محمد حسینی| پاسخ به این پرسش پیچیده و دشوار است. نگارنده این سطور بر این باور است که نیاز به تغییر و بازخوانی نظام جهان بینی و الهیاتی در بهائیت از ضروریات بوده و این مسأله حتی در دوران شوقی [1] نیز توسط بهائیان درک شده است اما مشکل اصلی در چگونگی اعمال این بازبینی بوده است. مشکل اصلی بازبینی در آموزههای بهائی به دوگانه متن مقدس – تفسیر بازمیگردد.
بهطور اجمال میتوان گفت، مطالعات آکادمیک بهائی از سویی پرسشهای جدیدی برای بهائیان مطرح ساخت و پژوهشهای مخاطبین غربی بهائیت که طالب استدلال اقناعی بودند، خصوصاً در مسائل عمدهای همچون سلب حق عضویت زنان در بیتالعدل، دخالت در سیاست و اساسا نسبت بهائیت با نظریه دولت، تحری یا همان اصل آزادی بیان و… چالشهای جدی ایجاد کرد.
بهطور طبیعی بیتالعدل [2] بهعنوان نهاد پاسخگوی بهائی ناگزیر بود، پاسخ روشنی به مسائل یادشده بدهد، اما از آنجا که بیتالعدل رویکرد محافظهکارانه داشت(فاقد اندیشه اثباتی است)، هیچگاه نتوانست پاسخ روشن و صریحی به تناقضات یادشده بدهد و همین موضوع سبب شد تا برخی از بهائیان با اتخاذ نگرشهای آکادمیک اقدام به نظریهپردازی و تفسیر آموزههای بهائی کنند. مشکل آنجا بود که این نظریهپردازیها جنبه انتقادی یافته و حتی مشروعیت بیتالعدل را نیز به چالش میکشید.
واربرگ[۱] [3] توضیح میدهد که فرآیند جهانیشدن تأثیر زیادی بر مطالعات بهائی گذاشته و این مهم دلیل آن شد تا ضوابط و مقررات سختگیرانهای از سوی بیتالعدل برای انتشار مطالعات و برگزاری نشستهای آکادمیک بهائی اعمال شود تا آنجا که کمیته ویژهای از سوی این نهاد مسئول رسیدگی به کلیه تکنگاریها، ژورنالها، کتابها، سمینارها و در یک کلام منشورات بهائی شد.
برگزاری سمینار مطالعات بهائی در تاریخ ۳۰ سپتامبر و ۱ اکتبر ۱۹۷۸ در کمبریج انگلستان که به تعبیر واربرگ بهدنبال آن بود تا طرحی نو دراندازد و پژوهشگران بهائی را وارد مطالعه آکادمیک بهائی نماید؛ هر چند نقطه عطفی بود، اما ابتدا واکنش همراه با احتیاط بیتالعدل را به همراه داشت و سپس سبب مخالفت شدید بیتالعدل با این مهم شد.
بیت العدل ابتدا در تاریخ ۳ ژانویه ۱۹۷۹ به این سمینار واکنش نشان داد و مشخص شد که دوگانه متن – تفسیر، اینک به چالش عمیقی مبدل شده است.
بیتالعدل در نهایت در سال ۱۹۹۳ با صراحت بیشتر و قاطعانه اظهار داشت که هر پژوهش آکادمیک بهائی دقیقا باید با دکترینهای بهائی و متون مقدس بهائی منطبق باشد.
بهدنبال چنین اعلام موضع عجیب و صریح از سوی بیتالعدل، نهاد نظارت و ممیزی نیز در قالب کمیته ویژهای قرار داده شد تا علاوه بر تهدید پژوهشگران بهائی، ضمانت اجرایی مجازات و طرد اندیشوران بهائی خاطی نیز فراهم شود.
چند سال بعد در ۱۹۹۹ در مراسم افتتاح کرسی مطالعات بهائی در دانشگاه عبری فلسطین اشغالی، «پیتر خان» عضو سابق بيتالعدل ابعاد و خط قرمزهای مطالعات آکادمیک بهائی را اعلام کرد و صریحاً اعلام داشت که مطالعات آکادمیک بهائی نباید منجر به تعارض با آموزههای بهائی شود.
لازم به توجه است که زبان تند پیتر خان فقط نسبت به گروهی از نواندیشان بهائی بود که سر سازگاری با بیتالعدل را نداشتند، وانگهی خود او در حمایت از پروژه مدیریت علم «فرزام ارباب» (رئیس موسسه روحی)، مقاله مبسوطی نوشت و از اقدامات ارباب حمایت کرد. دلیل این تبعیض و دوگانگی روشن بود، پروژه مدیریت علم ارباب حوزه نفوذ بیتالعدل در سطح بین المللی را گسترش داد و سود اقتصادی فراوانی به همراه داشت.
بر این اساس، از میان چهرههای یادشده فعال در عرصه مطالعات بهائی، «ژان کول» و «مک اوئن» به زودی مبغوض بیتالعدل واقع شدند اما گروه دیگری مانند «موژان مومن» و «پیتر اسمیت» نه تنها طرد نشدند، بلکه مطالعات خود را گسترش داده و حتی بر محبوبیت آنان افزوده شد!!
این مهم نشان از آن دارد که مطالعه کنترلشده دانشگاهی در باورهای بهائی مورد تأیید بیتالعدل است اما مطالعه کنترل نشدهای که در مظان انتقاد از بیتالعدل و آموزههای بهائی باشد، سریعا و قاطعانه سرکوب خواهد شد.
توضیح بیشتر آنکه نظریهپردازان بهائی برای سامان دادن به نظام جهانبینی و الهيات بهائی چارهای جز عبور از گذرگاه تفسیر متون مقدس را نداشتند و این مهم سبب شد تا بیتالعدل این حرکت را تهدیدی بر اقتدار خود ارزیابی کند و دلنگران از منصب تشریع خویش، واکنش نشان دهد.
اما سکوت سرد بيتالعدل و ناتوانی از ارائه تفسیر مناسب سبب شد تا دگراندیشان بهائی با اقداماتی از قبیل انتشار نشریه دیالوگ، تشکیل حلقه تالیسمان و پروژه H-Bahai بهدنبال ارائه تفسیری متعالی و انتقادی برآیند و لااقل تکلیف مسائلی مانند مجاز نبودن عضویت زنان در بیت العدل، عدم دخالت بهائیت در سیاست و … را مشخص کنند و تصور میکردند، اصل تحری حقیقت بھائی یا همان آزاداندیشی به آنان اجازه طرح چنین مباحثی را میدهد.
در این زمان افراد یادشده با دفاع از هرمنوتیک سودای تفسیر متعالی از آموزههای بهائی را در سر می پروراندند اما دیری نپایید که بیت العدل با اعمال قوانین سختگیرانه نظارت و سانسور از گسترش چنین رویکردهایی جلوگیری بهعمل آورد.
واربرگ تصریح میکند که از دهه ۱۹۸۰ بیتالعدل در کنترل نواندیشان بهائی سختگیرانه عمل کرده هر چند او میکوشد تا سانسور بیتالعدل را چندان جدی نشان ندهد اما در عین حال ناگزیر شده تا اعلام نماید، بیت العدل در سیاستهای نظارت و کنترل سانسور و سرکوب اندیشه منتقدان بهائی بسیار سختگیر و دقیق است.
اقدام بیتالعدل با ادعای تحری حقیقت و آزاد اندیشی مورد ادعای بهائیت سازگاری نداشت و این مسئله اختلاف داخلی در محفل ملی آمریکا را بهدنبال داشت و در پی آن شماری از چهرههای آکادمیک بهائی از این تشکیلات جدا شدند.
منبع: کتاب بهائیت در دوران گذار، صص ۶۰- ۶۳
[۱] [4]. مارگیت واربرگ جامعه شناس دین در دانمارک است. از سال ۲۰۰۴، وی استاد جامعهشناسی دین در گروه مطالعات بین فرهنگی و منطقهای در دانشگاه کپنهاک است. وی از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۴ دانشیار همان دانشگاه بود. او چندین کتاب و مقاله در موضوع آئین بهائی دارد.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [5]