«سوداگری» و تصرف بازارهای تازه بهعنوان ویژگی ذاتی نظام سرمایهداری، مسئله نیاز به مواد خام برای تولید کالاها و خدمات متنوعتر را در آن پررنگتر میسازد؛ از این رو، تصرف فضامکانهای تازه موضوع محوری در نظام سرمایهداری محسوب میشود که برای نیل بدان از ابزارهای مختلف بهره میجوید.
در این تصرف سیاسی – اقتصادی که بر پایه برخی تعاملات صورت میگیرد، حلقههای واسطی بهنام گروههای سرمایهدار محلی وابسته وجود دارد که با کنشگریهای خود زمینه لازم برای سمت و سو دادن تولید مواد خام به جهت مدنظر سرمایهداران غربی و حرکت بهسمت تبدیل به یک نظام سرمایهداری وابسته را فراهم میسازند.
این موضوع در ایران نیز صدق کرده و برخی گروهها و اقشار در حکم حلقههای وصل به نظام سرمایهداری به ایفای نقش پرداختهاند؛ فرقه بهائیت از آن جمله است که شواهد تاریخی زیادی در خصوص اقدامات آن در این باب وجود دارد. از جمله فعالیت در قالب نهادی تحت عنوان «شرکت امناء»؛ شرکتی که در سال ۱۳۱۳ ه. ش به دستور شوقی افندی به ثبت رسید و بخش عمدهای از فعالیت اقتصادی بهائیان در قالب این شرکت انجام میشد.
این موضوعات به تازگی در کتابی با عنوان «زرسالاران بهائی و رژیم پهلوی» به قلم «رضا قریبی»، نویسنده و پژوهشگر، مورد واکاوی و بررسی قرار گرفته است که به سبب نگاه موشکافانه و متفاوت خود دربردارنده نکاتی است قابل تأمل. از این رو، در یادداشت حاضر تلاش شده این کتاب و محتوای فصول آن بهصورت مختصر مورد اشاره قرار گیرد.

آنچه در ادامه می خوانید
انگیزه و هدف زرسالاران بهائی و رژیم پهلوی
نویسنده در ابتدای کتاب با طرح پرسشی انگیزه و هدف پژوهش خود را اینگونه بیان میدارد:
«یکی از پرسشهای محوری پژوهش حاضر عبارت است از اینکه آیا بهائیان در فرایند تحکیم و تثبیت سرمایهداری وابسته در ایران اثرگذار بودهاند؟ در پاسخ به این پرسش این ایده مورد کنکاش قرار میگیرد که بهائیان در قامت شرکت امنا در کنار دولت پهلوی و شرکتهای چند ملیتی، مثلثی را تشکیل میدادند که بدین وسیله توسعه وابسته در ایران رقم میخورد.
در واقع بهائیت حلقه کوچک اما مهمی از سرمایهداری محلی بسیار وسیعتر را تشکیل میداد که به صورت سازمان یافته عمل میکرد؛ از این روست که فرقه بهائیت، مسئله و دغدغه پژوهش حاضر است و باید آن را پدیدهای فراتر از ایجاد یک گروه انحرافی مذهبی دید.»[۱] [4]
ریشهها
در واقع تغییر سلطنت در ایران و روی کار آمدن رضاخان و سیاستهای نوسازیاش باعث فاصله گرفتن گروه های مرجع و سنتی از حکومت پهلوی اول شد. بدین ترتیب، فضایی جدید برای فعالیتهای این فرقه فراهم گشت.
این روند در دوره پهلوی دوم بهویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شتاب فزایندهای یافت، به طوری که افراد متعددی از فرقه بهائی در نیمه دوم سلطنت «محمدرضا پهلوی» و بهخصوص نخستوزیری «حسنعلی منصور» به پستهای حساس و مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دست یافتند.
از جمله این افراد میتوان به «امیرعباس هویدا [5]» (نخست وزیر)، «سپهبد علیمحمد خادمی» (مدیر عامل هواپیمایی هما)، «ارتشبد جعفر شفقت» (فرمانده گارد شاهنشاهی و رئیس ستاد ارتش)، «شاهپور راسخ» (معاون سازمان برنامه و رئیس مرکز آمار ایران)، «سپهبد اسدا… صنیعی» (وزیر جنگ و تولیدات کشاورزی) «غلامعباس آرام» (وزیر امور خارجه)، «هوشنگ نهاوندی» (وزیر آبادانی و مسکن)، «پرویز خسروانی» (معاون نخستوزیر)، «پرویز ثابتی» (معاون سازمان امنیت ساواک) و صدها تن از وابستگان این فرقه در پستهای پایینتر اشاره کرد.
همچنانکه نویسنده در مقدمه نیز توضیح میدهد:
«هرچه به پایان دوره پهلوی نزدیکتر میشویم، سرعت مدرنیزاسیون و نوسازی دستگاه حاکمه افزایش مییابد. حکومت پهلوی قصد داشت، با سرمایهگذاری در صنایع سنگین و افزایش چشمگیر مصرف از طریق سیاست جایگزینی واردات و اشاعه کالاهای مصرفی که برای طبقه متوسط و تحصیلکرده جذابیت داشت، همچنین حذف شیوههای سنتی کشاورزی و کوچنشینی که از نظر حکومت پهلوی نشانه عقب ماندگی بود و نیز واردات تکنولوژی روز دنیا که با تزریق دلارهای نفتی ممکن و مقدور میشد، اقتصاد ایران را به ژاپن خاورمیانه تبدیل کند.
به نظر میرسد حکومت پهلوی دوم برای تحقق این امر نیازمند گروههای حامی بود و فرقه بهائیت میتوانست این گروه باشد» و در ادامه به دغدغه اصلی پژوهش خود اشاره میکند: «نظر به حضور چشمگیر اعضای فرقه بهائی در ساختار پهلوی دوم آیا میتوان میان حضور پررنگ این فرقه و تأثیر آن در اقتصاد دوره پهلوی دوم طی سالهای ۱۳۵۷-۱۳۳۲ ارتباطی برقرار کرد؟»[۲] [6]
در پاسخ به این پرسش و برای ارائه تصویری روشن از فعالیتهای اقتصادی بهائیت در این کتاب به سه تن از چهرههای شاخص و نقشآفرین در فعالیتهای اقتصادی عصر پهلوی پرداخته شده است. این افراد عبارت اند از:
۱. عبدالکریم ایادی [7]؛ وی با بیش از ۸۰ شغل از مهمترین شخصیتهای بهائی دوره پهلوی دوم است تا جایی که «حسین فردوست» به او لقب «راسپوتین ایران» را میدهد.

۲. حبیب ثابت؛ این فرد از یک راننده ساده در بحبوحه جنگ جهانی دوم در مدتی کوتاه به یکی از بزرگترین شخصیتهای اقتصادی ایران تبدیل شد. ثابت پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ صاحب موقعیتی ممتاز در اقتصاد ایران گردید.

از جمله داراییهای وی میتوان به مالکیت بیش از ۷۰ شرکت تجاری، کارخانجات مونتاژ و آمادهسازی محصولات امریکایی، لاستیکسازی «جنرال»، شرکت پپسی، کولا و دهها بنگاه اقتصادی و مالی دیگر اشاره کرد.
۳. «هژبر یزدانی»؛ از دیگر عناصر کلیدی بهائی در حکومت پهلوی دوم که همچون حبیب ثابت پیش از ورود گسترده به فعالیتهای اقتصادی شغلی ساده داشت.

نزدیکی او به دربار و رجال سیاسی عصر پهلوی دوم، همچون «شمس پهلوی»، عبدالکریم ایادی و نعمتا… نصیری، باعث شد به شکلی شتابان در ساختار اقتصادی و سیاسی ایران از جمله حوزههای بانکداری، کشاورزی، دامداری و… وارد شود.
بررسی مؤلفههای مؤثر در تبدیل این افراد به عناصر مهم و کلیدی اقتصاد پهلوی از دیگر موضوعات محوری اثر حاضر است که – چنانکه گذشت – از رهگذر اشاره به نهادهایی مانند شرکت امناء بهائی و نیز شرکت سهامی نونهالان، تشریح میگردد.
«شرکت نونهالان از بنگاههای اصلی و مادر فرقه بهائیت در فعالیتهای اقتصادی محسوب میشود اما نکتهای که شاید کمتر به آن توجه شده این است که چه ارتباطی میان این شرکت و دستگاه حاکمه و نهادهای اقتصادی خارج از کشور وجود داشته است؟»[۳] [8]
نویسنده پاسخ به این پرسش محوری را ذیل سه سؤال جزئیتر به بحث گذارده است که هر یک بخشی از کتاب را به خود اختصاص میدهد:
- بهائیان از طریق چه مراکز و نهادهایی به فعالیتهای اقتصادی در عصر پهلوی میپرداختند؟
- فعالیتهای اقتصادی عبدالکریم ایادی حبیب ثابت و هژبر یزدانی چه آثاری بر ساختار اقتصادی عصر پهلوی داشته است؟
- اقدامات اقتصادی فرقه بهائی در عصر پهلوی چه پیامدها و آثاری در اقتصاد امروز ایران بر جا گذاشته است؟
مروری بر فصول کتاب زرسالاران بهائی و رژیم پهلوی
کتاب مشتمل بر پنج فصل است؛ با توجه به محدوده زمانی این پژوهش یعنی سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ بهعنوان مقدمه و پیشینه بحث در فصل نخست به موضوع بهائیت در دوره قاجار تا سال ۱۳۳۲ پرداخته شده است.
البته تکیه این بخش از کتاب تنها بر روابط سیاسی و اقتصادی این فرقه است و از دیگر مباحث متناظر با آن صرفنظر شده در واقع نویسنده در این فصل میکوشد نشان دهد، درک نفوذ گسترده بهائیت در دوره پهلوی دوم از جمله در سالهای مورد بحث بدون درک عقبه آن و چگونگی نفوذ بهائیت در ساختار سیاسی امری است ناممکن. این مهم از رهگذر بررسی موضوعاتی چون: «تعاملات بینالمللی بهائیت در عصر قاجار»، «مثلث بهائیت، انگستان و دولت مرکزی مقتدر» و «مروری بر فعالیت بهائیان ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد»، محقق میگردد.
در انتهای این فصل میخوانیم:
«مساعی انگلستان برای ایجاد یک قدرت مرکزی مقتدر در ایران باعث هر چه گرمتر شدن روابط بهائیان و انگلیس شد و اینگونه بود که بهائیان رضاخان را بهعنوان ناجی آینده خود در ایران به انگلستان شناساندند.
برخلاف تصور عمومی که عصر رضاخان بهعنوان عصر فشار بر بهائیان معرفی میشود، در این دوره بهائیان آزادی عمل بهمراتب بیشتری نسبت به دوره قاجار پیدا کردند. اکنون نه امیرکبیر بود و نه همچون عصر قاجار عرصه بر علما باز بود که بتوانند رو به روی انحرافات دینی بهائیت و قدرتگیری آن در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران بایستند.
برخی از نهادهایی که بهائیان تشکیل یا گسترش دادند، محصول بسترسازیهایی است که در دوره رضاخان رقم خورد… بعد از آن در حد فاصل سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نیز بهائیان از هرج و مرج حاکم بر عرصه سیاست، اقتصاد و جامعه ایران نهایت بهرهبرداری را کردند.»[۴] [9]
پس از این مقدمات و پیشزمینه ذهنی، در فصل دوم به منظور تبیین موضوع اصلی کتاب بر فعالیتهای بهائیان در حوزه اقتصاد سیاسی و تعاملات این فرقه با دولتهای اسرائیل و آمریکا تمرکز شده است؛ چراکه در این برهه بهائیت از انگلستان فاصله گرفته و به دول مزبور نزدیکتر میشود.
تحلیلهای این فصل بر مدار واکاوی دو شرکت نونهالان و امنا و نتایج فعالیتهای آنها بوده و کلیتی از تحرکات اقتصادی بهائیان به تصویر کشیده میشود؛ تحرکاتی که بدون پیوندها و روابط عمیق سیاسی، ممکن نیست.
در واقع این فصل درکی کلی از زمینه فعالیت سه شخصیت اصلی این کتاب در عرصه اقتصاد سیاسی به دست میدهد؛ به عبارتی، اقدامات این سه در کلیت روابطی رقم میخورد که در این فصل ترسیم میشود.
از این قسمت به بعد کتاب بر واکاوی سه شخصیت بهائی تمرکز دارد؛ فصل سوم به عبدالکریم ایادی اختصاص یافته و در پی پاسخ به این پرسش است که فعالیتهای اقتصادی وی چه آثاری بر ساختار اقتصادی عصر پهلوی داشته است؟
ناظر بر همین پرسش نقش ایادی در هدایت و تحقق دستاوردهای اقتصادی بهائیت در دوران پهلوی دوم و نیز جنبههای احتمالی نظامی، امنیتی و فرهنگی مرتبط با تکاپوهای اقتصادی نامبرده مورد بررسی قرار میگیرد.
واکاوی چگونگی ارتباط و جایگاه ایادی بهمثابه یک کمپرادور (عامل) سیاسی بورژوازی خارجی در کشورهای کمتر توسعه یافته، در مثلث دولت محلی، سرمایهدار محلی و عامل خارجی و نیز مکانیسمها و ابزارهای مورد استفاده وی برای پیوند اقتصاد ایران با سرمایهداری جهانی از مباحث محوری این فصل از کتاب است.
نویسنده به منظور تبیین این مباحث، به خاطرات و اسناد زیادی در این زمینه استناد کرده است از جمله ذیل عنوان مفاسد اقتصادی ایادی مینویسد:
«در اسناد لانه جاسوسی از ایادی به عنوان واسطه و از دلالان اعمال نفوذ آمریکا و یکی از سهامداران شرکت نفت پارس نام برده شده است: سپهبد ایادی بهائی و پزشک مخصوص شاه در چندین شرکت مانند شرکت نفت پارس سهامدار است و بین ۱۵تا ۴۰ درصد از سهام این شرکت را در دست دارد. در بعضی موارد سهام تحت نامهای مختلف مانند عبدالکریم کریم ایادی به ثبت رسیده است و ژنرال ایادی حق انحصار در پرورش و صید میگو در خلیج فارس دارد…
[ علی شهبازی] در خاطرات خود مینویسد: ایادی عضو باند قاچاق مواد مخدر با همکاری هوشنگ دولو بود. ایادی با قدرتی که داشت به راحتی کیف و چمدانهایش را بدون تفتیش به کاخهای سلطنتی وارد میکرد.
«ویلیام شوکراس» در کتاب خود درباره اختلاس و سوءاستفادههای ایادی آورده است: ایادی مرد ریزنقشی که موهای رنگ کرده داشت و لباس نظامی میپوشید، مانند بسیاری از نزدیکان شاه مسلمان نبود، بلکه بهائی بود. میگفتند او از موقعیت خود برای اختلاس مبالغی هنگفت سود کرده است.»[۵] [10]
پس از ایادی نوبت به حبیب ثابت پاسال میرسد که فصل چهارم بدان اختصاص دارد. نویسنده در این قسمت تبیین میکند که ثابت پاسال بهسبب ویژگیهایی چون یهودی بودن، وابستگی به خانوادههای «ارجمند» و «باقراف» در زمره چهرههای شاخص بهائیان قرار داشت و از جایگاه خاصی برخوردار بود.
وی به عنوان یک سرمایه دار کمپرادور و با استفاده از شرایط حاکم بر اقتصاد ایران از طریق تعاملات گستردهای که با نظام سرمایهداری بینالمللی رقم میزد، به تأمین منافع اقتصادی بهائیان میپرداخت و از این بابت نقش مهمی در تحکیم و توسعه نفوذ اقتصادی این فرقه در کشور داشت.
فعالیتهای صنعتی و تجاری شرکت پپسی، کولا و فعالیت در تلویزیون ایران از مباحث اصلی فصل چهارم در واکاوی اقدامات اقتصادی این عنصر بهائی است. نویسنده توضیح میدهد که دستگاههای اقتصادی بهائی مانند شرکت امناء – همسو با ماهیت ابهامگونه این فرقه همواره مأموریتهای خود برای تأمین منافع بهائیان را در قالب شخصیتهای مختلف دنبال میکنند تا ردی از خود برجا نگذارند.
«حبیب ثابت یکی از این افراد است … وی به عنوان یک سرمایهدار تحت حمایت فرقه بهائیت به خوبی در تعامل با نظام سرمایهداری بود. تأسیس نمایندگی شرکتهای مختلف آمریکایی و اروپایی در ایران بیانگر این واقعیت مهم است.
نمایندگیهای این شرکتها استثمار جامعه ایرانی را تسهیل میکردند و در این میان بخشی از سود نیز نصیب ثابت و فرقه بهائیت میشد. از همین روست که این فرقه همیشه حمایت سرمایهداری را پشت سر خود داشته و دارد.»[۶] [11]
آخرین شخصیت بهائی مورد اشاره در این کتاب هژبر یزدانی است که فصل پنجم به اقدامات وی اختصاص یافته. نویسنده در این بخش از کتاب ضمن اشاره به ماهیت و هویت مذهبی بازار ایران و عدم پذیرش حضور بهائیان در ردههای میانی اقتصادی و سیاسی از سوی آن ترفند فرقه بهائیت برای مواجهه با این مانع را این گونه تشریح مینماید:
«به سبب همین عدم پذیرش سازمانها و ارگانهای بهائی پشت چهرههای حقیقی آن مخفی میشدند. نکته قابل تأمل اما این بود که این چهرههای حقیقی گاهی از همان ابتدا شخصیتهایی شناخته شده نبودند؛ به عبارتی تحرک اجتماعی در فرقه بهائیت بالا بود و امکان داشت، شخصیت حقیقی کمتر شناخته شدهای به ناگاه به رده های بالاتر قدرت سیاسی و اقتصادی بهائی دست مییافت.
نگاهی به زندگی هژبر یزدانی، نمایانگر همین واقعیت است؛ لذا تأکید ما بر فعالیتهای اقتصادی وی جهت فهم ثروتاندوزی شخصیاش نیست بلکه مهم آن است که این عامل چگونه در خدمت ساخت قدرت بهائی قرار میگرفت.»[۷] [12]
آنگاه به تشریح کیفیت این امر پرداخته و اشاره میکند:
«این کارگزار اقتصادی مشهور بهائی به دلیل حمایت و پشتیبانی دربار پهلوی، دولت و دستگاه ساواک همچنین نفوذ افراد وابسته به فرقه بهائیت همچون عبدالکریم ایادی، حبیب ثابت، منصور روحانی، هرمز قریب و اعضای خاندان سلطنتی مانند شمس، عبدالرضا و محمودرضا پهلوی با استفاده از رانتهای دولتی تصرف غیرقانونی اراضی ملی و اخذ وامهای کلان بانکی توانست طی مدت کوتاهی با خرید سهام بانکهای مختلف مانند بانک صادرات و ایرانیان و نیز ایجاد شرکتهای مختلف تولیدی، صنعتی و کشاورزی از یک چوپان ساده سنگسری به یکی از سرمایهداران مشهور ایران در دهه ۵۰ بدل شود.»[۸] [13]
از دیگر مطالب جالب توجه این بخش ارائه اسنادی در باب حمایت هژبر از بهائیان است. از جمله سند مرتبط با سخنان «بورا کاولین» نماینده بیتالعدل بهائی در خصوص کمکهای یزدانی در این سند به نقل از این شخص آمده:
«درباره تبرع آقای هژبر یزدانی صحبت میکنم. در روز دوم ورود من، هژبر به شرکت نونهالان آمد، برای ملاقات من به ایشان گفتم احبای ایران باید ۷ میلیون دلار دیگر تأمین کنند… در همین جلسه وی دو میلیون دلار کمک کرد برای خانه عبدالله پاشا و مشرق الاذکار هند…
با مشورت محفل طهران جلسهای غیر رسمی در منزل هژبر یزدانی ترتیب یافت …. عدهای از سنگسریها بودند. ۲۳۰۰۰ دلار در آن جلسه تبرع شد. آقای یزدانی گفت حاضر است بقیه ۷ میلیون دلار را تأمین کند. دو میلیون دلار در نتیجه تبرع نمود. قبلاً دو میلیون دلار تبرع برای همین منظور کرده بود که جمعاً ۶ میلیون دلار میشود…
آقای یزدانی حاضر به فدا کردن جان خود در راه امرالله است…. ولو به علت کمبود تحصیلات گاه اعمال او درست نیست اما شایستگی محبت و اعطای فرصت خدمت را دارد…. به او گفتم در ارتباط با علمای اسلام باید محتاط باشد… اطاعت نمود. او گفت برای دو سال هزینه ۲۰۰ مربی بهائی را در هندوستان حاضر است تبرع کند.»[۹] [14]
کتاب زرسالاران بهائی با بررسی فرضیه اصلی پژوهش یعنی ارزیابی عملکرد فرقه بهائیت و نقش گسترده آن در عرصه فعالیتهای اقتصادی در دوره پهلوی دوم به پایان میرسد.
در سخن پایانی چنین استنتاج میگردد که این فرقه با وارد کردن سرمایه خارجی و تکنولوژیهای دست چندم غربی، پایههای اقتصادی ایران را در مدار توسعه وابسته استحکام بخشید:
«پیامد فعالیتهای اقتصادی این فرقه در دوران حکومت پهلوی، بروز بحران و مشکلاتی در ساختار اقتصادی و بعضاً غیر اقتصادی کشور بود از جمله:
- گسترش و تعمیق وابستگی به خارج از کشور از طریق واردات بیرویه محصولات خارجی
- اخلال در نظام پولی و بانکی
- پولشویی
- خروج سرمایه از کشور
- دریافت اعتبارات بانکی نامتعارف و بیبازگشت
- ایجاد بحران در امنیت غذایی
- آسیب به بخش کشاورزی و دامپروری با اصلاحات ارضی
- واردات بیرویه محصولات غذایی
- تخریب محیط زیست
- جرایم سازمانیافته رشوهخواری، قاچاق، فساد و چپاول
- وابستهسازی ارتش به خارج در زمینه تجهیزات، پزشکی و نظامی و محصولات غذایی.
عناصر بهائی مانند ایادی، هژبر و ثابت نقش بسزایی در عمق بخشیدن به مشکلات اقتصادی و جلوگیری از پیشرفت ایران ایفا کردند. روابط تنگاتنگ بهائیت و حکومت پهلوی به شکلی بود که نامی جز نظام غارت سزاوار این حکومت نیست. آثار زیانبار این اقدامات هنوز ادامه دارد.»[۱۰] [15]
این پایانبندی با ارائه مجموعه اسناد و تصاویری در انتهای کتاب تکمیل میگردد که برخی از آنها جالب توجه میباشد. در مجموع میتوان گفت کتاب زرسالاران بهائی با روش توصیفی تبیینی و به استناد منابع تاریخی و مشاهدات میدانی در قالب ادبیاتی روان و ساده توانسته مجموعه دادههایی مفید و کاربردی در حوزه نفوذ اقتصادی بهائیت در عصر پهلوی ارائه داده و این موضوع را که اغلب به صورت پراکنده مورد بررسی قرار گرفته در ساختاری منسجم و ذیل نظریات علمی مورد واکاوی قرار دهد.
علاوه بر زوایای تحلیلی متفاوت، مجموعه اسناد تازهای نیز در این اثر مورد استناد واقع شده که بر کیفیت محتوایی آن میافزاید.
کتاب زرسالاران بهائی و رژیم پهلوی به همت «پژوهشکده تاریخ معاصر» منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
[۱] [16]. قریبی، رضا، زرسالاران بهائی و رژیم پهلوی، تهران: پژوهشکده تاریخ معاصر، چ اول، ۱۴۰۳، صص ۱۷-۱۶
[۲] [17]. همان، ص ۱۹.
[۳] [18]. همان، ص ۲۱.
[۴] [19]. همان، صص ۶۶-۶۵.
[۵] [20]. همان، صص ۱۷۲-۱۷۱.
[۶] [21]. همان، صص ۲۷-۲۶.
[۷] [22]. همان، ص ۲۷.
[۸] [23]. همان، ص ۳۰۵.
[۹] [24]. همان، ص ۲۹۶.
[۱۰] [25]. همان، ص ۳۱۲
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [26]