یکی از موارد نادرست و تحریفشده بهوسیله بهائیان این است که کشتهشدگان بابی را شهدای بهائی نامیدهاند. در شروع این تحریف نیرنگآمیز و فریبکارانه عبدالبهاء میگوید: «وقتی خبر وحشتناک شهادت بهائیان را برای قرةالعین آوردند، او تزلزلی از خود نشان نداد.»
او دوباره میگوید: «هزاران نفر از پیروان او (بهاءالله [1]) جان خود را از دست دادند. آنها در حالی که زیر شمشیر خون خود را می ریختند «یا بهاء الابهی!» میگفتند.»
عباس افندی در کلیسای دکتر کادمن این دروغ را تکرار کرد و گفت: «پادشاه ایران ۲۰ هزار بهائی را کشت.» و ادعا کرد: «در همه نقاط ایران دشمنان عليه بهاءالله قيام کردند و نوکیشان را زندانی کردند و کشتند و هزاران خانه آنان را ویران کردند.» در حالی که همه اینها تحریف و دروغ فاحش است.
اساساً در زمان قرةالعین [2] بحث بهائیت و فرد بهائی نبود، فقط بابیها وجود داشتند. هرگز هیچ تلاشی مانند آنچه در بالا توضیح داده شد، برای از بین بردن بابیت نیز انجام نشده است. افرادی که در جنگها جان خود را از دست دادند، معتقدان به باب بودند.
شاید کسی بگوید چه فرقی میکند؟ نویسندگان خارجی ممکن است، تفاوت را ندانند و مطمئناً مخاطبان آمریکایی تفاوت این دو گروه را نمیدانند؛ اما برای عبدالبهاء که از او نقل قول کردهام، وضعیت خیلی فرق میکند. در ادبیات بهائی همه از خود گذشتگی پیروان باب بهحساب بهاءالله مصادره شده و در عین حال آنها بابیها را تحقیر و نفی میکنند.
رساله “استدلاليه” ابوالفضل گلپایگانی مبلغ شهیر بهائی را بخوانید. وی به شاهزاده نایبالسلطنه میگوید: «اقدامات ناشایست بابیان قابل انکار و توجیه نیست، اما دستگیری بهائیان به اتهام آن ترور ظلم است، زیرا این بدبختان هیچ ارتباطی با بابیهایی که اسلحه به دست گرفتهاند، ندارند. آیین و عقیده و مرامشان هم یکی نیست.»
وی در جایی دیگر مینویسد: «بابیها در جنگها و قانونشکنیها و در بسیاری از اقدامات زشت مانند گرفتن اموال، افراد و غارت کشتهشدگان و درگیری و خونریزی مقصرند.»
اگر بهائیان آنها را نفی میکنند، نباید وجهه و اعتبار آنها را به نفع خود ثبت کنند، بابیان قدیمی با همه عیبهایشان حداقل شجاعت داشتند؛ برعکس بهائیت که فقط روحیه پنهانکاری و فریب کاری دارد.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [3]