- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

نسبت دین و بهائیت؛ عناصر تشکیل دهنده هویت بهائیت

محمد حسینی| برای نسبت سنجی «دین» و «بهائیت» با قطع نظر از عوامل تأثیر گذار معرفتی و شناختی و با تمرکز بر جنبه هویت‌ساز دین برای هر تشکل و جمعیت دو عنصر «مکاشفه» و «تفسیر» بنیادی هستند.

هر پرسشی در مورد ماهیت «وحی» و نحوه ارتباط آن با بهاءالله [1] ، یا هر سؤالی در مورد تحلیل معرفت‌شناسانه وحی بهائی به پرسشی در مقوله شناخت تحویل می‌رود.

ارتباط رویکرد هویت‌شناسانه این نوشتار ایجاب می‌کند تا دو مقوله بنیادی «مکاشفه» و «تفسیر» ذیل دو عنوان «عصمت» و «انحصار» تحلیل و تبیین شود.

ادعاشده که مکاشفه متعالی در بهائیت تنها برای بهاءالله صورت پذیرفته و جنس مکاشفه او روند تکاملی داشته است.

عنصر «مکاشفه» مهمترین شاخص برای شناسایی و تعریف نسبت دین و بهائیت است. بنابراین عامل هویت‌ساز برای بهائیت تابعی از نظام وحیانی خواهد بود. دانش در این زمینه می‌نویسد:

«بهائیان آثار بهاءالله را وحیانی می‌دانند. آثار عبدالبهاء [2] و شوقی [3] تفاسیر معتبر آثار بهاءالله به شمار می‌رود. بهاءالله به بیت‌العدل قدرت تفسیر نداد با این وجود، نظرات بیت‌العدل درباره بعضی از امور مصون از خطا به شمار می‌رود و از بالاترین اقتدار نهادی بهائی بهره‌مند است.»[۱] [4]

مراد از مکاشفه، منولوگ یک جانبه از جانب «بهاءالله» است که منبع معرفت‌زایی برای پیروان اوست. همان‌گونه که عنصر وحی در دین اسلام معرفت‌زا است، بهاءالله نیز مدعی آن است که سخنانش منبع و مرجع معرفت‌زایی برای پیروانش خواهد بود.

تفاوت بنیادی مکاشفه بهائی با مفهوم وحی در اسلام و یهودیت در آن است که وحی در سنت ادیان ابراهیمی از بیرون بر پیامبر نازل شده و پیامبر دریافت کننده وحی است و خود به‌عنوان یک بشر هیچ تصرفی در کلام الهی ندارد اما در بهائیت دریافت‌کننده وحی همان مظهر امر یا انسان متعالی معرفی شده که در حقیقت تجلیگاه اسم وحی‌کننده و دریافت‌کننده وحی است از این رو نمی‌توان سخن بهاءالله را از سخن الهی تشخیص داد.

بدون تردید، هر استدلالی در باب مکاشفه بهاءالله، ارتباط وثیقی با مقام «مظهریت» دارد. هر چند اصطلاح مظهریت، نخستین بار توسط باب مطرح شد، اما به سوژه مهمی برای شکل‌گیری نظام معنایی بهاءالله مبدل گشت.

بر این اساس، روزگاری که بهاءالله در کسوت مبلغ باب، خود را از مؤمنان به «من يظهره الله» قلمداد می‌کرد. پس از گذشت زمانی خود را شایسته دید تا به طور مستقل مدعی مقام مظهریت شود. مکاشفه تکاملی عنصری است که از سویی نظام معنایی ادیان را در سیر تشکیکی و بدون حد یقف معرفی می‌کند و از سوی دیگر، مقام نقدناپذیری به بهاءالله اعطا می‌کند.

ثمره این دیدگاه، کنش رفتاری و هویت‌ساز برای جامعه بهائی به‌عنوان پیروان بهاءالله ایجاد می‌کند که عبارت است از پیروی بی‌چون و چرا از رهبری فرهمند بهاءالله.

با قطع نظر از آن که باب مصداق روشنی از مفهوم «من يظهره الله» ارائه نکرد، اما در نهایت، بهاءالله خود را مصداق من يظهره الله نامید و این خلعت را بر تن کرد و خود را واجد مقاماتی دانست که به گفته او اگر بر اهل زمین آشکار شود، همگان را به سوی او جذب خواهد کرد. از این رو، بهاءالله به عنوان «من يظهره الله» تجلی‌گاه جمیع صفات ازلیه و اسماء الهيه واقع شده و حتی مدعى نظريه وحدت حقیقت مظاهر امر شد.

نکته مهم در مورد مکاشفه بهاءالله سنجه‌ناپذیر بودن مدعیات و مکاشفات اوست. او در مقام رهبری مقتدر و فرهمند اجازه داشت تا سخنان خویش را مقتدرانه مطرح کند و هیچ دلیل و برهانی ارائه نکند؛ حتی سنت ادیان ابراهیمی که مبتنی بر ارائه معجزه و ارائه براهینی بر راستی آزمایی ادعای پیامبران بود، توسط بهائیان یکباره دچار دگردیسی معناشناختی شد.

چنین موضعی در مورد وحى بهاءالله، اقتدار لازم برای یک رهبر ایدئولوژیک را فراهم می‌آورد و او را از سویی در مقام عصمت قرار داده و از سوی دیگر، فرآیند تولید معرفت و معنا را در انحصار او می‌نهد.

پس از بهاءالله، جریان مکاشفه قطع شده و روند انتقال معرفت و معناسازی از طریق تفسیر انحصاری صورت می‌پذیرد که مشخصا توسط عبدالبهاء و شوقی است.

به طور مشخص ایدئولوژی بهاءالله پس از درگذشت او از حالت شخصی خارج شد و در قالب نظم نهادی و سازمانی قرار گرفت و این مهم پس از شوقی و با سامان‌یافتن بیت‌العدل اعظم به اوج خود رسید و بیت‌العدل را در جایگاه عالی‌ترین و مقتدرترین نهاد بهائی تثبیت کرد.

روند تأسیس و توسعه بهائیت از زمان بهاءالله تا دوران حاضر سبب شده تا نتوان مفهوم دین را به معنای مشخصی به بهائیت نسبت داد، مگر آنکه مفهوم دین به قالب نومینالیستی تحویل برود یا صرفاً برساخته عرف تلقی شود.

از این رو، تاکنون قرائت روشنی از تعریف «دین بهائی» از سوی بهائیان ارائه نشده و در نهایت برخی از آنان را به پذیرش مفهوم جنبش نوپدید دینی مجاب کرده است.

با عنایت به نکات مطرح‌شده در مورد ماهیت ایمان بهائی، تحلیل پژوهشگران از نسبت دین و بهائیت یکسان نیست. همین مهم سبب شده تا هنگامی که به‌صورت ساختارمند و سیستمی به نسبت «دین» و «بهائیت» توجه می‌شود، رویکرد واحد و منسجمی در آموزه‌های بهائی نسبت به دین به دست نیاید.

 

منبع: کتاب بهائیت در دوران گذار، صص ۱۴۸- ۱۵۲

[۱] [5]. Danesh, Roshan (2008), “Church and State in the Bahai Faith: An Epistemic Approach”, Journal of Law and Religion, vol. 24, no. 1: pp 21-63.

 

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com [6]