار حسینعلی بهاء را به انگلیسی برگرداند. سپس عباس افندی امر کرد که همراه میرزا ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ مشهور بهائیت) برای تبلیغ مردم به بهائیت به امریکا برود و او نیز دستور عباس افندی (یا به قول او: «حضرت مولی الوری» ) را انجام داد. حتی پس از مراجعت میرزا ابوالفضل از امریکا در ۱۹۰۴م، در آن کشور ماندگار شد و به ایراد نطق‌های تبلیغی در مناطق انگلیسی نشین امریکا (نظیر دانشگاه هاروارد) و ترجمه کتب و الواح حسینعلی بهاء و دیگر سران بهائیت پرداخت. نبیل، همچنین، در پاییز ۱۹۰۴ با میس فلورنس برید از اهالی بستون ازدواج کرد و عباس افندی ضمن تبریک ازدواج مزبور و صدور الواح متعدد به افتخار وی، آن ازدواج را «اولین نشانه تحقق وحدت شرق و غرب» و مولود آن را «ثمره اولین اتحاد شرق و غرب» نامید!(۱۶)

«امه‌الله مرضیه خانم گیل» ، از نویسندگان و مبلغان مشهور بهائیت در امریکا، دختر همین جناب نبیل‌الدوله(۱۷) و یکی از ثمرات آن ازدواج است.

نبیل‌الدوله برای پیشبرد اهدافش، ظاهرا از وجاهت همسر خویش نیز مایه می‌گذاشت. به نوشته یکی از پژوهشگران: همسر امریکایی او، فلورانس خانم و خانواده نسبتا پرجمعیتش سبب شد که زندگی خصوصی نبیل‌الدوله مورد توجه جراید امریکا قرار گیرد و بارها تصویر زیبای همسر شارژدافر ایران زینت‌بخش صفحات نخست روزنامه‌ها گردد (برای نمونه، ر.ک،Washington Society، شماره‌های ۲۳ مارس ۱۹۱۲ و ۱۴ فوریه ۱۹۱۴؛Sunday Star ، ش ۲۴ فوریه ۱۹۱۴). این امر سبب کسب شهرت وی نیز گردید و خیلی زود در جمع دیپلمات‌های مقیم واشنگتن جای خود را باز کرد و بعضا سیاستمداران امریکایی از او در مراسم و میهمانی‌های مختلف دعوت می‌کردند… نبیل از این موقعیت نهایت استفاده را کرد و خود را به روسای جمهور امریکا نزدیک ساخت.(۱۸)

تقی‌زاده، که پس از تکفیر سیاسی توسط آخوند خراسانی (پیشوای انقلاب مشروطیت) و اخراج از ایران در مشروطه دوم، مدتی در یکی از ویلاهای اطراف نیویورک، مهمان علیقلی‌خان بوده، می نویسد: «علیقلی‌خان بستگی به بهائی‌ها داشت. جانشین سفیر که شد، یواش یواش، هم آن کار مبلغی بهائی‌گری را می‌کرد و هم شارژدافری(۱۹) دولت علیه ایران را، من شنیدم، یا خودش می‌گفت، هفته‌ای دو تا راپورت رسمی مفصل از اوضاع می‌نوشت: یکی به وزارت خارجه تهران و یکی به عکا، یکی گزارش کارهای امت و تبلیغات خودشان بود و دیگری راجع به اتباع ایران…. زنش… امریکایی و بهائی دو آتشه بلکه سه آتشه بود و در خانه عکس بزرگ عبدالبهاء را گذاشته بود و پشت به او نمی‌کرد….(۲۰) او به واسطه بستگی و علاقه شدیدی که به بهائی‌ها و مرکز آنها در حیفا داشت همیشه در ترویج بهائی‌ها می‌کوشید…» .(۲۱)

مرحوم خان ملک ساسانی نیز، که در ایام ماموریت خویش در سفارتخانه ایران در اسلامبول، با نبیل‌الدوله برخورد داشته است، اطلاعات جالبی از سوء‌عقیده(۲۲) و رفتار او به دست می‌دهد. به نوشته خان ملک: زمانی که نبیل‌الدوله، با استفاده از فضای آشفته حکومت صد روزه کودتای سیاه (سیدضیاء ـ رضاخان)، حکم کارداری سفارت ایران در پایتخت خلافت عثمانی را گرفته و وارد اسلامبول شد، دولت عثمانی، به اعتبار انحراف مذهبی نبیل‌الدوله، شدیدا به انتصاب وی به این پست حساس، اعتراض کرد و «نبیل‌الدوله چون زنش امریکایی بود توسط سفارت امریکا تشبث بسیار کرد ولی به خرج عثمانی‌ها نرفت» و او را نپذیرفتند.(۲۳) نبیل‌الدوله ۶۳ سال در امریکا اقامت داشت و در ۸۸ سالگی درگذشت.(۲۴)

بر پایه آنچه گذشت، برای خواننده تیزبین این سؤال به طور جدی مطرح می‌شود که: در آن وانفسا که دول استعماری غرب ـ خاصه انگلیس و امریکا ـ با تمام توان در مقام فروپاشی و اضمحلال قدرت اسلامی خلافت عثمانی بودند و این حکومت وسیع و کهنسال، سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران عمرش را می‌گذراند، چرا و به چه دلیل، آقای نبیل‌الدوله «امریکا» نشین و «بهائی» مسلک، آن همه اصرار در اشغال منصب کارداری سفارت «ایران اسلامی» در مهد خلافت عثمانی داشته است و چه دستهایی ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ زمینه تصدی او به این پست حساس را در وزارت خارجه ایران فراهم کرده‌اند؟!

پاسخ این سؤال بسیار مهم را بیگمان باید در پیوند مرموز حزب «بهائیت» با «صلیب ـ صهیون» در گردونه تحولات سیاسی، استعماری خاورمیانه آن روز جستجو کرد. زمانی که پیشوای بهائیان، عباس افندی، به پاداش حسن خدمت به امپراتوری انگلیس در جنگ جهانی اول، از ژنرال آللنبی ـ فرمانده قشون بریتانیا در جنگ با عثمانی و اشغالگر نظامی قدس ـ مدال افتخار! و لقب «سر» دریافت می‌کند، مقتضی است که مرید وی، نبیل‌الدوله، نیز به دستور سیمرغ! به عنوان «کاردار» به سفارت ایران در پایتخت عثمانی تحمیل شود تا نقش این فرقه، در انجام ماموریت‌های استعماری تکمیل شود… .

انتقال مواریث ارزشمند باستانی ایران به امریکا، ظاهرا ماموریت دیگر جناب نبیل بوده است.

تقی‌زاده، به عنوان یکی از شگردهای نبیل‌الدوله در سفارت ایران در امریکا می‌گوید: «علیقلی‌خان به این و آن می‌نوشت عتیقه‌جات را به اینجا بیاورد، چون من شارژدافر(کاردار) هستم بیگ‌مرک مرخص می‌کنم! و از این طریق، هم افراد را به امریکا جذب می‌کرد و هم تجارت می‌کرد» .(۲۵) خان ملک نیز خاطرنشان می‌سازد: «نبیل‌الدوله… در ایام ریاست وزرای مرحوم رزم‌آرا، بابت مطالبات سنوات بی‌تاریخ، به اسامی مختلفی که در هیچ بودجه‌ای نامی بر آن نمی‌توان گذاشت، بیست هزار دلار از خزانه ایران گرفته و به امریکا رفت» !(۲۶)

نکته جالب توجه آن است که نبیل‌الدوله در نامه به شوقی افندی، تصریح می‌کند که به فرمان عباس افندی وارد سیاست شده است: «طبق اوامر خاصه حضرت مولی الوری [عباس افندی] بود که من در خدمات دولتی مملکت خود وارد شدم. این فعالیت‌ها از زمانی شروع شد که مرحوم مفخم الدوله سفیر سابق ایران در مصر که از دوستان میرزا ابوالفضل و نسبت به امر مبارک، محب بود به واشنگتن آمد و از من درخواست کرد که سمت منشی‌گری او را بپذیرم. مطلب را حضور هیکل مبارک، حضرت عبدالبهاء، عرض کردم و ایشان امر فرمودند پیشنهاد او را بپذیرم، مشروط بر آن که قبول آن شغل، مانع و مزاحم فعالیت‌هایم به عنوان یک مبلغ و مترجم بهائی نشود» .(۲۷) (قابل توجه کسانی که شعار بهائیان مبنی بر پرهیز از سیاست را جدی می‌گیرند و توجه ندارند که از نظر حضرات، دخالت در سیاست، برای عالمان و مجاهدان و کوشندگان راه آزادی و نجات ملتها، بد و اخ! است، نه برای نبیل‌الدوله‌ها و عبدالکریم ایادی‌ها و سپهبد صنیعی‌ها و هویداها و منصور روحانی‌ها و انبوه کارگزاران «بهائی» عصر محمدرضا پهلوی!)

حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بارها عوامل این فرقه در برهه های مختلف سیاسی و ناآرامی ها و اغتشاشات(از جمله سال ۸۸ و ۱۴۰۱ شمسی) شرکت داشته و دستگیری و زندانی شده اند که در یک مورد در اغتشاشات سال ۱۴۰۱(ش) زن و مرد بهائی در شهادت یکی از عوامل حفظ نظم و امنیت شرکت داشته و محکوم گردیدند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۱۹۷٫
  2. در اصل: «علینقی خان» ، که اشتباه است.
  3. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۵۹٫
  4. همان، ص ۴۶۲

۵٫همان، ص ۴۶۵٫

۶٫همان، ۳/۴۶۱ و ۴۶۳٫

  1. آقای سید علی موجانی در کتاب «بررسی مناسبات ایران و امریکا» بحث مفصلی در این باره دارد
  2. بررسی مناسبات ایران و امریکا، سید علی موجانی، انتشارات وزارت امرو خارجه، ص ۱۵۵٫
  3. ر.ک، روس و انگلیس در ایران، فیروز کاظم زاده، صص ۵۶۰ -۵۶۱ ـ ؛ مستخدمین بلژیکی…، ترجمه منصوره اتحادیه، صص ۱۹۳ –۱۹۲٫

۱۰ . برای بررسی انتقادی از رفتار شوستر زمان ماموریت وی در ایران، ر.ک، شیخ ابراهیم زنجانی؛ زمان، زندگی، خاطرات، علی ابوالحسنی، فصل: «اولتیماتوم ۱۹۱۱ روسیه به ایران؛ تاوان سنگین اشتباهات!»

  1. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫

۱۲ . آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۲۰۱٫

  1. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫
  2. یادبودهای سفارت استانبول، ص ۲۹۹٫
  3. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، صص ۱۹۷ – ۱۹۸٫
  4. همان، صص ۲۰۱ –۱۹۹٫

۱۷ . همان، ص ۲۰۱

  1. بررسی مناسبات ایران و امریکا، صص ۱۵۴ -۱۵۵٫
  2. شارژدافر یا مصلحت گزار، همان کاردار امروزی است
  3. زندگی طوفانی؛ خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، ص ۱۷۳٫
  4. همان، ص ۱۷۷٫

۲۲٫یادبودهای سفارت استانبول، خان ملک ساسانی، صص ۲۹۴ ـ ۲۹۵

  1. همان، صص ۲۹۶ ـ۲۹۵٫
  2. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ۳/۴۶۴٫
  3. همان، ص ۱۷۲٫
  4. یادبودهای سفارت استانبول، ص ۲۹۹٫
  5. آهنگ بدیع، سال ۲۰ (۱۳۴۴)، ش ۵ و ۶، ص ۲۰۱ و ۲۴۲٫

 

خدمات متقابل فراماسونری و بهائیت از آنِ کیست؟

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,تاریخچه بهائیت,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

حضور تعدادی‌ از بابیان‌ در انجمنهای‌ مخفی‌ در کنار چهره‌های‌ شاخص‌ فراماسونری‌ و عضویت‌ تعدادی‌ از آنها در فراموشخانه‌ ملکم‌ و لژ بیداری‌ در دوره‌ قاجار و در آستانه‌ مشروطه، حکایت‌ از همنوایی‌ این‌ دو  جریان‌ با هم دارد که با طراحی انگلیس مکار انجام می گرفت.

‌‌با دستگیری‌ و اعدام‌ باب‌ و وقوع‌ حوادث‌ خونین‌ در ایران‌ (در خلال‌ سالهای‌ ۱۲۶۴ و ۱۲۶۵ق) نظیر ترور آیت‌ الله‌ شهید ثالث‌ و آشوب‌ در نقاط‌ مختلف‌ ایران‌ (مازندران، زنجان‌ و نیریز) مقارن‌ با سالهای‌ نخست‌ سلطنت‌ ناصرالدین‌شاه، اوضاع‌ کشور بسیار آشفته‌ شد و حمایت‌ پنهان‌ و آشکار بیگانگان‌ از عناصر شورشی، بر پیچیدگی‌ اوضاع ‌افزود. اما اقدامات‌ قاطع‌ امیرکبیر در سرکوب‌ غائله، عرصه‌ را بر آنها تنگ‌ کرد و توانست‌ موج‌ ناآرامی‌های‌ ناشی‌ از شورش‌ مسلحانه‌ بابیان‌ را مهار کند. اتباع‌ باب‌ که‌ بعد از اعدام‌ او بر سر جانشینی‌ دچار درگیریهایی‌ شده‌ بودند در ۱۲۶۸ق‌ ناصرالدین‌شاه‌ را با هماهنگی‌ برخی‌ از سران‌ حکومت‌ نظیر میرزا آقاخان‌ نوری‌ ترور کردند که‌ البته‌ به‌ جایی‌ نرسید و توطئه‌گران‌ (از جمله‌ حسینعلی‌ بهاء) دستگیر شدند. حمایت‌ جدی‌ سفارت‌ روسیه‌ و شخص‌ سفیر، پرنس‌ دالگوروکی، از بهاء باعث‌ شد که‌ او همچون‌ یک‌ تحت‌ الحمایه‌ روس‌ از زندان‌ و اعدام‌ نجات‌ یافته‌ و در ۱۲۶۹ تحت‌الحفظ‌ به‌ بغداد منتقل‌ شود. بهاء با همکاری‌ برادرش‌ (یحیی‌ صبح‌ازل) که‌ او نیز خود را به‌ بغداد رسانده‌ بود موفق‌ شد بابیان‌ را گرد خود جمع‌ کند و به‌ فعالیتهای‌سوء خویش‌ ادامه‌ دهد. در فاصله‌ ۱۲۷۰ــ۱۲۸۰ق‌ اتفاقات‌ مهمی‌ در ایران‌ رخ‌ داد که‌ از جمله‌ آنها می‌توان‌ به‌ واقعه‌ تجزیه‌ هرات‌ و‌ افغانستان‌ از ایران، تأسیس‌ فراموشخانه‌ فراماسونری‌ ملکم‌ خان‌ و انحلال‌ آن، ورود مانکجی‌ لیمجی‌ هاتریا (رئیس‌ سازمان‌ اطلاعاتی‌ انگلیس‌ در ایران) به‌ کشورمان‌ در ۱۲۷۰ق‌ و ملاقاتش‌ در ۱۲۸۰ق‌ با حسینعلی‌ بهاء در بغداد اشاره‌ کرد. ‌

با سرخوردگی‌ بابیان‌ از عدم‌ موفقیت‌ در سرنگونی‌ قاجاریه‌ و آشنایی‌ آنها با افکار و تحرکات‌ اعضای‌ محفل‌ فرهنگی‌ مانکجی‌ نظیر شاهزاده‌ جلال‌الدین‌ میرزا، آخوندزاده، میرزا ملکم‌خان، میرزا حسین‌خان‌ سپهسالار و…، تغییراتی‌ در روش‌ فکری‌ ایشان‌ به‌ وجود آمد و آنها با افکار ماسونی‌ و لیبرالی‌ آشنا شدند. بابیان‌ در ادرنه‌ با افکار آخوندزاده‌ (یعنی همان‌ بالگونیک‌ فتحعلی‌ آخوندوف: دستیار نایب‌ السلطنه‌ روسیه‌ در قفقاز اشغالی، و یکی‌ از مروجین‌ فراماسونری‌ در ایران) آشنا شدند. آنان‌ با دیدن‌ مکاتیب‌ جلال‌الدوله‌ و کمال‌الدوله‌ اثر آخوندوف‌ پی‌ بردند غیر از دعاوی‌ باب، حرفهای‌ دیگری‌ نیز از جمله‌ افکار ضددینی‌ آخوندوف‌ و ملکم‌ وجود دارد که‌ در ایران‌ رواج‌ یافته‌ است. نفوذ سپهسالار و ملکم‌ در حلقه‌ اطرافیان‌ ناصرالدین‌شاه‌ به‌ آنان‌ آموخت‌ که‌ اگر راه‌ شورش‌ مسلحانه‌ مسدود است، از راه‌ دیگر هم‌ می‌توان‌ به‌ مقصود رسید. ‌

آنان‌ با تدوین‌ کتاب‌ «تاریخ‌ جدید» که‌ صورت‌ اصلاح‌ شده‌ «تاریخ‌ قدیم» بابیان‌ بود واژه‌های‌ تند بر ضد شاه‌ قاجار و برخی‌ عوامل‌ حکومت‌ را حذف‌ یا تعدیل‌ کردند و در عوض، همصدا با امثال‌ آخوندوف، حملات‌ پیشین‌ خود به‌ روحانیت‌ را شدت‌ بخشیدند. آنها با استفاده‌ از روش‌ ملکم‌ و آخوندزاده، دست‌ به‌ تألیف‌ رساله‌های‌ جدیدی‌ مانند مقاله‌ سیاح‌ یا رسالات‌ دیگری‌ به‌ تقلید از روش‌ رساله‌ «شیخ‌ و رفیق» زدند. ملکم‌خان‌ مؤ‌سس‌ فراموشخانه‌ در ایران‌ با حسینعلی‌ نوری(بهاء) ارتباطاتی‌ داشت. بر طبق‌ گزارش‌ رکن‌الدوله‌ به‌ امین‌السلطان‌ در ۱۳۰۸ق، ملکم‌ در عکا با بهاء دیدار و مذاکره‌ داشته‌ است.(۱) عباس‌ افندی‌ نیز بعدها طی‌ نوشته‌ای‌ تلویحاً‌ از زحمات‌ ملکم‌ تقدیر و از اینکه‌ دوستانش‌ حق‌ او را پاس‌ نداشتند اظهار تأسف‌ می‌کند.(۲)

ارتباط‌ بهاء با مانکجی، که‌ یکی‌ از مهمترین‌ پلهای‌ ارتباط‌ بین‌ بهائیان‌ با فراماسونها و دولت‌ بریتانیا بود، بسیار مهم‌ است. جایگاه‌ سیاسی‌ / اطلاعاتی‌ مانکجی‌ در تحولات‌ ایران، عضویتش‌ در لژهای‌ ماسونی‌ هندوستان‌ و راه‌اندازی‌ فراموشخانه‌ توسط‌ و به‌ تشویق‌ اعضای‌ محفل‌ او در ایران‌ و حضور برخی‌ از بابیان‌ در این‌ سازمان‌ مخفی‌ و فوق‌ سری‌ جاسوسی، حکایت‌ از تجمع‌ همه‌ براندازان‌ فعال، در تشکیلاتی‌ مخفی‌ می‌کرد که‌ مبارزه‌ با ادیان‌ وحیانی‌ و نفوذ در شئون‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ و اقتصادی‌ ملتهای‌ مسلمان‌ را با ادبیاتی‌ جدید و نوین‌ مبتنی‌ بر اومانیسم، وحدت‌ عالم‌ انسانی، حکومت‌ واحده‌ بشری‌ و… تعقیب‌ می‌کردند. نقش‌ مانکجی‌ در تدوین‌ تاریخ‌ باب‌ و بهاء و اشتغال‌ بهائیان‌ در تجارتخانه‌ او، ارتباط‌ سران‌ بهائیت‌ را با مانکجی، چهره‌ شاخص‌ فراماسونری‌ در ایران، ثابت‌ می‌کند. (سایت بهائیت در ایران- بحث راجع‌ به‌ مانکجی‌ و روابط‌ او با بهائیان، قبلا‌ در مقاله‌ای‌ جداگانه‌ گذشت). ‌

حضور تعدادی‌ از بابیان‌ در انجمنهای‌ مخفی‌ در کنار چهره‌های‌ شاخص‌ فراماسونری‌ و عضویت‌ تعدادی‌ از آنها در فراموشخانه‌ ملکم‌ و لژ بیداری‌ در دوره‌ قاجار و در آستانه‌ مشروطه، حکایت‌ از همنوایی‌ این‌ دو جریان‌ با هم‌ دارد. حبیب‌ ثابت‌ از چهره‌های‌ مطرح‌ بهائیت، در کتابچه‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ «سجن‌ اعظم»‌ سخنی‌ دارد که‌ درخور تعمق‌ و پیگیری‌ است. او مدعی‌ است‌ که‌ اکثریت‌ اعضای‌ انجمنی‌ که‌ قبل‌ از طلوع‌ آفتاب‌ در دوره‌ مشروطه‌ تشکیل‌ می‌شد از بابیها تشکیل‌ می‌شدند.(۳)احتمالاً‌ منظور او انجمن‌ بین‌الطلوعین‌ است‌ که‌ افرادی‌ نظیر ابراهیم‌ حکیمی، ملک‌المتکلمین، سید جمال‌ واعظ، اردشیرجی‌ و… عضو آن‌ بودند. ‌

‌‌حضور جدی‌ بابیان‌ در لژهای‌ ماسونی‌ و انجمنهای‌ مخفی‌ شبه‌ماسونی‌ حکایت‌ از ارتباط‌ عمیق‌ شاخه‌ ازلی‌ بابیت‌ با فراماسونری‌ دارد. حضور افرادی‌ نظیر یحیی‌ دولت‌آبادی، علی‌محمد دولت‌آبادی، سید جمال‌ واعظ‌اصفهانی، ملک‌المتکلمین‌ و… در لژ بیداری‌ مؤ‌ید این‌ نظر است. یکی‌ دیگر از بهائیانی‌ که‌ عضو فراماسونری‌ و دارای‌ درجه‌ ۳۳ فراماسونری‌ بود، علیقلی‌خان‌ نبیل‌الدوله‌ بود که‌ در لژهای‌ آمریکا عضویت‌ داشت. وی‌ جایگاهی‌ ویژه‌ در نزد بهائیان‌ داشت‌ و مدتی‌ در سفارت‌ ایران‌ در واشنگتن‌ مشغول‌ کار بود. تعلق‌خاطر سران‌ بهائیت‌ به‌ فراماسونری، با سفرهای‌ عباس‌ افندی‌ به‌ اروپا و آمریکا جلوه‌ آشکارتری‌ به‌ خود گرفت. حضور رهبر بهائیان‌ (سر عباس‌ افندی) در لژهای‌ ماسونی‌ آمریکا و ایراد سخنرانی‌ در لژهای‌ ماسونی‌ و انجمنهای‌ شبه‌ماسونی‌ تئوسوفی(۴)، گواهی‌ دیگر بر وجوه‌ و اهداف‌ مشترک‌ این‌ دو فرقه‌ است. این‌ امر در عملکرد سایر بهائیان‌ نیز مشاهده‌ می‌شود، که‌ ذیلاً‌ به‌ اختصار به‌ مواردی‌ از آن‌ اشاره‌ می‌کنیم: ‌

ابوالفضل‌ گلپایگانی، از یاران‌ عباس‌ افندی‌ و از نویسندگان‌ بهائی، در سفر به‌ آمریکا در مجامع‌ فراماسونری‌ حاضر شد و به‌ ایراد سخنرانی‌ پرداخت.(۵) میرزا محمدرضا شیرازی‌ معروف‌ به‌ پروفسور شیرازی، عضو انجمن‌ تئوسوفی‌ هندوستان، در ۱۹۱۴ با عباس‌ افندی‌ در فلسطین‌ ملاقات‌ کرد و شرح‌ ملاقات‌ و گفنگویش‌ را در بازگشت‌ برای‌ اعضای‌ انجمن‌ تشریح‌ کرد(۶). روحیه‌ ماکسول‌ (بیوه‌ شوقی‌ افندی‌ سومین‌ رهبر بهائیان) در سفر به‌ برزیل‌ از سوی‌ جمعیتهای‌ وابسته‌ به‌ فراماسونری‌ لاینز، روتاری‌ و تسلیح‌ اخلاقی‌ مورد استقبال‌ واقع‌ شد(۷) و با اعضای‌ روتاری‌ و لاینز ملاقات‌ نمود.(۸). ‌

‌‌علی‌اکبر فروتن‌ (از سران‌ شاخص‌ و فعال‌ بهائیت) به‌ عنوان‌ نماینده‌ بیت‌العدل‌ در سفر به‌ هنگ‌کنگ‌ در کلوپ‌ روتاری‌ حاضر و سخنرانی‌ کرد.(۹) اولینگا از دیگر سران‌ بهائیت‌ در سفر به‌ جامائیکا در باشگاه‌ لاینز سخن‌ گفت.(۱۰) بهائیان‌ می‌کوشیدند اعضای‌ فراماسونری‌ و تئوسوفی‌ را به‌ بهائیت‌ جذب‌ کنند، از جمله‌ «هارلان‌ اوبر» موفق‌ شد دکتر هرمان‌ گروسمن‌ عضو مجمع‌ تئوسونی‌ را به‌ عضویت‌ بهائیت‌ درآورد.(۱۱) بهائیان‌ شهر سااورک‌ برزیل‌ نیز آثار بهائی‌ را در کلوپهای‌ روتاری‌ و لاینز پخش‌ می‌کردند.(۱۲) در سفر جمعی‌ از بهائیان‌ به‌ آفریقا، آنان‌ در کلوپ‌ روتاری‌ شهر آروشا حضور یافته‌ و با اعضاء [درباره‌ بهائیت] صحبت‌ کردند.(۱۳) در ۱۳۳۲ بهائیان‌ جشن‌ صد سالگی‌ فرقه‌ خود را در اقدامی‌ معنادار در سالن‌ بزرگ‌ لژ فراماسونری‌ آمریکا به‌ نام‌ «معبد مدینه» برگزار کردند.(۱۴) مجله‌ روتاری‌ اسرائیل‌ به‌ مناسبت‌ صدمین‌ سال‌ تأسیس‌ خود پشت‌ جلد مجله، عکس‌ حسینعلی‌ نوری‌ را چاپ‌ کرد و قسمتی‌ از آثار او را نیز در مجله‌ درج‌ نمود.(۱۵)

‌‌در سالهای‌ نهضت‌ ملی‌ شدن‌ نفت، شاهد تشکیل‌ لژ همایون‌ در ایران‌ هستیم‌ که‌ یکی‌ از کارکردهای‌ اصلی‌ آن‌ مقابله‌ با نهضت‌ ضد استعماری‌ نفت، و جاسوسی‌ برای‌ انگلیس‌ بود. یکی‌ از اعضای‌ این‌ لژ دکتر ذبیح‌ قربان‌ از اعضای‌ فرقه‌ بهائیت‌ بود که‌ نفوذ فراوانی‌ در شیراز داشت. او رئیس‌ دانشکده‌ پزشکی‌ دانشگاه‌ شیراز و عضو مؤ‌سس‌ لژ دیگری‌ به‌ نام‌ حافظ‌ نیز بود.(۱۶) قربان‌ در رژیم‌ پهلوی، تا ریاست‌ دانشگاه‌ شیراز نیز بالارفت. او دارای‌ پنجاه‌ سمت‌ رسمی‌ و غیررسمی‌ در کشور بود. وابستگی‌ وی‌ به‌ بریتانیا به‌ قدری‌ آشکار بود که‌ مردم‌ شیراز هنگامی‌ که‌ کنسولگری‌ انگلیس‌ در شیراز مدتی‌ تعطیل‌ شد می‌گفتند: احمق‌ آن‌ کس‌ است‌ که‌ با بودن‌ قربان‌ از تعطیل‌ کنسولخانه‌ خوشحال‌ شود!(۱۷) ذبیح‌ قربان‌ با همکاری‌ مستر شارپ‌ انگلیسی‌ (کشیش‌ کلیسای‌ شمعون‌ غیور شیراز) آرم‌ دانشگاه‌ شیراز را با استفاده‌ از علائم‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ (سپر عیسویان‌ در جنگهای‌ صلیبی‌ علیه‌ مسلمانان) سفارش‌ داد که‌ استاد محیط‌ طباطبایی‌ از آن‌ پرده‌ برداشت.(۱۸)

‌‌امیرعباس‌ هویدا، بهائی‌ دیگری‌ است‌ که‌ به‌ عضویت‌ لژهای‌ ماسونی‌ درآمد و بیش‌ از ۱۳ سال‌ نخست‌وزیری‌ رژیم‌ پهلوی‌ را عهده‌دار بود. جد و پدرش‌ از بهائیان‌ مشهور بودند (جدش‌ محرم‌ راز بهاء و عباس‌ افندی‌ بود). هویدا نیز در لژ فروغی‌ عضویت‌ داشت.(۱۹) در دوره‌ نخست‌وزیری‌ او بهائیت‌ توانست‌ ارکان‌ دولت‌ و نظام‌ را درچنگ‌ خود گیرد و عضو لژ بزرگ‌ ایران‌ و موقعیت‌ خود را تقویت‌ کند. منصور روحانی، عضو کابینه‌ هویدا، و وزیر آب‌ و برق‌ و کشاورزی‌ و منابع‌ طبیعی، دیگر بهائی‌ ماسن‌ آن‌ روزگار بود. او عضو لژهای‌ مولوی، سعدی‌ و مشعل‌ بود و در کلوپ‌ روتاری‌ نیز عضویت‌ داشت.(۲۰) همچنین، دارای‌ رابطه‌ نامشروع‌ با وقیحترین‌ خواننده‌ زن‌ عصر پهلوی‌ (عهدیه) بود، که‌ از بازگوکردن‌ اسناد تکان‌ دهنده‌ آن‌ شرم‌ داریم. منوچهر تسلیمی، ‌ دیگر بهائی‌ فراماسون‌ و عضو لژ ابن‌سینا بود که‌ در آن‌ لژ به‌ مقام‌ سرپرست‌ اول‌ و قائم‌مقام‌ استاد اعظم‌ رسید. وی، ‌که در ۱۳۳۹ دبیر لژ مولوی‌ نیز شد، در کابینه‌ هویدا عهده‌دار وزارت‌ بازرگانی‌ و اطلاعات‌ بود. عباس‌ آرام‌ وزیر خارجه‌ کابینه، دیگر بهائی‌ فراماسون‌ دستگاه‌ پهلوی‌ بود که‌ در لژ ستاره‌ سحر عضویت‌ داشت.(۲۱) این‌ موارد، شمه‌ای‌ از ارتباط‌ بهائیت‌ و فراماسونری‌ در ایران بود که‌‌ به‌ آن‌ پرداختیم. ‌

ارتباط‌ سران‌ بهائیت‌ با فراماسونری‌ در جهان، موضوعی‌ است‌ که‌ تحقیق‌ و تعمق‌ بیشتری‌ می‌طلبد. فراماسونری‌ و بهائیت‌ در ایران‌ و جهان‌ اسلام، دارای‌ اهداف‌ مشترک‌ بوده‌ و از منشاء مشترکی‌ (به نام دولت مکار انگلیس) نیز حمایت‌ می‌شدند. خاستگاه‌ اصلی‌ فراماسونری، اندیشه‌های‌ (در گوهر) صهیونیستی‌ و آرمان‌های‌ صلیب‌ ــ صهیون‌ و به‌ اصطلاح‌ رایج: مسیحیت‌ صهیونیستی‌ است. از سوی‌ دیگر، پیوند عمیق‌ سران‌ بهائیت‌ با صهیونیسم‌ و خدمات‌ آنان‌ به‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، باعث‌ نزدیکی‌ این‌ دو جریان‌ به‌ یکدیگر شده‌ است. استعمار می‌کوشد از این‌ دو، به‌ مثابه‌ ابزاری‌ جهت‌ شکستن‌ اقتدار و صلابت‌ فرهنگی‌ جهان‌ اسلام، و نفوذ در ارکان‌ حکومتهای‌ سرزمینهای‌ اسلامی، سود جوید ــ واقعیت‌ تلخی‌ که‌، مقابله با آن، هوشیاری‌

نخبگان‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ جهان اسلام‌ را طلب‌ می‌کند. ‌

پی‌نوشت‌ها:

  1. ابراهیم‌ صفایی، پنجاه‌ نامه‌ تاریخی، دوران‌ قاجاریه، ص‌ ۱۲۱
  2. مائده‌های‌ آسمانی، ۹/۱۴۴
  3. اسناد مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران، اسناد حبیب‌ ثابت ۴
  4. آهنگ‌ بدیع، سال‌ سوم، ش‌ ۱۵ و ۱۶، ص‌ ۱۶
  5. آهنگ‌ بدیع، سال‌ هشتم، ش‌ ۶ و ۷، ص‌ ۱۲۸
  6. آهنگ‌ بدیع، س‌ ۲۱، ش‌ ۷ و ۸، ص‌ ۲۰۸
  7. اخبار امری، سال‌ ۱۳۴۷، ش‌ ۳، صص‌ ۱۸۶-۱۸۷
  8. اخبار امری، سال‌ ۱۳۴۷، ش‌ ۶ و ۷، ص‌ ۴۴۷
  9. اخبار امری، سال‌ ۱۳۵۶، ش‌ ۲، ص‌ ۷۷
  10. اخبار امری، سال‌ ۱۳۴۹، ش‌ ۱۲، صص‌ ۳۳۲-۳۳۳
  11. آهنگ‌ بدیع، سال‌ ۱۸(۱۳۴۲)، ش‌ ۱، ص‌ ۲۷ ۱۲
  12. اخبار امری، سال‌ ۱۳۴۷، ش‌ ۶ و ۷، ص‌ ۴۵۷
  13. اخبار امری، سال‌ ۱۳۵۳، ش‌ ۶، صص‌ ۱۷۶-۱۷۷
  14. آهنگ‌ بدیع، سال‌ هشتم‌ (۱۳۳۲)، ش‌ ۶ و ۷، ص‌ ۱۱۴
  15. اخبار امری، سال‌ ۱۳۵۱، ش‌ ۱
  16. رائین. فراموشخانه‌ و فراماسونری‌ در ایران، ج‌ ۳، ص‌ ۳۸۰
  17. همان، ص‌ ۳۸۵ ۱۸
  18. همان، ص‌ ۳۸۵
  19. رائین، همان، ص‌ ۶۸۰
  20. همان، ص‌ ۳۷۵ و اسناد مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران
  21. رائین، ج‌ ۳، ص‌ ۵۲۷٫

 

قیاس مع الفارق- تساوی زن و مرد در بهائیت

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

مبلّغا‌ن تشکیلات بهائیت، محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی می‌کنند و از بهائیان می‌خواهند تا بر خلاف آموزه تطبیق دین با علم و عقل، کورکورانه آن را بپذیرند. از طرفی، چگونه مدیریت بیت العدل به روحیات زنی و جایگاه مادری زنان بهائی لطمه می‌زند اما زندان رفتن بخاطر امور تشکیلاتی، آسیبی به جایگاه و روحیه آنان وارد نمی‌کند؟

فرقه بهائیت ادعا دارد که مسئله تساوی زن و مرد، آموزه‌ای است که خود برای اولین‌بار مطرح کرده و اختلافاتی هم که امروزه بین زن و مرد مشاهده می‌شود، ناشی از تفاوت در تربیت است. اما وقتی از بهائیان پرسیده می‌شود پس چطور شمایی که سال‌ها کودکان خود را بر اساس آموزه تساوی زن و مرد تربیت کرده‌اید، اجازه نمی‌دهید که زن‌ها در بالاترین ساختار رهبری فرقه حضور یابند؛ از پاسخ صحیح طفره می‌روند! در ادامه به نقد یکی از قلم‌فرسایی‌های بهائیت در توجیه این تناقض بزرگ می‌پردازیم:

تشکیلات بهائیت در توجیه یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ناقض تساوی زن و مرد در فرقه خود می‌گویند که حکمت آن در آینده‌ای نامعلوم درک خواهد شد و اساس مدیریت مردها بر بیت العدل، نمی‌تواند نشانه برتری مردها باشد. مبلّغ‌های بهائیت ادعا دارند از آنجا که مسلک ما بر علم و منطق استوار است، حتماً محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل هم دلیل علمی دارد، ولی فعلاً امتحان الهی برای بهائیان است که باید این تناقض را ببینند و دم نزنند. [38]

مبلّغ‌های تشکیلات بهائیت در ادامه، مسئله محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی می‌کنند: «در این دوره هم این می‌تواند یک امتحان برای بهائیان باشد و یک حجاب برای غیر بهائیان. بهائیان باید نشان دهند که آیا ایمانشان به حضرت بهاءالله مشروط به شرطی است یا خیر. غیر بهائیان هم باید حجاب‌هایی که پیش رو دارند یک به یک به کناری زنند تا بتوانند به دیدار معشوق حقیقی فائز شوند… بنابراین، چنین عدم عضویتی ناظر به مقام عظیم و جایگاه رفیع زنان است نه نرسیدن زنان به جایگاه خود».[۱]

اما در پاسخ به توجیه محرومیت زن‌ها از مدیریت بالاترین سازمان رهبری بهائیت باید گفت:

اول: بهائیان هم قبول دارند که محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل، با شعار تساوی زن و مرد در تضاد است و به همین خاطر است که آن را امتحان الهی برمی‌شمارند و از پذیرش بی‌چون و چرای آن سخن می‌گویند. اما فرقه‌ای که مطابقت دین با علم و عقل را یکی از آموزه‌های خود معرفی می‌کند،[۲] چگونه ناسازگاری‌های خود با علم و عقل و تناقض در بینش و عملش را به حکمت و امتحان الهی حواله می‌دهد؟

دوم: جالب است بهائیتی که اسلام را به تبعیض بر علیه زن‌ها متهم می‌کند ناچار می‌شود تا برای توجیه چرایی محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل، دست به دامن دلایل اسلام برای اختصاص برخی کارها به مردها شود: «دلیل عدم عضویت چه بسا نقش و رسالت بسیار عظیم و مقدسی است که زنان و مادران به عهده دارند که ابداً با حضور مرد در جایگاه او قابل جبران نیست و آن تربیت فرزندان اجتماع و گرمی بخشیدن به کانون و بستر سازنده‌ی اجتماع یعنی خانواده است و چه بسا این امر، سَمبلی از این موضوع باشد که حضور در بالاترین سِمَت اداری و روحانی در جامعه نیز نمی‌تواند دلیلی برای ترک آن باشد. حضرت عبدالبهاء… وقتی می‌فرمایند خدمتی اعظم از آن (تربیت فرزند) نیست چگونه می‌توان به خیال خدمت، آن را با وظیفه‌ای سنگین به لحاظ اداری جایگزین نمود».[۳]

اما چطور وقتی بهائیت با هدف تبلیغ تبشیری و شبکه‌سازی غیرقانونی در ایران، زنان بهائی را طعمه می‌کند و طعم زندان و دوری از خانواده را به آنان می‌چشاند، نمی‌گوید که منزلت زن بودن و جایگاه مادری آنان متزلزل می‌شود؟ یعنی فقط مدیریت و رهبری بیت العدل است که به وظیفه مادری زنان بهائی لطمه می‌زند و آنان را از خدمت بزرگ‌تر باز می‌دارد؟

پی‌نوشت:
[۱]. به نقل از کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[۲]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، ص ۱۴۷٫
[۳]. به نقل از کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت.

منبع:

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

پیوند قدیمی فرقه ضاله بهائیت با آمریکا

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

اسناد و مدارک تاریخی سابقه پیوند و همکاری بهائیان با آمریکا را به بیش از یک قرن پیش می رساند.

برای نمونه، زمانی که مستر شوستر مستشار مشهور آمریکایی در اوایل مشروطه دوم به عنوان رئیس کل دارایی ایران به کشور ایران آمد. جمعی از بهائیان تهران طبق دستور محفل بهائی در هنگام ورودش به تهران به استقبال وی شتافتند(۱) و اساسا در انتخاب شوستر برای این امر کاردار «بهانی» سفارت ایران در آمریکا، علیقلی خان نبیل الدوله (عضو فراماسونری آمریکا و مرید عباس افندی) نقش اساسی داشت. (راجع به نبیل الدوله در بخشی مستقل توضیح داده شده است.)

دکتر میلسپو – دیگر مستشار آمریکایی- هم که پس از شوستر به ایران آمد. بویژه در دوران دوم ماموریتش در ایران (اوایل سلطنت محمد رضا) برخی از مسئولان دارایی را از میان این فرقه برگزید که مورد اعتراض برخی از نمایندگان مجلس ۱۴ نظیر آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و مطبوعات وقت واقع شد از تلگراف رمزی مخبر السلطنه هدایت حاکم فارس در جنگ جهانی اول به وزیر داخله مورخ ۱۷ جمادی الثانی (۱۳۳۲ق) بر می آید که کلنل مریل افسر آمریکایی ژاندارمری که قبل از ورود افسران سوئدی به ایران در زمان احمد شاه در ژاندارمری خزانه ایران فعالیت داشت یکی از مبلغان بایی (بهائی) موسوم به روح الله خان را مترجم خود قرار داده بود. هدایت در این تلگراف می افزاید که این عمل مریل با اعتراض علما و دیگران روبه رو شده و او وعده کرده بود که فرد بهائی یاد شده را با مادر زنش به آمریکا بفرستد ولی تنها مادر زن وی را به آمریکا گسیل داشت….(۲)

بهائیان معمولا از رابطه خود با آمریکایی ها جهت تحت فشار قرار دادن مقامات ایران استفاده می کردند. برای نمونه می توان به تهدید سفیر ایران در پاریس (نظر آقا یمین السلطنه) توسط خانم لوئیس موره از بهائیان فعال (غرب) اشاره کرد که هنگام اقامت مظفرالدین شاه در فرانسه تقاضای ملاقات با شاه را کرد و وقتی ممانعت سفیر ایران را دید، تهدید کرد:« فورا خودم میروم نزد وزیر مختار آمریکا مقیم پاریس و به اتفاق او به حضور صدر اعظم میروم. نظر آقا خان پرسیدند آیا سفیر آمریکا بهائی است؟ من جواب گفتم برای شما فرق نمیکند خواه بهائی باشد یا نباشد. چه ما مردمان فقیر بیقدر نیستیم ..»(۳).

آن گونه که از اسناد و مدارک موجود تاریخی بر می آید. سابقه حضور بهائی ها در آمریکا به اوایل قرن ۱۴ هجری باز می گردد. نخستین بار در ۳۰ رمضان (۱۳۱۸ق) گزارشی محرمانه از فعالیت های این گروه در شیکاگو برای اطلاع مقامات بالاتر به تهران ارسال شد. وزیر مقیم ایران در آمریکا گزارش می دهد که گروهی از روسای بابی بهایی که به آن شهر آمده اند با وی ملاقات کرده و در خصوص خود اطلاعاتی داده اند. آنان مدعی حضور «قریب به یکصد هزار نفر بایی بهایی» در آمریکا شده اند که وزیر مقیم آن را اغراق آمیز خوانده و جمعیت بهائیان در آمریکا را حدود ۱۰ هزار تن بیشتر گماله نمی زند. وی گزارش می دهد که این گروه افرادی پولدار، مطلب نویس و صاحب نفود هستند که بعضا تا درجه دکتری تحصیلاتی داشته اند و با تاسیس مراکزی به تربیت اطفال و ایتام و استعلاج مریض ها می پردازند. او خواستار تعیین دو مامور مخفی برای کسب اطلاع از حالات و رفتار آنها می شود. در گزارش ۱۲ جمادی الاول ۱۳۱۹ خاطر نشان گردید که افراد یاد شده اخبار ایران را به دقت تعقیب کرده و حتی از  فشار قرار دادن دولت ایران در محافل سیاسی فرهنگی آمریکا به منظور اعطای آزادی بیشتر به اقلیت بهائی فروگذار نمی کنند. اقدامات بهائیان مقیم آمریکا سبب شد تا سفارت آن کشور در تهران حمایت از این اقلیت را در دستور کار خود قرار دهد.(۴).

ارتباط «بودار» و «حساب شده ای» که آمریکایی ها از سالها پیش از مشروطه با بابیها و بهائی ها برقرار کرده بودند و با طلوع مشروطه شدت یافت نکته بسیار درخور تعمقی است. جان و بشارد پزشک سفارت آمریکا در زمان مظفرالدین شاه از آمدن یک گروه آمریکایی به تهران در پگاه مشروطه برای خط دهی به جریان یابیت و بهائیت خبر می دهد. وی ضمن اشاره به ماجرای بابیت و انشعاب بهائیت از آن می نویسد: «سر و صدای این قضایا در سرتاسر ایران پیچید و حتی با تبلیغاتی که در واشنگتن انجام شد. دنیای جدید نیز از جریان امر مطلع گردید در سال ۱۹۰۶ [۱۳۲۴ ق / ۱۲۸۵ ش) یک دسته آمریکایی که گرایشی پیدا کرده بودند در تهران جمع آمدند، سپس به اصفهان رفتند تا هم از کم و کیف قضایا سر در آورند و هم حرکت تازه را جهت بخشند(۵).

سر آرتور هاردینگ (وزیر مختار انگلیس در سالهای نزدیک به مشروطیت) در خاطراتش می نویسد: «مبلغان آمریکایی مقیم ایران عقیده داشتند که آتیه مذهبی این کشور با بابی ها است!»(۶).  ای بسا آرزو که خاک شده و این سخن به زبان «دیپلماسی» در مفهومی جز لزوم برنامه ریزی و سرمایه گذاری برای روی کار آوردن این فرقه مرموز در ایران و اجرای مقاصد شیطانی آمریکا به دست آنان ندارد؛ همان چیزی که در عصر پهلوی بویژه نیمه دوم سلطنت محمدرضا اجرا شد و صدمات زیادی به کیان اسلام و استقلال و آزادی کشورمان زد. سخن فوق ضمنا گویای طمع آمریکا به بابیت و بهائیت به عنوان آلترناتیو(جانشین) تشیع در ایران است.

پی نوشت ها