- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

بررسی نسبت دین و بهائیت در سایه تحولات دوران مدرن

محمد حسینی| در نسبت دین‌بودن و بهائیت [1] با توجه به تحولاتی که در دوران مدرن [2] شکل گرفته است، «پیتر اسمیت»[۱] [3] بهائیت را سازوار با الگوی دینی مدرن که هماهنگ با آرمان‌های فرهنگی – اجتماعی مدرنیته است، معرفی می‌کند[۲] [4] اما «میخائیل سرگیف» توجه عمیق‌تری به ایده سیاسی بهائیت دارد و نسبت دین و بهائیت را معطوف بر تحولات سیاسی عصر مدرن ارزیابی کرده است.

او با تقسیم دوران پیشامدرن و پسامدرن بر این باور است که برخلاف آیین‌های پیشامدرن جنبش‌های دینی مدرن دارای یک ویژگی مشترک هستند. توضیح بیشتر آن که سنت‌های دینی که پیش از عصر روشنگری در حال گسترش بودند، می‌توانستند اندیشه مدرن را بپذیرند یا رد کنند، اما هرگز توان غلبه بر اندیشه‌های جدید را نداشتند؛ زیرا مبانی کتاب مقدس آن‌ها ثابت بوده و قابل تغییر نیست.[۳] [5]

به باور او، ادیان مدرن می‌توانند با ظرافت، جایگزین الهى و مقدس برای جهان‌بینی سکولار باشند.[۴] [6] یک دین مدرن، قادر به رقابت موفق با سنت‌های بازمانده از دوران پیشامدرن نیست، مگر این‌که جاذبه خاص خود را ایجاد کند و آن جاذبه باید فراتر از ادعای اصلاحات معنوی و اخلاقی باشد.

به عبارت دیگر، انسان مدرن به سختی خود را با یک جنبش جدید دینی پیوند می‌دهد؛ زیرا خدای جنبش جدید دینی مانند خدای ادیان پیشامدرن قادر به ارائه دکترین سیاسی – اجتماعی نیست.[۵] [7] از این رو، از پروژه روشنگری برتر نخواهد بود.[۶] [8]

بنابراین هر چند جنبش‌های دینی نوین به سرعت در حال رشد هستند و می‌کوشند تا خلا معنویت را پر کنند، اما بدون پرداختن به مسائل اجتماعی معاصر در بلندمدت موفق نخواهند شد.

پس از بیان مقدمه فوق، سرگیف ادعا می‌کند که ایمان بهائی تنها سنت دینی مدرن است که فراتر از مدرنیته سیر کرده و موفق به ارائه یک چشم‌انداز اجتماعی و سیاسی شده است.

او توضیح می‌دهد که بهاءالله(حسین علی نوری) در بسیاری از نوشته‌های خود نه‌تنها به مدرنیته پرداخته بلکه آن را به نقطه عطفی برای دین خود مبدل کرده است. بهاءالله در کتاب ایقان در مورد بحران دین سازمان‌یافته در دوره مدرن بحث می‌کند.

هر چند سرگیف بیش از هر چیز از جنبه‌های سیاسی – اجتماعی بهائیت سخن رانده و آن را دارای برنامه بلند مدت معرفی کرده و به طور کلی ایمان بهائی را یک سنت مذهبی پسامدرن می‌داند که از روش روشنگری برای سکوی پرتاب جهت توسعه خود استفاده کرده و در نهایت جایگزین اندیشه مدرن شده است.

چنین موضعی به طور کلی با توجه به تحولات مدرنیته به‌ویژه اندیشه روشنگرانه آن، جاذبه خاص و منحصربه‌فردی را برای بهائیت خلق کرده و ظرفیت بقاء بلندمدت بهائیت را به رخ اندیشه رقیبانش می‌کشد.

استدلال سرگیف را می‌توان به این صورت تبیین کرد:

الف) بهائیت یک جنبش مدرن نوپدید (دینی) است و در چالش ادیان سنتی با مدرنیته به‌وجود آمده است. بنابراین باید نسبت دین و بهائیت را به عنوان تابعی از اصلاحات عصر روشنگری به حساب آورد.

ب) بر اساس گزاره پیشین، ارائه جهان‌بینی خردگرا به منظور انجام اصلاحات اجتماعی بر اساس آزادی انسان، برابری و عدالت، انتخابات دموکراتیک، سیستم سیاسی چند حزبی، اصل تفکیک قوا، تفکیک دین از دولت از مهمترین اصول عصر روشنگری است و بهائیت ظرفیت به کارگیری اصول یادشده در بلندمدت را داراست . در نتیجه می‌توان بهائیت را یک دین نوپدید موفق پنداشت.

بهائیت به‌دلیل برخورداری از ارزش‌های مدرن مانند برابری مرد و زن، آزادی در ابعاد مختلف، پذیرش حاکمیت قانون، توجه به پیشرفت علم و فناوری، توجه به توسعه حقوق بشر با اصول روشنگری منطبق است اما در عین حال به طور کامل نیز اصول روشنگری در آن تبلور نیافته زیرا آموزه‌هایی از قبیل عصمت، ترکیب دین و دولت، منع مخالفت سازمان‌یافته و عدم صلاحیت زنان برای عضویت در بیت‌العدل با آموزه‌های روشنگری همخوانی ندارد.

بنابراین، بهائیت از اندیشه کاتولیک پیشرفته‌تر است اما در عین حال در سطح اصلاحات لیبرال نیز نخواهد بود.

خلاصه کلام آن که سرگیف بهائیت را نوعی ایدئولوژی می‌داند و نسبت دین با بهائیت را در همین حوزه ارزیابی می‌کند. باید توجه داشت که سخن سرگیف در تحلیل نسبت دین و بهائیت مبتنی بر نظریه تکامل دینی نیست، هر چند شباهت‌هایی به این نظریه دارد.

اساس استدلال سرگیف معطوف به مقوله زمان‌مندی خصوصاً بازه مشخصی از زمان است که اندیشه روشنگری در آن شکل گرفته و اندیشه یادشده اقتضاء شکل‌گیری ایدئولوژی بهائیت را داشته است.

نظرات مذکور از زاویه نگاه اندیشمندان غربی است که شناخت عمیق و صحیحی از ادیان الهی بویژه دین مقدس اسلام ندارند که بتوانند درک کنند دین الهام بخش اسلامی برای همه عصرهاست و آموزه هایش رهایی بخش انسان سرگردان عصر حاضر است نه شبه معنویت های به زعم آنها دین های مدرن. اینها اصلا دین نیستند. دین در تمام تمدن های بشری تعریف خاص خودش را دارد که این شبه معنویت هایی که در دنیای غرب مثل بهائیت مطرح است هیچ کدام از شاخص های آن را ندارند بلکه نوش دارویی است بعد از مرگ سهراب.

منبع: کتاب بهائیت در دوران گذار، صص ۱۵۴- ۱۵۷

[۱] [9]. پیتر اسمیت (به انگلیسی: Peter Smith ) مورخ متخصص در بهائی‌شناسی است. او دکترایش را در جامعه‌شناسی مذهب از دانشگاه لنکستر به سال ۱۹۸۲ گرفت و تز دکترایش بعدها منتشر شد. نام تز او «مذهب بابی و بهائی: از موعودگرایی شیعه تا مذهب جهانی» است.

[۲] [10]. Smith, Peter (2008), “An introduction to the Baha’i faith”, Cambridge; New York: Cambridge University Press

[۳] [11]. Sergeev (2015), р ۵۹٫

[۴] [12]. Ibid.

[۵] [13]. دکترین سیاسی اجتماعی در ادیان پیشامدرن در قالب الگوی (شریعت) تعریف شده و عهده دار جنبه هنجاری زیست مؤمنانه است.

[۶] [14]. Ibid

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com [15]