عطاءالله قادری [1]| همانطور که بهائیان عزیز میدانند، اصل وحدت عالم انسانی [2] از اصول دوازده گانه بهائیت [3] این است: دین باید سبب انس و الفت باشد. بهائیت ادعا میکند، پیروان جناب بهاءالله در کمال صدق و صفا و روح و ریحان زندگی میکنند.
خانوادهای که پیرو تعالیم اوست، در کمال آرامش و محبت زندگی میکند. از بهائیان عزیز عاجزانه تقاضا دارم، این ادعا را درباره اعضای خانواده و اطرافیان خود بررسی کنند و صدق و كذب عرايض حقير را بسنجند.
آمار طلاقهای رسمی بهائیان در ایران را در شهرها و روستاها و اطراف خود نگاه کنید. خانوادههایی را که از ایران مهاجرت کردهاند، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. چه تعداد خانواده از هم جدا شدهاند. کاری به طلاقهای عاطفی ندارم که شوهر چه میکند و همسر کجاست. شرح این امور بگذار تا وقت دیگر.
چند نفر از خویشاوندان شما از هم طلاق گرفتهاند یا دچار طلاق عاطفی شدهاند؟ پس آن معنویت بهائیت و تعالیم روحبخش و دلنواز آن چرا در این خانوادهها اثر نکرده است؟ کو تأثیر تعالیم و احکام روحانی مورد ادعای عبدالبهاء در زندگی زناشویی بهائیان؟ شاید موجود است و من متوجه نیستم، اما آمار طلاقها که تشکیلات ثبت کرده خلاف این موضوع را ثابت میکند.
بنده زمانی که در ردههای بالای تشکیلات بودم. طرحی نو در انداختم تا کمی از کسالتهای روحی حاکم بر جلسات نوزده روزه بکاهم و بهائیان با رغبت بیشتری در جلسات حضور پیدا کنند. طرحی نوشتم و بعد از تصویب محفل ملی و بیتالعدل مدت یک هفته کارگروه آموزشی برای همه شهرها و روستاهای تهران و کرج و فردیس برگزار کردم. نحوه اجرای آن را به نمایندگان شهرستانها آموزش دادم و آن را حیات عائله بهائی نامگذاری کردم.
هدفم از تشکیل چنین جلسهای جلوگیری از پاشیدن خانوادههای بهائی، ترغیب و تشویق جوانان به ازدواج، دعوت از زوجهای جوان و بیان خوشبختی آنان توسط خودشان بود. البته طبق معمول برای تثبیت مبانی بهائیت از متقدمين قبول بهائیت دعوت میشد و با ذکر خاطرات آنها برای تقویت بنیه وابستگی به بهائیت استفاده میشد. ساز و آواز و رقص و گفتن جوکهای خندهدار هم جزء برنامه بود.
این جلسات بسیار مورد پسند بهائیان واقع شد که هنوز هم دایر است. در برنامههای نوشته شده برای برگزاری این جلسه متنی مهم از گفتههای رهبران بهائیان آمده بود که به خط درشت در صفحه اول به چاپ میرسید. یادم میآید اولین جملهای که انتخاب کردم، این جمله عبدالبهاء بود: «احباء قطعاً نباید در امور سیاسیه دخالت نمایند.» که صد البته این جمله هم نتوانست به اهداف اولیه آن طرح که جلوگیری از طلاق و ایجاد انگیزه در جوانان برای ازدواج بود، موفق شود.
در این برنامه، جوانان تازه ازدواج کرده مطالب خوشایند اما کلیشهای و از قبل حفظ شده را در احساس خوشبختی خودشان بیان میکردند که البته خودشان هم به آنچه میگفتند، اعتقادی نداشتند.
موضوع دیگری که توجه به آن جالب است، ادعای صلح جویی و عدم توسل به خشونت در بهائیت است، در حالی که تاریخ نوشته شده توسط بهائیان و مورد وثوق بهائیت، سرشار از خشونت بهائیان مدعي «عاشروا مع الاديان بالروح والريحان» است.
یک نمونه آن، کشتار در عتبات عالیات است که مردم کربلا میگفتند ما تا حالا فقط از مظلومیت حسین بن علی (علیه السلام) شنیده بودیم. این حسینعلی(نوری) که خود را مظهر رجعت حسینی میخواند از شمر بدتر است و این شعر را میخواندند: اگر حسینعلی مظهر حسین علی (ع) است/ هزار رحمت حق بر روان پاک یزید.
تاریخ بهائیت سرشار از جنایات پنهانی و آشکار آنان است. بهائیان از سالها پیش بعضی از مسلمانان را در مغازه یا شرکت خودشان به کار میگرفتند و از آنها به عنوان چماق به دستان خود استفاده میکردند و در مواقع لازم با مخالفان خود به مبارزه میپرداختند.
در طول زمان، بهائیت از این گروه چماق به دست حامی خود در مواجهه با چنین گروههایی استفاده میکرد. هنوز هم این گروهها در خدمت بهائیت هستند و اهداف آنها را اجرا میکنند. جدیداً نام گروه را «محبین جامعه بهائی» گذاشتهاند که به صورت نامحسوس مخصوصاً افراد مسلمان شده را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
شما کتابهای خاطرات بازگشتگان از بهائیت را بخوانید و به صدق عرایض حقير واقف شويد.
یکی از آن موارد بلایایی بود که بر سر من و خانواده ام آوردند. آنها پسرم را لجن مال کردند، در مجلس عروسی دخترم با جوراب زنانه نجاست پرتاب کردند، در لوله بخاری شن ریختند، پشت بام خانه را سوراخ کردند و دو لنگه در خانه را از بیرون جوش دادند و سایر تضییقات جسمی و روحی که بر خانواده ما وارد کردند.
البته بنده خود نیز در آن زمان که بهائی بودم، در تبریز خیابان طالقانی (شاه سابق) که محل سکونت بسیاری از خانوادههای بهائی بود، بر ضد گروه مسلمانی که میخواستند در کار تجمع بهائیان در یک خانه دخالت کنند، از وجود چنین چماق به دستانی استفاده کردهام؛ از ماست که بر ماست.
این افراد از هر صنفی انتخاب میشوند، حتی در بعضی ادارات مشغولاند و مشکلات اداری بهائیان را به مراتب زودتر از مسلمانان حل میکنند. آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم / تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
این چه دینی است که نماز تشریعی آن در دست اعقاب (میرزا محمدعلی پسر بهاءالله و برادر عبدالبهاء) زندانی است؟ چه شریعتی است که اعضای خانواده بانیان آن به انواع و اقسام الفاظ شنیع و رکیک همدیگر را ملقب میکنند و بعد به بهائیان توصیه میکنند که همدیگر را به صفت زشت موصوف نکنید.
به بهائیان گوشزد میکنند که در امور سیاسی دخالت نکنید، ولی سید علیمحمد باب تحت حمایت روس میرود. این موضوع در گفته شیخ محمدعلی حجت زنجانی، رهبر شورش زنجان که به افراد زیرمجموعه خود نوید حمایت دولت فخیمه روس را میداد، کاملاً مشهود است.
البته تا زمانی که زنده ماندن سید باب به نفع روس بود، حمایت میکرد بعد هم متوجه شد که مرده او سبب تحریک بابیان و ایجاد شورش و فتنه علیه حاکمیت وقت ایران میشود و روسیه میتواند از این ناامنی بهرهبرداری کند.
بهاءالله هم تحت حمایت ویژه روس بود و از تاریخ نبیل میتوان این موضوع را كاملاً متوجه شد و نیازی به توضیح اضافی نیست.
عبدالبهاء هم، زمان برپایی ساختمان «مشرقالاذكار» عشقآباد از روسیه تعریف و تمجید کرد اما با تخریب آن و اتهام جاسوسی دولت روسیه به بهائیان به نفع انگلستان، سبب دوری او از روسیه و حمایت بیدریغش از انگلستان شد که بهخاطر خدماتش نهایتاً به لقب “سر” فائز گردید.
در تشکیل دولت غاصب و کودککش اسرائیل و قیمومیت انگلیس بر فلسطین، نقش بسزایی داشت. نهایتاً شوقی افندی به همکاری صمیمانه با دولت صهیونیستی پرداخت و همین خوش خدمتیها سبب شد کلیه اماکن بهائی از پرداخت مالیات معاف شوند.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [4]