- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

پیشینه مطالعات بهائی فاقد اندیشه‌ورزی

محمد حسینی| پیشینه اولیه مطالعات بهائی [3] ریشه در سنت باب دارد. حلقه نخست مطالعات بابی منسوب به «حروف حی» است. حروف حی از شاگردان سید کاظم رشتی [4] بودند. افراد یاد شده رساله‌هایی در اثبات ادعای باب تألیف کردند که می‌توان این نوشته‌ها را نخستین منابع مطالعات بابی به حساب آورد.

بیشتر رساله‌های نوشته شده توسط حروف حی از بین رفته است، اما ادعا شده که روش مطالعاتی این رساله‌ها عمدتاً جنبه جدلی دارد و از منطق استدلالی رایج در دانش‌های شیعی پیروی کرده است. انگیزه نگارش‌های اولیه در مطالعات بابی به تشویق‌های علی‌محمد باب باز می‌گردد؛ گویا باب در دوران حبس خود در «چهریق»، به چهل تن از پیروان خود دستور داد تا رساله‌هایی برای اثبات ادعای او بنویسند.

پس از باب و با استقلال بهائیت از بابیت مطالعات بهائی ابتدا توسط چهره‌هایی همچون «میرزا ابوالفضل گلپایگانی» صورت گرفت. در این میان «محمد قائنی» ملقب به «نبیل اکبر»، «محمدعلی قائنی» و «میرزا اسدالله فاضل مازندرانی» در توسعه مطالعات بهائی سهم زیادی داشتند.

نکته قابل توجه آنست که دانشوران بهائی هر چند تلاش زیادی کردند تا بهائیت را در خلعت دین جدید به جامعه معرفی کنند، اما روش مطالعات آنان در سایه دانش‌های رایج شیعی شکل گرفته بود و از استقلال علمی برخوردار نبود. از این رو، شیوه مباحث مطرح‌شده از سوی آنان جدلی بوده و در جنبه اقناعی جذابیت چشم‌گیری نداشت و همین مهم سبب شد تا سیاست گذاری علمی بهائیت در نیمه دوم قرن بیستم دچار تحول بنیادی شود.

در نیمه دوم قرن نوزدهم آن سوی مرزهای ایران نیز مطالعاتی در این موضوع صورت گرفت؛ نخستین گزارش از جنبش بابی در سال ۱۸۵۱ در نشریه انجمن شرق‌شناسی آلمان (ZDMG) توسط یک میسیونر آمریکایی به‌نام دکتر «آستین رایت» منتشر شد و کمی بعد در سال ۱۸۶۵ یادداشت‌هایی در مورد برخی از نسخه‌های خطی بابی توسط «برنارد دورن» در روسیه انتشار یافت.

انتشار کتابی در سال ۱۸۶۵ به زبان فرانسه با عنوان ادیان و فلسفه‌ها در آسیای مرکزی نوشته «آرتور دو گوبینو» سهم زیادی در آشنایی غرب با بابیان داشت. دو گوبینو در سمت رئیس دفتر وزیر امور خارجه فرانسه به ایران سفر کرد و پس از آموختن زبان فارسی اطلاعات زیادی در مورد بابیان جمع‌آوری و منتشر ساخت.

در همان سال «میرزا کاظم‌بیگ روسی» کتابی در مورد بابیان منتشر کرد که ابتدا در سال ۱۸۶۵ در «سن‌پترزبورگ» منتشر شد و یک سال بعد به فرانسوی ترجمه و در مجله آسیاتیک انتشار یافت. پژوهش‌های یادشده مهم بود؛ زیرا گزارش‌هایی که پیش از این منتشر شده بود، بابی‌ها را به‌عنوان کمونیست‌های انقلابی و نیروهای آنارشیست معرفی می‌کرد و آرتور دو گوبینو اولین کسی بود که نشان داد، در آموزه‌های بابی نکات قابل توجهی وجود دارد. سخن او چنان نافذ بود که تعدادی از روشنفکران اروپایی را به‌سمت مطالعه در مورد با‌بیت سوق داد.

پس از نسل اول مطالعات در مورد بابیان «ادوارد براون» نخستین شخصیت آکادمیک بود که بر پروژه دین جدید تمرکز کرد. او ابتدا در ۱۸۸۷-۱۸۸۸ به ایران و سپس در سال ۱۸۹۰ به قبرس رفت تا با صبح ازل ملاقات کند. سپس به عکا رفت و با بهاءالله دیدار کرد. او نخستین پژوهشگری بود که در مورد روند تغییر (جنبش باب) به دین بهائی مطالعه کرد.

شواهد نشان می‌دهد که قرن نوزدهم برای مطالعات بابی و بهائی چندان رضایت‌بخش نبود. نکته حائز اهمیت در تحلیل مطالعات خاورشناسان در قرن نوزدهم آنست که سوژه مطالعات بابی و بهائی بیشتر برای پژوهشگران روسی، فرانسوی و انگلیسی جذاب بوده است.

در روزهای آغازین قرن بیستم اما همچنان فرانسوی‌ها در حوزه مطالعات بھائی فعال بودند. «نیکلاس» که از کارمندان کنسول فرانسه بود و در ایران متولد شده بود، بر مطالعات بابی متمرکز شد و اثری در تاریخ باب به نگارش درآورد که در سال ۱۹۰۵ در پاریس به چاپ رسید و همچنین تعدادی از مهمترین آثار باب را ترجمه کرد.

در گام بعدی او از نخستین کسانی بود که در مورد شیخیه مطالعات گسترده‌ای انجام داد و نتیجه مطالعات خود را با عنوان «پژوهشی در مورد شیخیه» در چهار مجلد در خلال سالهای ۱۹۱۰-۱۹۱۴ در پاریس منتشر کرد. سمت و سوی مطالعات نیکولاس همچون ادوارد براون، متمایل به ازلیان نبود اما تا حدودی نسبت به بهائیان خصمانه بود.

برخلاف براون و نیکلاس که به مطالعات بابی علاقه‌مند بودند، تعدادی از پژوهشگران در روسیه بر مطالعات بهائی متمرکز شدند. «بارون ویکتور روزن» در جریان فهرست‌نویسی مجموعه نسخه‌های خطی عربی و فارسی در سن‌پترزبورگ علاقه زیادی به بهائیت پیدا کرد و مقالاتی در این زمینه نوشت و مجموعه‌ای از نوشته‌های بهاءالله را منتشر کرد.

«الکساندر تو مانسکی» که یک افسر عالی رتبه روس و خاورشناس بود و به زبان‌های زیادی تسلط داشت، از نزدیک با بهائیان معاشرت کرد و مدتی با جامعه بهائی «عشق‌آباد» در ارتباط بود. او سرانجام متن و ترجمه‌ای از کتاب اقدس را به همراه چند مقاله منتشر کرد.

ادعا شده که تعداد دیگری از شرق‌شناسان نیز مقالات مهمی در مورد ظهور دین جدید در این زمان نوشتند. چهره‌هایی مانند «ژوکوفسکی» (متوفی (۱۹۱۸) خاورشناس روسی در سن‌پترزبورگ، «کلمان اوار» (متوفی (۱۹۲۶) شرق‌شناس فرانسوی که بدلیل تسلط بر زبان و گویش‌های فارسی بارها مورد تمجید ادوارد براون قرار گرفته بود، «گلدزیهر» (متوفی (۱۹۲۱) خاورشناس پرحاشیه مجارستانی، «آرتور کریستنسن» (متوفی ۱۹۴۵) از کپنهاگ.

آن‌طور که از گزارش‌های یادشده استفاده می‌شود، پژوهش در مورد بابیت یا بهائیت عموما توسط خاورشناسان و نه دین‌پژوهان صورت گرفته است و دانشوران روسی در این زمینه حضور پررنگی دارند.

نکته حائز اهمیت آنست که در این دوران، کم‌تر پژوهش مستقل و مفیدی از سوی خود بهائیان در مورد تحلیل بهائیت انتشار یافته است و احتمالا تمرکز بهائیان در این دوره بیشتر بر توسعه کمی و عددی جامعه بهائی معطوف بوده است و همین نکته سبب شد تا شوقی به وجود چنین آسیبی پی‌ببرد.

نیمه دوم قرن بیستم و توسعه چشمگیر مطالعات بهائی

آغاز مطالعات آکادمیک بهائی در زمینه تولید محتوای علمی هرچند بی‌ارتباط با سفر عبدالبهاء به آمریکا نیست اما به‌طور مشخص با پیشنهاد «شوقی افندی» (متوفی (۱۹۵۷) همراه بود. در دوره رهبری او به عنوان ولی امر الله، آثار علمی نسبتاً کمی توسط بهائیان تولید شد و این خود نشان از آن داشت که بهائیان در زمینه تولید گفتمان و ساخت ایدئولوژی ناتوان هستند.

در میان بهائیان ایران سمت‌وسوی مطالعات معطوف بر تفسیر کتاب مقدس و تاریخ بود و نگرش علمی خاصی نیز به چشم نمی‌خورد جز آنکه آثار پرحجم «عبدالحمید اشراق خاوری» به‌همراه آثار تاریخی «عزیزالله سلیمانی» از ماهیت جدلی برخوردار بود.

هر چند با گذشت زمان، تعدادی از بهائیان که از فلسفه غرب آگاهی داشتند تلاش کردند تا با انتشار مقاله، رویکرد جدیدی پدید آورند که از میان آن‌ها می‌توان به «عباس علوی»، «علی‌مراد داودی»، «بدیع‌الله فريد» و «كمال‌الدين بختاور» اشاره کرد و در غرب نیز دکتر «جان اسلمونت» با نگارش کتاب «بهاءالله و عصر جدید» و انتشار آن در سال ۱۹۲۳ در لندن پژوهش قابل توجهی انجام داد و کتاب او به عنوان کتاب درسی بهائیان برگزیده شد.

اما این فعالیت‌ها شوقی را راضی نمی‌کرد. نظر به آن‌که شوقی بر خلاف بهاءالله و عبدالبهاء از تحصیلات آکادمیک برخوردار بود یا لااقل محافل علمی غرب را از نزدیک دیده و با آن فضا آشنا بود و مدتی نیز در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده بود، پروژه مدرن مطالعات بهائیان را مطرح کرد و خواستار آن شد تا برای کشف عمیق‌تر آموزه‌های بهائی و ارائه هوشمندانه و جذاب بهائیت مطالعات عمیق و سازواری صورت بگیرد.

مرگ شوقی در ۴ نوامبر ۱۹۵۷ سبب شد تا پروژه بلندپروازانه او در قالب توسعه علمی بهائیت به مدت یک دهه بی‌فرجام باقی بماند. واقعیت آنست که پس از مرگ براون در سال ۱۹۲۶ دیگر خبری از مطالعه علمی بابیت و بهائیت در مؤسسات دانشگاهی غرب نبود و محدود افرادی که از غرب به بهائیت گرویده بودند، نیز در تولید محتوا کامروا نبودند.

رساله «میخائیل ایوانف» در مورد باب که در سال ۱۹۳۹ در مسکو منتشر شد و رساله «الساندرو بوزانی» در ایتالیا و «آدلبرت مولشلگل» و «هرمان گروسمان» در آلمان نیز نیازهای جامعه بهائی را تأمین نمی‌کرد.

این وضعیت تا دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت اما دهه ۷۰ میلادی برای آغاز مطالعات نوین بهائی روزگار خوشی را رقم زد؛ زیرا جامعه بهائی با عنایت به توسعه کمی به شرایطی رسیده بود که می‌توانست در مطالعات جدید سرمایه‌گذاری هنگفتی به‌عمل آورد.

آغاز دور مطالعات جدید با دست‌نوشته‌های «حسن بالیوزی» بود و نوع پژوهشگران این دوره تا حد زیادی از جوانان بهائی بودند که باورهای خود را در سطح کارشناسی ارشد مورد مطالعه قرار می‌داند. در خلال این سال‌ها رساله‌های مهمی در مورد شیخیه، بابیه و بهائیت نوشته شد.

تحول در سطح فعالیت‌های آکادمیک بهائی را می‌توان اینگونه سنجید که بین سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۷ هفت پایان‌نامه در مورد مجموع مطالعات بابی و بهائی تولید شد؛ و بین سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰ تنها هشت رساله دکتری تولید شد، در حالی که در خلال سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۲ دوازده پایان نامه به نگارش درآمد.

از دهه هفتاد میلادی تمرکز معناداری از سوی بهائیان برگسترش مطالعات آکادمیک صورت گرفت و نتیجه آن به برگزاری سمینارهای سالانه درباره بهائی‌شناسی در خلال سال‌های ۱۹۷۷ و ۱۹۸۰ در دانشگاه لنکستر انگلستان و برگزاری سمینار مهم مطالعات بهائی در تاریخ ۳۰ سپتامبر و ۱ اکتبر ۱۹۷۸ در کمبریج انگلستان ختم شد.

همچنین گروه‌های غیر رسمی بهائی که در سطوح مختلف علمی به مطالعه بهائیت می‌پرداختند، از اوایل دهه ۱۹۷۰ در بریتانیا و در اواسط دهه ۱۹۷۰ در لس آنجلس تشکیل جلسه دادند. در ادامه این حرکت ابتدا کرسی بهائی در سال ۱۹۹۰ در دانشگاه «میسور» در هند و سپس در سال ۱۹۹۳ در مرکز توسعه بین‌المللی و حل منازعات در دانشگاه مریلند تأسیس شد.

همچنین پروژه دایره المعارف بهائی به پیشنهاد مؤسسه انتشارات بهائی در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۸۳ آغاز به کار کرد و مجمع روحانی ملی بهائیان آمریکا با حمایت مالی از این پروژه موفق شد، در سال ۱۹۸۴ موافقت بیت‌العدل با این پروژه را نیز به دست آورد.

در کنار فعالیت‌های آکادمیک در دهه هفتاد میلادی با تأسیس انجمن مطالعاتی در کانادا در سال ۱۹۷۴ گام مهمی در تثبیت مطالعات نوین بهائی صورت گرفت. این انجمن در سال ۱۹۸۱ به «انجمن مطالعات بهائی» تغییر نام داد. این حرکت به عنوان الگویی برای توسعه مطالعات امری در نظر گرفته شد.

پس از انجمن مطالعات بهائی، حدود هفده انجمن بهائی‌شناسی در سراسر دنیا تأسیس شد که در حقیقت هماهنگ‌کننده تمام این انجمن‌ها دفتر انجمن مطالعات بهائی در اتاوا بود.

هدف این انجمن‌ها، بهبود سطوح مختلف بورسیه تحصیلی و مطالعات پیشرفته در جامعه بهائی است. آنان تمایل دارند، بر توسعه دانش جدلی و آنچه که می‌توان آن را بورسیه کاربردی به کار بردن آموزه‌های اجتماعی بهائی در مسائل جهان نامید تمرکز کنند.

ولی واقعیت آن است که چون بهائیت فاقد اندیشه اثباتی است، نمی تواند در حوزهای اندیشه ورزی ورود کند و واقعا محلی از اعراب اندیشه های دینی فعلی دینی ندارد. سعی می کنند در حوزه هایی ورود کنند که نیازی به ارائه منابع اثباتی و  فکری قوی نداشته باشند، مثلا مسائل اجتماعی و اقتصادی و به زعم خودشان اخلاقی.

منبع: کتاب بهائیت در دوران گذار، صص ۱۷- ۲۳

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com [5]