- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

قیاس مع الفارق- تساوی زن و مرد در بهائیت

مبلّغا‌ن تشکیلات بهائیت، محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی می‌کنند و از بهائیان می‌خواهند تا بر خلاف آموزه تطبیق دین با علم و عقل، کورکورانه آن را بپذیرند. از طرفی، چگونه مدیریت بیت العدل به روحیات زنی و جایگاه مادری زنان بهائی لطمه می‌زند اما زندان رفتن بخاطر امور تشکیلاتی، آسیبی به جایگاه و روحیه آنان وارد نمی‌کند؟

فرقه بهائیت ادعا دارد که مسئله تساوی زن و مرد، آموزه‌ای است که خود برای اولین‌بار مطرح کرده و اختلافاتی هم که امروزه بین زن و مرد مشاهده می‌شود، ناشی از تفاوت در تربیت است. اما وقتی از بهائیان پرسیده می‌شود پس چطور شمایی که سال‌ها کودکان خود را بر اساس آموزه تساوی زن و مرد تربیت کرده‌اید، اجازه نمی‌دهید که زن‌ها در بالاترین ساختار رهبری فرقه حضور یابند؛ از پاسخ صحیح طفره می‌روند! در ادامه به نقد یکی از قلم‌فرسایی‌های بهائیت در توجیه این تناقض بزرگ می‌پردازیم:

تشکیلات بهائیت در توجیه یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ناقض تساوی زن و مرد در فرقه خود می‌گویند که حکمت آن در آینده‌ای نامعلوم درک خواهد شد و اساس مدیریت مردها بر بیت العدل، نمی‌تواند نشانه برتری مردها باشد. مبلّغ‌های بهائیت ادعا دارند از آنجا که مسلک ما بر علم و منطق استوار است، حتماً محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل هم دلیل علمی دارد، ولی فعلاً امتحان الهی برای بهائیان است که باید این تناقض را ببینند و دم نزنند. [1]

مبلّغ‌های تشکیلات بهائیت در ادامه، مسئله محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل را امتحانی برای بهائیان و حجابی برای غیربهائیان معرفی می‌کنند: «در این دوره هم این می‌تواند یک امتحان برای بهائیان باشد و یک حجاب برای غیر بهائیان. بهائیان باید نشان دهند که آیا ایمانشان به حضرت بهاءالله مشروط به شرطی است یا خیر. غیر بهائیان هم باید حجاب‌هایی که پیش رو دارند یک به یک به کناری زنند تا بتوانند به دیدار معشوق حقیقی فائز شوند… بنابراین، چنین عدم عضویتی ناظر به مقام عظیم و جایگاه رفیع زنان است نه نرسیدن زنان به جایگاه خود».[۱]

اما در پاسخ به توجیه محرومیت زن‌ها از مدیریت بالاترین سازمان رهبری بهائیت باید گفت:

اول: بهائیان هم قبول دارند که محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل، با شعار تساوی زن و مرد در تضاد است و به همین خاطر است که آن را امتحان الهی برمی‌شمارند و از پذیرش بی‌چون و چرای آن سخن می‌گویند. اما فرقه‌ای که مطابقت دین با علم و عقل را یکی از آموزه‌های خود معرفی می‌کند،[۲] چگونه ناسازگاری‌های خود با علم و عقل و تناقض در بینش و عملش را به حکمت و امتحان الهی حواله می‌دهد؟

دوم: جالب است بهائیتی که اسلام را به تبعیض بر علیه زن‌ها متهم می‌کند ناچار می‌شود تا برای توجیه چرایی محرومیت زن‌ها از مدیریت بیت العدل، دست به دامن دلایل اسلام برای اختصاص برخی کارها به مردها شود: «دلیل عدم عضویت چه بسا نقش و رسالت بسیار عظیم و مقدسی است که زنان و مادران به عهده دارند که ابداً با حضور مرد در جایگاه او قابل جبران نیست و آن تربیت فرزندان اجتماع و گرمی بخشیدن به کانون و بستر سازنده‌ی اجتماع یعنی خانواده است و چه بسا این امر، سَمبلی از این موضوع باشد که حضور در بالاترین سِمَت اداری و روحانی در جامعه نیز نمی‌تواند دلیلی برای ترک آن باشد. حضرت عبدالبهاء… وقتی می‌فرمایند خدمتی اعظم از آن (تربیت فرزند) نیست چگونه می‌توان به خیال خدمت، آن را با وظیفه‌ای سنگین به لحاظ اداری جایگزین نمود».[۳]

اما چطور وقتی بهائیت با هدف تبلیغ تبشیری و شبکه‌سازی غیرقانونی در ایران، زنان بهائی را طعمه می‌کند و طعم زندان و دوری از خانواده را به آنان می‌چشاند، نمی‌گوید که منزلت زن بودن و جایگاه مادری آنان متزلزل می‌شود؟ یعنی فقط مدیریت و رهبری بیت العدل است که به وظیفه مادری زنان بهائی لطمه می‌زند و آنان را از خدمت بزرگ‌تر باز می‌دارد؟

پی‌نوشت:
[۱]. به نقل از کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت.
[۲]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، ص ۱۴۷٫
[۳]. به نقل از کانال تبلیغی تشکیلات بهائیت.

منبع:

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

پیوند قدیمی فرقه ضاله بهائیت با آمریکا

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

اسناد و مدارک تاریخی سابقه پیوند و همکاری بهائیان با آمریکا را به بیش از یک قرن پیش می رساند.

برای نمونه، زمانی که مستر شوستر مستشار مشهور آمریکایی در اوایل مشروطه دوم به عنوان رئیس کل دارایی ایران به کشور ایران آمد. جمعی از بهائیان تهران طبق دستور محفل بهائی در هنگام ورودش به تهران به استقبال وی شتافتند(۱) و اساسا در انتخاب شوستر برای این امر کاردار «بهانی» سفارت ایران در آمریکا، علیقلی خان نبیل الدوله (عضو فراماسونری آمریکا و مرید عباس افندی) نقش اساسی داشت. (راجع به نبیل الدوله در بخشی مستقل توضیح داده شده است.)

دکتر میلسپو – دیگر مستشار آمریکایی- هم که پس از شوستر به ایران آمد. بویژه در دوران دوم ماموریتش در ایران (اوایل سلطنت محمد رضا) برخی از مسئولان دارایی را از میان این فرقه برگزید که مورد اعتراض برخی از نمایندگان مجلس ۱۴ نظیر آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی و مطبوعات وقت واقع شد از تلگراف رمزی مخبر السلطنه هدایت حاکم فارس در جنگ جهانی اول به وزیر داخله مورخ ۱۷ جمادی الثانی (۱۳۳۲ق) بر می آید که کلنل مریل افسر آمریکایی ژاندارمری که قبل از ورود افسران سوئدی به ایران در زمان احمد شاه در ژاندارمری خزانه ایران فعالیت داشت یکی از مبلغان بایی (بهائی) موسوم به روح الله خان را مترجم خود قرار داده بود. هدایت در این تلگراف می افزاید که این عمل مریل با اعتراض علما و دیگران روبه رو شده و او وعده کرده بود که فرد بهائی یاد شده را با مادر زنش به آمریکا بفرستد ولی تنها مادر زن وی را به آمریکا گسیل داشت….(۲)

بهائیان معمولا از رابطه خود با آمریکایی ها جهت تحت فشار قرار دادن مقامات ایران استفاده می کردند. برای نمونه می توان به تهدید سفیر ایران در پاریس (نظر آقا یمین السلطنه) توسط خانم لوئیس موره از بهائیان فعال (غرب) اشاره کرد که هنگام اقامت مظفرالدین شاه در فرانسه تقاضای ملاقات با شاه را کرد و وقتی ممانعت سفیر ایران را دید، تهدید کرد:« فورا خودم میروم نزد وزیر مختار آمریکا مقیم پاریس و به اتفاق او به حضور صدر اعظم میروم. نظر آقا خان پرسیدند آیا سفیر آمریکا بهائی است؟ من جواب گفتم برای شما فرق نمیکند خواه بهائی باشد یا نباشد. چه ما مردمان فقیر بیقدر نیستیم ..»(۳).

آن گونه که از اسناد و مدارک موجود تاریخی بر می آید. سابقه حضور بهائی ها در آمریکا به اوایل قرن ۱۴ هجری باز می گردد. نخستین بار در ۳۰ رمضان (۱۳۱۸ق) گزارشی محرمانه از فعالیت های این گروه در شیکاگو برای اطلاع مقامات بالاتر به تهران ارسال شد. وزیر مقیم ایران در آمریکا گزارش می دهد که گروهی از روسای بابی بهایی که به آن شهر آمده اند با وی ملاقات کرده و در خصوص خود اطلاعاتی داده اند. آنان مدعی حضور «قریب به یکصد هزار نفر بایی بهایی» در آمریکا شده اند که وزیر مقیم آن را اغراق آمیز خوانده و جمعیت بهائیان در آمریکا را حدود ۱۰ هزار تن بیشتر گماله نمی زند. وی گزارش می دهد که این گروه افرادی پولدار، مطلب نویس و صاحب نفود هستند که بعضا تا درجه دکتری تحصیلاتی داشته اند و با تاسیس مراکزی به تربیت اطفال و ایتام و استعلاج مریض ها می پردازند. او خواستار تعیین دو مامور مخفی برای کسب اطلاع از حالات و رفتار آنها می شود. در گزارش ۱۲ جمادی الاول ۱۳۱۹ خاطر نشان گردید که افراد یاد شده اخبار ایران را به دقت تعقیب کرده و حتی از  فشار قرار دادن دولت ایران در محافل سیاسی فرهنگی آمریکا به منظور اعطای آزادی بیشتر به اقلیت بهائی فروگذار نمی کنند. اقدامات بهائیان مقیم آمریکا سبب شد تا سفارت آن کشور در تهران حمایت از این اقلیت را در دستور کار خود قرار دهد.(۴).

ارتباط «بودار» و «حساب شده ای» که آمریکایی ها از سالها پیش از مشروطه با بابیها و بهائی ها برقرار کرده بودند و با طلوع مشروطه شدت یافت نکته بسیار درخور تعمقی است. جان و بشارد پزشک سفارت آمریکا در زمان مظفرالدین شاه از آمدن یک گروه آمریکایی به تهران در پگاه مشروطه برای خط دهی به جریان یابیت و بهائیت خبر می دهد. وی ضمن اشاره به ماجرای بابیت و انشعاب بهائیت از آن می نویسد: «سر و صدای این قضایا در سرتاسر ایران پیچید و حتی با تبلیغاتی که در واشنگتن انجام شد. دنیای جدید نیز از جریان امر مطلع گردید در سال ۱۹۰۶ [۱۳۲۴ ق / ۱۲۸۵ ش) یک دسته آمریکایی که گرایشی پیدا کرده بودند در تهران جمع آمدند، سپس به اصفهان رفتند تا هم از کم و کیف قضایا سر در آورند و هم حرکت تازه را جهت بخشند(۵).

سر آرتور هاردینگ (وزیر مختار انگلیس در سالهای نزدیک به مشروطیت) در خاطراتش می نویسد: «مبلغان آمریکایی مقیم ایران عقیده داشتند که آتیه مذهبی این کشور با بابی ها است!»(۶).  ای بسا آرزو که خاک شده و این سخن به زبان «دیپلماسی» در مفهومی جز لزوم برنامه ریزی و سرمایه گذاری برای روی کار آوردن این فرقه مرموز در ایران و اجرای مقاصد شیطانی آمریکا به دست آنان ندارد؛ همان چیزی که در عصر پهلوی بویژه نیمه دوم سلطنت محمدرضا اجرا شد و صدمات زیادی به کیان اسلام و استقلال و آزادی کشورمان زد. سخن فوق ضمنا گویای طمع آمریکا به بابیت و بهائیت به عنوان آلترناتیو(جانشین) تشیع در ایران است.

پی نوشت ها

سلسله مقالات بهائیت آمریکایی – روابط بهائیت با سیا و کاخ سفید

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,مقالات | No Comments

همچنانکه در مقالات قبلی در همین سایت اشاره گردید باید فرقه ضاله بهائیت فعلی را کاملا از نظر تشکیلاتی آمریکایی نامید و اشاره شد که یکی از دلائل اصلی اینکه این فرقه عکس عباس شوقی افندی رهبر دوم خود را بیشتر تبلیغ می کند همین مسئله می باشد، لذا در ادامه با اسناد و مدارک تاریخی به این مسئله می پردازیم.

در تاریخ و حتی در کتب و نشریات خود بهائیان شواهدی زیادی دال بر پیوند و همکاری آنان با مقامات دولتی و حتی امنیتی آمریکا وجود دارد  که ذیلا به برخی از آنها اشاره می کنیم

 (الف) ارتباط با مستشاران آمریکایی در ایران: در این باره نمونه وار به دو مورد اشاره می کنیم.

ب- پیوند با ارتش آمریکا: مجله اخبار امری ارگان بهائیان در سال ۱۳۵۱ش تحت عنوان «فعالیت های ایالات متحده آمریکا» گزارش می دهد «که در کتابی که به زودی از طرف ارتش ایالات متحده آمریکا چاپ می شود مطلبی در باره دیانت بهائی درج خواهد شد». مجله مزبور در ادامه خاطر نشان می سازد که «این پیشرفتی است بسیار بزرگ»، زیرا اطلاعاتی صحیح درباره امر بهائی در اختیار خوانندگان می گذارد(۲). همین مجله در پاییز ۱۳۴۰ تحت عنوان درباره یک مشاور بهانی می نویسد: «نشریه (مریلند) در شماره فوریه ۱۹۶۰ خود مقاله ای درباره توسعه برنامه های شعبه دانشگاه (مریلند) در شهر (سئول) پایتخت کره جنوبی منتشر و آقای (ویلیام هـ. ماکسول) را یکی از چهار متصدی عمده این شعبه معرفی و ذکر کرده است که آقای (ماکسول) یک مبلغ بهائی و مشاور فرهنگی ارتش هشتم آمریکا است.»(۳)

ج- پیوند با مقامات کشوری آمریکا– در جلسه جوانان بهانی آمریکا که در ایام کنفرانس جهانی بهائیان در آمریکا (سنت لوئیز – میسوری اوت ۱۹۷۴ ) برگزار شد، در کنار تلگراف های تبریک محافل ملی بهائیان نقاط مختلف جهان(از جمله ایران) فرماندار ایالت (کانزاس) نیز «تلگراف تبریکی مخابره کرده و متذکر شده بود امیدوارم کنفرانس آینده بهائیان آمریکا در (کانزاس) تشکیل شود».(۴)

 د-پیوند با سفارت آمریکا و سازمان سیا: اخبار امری سال ۱۳۵۱- ش ۱۵ ص ۴۸۱۹) تحت عنوان «چاد» می نویسد: «دوشیزه یزدی درباره سفرشان به چاد نیز گزارش می دهند من به اتفاق مهاجرین برای یک مدت پیشنهادی ۱۳ روزه به مسافرت رفتم. درست قبل ازعزیمت با سفیر آمریکا و رئیس گروه صلح در چاد ملاقات کردم هر دو درباره امر اطلاع داشتند و شخص دوم درباره عادات و سنن و معتقدات ده نشینان مناطق اطلاعات مختصری به من داد که برایم بسیار مفید بود و مرا در موقعیت محکمی قرارداد به یاد می آورم که حضرت ولی امرالله شوقی افندی به مهاجرین توصیه می فرمودند که با السنه و عادات و سنن مناطق مهاجرتی خود آشنا شوند تا از آن راه با شرایط محلی شیوه تبلیغ را تطبیق دهند حکمت این نکته را بعدا به رای العین دیدم هنگامی که به گروهی از اهالی ده کمک می کردیم که به اولیای ده رای بدهند، زنها از دادن رای امتناع می کردند آنها بیسواد بودند و ما چند نفر مرد را مأمور کرده بودیم که رای آنان را برایشان بنویسند کاشف به عمل آمد که یک زن نمی تواند نام یک مرد خصوصا نام شوهر خود را در حضور مردان دیگر بر زبان راند. این نکته جزئی از اطلاعاتی بود که نماینده اداره اطلاعات آمریکا در فوت لامی در اختیارم گذارد و لذا من نقش نویسنده را برای زنان ایفا کردم.»

همین مجله از سفر روحیه ماکسول همسر شوقی و از رهبران بهائیت پس از او در مارس ۱۹۷۱ به آفریقا سخن می گوید که در ۳ مارس به مونرویا وارد شدند و بهائیان جنوب و غرب منطقه (لیبریا) حضور یافتند و با وجود این که دو ماه از کنفرانس لیبریا نگذشته بود دو مرتبه برنامه ای رادیویی و تلویزیونی راجع به امر مبارک برگزار گردید در یکی از این مصاحبه های تلویزیونی حضرت خانم ماکسول با سفیر آمریکا در صفحه تلویزیون ظاهر شدند»(۵).

سپهبد عبدالکریم آبادی پزشک مخصوص محمدرضا نیز از کسانی بود که شدیدا به ارتباط با سیا مظنون بود. در سال ۱۳۵۸ مقارن با اولین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران کشورمان شاهد تشبه و بازگشت جمعی از بهائیان به اسلام و اقدام آنها به تاسیس گروهی تحت عنوان «جنبش آزادی بخش بهائیان ایران (جانا)» و انتشار نشریه ای به نام «احرار» علیه بهائیت بود. گروه یاد شده ضمن انتقاد از تشکیلات بهائیت قبل از انقلاب از همه کسانی که در دوران شاه برای بیگانگان جاسوسی کرده و در پست های حساس آب به آسیاب دشمنان ایران ریخته اند، انتقاد نمود. مثلا در شماره یکم تیرماه ۵۸ ص ۶ نشریه احرار خبری را از زبان اسدالله مبشری وزیر دادگستری وقت منتشر کرد که می گوید :

«تیمسار ایادی پزشک خصوصی شاه برای سازمان سیا جاسوسی می کرده است و مأموریت داشته اگر شاه قدمی بر خلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند»(۶).

ه) پیوند با کاخ سفید: در این زمینه می توان به حضور بهائیان شاخصی چون فیروز کاظم زاده در کسوت مشاوران فرهنگ کاخ سفید و فراتر از آن حمایت آشکار رؤسای جمهور آمریکا (نظیر لیندن جانسون و رونالد ریگان) از این فرقه در سال های پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد. مجله اخبار امری (مهر ۱۳۴۶ ش ۷ صص ۲۸۷-۲۸۶) بخش اخبار جامعه جهانی بهائی – آمریکا، از پیام تبریک لیندن جانسون به محفل بهائیان آمریکا به مناسبت صدمین سالگرد تاسیس بهائیت یاد می کند. جانسون که رقیب کندی بود و پس از «قتل مشکوک» وی روی کار آمد در زمان خود ارتباط آمریکا با اسرائیل را به نقطه عطف رساند و استیون گرین مورخ آمریکایی در کتاب «جانبداری روابط سری آمریکا و اسرائیل» ترجمه سهیل روحانی نقش فعال و موثر دولت جانسون در همکاری با اسرائیل بر ضد اعراب در جنگ شش روزه را بوضوح ترسیم کرده است. پیام تبریک جانسون نیز در همان دوران صادر شده است. نکته جالب توجه در این پیام آن است که رئیس جمهور صهیونیست آمریکا خطاب به محفل بهائیان آمریکا تصریح می کند: «هدف شما با هدف آمریکا یکی است»!

متن گزارش اخبار امری چنین است: «پیام رئیس جمهور آمریکا به محفل ملی آمریکا به مناسبت جشن صدمین سال اعلان عمومی امر که در شهر شیکاگو، ایالت ایلینوی از تاریخ ۵ تا ۸ اکتبر منعقد بوده است. پیام ذیل از پرزیدنت لیندون جانسون واصل و در جلسه عمومی قرائت گردید. محل انعقاد جشن تالار (بالمر هاوس) و ناطقین جلسه آن شب جنابان اسقف جمیز پایک و دکتر فیروز کاظم زاده بوده اند.

کاخ سفید – واشنگتن

۶ اکتبر ۱۹۶۷

 خطاب به اعضای محفل ملی بهائیان ایالات متحده آمریکا

خرسندم که صدمین سالگرد یکی از وقایع تاریخ پر حادثه امر بهائی را تهنیت گویم و اذعان کنم که مساعی شما موجب ترویج خیر می گردد. مقصد شما محبت است و بذر حق و عدالتی که افشانده اید عالم بشریت را بهره ای وافر از ثمرات مساعی شما خواهد بود. هدف شما با هدف آمریکا یکی است و آرزوی شما آرزوی همه افراد خیر خواه است. ملت آمریکا در جمیع جهات برای ایجاد دنیایی تلاش می کند تا در آن جایی جهت بغض و عناد نباشد و همه ابناء بشر راه صلح پویند و در آزادی تفاهم و عزت زندگی کنند. همه افراد متفکر و دوراندیش رسالت دین بهائی را تکریم و تجلیل می کنند. زیرا هر یک از ما در انتظار روزی است که کره ارض یک وطن شود و کلیه ابناء بشر ساکنان آن. لیندن جانسون».

به همین نمط باید به حمایت صریح ریگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جاسوسان بهائی در ایران اشاره کرد که با پرخاش قاطع امام خمینی مواجه شد و شرح آن مجالی دیگر می طلبد.

پی نوشت ها

۱- آهنگ بدیع سال دوم (۱۳۲۶) ش ۱۵ و ۱۶، صص ۱۶۵

۲- اخبار امری سال ۱۳۵۱ ش ۵، ص ۱۵۱

۳- همان، سال چهلم، مهر ۱۳۴۰ ش ۷. ص ۳۹۰

۴-همان سال ۱۳۵۳. ش ۱۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۸ ۵۰

۵- همان سال ۱۳۵۰ ش ۱۴، ص ۲۹۷

۶- بهائیت در ایران، دکتر سید سعید زاهد زاهدانی، ص ۲۷۴ – ۲۷۲

بهائیت پیشگام در ترویج فرهنگ آمریکایی در ایران

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

محصلان مدارس آمریکایی عهد قاجار- کارگزاران عهد پهلوی

اسناد و مدارک تاریخی حاکی است که بهائیان در ترویج فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت آمریکایی در کشورمان پیشگام بوده اند. مدرسه بهائیان در تهران «تربیت» از ۱۹۱۰م/ ۱۳۲۸ ق به صورت رسمی با انجمنی در آمریکا که در تاسیس آن نیز بهائیان نقش داشتند، رابطه برقرار کرد.

به تقاضای مدرسه تربیت و برای گسترش روابط بیشتر بین ایران و آمریکا ژانویه ۱۹۰۹ انجمن تربیتی ایران و آمریکا رسما اعلام وجود و درخواست حمایت کرد. این انجمن اهدافش را در جراید آمریکا اعلام داشت و مؤسسانش یک معلم آمریکایی را برای تعلیم اطفال راهی ایران کردند با پول انجمن توسط سیدنی اسپراگ آمریکایی در ۱۹۱۰ کمیته ای در تهران تشکیل شد تا مسئولیت اداره مدرسه تربیت و انجمن تربیتی ایران و آمریکا را بر عهده گیرد. اسپراگ در نامه ای ضمن اعلام این خبر از باشگاهی به نام محفل مرتب سخن می گوید که اعضایش با جمع ۶۰۰ دلار توانسته اند گام نخست را جهت تاسیس یک مدرسه دخترانه بردارند و در ادامه لزوم اعزام یک معلمه آمریکایی را یادآور می شود(۱).

یکی از اعضای «هیات رئیسه انجمن تربیتی ایران و آمریک» میرزا احمد خان سهراب اصفهانی از سران شاخص بهائیت و از همراهان عباس افندی در سفر آمریکا بود که وی را در بازگشت به فلسطین بدرقه کرد(۲) سهراب پس از مرگ شوقی افندی سومین پیشوای بهائیت انشعابی در فرقه ایجاد کرد که در آمریکا با عنوان «سهرابیان» شهرت و طرفدارانی دارد. سهراب در نامه ای که به عنوان انجمن ایران و آمریکا در ۳۰ ژوئن ۱۹۱۰ برای وکلای مجلس شورای ایران فرستاد، یکی از ابزارهای پیشرفت و توسعه را گسترش تعلیمات شمرده و ادعا کرد که این امر تنها زمانی تحقق می یابد که ایرانیان همچون چینی ها جوانانشان را برای تحصیل راهی آمریکا کند تا در مراکز علمی آن کشور به تحصیل پردازند(۳). همزمان با این امر نماینده سیاسی ایران در واشنگن (سبیل الدوله) نیز که ایضا از رؤسای بهائیت در آمریکا بود در نامه نگاریهای خود از آمریکا به وزارت خارجه ایران در اواخر( سال ۱۳۲۹ق) از اولیای امور کشورمان می خواست که گروهی دانش آموز را برای آشنایی با سیستم آمریکایی به آمریکا بفرستند. او همچنین از مدرسه ای در پنسلوانیا سخن می گفت که خانم مدیر آن آماده است اطفال ایرانی را با همان مقدار شهریه مدارس اروپایی در مدرسه اش بپذیرد. وی حتی به دیدار وزیر خارجه آمریکا رفته و به وی گفت در این شرایط که ایران به سوی مدنیت گام بر می دارد، جای آن است که تمدن غرب نیز به حمایت از این کشور بپردازد.(۴)

اعضای انجمن تا آن تاریخ حدود ۷۰۰ دلار را برای پیشبرد اهدافشان به ایران فرستادند و از این راه گروهی از دانش آموزان مدرسه تربیت را تحت پوشش عده ای از آمریکاییان قرار دادند؛ دانش آموزانی که با توجه به انطباق اسامی شان (عزت الله نور الله، فضل الله، نصرت الله و ….) با نامهای رایج در بین بهائیت ظاهرا بهائی بودند(۵).

انجمن ایران و آمریکا با این اقدامات در واقع بر مبنای تز عباس افندی عمل می کرد که در همان سالها در آمریکا بیان داشته بود. «قطعه امریک(آمریکا) نزد حق میدان اشراق انوار است»(۶). حاصل این سیاست. ناگفته پیدا بود. «بیشتر کودکانی که در مدارس واسته به بهائیان طی عهد قاجار تحصیل کرده بودند در عصر پهلوی اول جوانانی شدند که به استخدام ادارات جدید التاسیس در آمده بودند. و تمایلات غرب گرایانه شدیدی را از خود بروز می دادند(۷).

پی نوشت ها

۱- بررسی مناسبات ایران و آمریکا – موجانی ص  ۱۳۹/ ۱۳۸

۲- اثرار الآثار فاصل مازندرانی ۳/۱۴۳- ۱۴۲

۳- بررسی مناسبات ص ۱۴۰

۴- همان ص ۱۴۸

۵- همان ص ۱۴۴

۶- آهنگ بدیع سال هشتم (۱۳۳۲) ش ۶ و ۷ و ص ۱۰۳ و  نیز ر-ک  خطابات عبدالها

۷-  بررسی مناسبات ایران و آمریکا ص ۱۵۳

بهائیت و امریکا

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,مقالات | No Comments

سومین دولت استعماری که بهائیت در طول تاریخ پیوندی عمیق و استوار با آن داشته و هنوز هم بیشترین پیوند را با آن دارد، ایالات متحده آمریکا است که ماهیت و مواضع تجاوزگرانه و استکباری آن در جهان بویژه ایران بر همگان روشن بوده و به حق از سوی رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران «شیطان بزرگ» لقب گرفته است. می دانیم که از نظر بهائیان به اصطلاح «مهد امر الله» بهائیت ایران است ولی مهد نظم اداری امر الله و در واقع مرکز سازماندهی تشکیلاتی بهائیت در آمریکا قرار دارد. دومین مشرق الاذکار بهائیان در جهان نیز در شهر شیکاگوی امریکا بنا شده که عباس افندی در سفر به آن دیار سنگ بنای آن را گذاشته است. بر اساس آمار منتشره توسط سایت رسمی محفل ملی بهائیان امريكا تعداد کل بهائیان آمریکا رقمی در حدود ۱۵۵ هزار نفر است که شامل ایرانی های بهائی در آمریکا هم می شود. همین گونه منابع تعداد کل بهائیان دنیا را رقمی در حدود شش میلیون نفر اعلام می کنند و این بدان معنا است که بهائیان آمریکا در حدود ۲/۵ درصد. كل بهائیان جهان را تشکیل می دهند. با توجه به این امر جای این پرسش وجود دارد که چرا در حالی که تنها ۲/۵ درصد بهائیان مقیم آمریکایند. ۷۰ تا ۸۰ درصد کرسی های نه نفره بیت العدل اعظم در قبضه آمریکایی ها قرار دارد. آن هم آمریکایی هایی که به بهانی زاده بوده و نه سابقه درخشانی در بهائیت داشته اند؟

احسان طبری ضمن انتقاد از مخالفت حسینعلی بها، با تعصبات ملی و دینی که به زعم وی انصراف ملتها از مبارزات اجتماعی سیاسی و هرگونه قیام و جنگ اعم از دفاعی یا تجاوزی را در پی دارد. سخن را به روابط عبدالبها پس از فروپاشی عثمانی و سیطره بریتانیا بر فلسطین با مقامات انگلیسی می کشاند و در ادامه می افزاید: «درباره رابطه محافل بهائی با امپریالیسم انگلستان و آمریکا مطالب زیادی گفته می شود. جهان وطنی بهائیان و عقاید ضدانقلابی آنها و دوری آنها از مذهب مسلط در کشور ما و وجود مراکزی از آنها در آمریکا و اروپا و کیفیت نیمه مخفی کار آنها و همبستگی درونی آنها همه و همه به این شایعات مایه می دهد. آنچه که مسلم است نمی توان هر بهائی را یک عامل بیگانه دانست ولی در وجود رابطه ما بین مراکز عمده بهائی مانند مراکز داشناک و صهیونیست (صهیونیسم) با محافل امپریالیستی تردیدی نیست و می توان حدس زد که سازمانهای جاسوسی امپریالیستی از قبیل سیا و اینتلجنس سرویس از سازمان بهائی برای مقاصد خود استفاده می کنند»(۲).

عباس افندی پیشوای بهائیان در ۱۹۱۳ – ۱۹۱۱ سفری به مغرب زمین کرد و طی نطق های متعددی که در مجامع گوناگون عمدتا ماسونی اروپا و آمریکا ایراد نمود، از آمریکا جانبداری، بلکه تقدیس کرد. وی در یکی از اظهارات خود ادعا کرد که قطعه امریکا نزد حق میدان اشراق انوار است و در سخنرانی دیگر خود اظهار کرد از برای تجارت و منفعت ملت آمریکا مملکتی بهتر از ایران، نه چه که مملکت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاک پنهان است. امیدوارم ملت آمریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر شود(۴).

همان زمان ها مرید و منشی عباس افندی و یکی از روسای بهائیت در آمریکا (علیقلی خان نبیل الدوله) « نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر مستشار آمریکایی به ایران ایفا کرد و برای نخستین بار او بود که پای کمپانی های نفتی آمریکایی را به ایران باز کرد. زمانی هم که شوستر و همکاران آمریکایی اش برای تصدی دوائر گمرک و مالیه ایران در مه ۱۹۱۱ جمادی الاول (۱۳۲۹ ق) وارد مهرآباد تهران شدند. محفل بهائیان ایران به اشاره همین نبیل الدوله استقبال باشکوهی از شوستر به راه انداختند.

طبقه حاکمه آمریکا در آن برهه از تاریخ تدریجا آماده می شد که از انزوای سیاسی پیشین بیرون آمده و چتر استعمار و استثمار خود را -همچون ابر سیاه – بر مشرق زمین بگستراند، پیدا است که سخنان پیشوای بهائیت که حکم چراغ سبز را برای غارت کشور زرخیز و نفت خیز ایران داشت بر مذاق مستعمره چیان آن دیار بسیار خوش می آمد و طبیعی بود که از گوینده این سخنان استقبال کنند.

مجله آهنگ بدیع ارگان بهائیان در گزارشی (که البته طبق معمول از مبالغه و اغراق خالی نیست) می نویسد زمانی که عباس افندی وارد نیویورک شد. «تئودور روزولت رئیس جمهور فقید آمریکا مقدمش را گرامی داشت و محضرش را مغتنم دانست و با آن حضرت مصاحبه نمود…. مستر لی مک کلانگ وزیردارایی ممالک متحده آمریکا، دقت کنید وزیر دارایی آمریکا پس از تشرف به حضور مبارک هنگامی که برای دوستان توصیف تشرفش را می نمود گفت: چنین احساس می کردم که در حضور یکی از انبیاء هستم – در حضور حضرت مسیح -این هم درست نیست – حقیقت این است که در حضور پدر آسمانیم بودم»(۷).

بی جهت نیست که ایالات متحده آمریکا در دوران محمدرضا برای پیشبرد اهداف سیاسی فرهنگی نفوذ و سیطره خویش در ایران در نیمه دوم سلطنت اقتصادی و… خود میدان را برای تکاپو و جولان بهائیان گشود و سبب شد که حدود ۱۴ سال از رئیس دولت (هویدا) گرفته تا جمع بسیاری از وزرا و مدیران بلند پایه کشوری و لشکری دولتی و درباری جزء افراد وابسته به این فرقه باشند.

این ارتباط همچنان ادامه داشته، طوریکه با حمایت آمریکا و  دیگر کشورهای دول غربی، کرسی در حقوق بشر سازمان ملل به این فرقه ضاله اختصاص یافته تا بهتر بتوانند اهداف شیطانی و استکباری خود را پیش ببرند. در حقیقت یکی از جاده صاف کن صهیونیسم جهانی برای نفوذ در کشورها همین فرقه ضاله بهائیت است. بویژه  این فرقه نقش اساسی در کشورهای اسلامی ایفاء می کند و نمونه آن طی سالهای اخیر حضوراین فرقه ضاله در کشورهای بحرین و امارات متحده عربی است که بعد از آن اقدام به ارتباط رسمی با رژیم غاصب صهیونیستی  به عنوان خاکریز و دژ غرب نمودند.

پی نوشت ها

چرا تشکیلات بهائیت از عکس عبدالبهاء(محمدعلی افندی) به عنوان رهبر استفاده می کنند؟

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

بهائیت، یک سازمان سیاسی تمام آمریکایی است.

سازمان سیاسی بهائیت یک سازمان ماهیتا و تماما آمریکایی است، شعبه‌هایش در کشورهای دیگر است. حتی همان شعبه انگلیس که در اوایل قرن بیستم راه‌اندازی می‌شود، توسط آمریکایی‌ها راه‌اندازی شد. محافل آمریکایی تمام شعبه‌های دیگر بهائیت را راه‌اندازی کردند و اطلاعات دراین زمینه به‌وفور وجود دارد و حتی خود بهائی‌ها این را می‌گویند اما مورخان ما دائم درباره انگلیس صحبت می‌کنند و عکس عبدالبها را در کنار پرچم انگلیس درحالی که دارد نشانی دریافت می‌کند، نماد این وابستگی می‌دانند. بله ارتباط با انگلیس وجود داشته است، ولی اصالت نداشت؛ آنچه اصالت داشته است ارتباط با جریان‌ها و کانون‌های قدرت آمریکایی بوده است.

یکی از خطاهای شناختی درباره بهائیت، سازمان سیاسی بودن آن است. آنها خودشان را یک آیین و دین معرفی می‌کنند. در ایران و کشورهای اسلامی ‌که ماهیت سیاسی بهائیت را می‌شناسند، از واژه فرقه استفاده می‌کنند که از دین درست‌تر است، اما مفهومی‌ که می‌تواند حق مطلب را ادا کند، سازمان است.

بهائیت دارای یک نظم اداری کاملا روشن است. آنها کتاب‌های متعددی با عنوان نظم اداری نوشته‌اند و هر فرد بهایی موظف است این کتاب‌ها را بخواند و در رفتار سازمانی و اجتماعی خود رعایت کند. یعنی از دوران طفولیت یکی از آموزه‌هایی که بهائیان می‌آموزند، همین نظم اداری است. در شورای رهبری و رهبران بهائیت هم تصریح شده که ما یک سازمان هستیم و به آن افتخار هم می‌کنند. همین الان در سخنرانی اعضای بیت‌العدل که شورای رهبری بهائیان هستند، می‌گویند که ما یک سازمان هستیم. ممکن است بگویند سازمان دینی یا مذهبی هستیم، اما چرا ما به آنها سازمان سیاسی می‌گوییم؟

یک سازمان، وقتی سازمان سیاسی است که به دنبال رسیدن به حکومت یا افزایش قدرت سیاسی خود باشد. قدرت لزوما قدرت سیاسی نیست، می‌تواند اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژیک، قدرت بسیج‌کنندگی اجتماعی، رسانه و… باشد. حد اعلای تلاش یک سازمان سیاسی، به‌دست‌گرفتن قدرت سیاسی است.

اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا بهایی‌ها به‌دنبال به‌دست‌گرفتن حکومت هستند؟

می‌گوییم بله. می‌گویند در کجا؟ می‌گوییم در رؤیای ایدئولوژیک خود به‌دنبال رسیدن به حکومت جهانی هستند اما به‌صورت ملموس‌تر می‌گویند در کشورهایی که جای پای بیشتری داریم مانند ایران می‌توانیم این کار را انجام دهیم و قدرت را به دست بگیریم. امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت به مدت ۱۳ سال بهایی بود و در ارتش، سازمان‌ها و ادارات مختلف بهایی‌ها رده‌های بالا مسئولیت داشتند. پس بهائیت در این دوران بخش مهمی ‌از حکومت را به دست گرفته بود؛ آن‌هم به‌صورت اتفاقی روی نداده است. آنها به‌صورت هدفمند و با حمایت از یکدیگر به قدرت نفوذ کرده و از کانون‌های قدرت جهانی هم در این مسیر کمک گرفته بودند. همان زمان به همین هم اکتفا نکردند و اعلام کردند به‌دنبال دستیابی به حکومتی هستیم که اسما و رسما بهایی باشد.

منتهی همان زمان هم مشکلاتی داشتند. مشکلات‌شان چه بود؟ یکی این بود که حتی حکومت پهلوی با وجود فشاری که از طرف دولت‌های آمریکا و اسرائیل برای به‌رسمیت‌شناختن بهائیت به حکومت وارد می‌شد، از ترس مراجع و جریان‌های مذهبی جرأت این کار را نداشت. یکی از بزرگ‌ترین مطالبات سازمان بهائیت به‌خصوص همزمان با جشن‌های ۲۵۰۰ساله، این بود که باید به رسمیت شناخته شود. با وقوع انقلاب اسلامی ‌ضربه بزرگی به روند سیاسی آنها وارد شد، ولی نقطه به نقطه خط حرکت بهائیان برای رسیدن به حکومت را ترسیم کنیم، می‌بینیم از همان حدود سال ۱۳۰۰ شمسی تا امروز قدم‌های‌شان را به سمت جلو برداشته‌اند. این هدف از ابتدا در بین بهائیان مطرح بوده و حتی در محافل داخلی آنان اعلام هم شده است. در تبلیغ رسانه‌ای البته می‌گفته‌اند ما به‌دنبال این هستیم که اخلاق الهی را گسترش دهیم! نکته دومی ‌که آنها به آن نیاز داشته‌اند این بوده است برای رسیدن به حکومت، عده و عُده خود را افزایش دهند یعنی با نفوذ در توده اجتماعی، اکثریتی را به‌دست‌آورند. لذا سازمان بهائیت اولا به‌دنبال کسب قدرت است، ثانیا برای این کار، اقدامات برنامه‌ریزی‌شده انجام داده، ثالثا برای رسیدن به این هدف جلو هم رفته است که با وقوع انقلاب اسلامی ‌ضربه‌ای خورده و نتوانسته است با سرعتی که داشته، به جلو برود. نکته‌ای هم در این میان هست و آن این‌که مانند اغلب سازمان‌های سیاسی، هدف اصلی این سازمان سیاسی هم در فضای عمومی‌ رسانه‌ای اعلام نمی‌شود، یعنی در پوشش دیگری فعالیت می‌کنند کمااین‌که سازمان سیاسی بهائیت هم صد و چند سال است در پوشش یک دین به فعالیت مشغول است.

ما در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی به سازمان‌های دینی هم که به‌دنبال کسب قدرت هستند، سازمان سیاسی می‌گوییم. فرق سازمان‌های سیاسی با احزاب این است که احزاب رسما اعلام می‌کنند ما به‌دنبال دست‌یافتن به قدرتیم. می‌خواهیم در انتخابات‌ها شرکت کنیم، کنگره داریم، شورای مرکزی‌مان این افراد هستند، دبیرکل‌مان فلان فرد است، منابع مالی‌مان اینها هستند. با افتخار می‌گوید رشد جامعه به داشتن احزاب است و ما هم یک حزبیم اما سازمان‌های سیاسی هدف‌شان را در پوشش‌های دیگر مخفی می‌کنند.

آیا پروژه جهانی کردن این سازمان و طرفدار پیدا کردن در اقصی نقاط جهان شکست خورده است یا نه؟

سؤال اصلی همین است. نکته بسیار مهمی‌ که مغفول مانده و یکی از خطاهای شناختی ما درباره بهائیت است، پدیده حکومت واحد جهانی و سیاست‌های مرتبط با آن است که کانون‌های اصلی قدرت از قرن ۱۹ به دنبال آن بوده‌اند. اینجا باید نظر را به پارلمان جهانی ادیان در ۱۸۹۳ بر‌گردانیم که در شیکاگو برگزار شد. در حقیقت از اینجاست که پیوند میان جریان جهانی قدرت و بهائیت برقرار می‌شود، جریانی که پشت آن فراماسونری، تئوسوفیست‌ها و مسیونرهای مذهبی هستند.

نکته مهم این است که باید فراتر از بهائیت به ماجرا توجه کنیم. در حقیقت در این برهه زمانی کسانی که به‌دنبال حکومت واحد جهانی‌اند به‌دنبال سیاست‌گذاری‌هایی برای تحقق آن هستند. یکی از مؤلفه‌های آن، زبان واحد است که در آن زمان، زبان اسپرانتو برای زبان واحد جهانی انتخاب شد.

یک مؤلفه دیگر، دین واحد جهانی است. سپتامبر ۱۸۹۳ مصادف با چهارصدمین سالگرد وارد شدن کریستف کلمب به آمریکای شمالی، همایشی برای نشان دادن دستاوردهای آمریکا برگزار شد و پشت آن کانون‌های قدرتی بودند که بعد از پشت سر گذاشتن جنگ‌های داخلی آمریکا به دنبال تعمیم تجربه خودشان به سطح جهان بودند. یعنی دیدند حدود ۵۰ کشور کنار هم جمع شدند و آمریکا را تشکیل دادند، این تجربه قابل تعمیم بود. چند کار باید برای آن انجام می‌شد. مشکلات شناسایی و زمینه سازی‌ها باید آغاز می‌شد، چندین هزار نفر از تجار جهان را به این همایش بزرگ و تاریخی دعوت کردند. در دل آن همایش بزرگ، همایشی برگزار شد که به «پارلمان جهانی ادیان» معروف شد که از همان روز ۱۱ سپتامبر کلید خورد و کمتر از۲۰ روز ادامه داشت.

 جالب است که روز ۱۱ سپتامبر هم بوده است!

دقیقا چون روزی که کریستف کلمب به آمریکا رسید، روز ۱۱سپتامبر بود و ماجرای ۲۰۰۱ هم به همین دلیل، آن تاریخ برایش انتخاب شد. در این مدت، جلسات محفلی برای سیاست‌گذاری ادیان در سطح جهان شد. بهائیت ذیل این جریان تعریف می‌شود. در همان زمان بودیسم جدید را معرفی کردند. قرار شد درباره ادیان سیاست‌گذاری شود و دستکاری در آنها در دستور کار قرار گرفت. شما می‌توانید دین جدید ایجاد کنید، می‌توانید اصلاح ژنتیک هم بکنید. اگر مسلمانی، مسیحی نمی‌شود ایراد ندارد، اسلامش را به انگاره‌هایی که خودمان می‌خواهیم تغییر می‌دهیم یا این‌که فرقه جدیدی که وابسته به خودمان است در جامعه رواج می‌دهیم. در آنجا فردی به نام هِنری جساب که مسیونر صهیون مسیحی است و ۵۳ سال در منطقه شام فعالیت کرد و یکی از نخستین نظریه پردازان صهیون مسیحی است و با بهائیان آشنا بود، نامه و گزارش از وضعیت آنان در منطقه عکا برای همایش می‌فرستد و کشیش دیگری آن را قرائت می‌کند. برای نخستین بار کانون‌های قدرت و رسانه‌ها شروع می‌کنند به صحبت درباره بهائیت. این فرد که بیشتر صهیونیست است تا مسیحی، چون خیلی از پروتستان‌ها بیشتر صهیونیست هستند تا مسیحی، چراکه آن اصلاح ژنتیکی که از آن صحبت کردیم قبلا در مسیحیت تست شده بود. به هرحال همین هنری جساب بعدها در مقاله‌ای می‌نویسد هیأت‌های تبشیری ما مسیحی‌ها نمی‌توانند در جوامع اسلامی‌ کار چندانی کنند، زیرا مسلمانان می‌گویند چون که صد آمد نود هم پیش ماست. شما می‌گویید عیسی مسیح؟ ما خودمان بیشتر و بهتر به حضرت مسیح(ع) اعتقاد و علاقه داریم اما معتقدیم بعد از او پیامبری هم وجود داشته است. به گفته وی هیأت‌های تبشیری نه در جوامع سنی و نه در جوامع شیعی، موفقیتی به دست نیاوردند. تأکید او این بود که سرمایه‌گذاری روی بهائیت جواب می‌دهد، چراکه بهائیت به عقیده وی، یک آس جدید رو کرده است وچون از جامعه خود مسلمانان آمده است و می‌گوید من هم پیامبر شما را قبول دارم، آن‌قدر حساسیت برانگیز نیست.

آن همایش سال ۱۸۹۳ بسیار مهم است. در آن سال در هند حکومت اسلامی ‌مستقر بود، همین جریان، بودیسم را با روایت غربی در هند گسترش و تقابل جامعه بودایی و مسلمان را در آنجا افزایش دادند تا با تضعیف حکومت اسلامی‌ و از بین بردن آن، بودیسم خودشان نه بودیسم هزاره‌های قبل را جایگزین کردند و اتفاقا برای مقابله با جریان‌های دیگر مذهبی همان بودیسم را در غرب هم تبلیغ می‌کنند. اینچنین است که هند اسلامی‌ به مرور زمان از پیکره جهان اسلام جدا می‌شود. همان کار را با برگه بهائیت در ایران انجام دادند. یکی از مهم‌ترین پیشنهادهای پارلمان جهانی ادیان که اغلب مسیحیان پروتستان بودند، این بود که مسیحیت را در جهان گسترش دهند، منتها این پیشنهاد برای همه جهان عملی نبود. لذا چند کار را پیگیری کردند،

اول این‌که تا جایی که می‌شود، هیأت‌های تبشیری مسیحیت مخصوصا پروتستانیسم را گسترش دهند،

دوم این‌که آموزه‌های واحدی را گسترش دهند که تضاد میان ادیان دیگر از جمله اسلام با مسیحیت کمتر شود و آموزه‌های خودشان را در قالب ادیان دیگر پرورش دهند،

سوم این‌که فرقه‌های دیگری را که همسو هستند، در جوامع دیگر گسترش دهند. در آنجا تصمیم گیری شده و همه این تصمیم‌ها اجرا هم شده است.

متناسب با شرایط قدم‌برداشتن، یکی از ویژگی‌های بهائی‌هاست. پس بدین ترتیب سازمان بهائیت حتی رهبران آمریکایی – یهودی آن ذیل جریان سیاست واحد جهانی تعریف می‌شوند. بهائیت ایران هم تابعی از بهائیت آمریکا و اسرائیل است. مرکز بهائیت در حیفا در فلسطین اشغالی است اما خیلی از کانون‌های قدرت که در اواخر قرن نوزدهم در آمریکا شکل گرفتند، هنوز جای پای خود را در آمریکا حفظ کرده‌اند. دو پایگاه اصلی بهائیت در آمریکا و فلسطین اشغالی است. تصمیمات در آنجا گرفته می‌شود، نه در ایران. محفلی که در ایران هست، مجری آن سیاست‌هاست و نهایتا از وضعیت و محل گزارش می‌دهد. بهائیت در چهار دهه بعد از انقلاب هم جلو رفته و وضعیت آن با دهه۶۰ قابل مقایسه نیست. بهائیان همیشه نقشه‌های چندساله داشته‌اند؛ گاهی چهار ساله، گاهی شش ساله، گاهی پنج ساله یا ۹ساله یا ۱۰ساله از سال۱۹۹۶ یک برنامه چهار ساله گذاشتند و بعد از آن چهار برنامه پنجساله برای احیای تشکیلات بهائیت در ایران برنامه‌ریزی کرده‌اند. در حوزه‌های مختلفی مانند سازمان‌های مردم‌نهاد، حوزه‌های اقتصادی و صنعتی، حوزه استارت‌آپی، حوزه رسانه و فرهنگ، حتی نفوذ در حکومت برنامه‌ریزی کرده‌اند. برای مثال کسانی که بیگ‌دیتاهای برخی سایت‌های معروف فعال در حوزه علمی ‌را جمع‌آوری می‌کنند، بهائیان هستند. اتفاقا چون استادان‌شان آمریکایی‌ها هستند، شیوه‌های مدیریت را آموخته‌اند و در حال اجرای آنها هستند و از نظر مالی هم مشکل ندارند. الگوها، ایده‌ها، سرمایه اولیه و کمک آنها را دارند و با گسترش جامعه مدنی که از دهه۷۰ شاهدش بودیم، قدرت‌شان افزایش پیدا کرده است. فرض کنیم به میزانی از قدرت حکومتت کاسته می‌شود، به همان میزان آن طرف یعنی جامعه مدنی فربه می‌شود. در این شرایط ممکن است بگوییم ما NGO راه می‌اندازیم که فلان وزارتخانه هم متأثر از ما باشد حتی بعضا مدیران را هم ما تأمین کنیم. این اتفاقات افتاده است لذا بهائیت متوقف نشده و فعالیت‌هایش جلو رفته است. یکی از سازمان‌هایی که به دنبال فروپاشی است، همین بهائیت بوده و برای همین است که شنیدیم مسئولان بارها گفته‌اند در اتفاقات۱۴۰۱ در میان دستگیرشدگان نیروهای بهائیان هم بودند و شدیداً فعالیت می‌کردند. به‌خصوص این‌که بهائیان صد و چند سال است مدعی‌اند بحث حقوق زنان را پیگیری می‌کنیم و چون جنبش۱۴۰۱ هم یکی از مسائلش حقوق زنان بود، به صورت جدی فعالیت داشتند.

با این توضیحات مشخص می شود که چرا تشکیلات بهائیت از عکس عبدالبهاء به عنوان پوستر و رهبر اصلی استفاده می کنند، چون تمام تحولات مذکور که ذکر شد در زمان ایشان رخ داده است و ایشان است که ساختار فعلی تشکیلاتی بهائیت را به تقلید از الگوی آمریکایی طرح ریزی کرد و جزئی از پازل غرب برای استحاله کشورهای اسلامی است و باید گفت ساختار تشکیلاتی بهائیت واقعا آمریکایی و عبدالبهائی است.

یعنی می شود گفت ساختار سه ضلعی: تشکیلات و سازمان به سبک آمریکای، صهیونیسم و عبدالبهاء، اصل و اساس سازمان فعلی بهائیت را شکل می دهد.

  منبع:

اسماعیلی، حمیدرضا، کتاب سازمان سیاسی بهائیت ۱۹۷۹-۱۸۹۲‏‫، انتشارات مطالعات سیاسی، سال ۱۴۰۱

 

معاد و قیامت د ر بهائیت

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,اصول بهائیت,مقالات | No Comments

در ديدگاه بهائي اگرچه به دنياي ديگر توجهي شده و براي بعد از اين دنيا هم دنياي ديگري تصوير شده است اما از معاد به مفهوم قيامت و رستاخيز كه در فرهنگ وانديشه اسلامي مطرح است خبري نيست رهبران و مبلغين بهائي با توجيه و تأويل نابجا و خارج از  آيات قرآن مجيد در موضوع معاد مدعي دلالت  اين معاني  بر ظهور باب و بها شده اند

و اما اگر بخواهیم خلاصه ای از آراء و اعتقادات باب  و بهائیت را در باب معاد و قیامت وبهشت و دوزخ جویا شویم خلاصه آن چنین می شود که :

 

۱- قیامت در هر مقطع  ظهور دیانت جدید می باشد . یعنی با آمدن یک دین قیامت برای بشر و افراد در دین قبل می گردد.

۲- ایمان یا انکار ظهور پیامبر جدید دلیل برای آن می باشد که اغنام ( گوسفندان ) از اغنام حقیقی جدا و شناخته گردند .

۳- بهشت عبارت است از فرح و مسرت معرفه الله که در نتیجه ایمان به بهاء حاصل می گردد.

۴-  دوزخ دوری از عرفان الهی است که نتیجه آن و منتها الیه آن دوزخ دوری از الطاف خداوند است .

۵- معاد فقط به صورت روحانی است و مفاهیم مشهور در مورد قیامت و معاد جسمانی و بهشت و دوزخ اوهام و تخیلات می باشد .

و این در حالی است که بحث معاد [2] و قیامت [3] از اصول اعتقادی اسلام [4] و تمامی ادیان آسمانی [5] است. همه پیامبران [6] الهی در کنار بحث توحید [7]، یکی از مسائلی که به آن پرداخته‌اند و مردم را به آن دعوت کرده‌اند،موضوع معاد و قیامت است.حسابرسی و رسیدگی به اعمال انسان [8] در جهان پس از مرگ [9] که همان قیامت باشد،جزء عقاید مسلّم و قطعی در بین مسلمین است و تمام کسانی که ادعای پیروی هر یک از پیامبران الهی را دارند،به نوعی معتقد به این مسئله هستند؛با این حال فرقه بهائیت [10] -که خود را دین جدیدی می‌دانند- عقیده‌ای متفاوت در مورد قیامت دارند و به طور عجیبی مسائل مربوط به آن را توجیه می‌کنند و از جانب خودشان عقایدی بر خلاف عموم مسلمین را مطرح می‌کنند. به تصرح آیات قرآن کریم در حیاط پس از مرگ حتی نوک انگشتان همچون زندگی دنیوی ساخته خواهد شد(۱). قرآن مجید [11] در صدها آیه [12] که از مساله معاد [2] بحث می‌کند تعبیرات کاملا متنوعی دارد که هر یک از آنها اشاره به یکی از ابعاد مفهوم معاد است، و در مجموع بیان‌گر عمق این مساله و اهداف زندگی پس از مرگ [9] است. از آنجا که مطالعه تعبیرات متنوع قرآن [13] درباره معاد [2] افق‌های تازه‌ای در برابر دیدگان ما در این مساله مهم عقیدتی می‌گشاید، به ارائه آن می‌پردازیم.

عمده‌ترین و مهم‌ترین تعبیرات قرآنی از این مساله هشت تعبیر زیر است:
۱ـ «قیام الساعة»(رستاخیز [14]).
۲ـ «احیاء موتی» (زنده کردن مردگان).
۳ـ «بعث» (برانگیختن).
۴ـ «حشر» (جمع کردن).
۵ـ «نشر» (گستردن).
۶ـ «معاد» (بازگشت به سوی خدا).
۷ـ «لقاء رب» (دیدار پروردگار).
۸ـ «رجوع» (بازگشت به سوی او)[۱] [15].

 

بهائیان موضوع قیامت را انکار نموده و آیات قرآن را در این باره توجیه می‌کنند؛از نظر بهائیان قیامت به دو بخش قیامت صغری و قیامت کبری تقسیم می‌شود؛در نزد آنان قیامت صغری همان عالم برزخ است که بلافاصله پس از مرگ آغاز می‌شود که قیامتی روحانی است؛اما قیامت کبری عبارت از نتهای دین [16] سابق و ظهور [17] پیامبر و تشریع شریعت [18] دین جدید می‌باشد.بنا بر این تصور،تاکنون قیامت‌های متعددی بر پا شده است و در آینده [19] نیز برپا خواهد شد؛ و قیام باب و بهاء در ادامه قیامتهای گذشته،مانند قیامتهای پیامبران سلف همچون حضرت موسی [20]، حضرت عیسی [21] و حضرت محمد [22] (ص)بوده است.

قسمت مهمّي از تعاليم باب در تفسير و تشريح معاني قيامت و يوم الجزاء و بهشت و دوزخ است. بنا بگفتهء ايشان مقصود از قيامت ظهور مظهر جديد شمس حقيقت است . قيام اموات عبارت از بيداري و انتباه روحاني نفوسي است که در قبور جهل و ناداني و غفلت و ضلالت بخواب رفته‌اند. يوم الجزاء يوم ظهور مظهر جديد است که بسبب ايمان يا انکار آن اغنام از ساير بهائم جدا شوند زيرا اغنام حقيقي نداي شبان مهربان را ميشناسند و از پي او روان مي گردند . بهشت عبارت از فرح و مسرّت معرفة اللّه و محبّت اللّه است که در نتيجهء ايمان بمظهر ظهور الهي حاصل مي‌گردد تا باين وسيله هر کس بقدر استعداد خود به منتها درجهء کمال رسد و بعد از موت حيات جاوداني در ملکوت الهي يابد. و دوزخ حرمان از عرفان الهي است که نتيجه‌اش عدم نيل کمال ملکوتي و محروميّت از الطاف لايزالي است. و به وضوح تصريح گشته که اين مصطلحات غير از  اين معناي ديگر ندارد و مفاهيم عامّه از قيام مردگان با جسد عنصري و بهشت و دوزخ و امثال آن صرفاً ضربي از اوهام و تخيّلات است. و از جملهء تعليمات آنکه انسان را پس از فناي اين جسد خاکي بقاي ابدي است و در حيات روحاني بعد از موت ترقّي و تعالي در کمالات نامتناهي است.

————————————————————

پی نوشتها :

۲-      نجمن علمی ادیان و مذاهب،آشنایی با فرق تشیع،قم،مرکز مدیریت حوزه علمیه،۱۳۸۹ش،چاپ دوم،ص۲۰۴

https://fa.wikifeqh.ir

 

[۱] [23] – با این اشاره به قرآن باز می‌گردیم، و به نمونه‌هایی از تعبیرات فوق گوش [24] جان [25] می‌سپاریم.
و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون(سوره روم – آیه ۱۲) آن روز که قیامت بر پا می‌شود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می‌روند.
۱ـ ذلک بان الله هو الحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شی ء قدیر. (سوره [26] حج -آیه ۲۶) این به خاطر آن است که بدانید خداوند [27]، حق [28] است و مردگان را زنده [29] می‌کند و بر هر چیز توانا است.
۲ـ و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور. (سوره [30] حج آیه ۷)

و اینکه رستاخیز [14] شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبر [31] آرمیده‌اند زنده می‌کند.
۳ـ و ان ربک هو یحشرهم انه حکیم علیم. (سوره [32] حجر آیه ۲۵)

پروردگار تو قطعا همه را (در قیامت) جمع و محشور می‌کند چرا که حکیم [33] و توانا است.
۴ـ و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور. (فاطر- [34] آیه ۹)

خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت [35] درآورد، ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده‌ای می‌رانیم و به وسیله آن زمینی را بعد از مردنش زنده می‌کنیم، رستاخیز نیز همین‌گونه است.
۵ـ کما بداکم تعودون. (اعراف- [36] آیه ۲۹)

(و بدانید) همان‌گونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز می‌گردید.
۶ـ قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا مهتدین. یونس- [37] آیه ۵۹)

آنها که لقای خداوند (و رستاخیز) را انکار [38] کردند زیان [39] کردند و هدایت [40] نیافتند.
۷ـ کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون. (عنکبوت [41] – آیه ۵۷)

هر انسانی مرگ [9] را می‌چشد، سپس به سوی ما باز می‌گردد.

 

شعارهای توخالی بهائیت- صلح عمومی

Posted By BahaismIran On In اصول بهائیت,مقالات | No Comments

یکی از اصول عقاید بهائیان که دارای ظاهری مترقی است، مسئله صلح عمومی است. و بهائیت ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را دارد. از منظر پژوهشگران، این ادعا از حد کلی گویی فراتر نرفته و به رغم ظاهر مترقی و فریبنده آن فاقد عمق و ارزش لازم است.

از دیدگاه اندیشمندان مختلف از جمله دکتر  در مورد اقتباس عقایدی که دارای جنبه های مترقی است بهائیان فقط به ظواهر امر توجه نموده اند و از لحاظ علمی و منطقی هیچ گونه ارزشی برای معتقدات آنها نمی توان قائل شد. مثلاً در خصوص همین مسئله صلح ،عمومی، صفحات متعددی را از مزایای صلح سیاه نموده، پی در پی می گویند:« ما طالب صلح کل هستیم و با تفاخر بسیار تکرار می کنند که صلح عمومی از جمله تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده»(۱)، در صورتی که اگر به نوشته های آنها رجوع کنیم هیچ نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی دهند و هرگز متعرض این نکته نمی شوند که اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ و چه می شود که هر چند سال یک بار این خاک سیاه به خون بشر رنگین شده، بشر مانند گرگان درنده یکدیگر را پاره پاره کرده و با اینکه حالا عصر مدنیت است، عصر ترقیات مادیه است عقول ترقی کرده است، با وجود این هر روز خون ریزی است و مردمی مثل مردم غزه توسط رژیمی سفاک و جانی قتل عام می شوند؟(۲)

نکته دیگر اینکه بر خلاف ادعای عبدالبهاء «صلح عمومی» از ابتکارت بهاء الله نیست، بلکه از قدیم مورد توجه بوده و درباره آن کتابها نوشته شده است(۳) و جالب تر اینکه عبدالبهاء در ارائه سازوکار تحقق صلح عمومی تنها ملوک را قدرت اجتماعی دانسته و برای ملتها که تنها حامی حقیقی صلح اند، ارزشی قائل نشده است و بدین سبب از اصول دموکراسی دوری گزیده است.(۴)

ضمن اینکه ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را می توان از روی تاریخچه سرا پا خشونت، قتل و غارت شهرها و روستاهای ایران توسط رهبران و پیروان این فرقه تفرقه افکنی در میان ملت ها به نفع استعمارگران و حتی اختلافات داخلی میان سران بهائیت و جنگهای خانوادگی آنان بر سر قدرت محک زد.

به عنوان نمونه در کتاب بیان فارسی آمده:« واجب است بر هر مسلمانی که در دین بیان به سلطنت میرسد اینکه احدی را در زمین خودش باقی نگذارد. از غیر مؤمن به دین بیان و همچنین این حکم یعنی کشتن تمام افراد بر تمام افراد مؤمنین به دین بیان واجب است.»(۵)

میرزا حسینعلی در کتاب ادعیه محبوب می نویسد: «شعله آتش باشید برای مخالفین و دشمنانم و آب رحمت باشید برای دوستانم»(۶)

در نتیجه اینکه این فرقه استعماری توخالی توصیح بدهد که در عمرننگین و خیانت بارخود به کشورها، چه اقدامی در پس این شعار توخالی برای ملت ها در دنیا انجام داده است؟؟؟ قابل تأمل تر اینکه بر عکس صلخ عمومی، دست در دامن کسی مثل رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکاری جنایتکاری دارد که حداقل طی سال اخیر چه جنایتهایی که در حق مردم مظلوم فلسطین نکردند!!! آیا کشتن بیش از ۳۳ هزار انسان بی گناه اعم از زن و کودک بی دفاع تفسیر صلح عمومی بهائیت است؟ دریغ از حتی یک موضع گیری خشک و خالی و تشریفاتی علیه این رژیم جانی و کودک کش!!!  البته قطعا این اشکال به بهائیت به این شکل وارد نیست، اصلا باید گفت این فرقه ضاله و تروریست دست در دست این رژیم های تروریستی دارد.

در حقیقت باید گفت طبق آموزه های بهائیت مثل فرقه یهودی صهیونیستی اسرائیل خود را قومی برتر و دیگران را لایق مردن می دانند همچنانکه ذکر شد حسین علی نوری(رهبر فرقه) عنوان می کند آتش باشید برای مخالفان.

منابع:

۱- رساله صلح عمومی

۲- نقل از رساله صلح عمومی. جهت آگاهی بیشتر: ر.ک محمد علی خنجی، تحقیقی درباره مذاهب «بابی»بخش سوم – ایدئولوژی بهائیت  نقد عقاید بهائیت ۲۴۵و «بهانی» اندیشه نو، ج ۱، بخش ۳ ۱۰ بهمن ۱۳۲۷، ص ۵ به بعد.

۳- ر.ک: بررسی انتقادی چند شعار بهائیت، از دیدگاه محمد علی خنجی، ماهنامه زمانه، ش ۶۱

۴- رساله المدنيه، عبد البهاء.

۵- باب ششم از کتاب بیان

۶- ادعیه محبوب، بهاء، ص ۱۹۶

 

 

مبارزه با بهائیت در دوران محمدرضا شاه پهلوی

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,تاریخچه بهائیت,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

می‌دانیم از کودتای ۲۸ مرداد به بعد مبارزاتی با بهاییت شکل گرفت. در مطالعاتی که تاکنون انجام گرفته کمتر به نگاه رژیم شاه به این مساله پرداخته‌اند.

در این موضوع می‌خواهیم دریابیم:

۱- آیا مبارزه با بهائیت مورد تایید شاه بود؟

۲- اگر موافق بود علت آن چه بود؟

۳- موافقت شاه چگونه با سیاست حمایت از بهائیت سازگار بود؟

۴- اگر شاه موافق نبود، انجمن چگونه با بهائیت مبارزه می‌کرد؟

مبارزه با بهائیت در دوران محمدرضا شاه پهلوی

الف. سابقه مبارزه

پیش از کودتای ۲۸ مرداد مبارزه با بهاییت در دو سطح نخبگانی و مردمی وجود داشت. چنانکه انجمن‌ها، گروه‌ها و سازمان‌های مختلف به نحوی تحت رهبری روحانیت و مرجعیت با همه مظاهر بدعت و بد دینی از جمله با کسروی‌گرایی و بهایی‌گری مبارزه می‌کردند.

چند شاخصه‌ی آن مبارزات:

رهبر اعلای شیعه آیت الله بروجردی (ره) در راس آن مبارزه قرار داشتند و ایشان شاه را برای محدود سازی، طرد و انحلال تشکیلات بهاییت سخت تحت فشار قرار داده بودند.

ضدیت آیت الله بروجردی با پیوند بهاییت و رژیم پهلوی، مشروعیت شاه را زیر سئوال می‌برد. لذا شاه مدام به ایشان قول می‌داد بهاییت را محدود خواهد نمود.

ب. پس از کودتا

مقارن با کودتا انجمن حجتیه تولد یافت و همزمان تمام گروه‌ها، احزاب، سازمان‌ها و انجمن‌های دهه ۲۰ فرو پاشیدند.

در این میان حتی انجمن تبلیغات اسلامی دکتر شهاب پور هم که تشکلی سراسری، نظم یافته، دارای چندین هزار نیروی مجرب و باسواد و کارکشته در تبلیغات بود به زوال رفت.

حادثه حظیره القدس بهاییان در تهران  به سال ۱۳۳۴ نقطه عطف می باشد. آن سال پس از سخنرانی های آقای فلسفی از رادیو ایران علیه بهاییت مردم به هیجان آمدند و تحرکاتی علیه بهایبت انجام دادند. دولت بی درنگ حظیره القدس بهاییان در تهران را تصرف و گنبد آن را تخریب و  همچنین چندین مرکز بهایی را در شهرهای مختلف توقیف کرد.

 

دولت با این اقدام تبلیغ رسانه‌ای گسترده‌ای انجام داد و در دل مردم جا باز کرد، به طوریکه مردم و برخی از علمای مشهور کار دولت را اقدامی شایسته علیه بهاییت تلقی و از شاه تشکر کردند و نامه تبریک هم برای آیت الله بروجردی فرستادند.

وزیر کشور (اسداله علم)  همان ایام در مجلس حاضر شد و از صدور بخشنامه‌ای خبر داد و گفت که به موجب آن بخشنامه هر نوع فعالیت بهاییان و همچنین فعالیت های ضد بهاییت ممنوع است و مبارزه با بهاییت نیز از امور مختص به دولت می‌باشد.

ج. مبارزه انجمن

پس از آن حادثه و پیامدهایش، دور جدید مبارزه با بهاییت با مدتی وقفه آغاز گردید. این بار انجمن حجتیه به میدان آمد. مبارزه این دوره با بهاییت را می‌توان به شرح زیر معرفی نمود:

۱- حرفه‌ای و تخصصی شد.

۲- به قشر نخبگان منتقل گردید‌.

۳- مردم از مبارزه کنار نهاده شدند.

▫️۴- مساجد و هیات‌های مذهبی، دیگر کانون مبارزه نبودند.

۵- مبارزه با بدعت‌ها و بد دینی که طی هزاره گذشته به روحانیت تعلق داشت به یک تشکل غیر روحانی سپرده شد.

۶- یکی از مهمترین منابع بسیج اجتماعی روحانیت به تدریج از دست رفت.

۷- مبارزه به چالشی صرفا علمی و غیر سیاسی تبدیل گردید.

۸- از آشوب‌های اجتماعی ناشی از نزاع مردم با بهاییان جلوگیری گردید.

۹- مبارزه صرفا در انحصار یک تشکیلات شناخته شده قرار گرفت.

۱۰- رفتارها، برنامه‌ها و تاکتیک‌های مبارزه تعریف شده، پیش بینی پذیر و مدیریت شده صورت می‌گرفت.

۱۱- هدف غایی مبارزه نابودی بهاییت تعریف نشده بود.

۱۲- این مبارزه، مانع هدف غایی رژیم (رشد دادن بهاییت) به شمار نمی‌رفت بلکه ممد و مساعد نیز محسوب می‌گردید.

۱۳- جریان داشتن این مبارزه به افکار عمومی پیام می داد که شاه با مبارزه با بهاییت موافقت دارد و لذا بر وجاهت دینی شاه افزوده می‌شد.

۱۴- انجمن حجتیه نیز به عنوان تشکلی علمی و حامل یک گفتمان دینی منحصربفرد(متفاوت از روحانیت) و روزآمد جلوه می‌نمود.

لذا می بینیم که فرقه ضاله با عنایت به نفوذی که در تمام ارکان حکومت پهلوی داشت، طی طرحی پیچیده تمام نقاط قوت مبارزه مردمی علیه بهائیت را از جامعه گرفت و دست علماء را از مبارزات مردمی کوتاه کرد و از طرف دیگر انجمن حجتیه را با مجوز رسمی وارد کار کرد و در نهایت این فرقه استعماری با این طرح به صورت خاموش در تمام ارکان حکومت پهلوی نفوذ و تسلط یافت و این تسلط با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمت الله علیه پایان یافت.

 

منبع :@moghadasnama

داستان عبدالبهاء و یهودی کثیف / دیگ به دیگ میگه روت سیاه

Posted By BahaismIran On In اسلاید شو,رهبران بهائیت,مقالات | No Comments

عبدالبهاء خاطره خود از دیدار با یک خاخام یهودی را اینگونه نقل می‌کند که بسیار کثیف بود و بخاطر مسئله نجاست و حرمت، از ناهار ما که مرغ بود نخورد. اما چرا عبدالبهاء که در کثیفی سرآمد بود، به کثیفی خاخام اعتراض داشت؟ چرا بهائی‌ها به حکم یهود، بر حرمت و نجاست خود اعتراض نمی‌کنند؟ و چرا به اسم عبدالبهاء تبلیغ گیاه‌خواری می‌شود درحالی که غذای حیوانی، پای ثابت میهمانی‌های او بود؟

یکی از مبلّغ‌های بهائی در کتابی که تشکیلات بهائیت از او به چاپ رسانده، خاطره‌ای از زبان عبدالبهاء نقل می‌کند که در آن، به بیان حکایت ماجرای هم‌نشینی خود با یک خاخام یهودی می‌پردازد. در این هم‌نشینی، عبدالبهاء از کثیفی خاخام یهودی به تنگ می‌آید و زبان به گلایه می‌گشاید.

چنانکه در این حکایت می‌خوانیم: «در این تشرف، (عبدالبهاء) فرمودند در طبریا بودم، یک روز خاخام یهودی نزد من آمد به قدری کثیف و متعفن بود که به محض ورود، اطاق را متعفن کرد. ظهر شد غذا آوردند غذا هم مرغ بود که مخصوصاً آقاحسین آقای آشپز در نهایت نظافت و دقت پخته بود و حتی پوست روی مرغ را هم کنده بود که مبادا موهای کوچک در آن بماند. به او گفتم بسم الله، گفت این غذا طرف است یعنی نجس است».[۱]

عبدالبهاء در ادامه نقل می‌کند که خاخام یهودی یک ماهی گندیده از لباس خود درآورد و خورد، اما به مرغ تمیزی که آشپز عبدالبهاء تدارک دیده بود، به دلیل نجاست و ذبح نشدن بر اساس شریعت یهود، لب نزد.

اما نقل این خاطره از عبدالبهاء در کتاب‌های بهائیان، حاوی نکاتی است:

اول: طعنه و کنایه عبدالبهاء به کثیفی خاخام یهودی، بیشتر به طنز شباهت دارد؛ چرا که عبدالبهاء خود در کثیفی سرآمد زمانش بود و دوری از بهداشت و چرک‌های بدنش، حتی می‌توانست عامل مرگش باشد؛ چنانکه عبدالبهاء بر خلاف دستور پیامبرنمای بهائیت (به حمامِ هفته‌ای یک‌بار)،[۲] چند ماه یک‌بار هم به حمام نمی‌رفت: «ای منیر، به جانان و جانت قسم که به قدر نفسی فرصت ندارم و مهلت حریر سطری نه. مختصر اینکه سه ماه است که می‌خواهم به  حمام روم، با وجود آنکه فرض (واجب) است، فرصت نیافتم. مع‌ذلک نامه‌‌ها که خواستی در نهایت عجله مرقوم نمودم…».[۳]

دوم: وقتی در اسلام حکم به نجاست بهائیان داده می‌شود، رهبران بهائی آن را سند ظلم به پیروان بهائیت عنوان می‌کنند؛ اما اینکه یک یهودی بهائیان را نجس و مرغ ذبح شده آنان را حرام بداند، هیچ انتقادی نمی‌کنند. به عبارتی، بهائیان برای آنکه اسلام، آنان را نجس می‌داند، اسلام‌ستیزی می‌کنند، اما برای حکم به نجاست‌شان توسط یهود، سکوت می‌کنند.

سوم: علاوه بر این حکایت، در خاطرات فراوانی که از عبدالبهاء نقل شده، گویا غذای حیوانی جزء جدایی‌ناپذیر میهمانی‌های او بوده است.[۴] این در حالیست که بهائیان از گیاه‌خواری، به عنوان یکی از سوژه‌های تبلیغی خود استفاده می‌کنند و علاقه‌مندی خود به گیاه‌خواری را منتسب به بیانات عبدالبهاء می‌دانند.

آری؛ عبدالبهاء بخاطر عیبی که خود داشت، به دیگران خرده می‌گرفت و نشان داد که بر اسلام‌ستیزی اصرار دارد و تنها بلد بود دیگران را نصیحت کند و با آنکه خود رطب خورده بود، دیگران را منع رطب می‌کرد.

پی‌نوشت:
[۱]. خاطرات شصت روزه لبیب، ۱۹۱۹ م، صص ۲۸۲-۲۸۰٫
[۲]. حسینعلی نوری، اقدس، بند ۱۰۶، ص ۱۰۲٫
[۳]. سمندری، روح الله، آیات بینات، ص۴۴۱، مؤسسه معارف بهائی کانادا، سال ۱۹۹۱.
[۴]. ر.ک: پریوش سمندری، طراز الهی (زندگینامه ایادی امرالله طرازالله سمندری)، انتاریو کانادا: مؤسسه معارف بهائی، ۲۰۰۲ م، ج ۱، صص ۲۲۷ و ۱۵۴؛ یونس افروخته، خاطرات نُه ساله، نسخه‌ی الکترونیکی، ص ۳۹٫

منبع:

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب