در روزهای گذشته، دفتر روابط عمومی بهائیان آمریکا از مشارکت خود در پروژهای اجتماعی با عنوان «پروژه بیکن» خبر داده است.
این طرح با هدف ترویج امید اجتماعی، افزایش احساس مسئولیت پذیری فردی و تقویت وحدت ملی در ایالات متحده طراحی شده و طی هفت سال، دادههائی از بیش از ۶۰ هزار نفر در چهار کشور جمع آوری کرده است.
به گفته دفتر بهائیان آمریکا، این پروژه با هدف ایجاد جامعهای طراحی شده که در آن هر فرد هم فرصت زندگی هدفمند و سعادتمند دارد و هم مسئولیت دارد تا به دیگران در همین مسیر کمک کند.
نگاه تشکیلات بهائیت در آمریکا به مسائل اجتماعی و ملی نگاهی هم سو و تقویت کننده نظم سیاسی و فرهنگی آمریکاست.
مشارکت در چنین پروژههائی با رعایت کامل قوانین ایالتی و فدرال [1]، روایتی از بهائیت را به تصویر میکشد که مدافع همگرائی، تعامل مدنی، مشارکت در روایت سازی وحدت محور، و تقویت هویت مشترک آمریکائی است.
اما این چهره قانون مدار، مشارکتجو و وحدتطلب، با عملکرد پیروان فرقه ضاله بهائیت در ایران تفاوتی بنیادین دارد.
تشکیلات بهائیت [2] در داخل ایران نه تنها رویکردی تقابلی با نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته بلکه برخلاف ادعای جهانی خود مبنی بر «عدم دخالت در سیاست»، به فعالیتهائی میپردازد که در مسیر تضعیف انسجام اجتماعی و افزایش نارضایتی عمومی حرکت میکند.
در حالی که در ایالات متحده، بهائیت با حضور در پروژههای اجتماعی به دنبال تقویت حس تعلق شهروندان به کشورشان است، در ایران، اقدامات رسانهای و تشکیلاتی آن عمدتاً حول برجستهسازی ناکامیها، ناامیدی از آینده، القای تصویر بحران فراگیر و بیاعتمادی به نهادهای حاکمیتی سامان مییابد.
این تفاوت چشمگیر در رفتار و گفتار، نشان میدهد که عملکرد تشکیلات بهائیت نه از اصولی ثابت و جهان شمول، بلکه از روابط سیاسی و منافع راهبردی آن با دولتهای میزبان پیروی میکند.
پیروان بهائی در آمریکا، در تقویت نهادهای حاکم، پرهیز از دو قطبی سازی و ترویج روایت مشترک از آینده کشور میکوشند، اما در ایران، همان نهادها و سیاستها بعنوان موانعی برای آزادی، پیشرفت و وحدت تصویر میشوند.
به تعبیر دیگر، تشکیلات استکباری بهائیت در ایالات متحده آمریکا با تعهد به ساختن آیندهای مشترک از مسیر وحدت، عاملیت اخلاقی و تلاش جمعی سخن میگوید
اما در ایران این گفتمان جای خود را به روایت «قربانیسازی»، «سرکوب دینی»، و «نقض حقوق بشر» میدهد؛ روایتی که به روشنی همراستا با سیاستهای دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی است.
چنین رفتاری نه تنها نشان دهنده نوعی استاندارد دوگانه نیست، بلکه نشانهای از پیوند ساختاری تشکیلات بهائیت با قدرتهای غربی و ایفای نقش فعال در پروژههای فرهنگی رسانهای آنهاست.
پروژههائی که در ظاهر، پوشش فعالیتهای اجتماعی دارند، اما در عمل بخشی از فرآیند بازتولید نظم مطلوب غرب در کشورهای هدف هستند.
از این منظر، «پروژه بیکن» اگرچه در قالبی علمی و اجتماعی تعریف شده، اما بازتاب دهنده سازوکاری گستردهتر است؛ سازوکاری که در آن، تشکیلات بهائیت نه صرفاً یک نهاد مذهبی است، بلکه بازیگری فعال در میدان نرم قدرت به شمار میآید. بازیگری که بسته به محل استقرار، نقش خود را مطابق منافع کشور میزبان تنظیم میکند.
در نهایت، رفتار متناقض بهائیت در آمریکا و ایران، نه تنها پرسشهای جدی درباره صداقت ادعاهای جهانی این آئین ایجاد میکند، بلکه ماهیت سیاسی و وابسته آن به ساختارهای قدرت جهانی را بیش از پیش آشکار میسازد.
حقیقتی که فراتر از شعارهای وحدت طلبانه و صلح جویانه، باید در تحلیل نقشهای اجتماعی و رسانهای این تشکیلات مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [3]