- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

آسیب‌شناسی اقبال به فرقه؛ بررسی عوامل فردی و فرهنگی

علیرضا شریفیان| پژوهشگران و جامعه‌شناسان هر یک از زاویه مختلفی به بررسی عوامل و بسترهای گرایش به فرقه‌ها پرداخته‌اند. در هر جامعه زمینه‌هایی وجود دارد که پیشران و پیش‌برنده هستند. فقدان یا وجود چنین بسترهایی است که دلایل را تحریک کرده یا به انفعال وامی‌دارد.

هویت‌طلبی، ناکامی، شکاف اجتماعی ناشی از تقابل سنت و مدرنیته، گرایش به معنویت، آسیب‌های اجتماعی و راحت‌طلبی عصر مدرنتیه برخی از مهمترین عوامل بسترساز گرایش به جریان‌های فرقه‌ای هستند که با تأمل در آن‌ها می‌توان دلایل گرایش به فرقه‌های نوظهور [1] را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. نوشتار حاضر به مطالعه و بررسی دو عامل دیگر یعنی دلایل فردی و عوامل دینی – فرهنگی می‌پردازد.

دلایل فردی اقبال به فرقه

محوری‌ترین علل فردی را می‌توان به شرح ذیل برشمرد:

۱. فرار از یک وضعیت نامطلوب: عصر حاضر را دوره حیرانی سرگشتگی و تردید نام نهاده‌اند. یکی از ویژگی‌های زیست در این وضعیت که از محصولات مدرنیته و پسامدرنیته می‌باشد، فرار به سوی ناکجا آباد است و هر سرابی آب انگاشته شده و هر وهم و سودایی در مقام و جایگاه حق می‌نشیند.

مشکلات عدیده زندگی در عصر تکنولوژی و ناکارآمد بودن آن در برآوردن کمال معنوی، بشر را تشنه هر ساحتی کرده که مدعی برون رفت از وضعیت نامطلوب فعلی باشد. ادعای اغلب فرقه‌های نوظهور ناظر بر چنین رهیافتی است. آنها مدعی‌اند، راه علاج سرگشتگی‌ها، امراض و مشکلات تغییر نگاه به جهان هستی است.

فرقه‌های مزبور در تبلیغات خود همواره بر این مسئله تأکید می‌ورزند که گرفتاری‌های انسان برساخته ذهن و درون اوست و واقعیت عینی ندارد، لذا با کنش‌گری در ذهن و هدایت و دلالت آن می‌توان جهان درونی خود را عینیت بخشید و جایگزین دنیای کنونی نمود. بدیهی است این ادعا در جهان پرآلام کنونی برای بسیاری از افراد جذاب بوده و زمینه‌ساز گرایش آن‌ها به جریان‌های فرقه‌ای می‌گردد.

۲. علاقه به زندگی نوآورانه و پر راز و رمز: برخی افراد به ویژه قشر جوان گرایش زیادی به سبک زندگی متفاوت و پر راز و رمز دارند. فرقه‌های نوظهور به دلیل کتمان عقاید، شعائر و اسرار درون‌فرقه‌ای به‌عنوان «جریان‌های سری» معروف شده‌اند. این راز آلودگی در بعد فکری و شعائر و مناسک موجد جذابیت‌هایی برای قشر جوان می‌گردد؛ چرا که موجودیت کیش‌های رمزی به نوعی نوآوری وابسته است و همین شاخصه آن‌ها را از جهاتی به ادیان بزرگ پیوند می‌دهد.[۱] [4]

۳. کشف هویت جدید و متمایز شدن از دیگران: هویت مهم‌ترین شاخصه متمایزساز هر انسان از دیگری است. هر کس نتواند میان «خود» و «دیگران» تفاوت‌یابی کند، در نظام‌واره‌های شناختی خویش با اختلال و آسیب مواجه می‌شود. به همین خاطر است که برخورداری از عقاید، شعائر، پوشش و مناسک متفاوت در فرقه‌ها برای افراد جویای زندگی متمایز، جذاب بوده و آن‌ها را به سمت هویتی جدید هدایت می‌کند.

۴. فساد اخلاقی: یکی از دلایل جذب به فرقه‌ها کشش به جنس مخالف و فساد اخلاقی است. همین مسئله موجب می‌شود، برخی فرقه‌ها از جنس مخالف و تحریک قوای جنسی برای جذب افراد استفاده نمایند. برگزاری مراسم و سفرهای مختلط، کشف حجاب و ایجاد روابط صمیمی میان پیروان در همین راستا صورت می‌گیرد مثل تشکیلات بهائیت که از این حربه استفاده های زیادی می برد بویژه برای جلوگیری از ریزش جوانان از بدنه تشکیلات.

۵. بیماری‌های جسمی: ادعای درمانگری و شفابخشی در فرقه‌های نوپدید بسیار رایج است. این امر گاه چنان برجسته می‌شود که کلیت رویکرد و فعالیت برخی فرقه‌ها بر مدار درمانگری می‌چرخد. «فرقه عرفان حلقه» و «بنی هین» از آن جمله‌اند. دادن وعده‌های درمان به افراد و باورپذیر کردن آن، موجب جذب به فرقه‌ها می‌شود.

یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های فِرَق برای انجام این عمل القای روانی است که از طریق اعتمادسازی، تقدیس رهبر فرقه و باورپذیر و سست کردن اراده مرید صورت می‌پذیرد.[۲] [5]

دلایل دینی – فرهنگی اقبال به فرقه

۱. گرایش به عرفان و جستجوی رابطه‌ای عرفانی: ایران در طول تاریخ همواره مرکز معنویت و عرفان بوده است و ادبیات ایرانی و فارسی را نمی‌توان بدون عرفان تصور کرد. با عنایت به علایق عرفانی در ایران اشکال خرافی و انحرافی شبه‌عرفانی اعم از جریان‌های کهنه سنتی و نوظهور شرقی و غربی با انگیزه رسیدن به احوال خوشی چون شادی، آرامش و امید افرادی را جذب کرده‌اند.[۳] [6]

شاید کمتر واژه‌‌ای را بتوان نشان داد که مانند عرفان چنین بی‌ضابطه و آزادانه به کار گرفته شده باشد. به گفته «و.ت. استیس»، «عرفان کلمه بدشانسی است چراکه ایهام و ابهام را تدعی می‌کند و گویی با تعریف و تعارف پیوند دارد و مغیبات و معجزات و کرامات و لاجرم شید و شعبده را به یاد می‌آورد.»[۴] [7]

تلاش زیادی نیز صورت گرفته تا همه نگرش‌های متصف به عرفان را در یک ترازوی واحد نهاده و به گونه‌ای وانمود شود که عرفان عصاره ادیان بوده؛ لذا امری واحد و متحد انسانی است و به فطرت آدمی توجه دارد.

در این سوق به ظاهر یکرنگ تجسم عملی عرفان (یعنی عارفان) از هر نوع دین و آیین و فرهنگ و جغرافیایی یکی انگاشته می‌شوند. بر اساس این دیدگاه، «سید علی قاضی طباطبایی»، «آیت‌الله بهجت»، «حسن‌زاده آملی» و… هم پایه‌های ایشان با افرادی چون «اوشو»، «سای بابا»، «هارولد کلمپ پال توئیچل» و… تفاوتی ندارند.

برابر این باور هر کس به فراخور سلوک فردی خود تجارب عرفانی منحصر به فردی دارد. هر چند این تجارب در صورت کلان و کلیات آن، امری واحد بوده و جملات مشابه برخی افراد نیز ناشی از همین وحدت تجربی است. این در حالی است که اندک تأملی در رفتار و گفتار افراد فوق‌الذکر تفاوت‌های ماهیتی آن‌ها را آشکار می‌سازد.

در نگاه اوشو «گناه یکی از قدیمی‌ترین ترفندها برای سلطه بر مردم است. آن‌ها در تو احساس گناه ایجاد کرده و ایده‌هایی بس احمقانه به خوردت می‌دهند که قادر به محقق ساختن آن‌ها نیستی، سپس گناه به وجود می‌آید و تو به دام می‌افتی. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیاد گرا) است.»[۵] [8]

در مقابل عارف بزرگی چون آیت‌الله بهجت در پرسش از مراحل سیر و سلوک به‌سمت خدا چنین پاسخ می‌دهند: «اینکه حلال خدا را حلال بدانیم و حرام خدا را حرام.»

۲. شائبه عدم پاسخگویی دین سنتی: جامعه‌شناسان در فرآیند تحولات اجتماعی نقش ممتازی برای ایدئولوژی قائل هستند. در نگاه آگوست کنت، ایدئولوژی طرز فکر و شرایط زندگی انسان‌ها را تغییر داده است.

«ماکس وبر» اندیشمند آلمانی نیز تحقیقات گسترده‌ای پیرامون نقش فرهنگ‌های دینی در شکل‌گیری تمدن‌ها انجام داد. وی در مقاله اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری کوشید، نقش گزاره‌های مذهب پروتستان و به ویژه کالوینیسم را در شکل‌گیری سرمایه‌داری جدید تبیین نماید و علت عدم تحقق این نوع سرمایه‌داری در بستر دیگر ادیان و مذاهب را ضعف گزاره‌هایی چون عقل‌گرایی در آن‌ها معرفی کرده است.

تغییر و تحولات جوامع بشری در طول اعصار و تاریخ امری بدیهی و مختوم بوده است که نیازهای تازه‌ای را رقم می‌زند. حال پرسش جدی در عصر شکل‌گیری نحله‌های گوناگون آن است که چگونه یک دین ثابت با منابع محدود، امکان پاسخگویی به نیازهای متغیر و روزآمد جوامع انسانی را دارد؟

به اعتقاد اندیشمندان دینی، بخش‌هایی از دین ثابت و تعالیم دینی در طول زمان دچار تغییر و تحول شده و خواهد شد. چیستی این تغییر را می‌توان در پذیرش عقل به عنوان یکی از منابع دین جستجو کرد و احکام قطعی عقلی را در هر عصری واجد حجت و اعتبار دانست.

برای مثال «محقق» در «معتبر»، عقل را جزء منابع و مستند احکام نزد شیعیان به شمار می‌آورد؛ درست مانند «غزالی» در «المستصفی» که عقل را از جمله منابع دین عنوان می‌کند.[۶] [9]

به این ترتیب، می‌توان از متون دینی استنباطات منطبق با شرایط زمانی و مکانی نموده و مانع از متوقف شدن احکام دینی در عصر خود شد. مسئله دیگری که پاسخگویی دین را رقم زده و می‌توان آن را از دلایل عقلی با منشأ روایی برای پاسخگو بودن دین دانست «جری و انطباق» است.

«جری» در لغت به معنای جریان داشتن و جاری شدن است.[۷] [10] این مفهوم برگرفته از نصوص و روایاتی می‌باشد که در زمینه همگانی و همیشگی بودن آیات قرآن وارد شده و تعبیر جری در آن‌ها به کار رفته است.

اصطلاح جری بدین معناست که گستره شمول قرآن از نظر انطباق بر مصادیق بسیار وسیع است و به موارد نزول آیات اختصاص ندارد بلکه در هر موردی که با مورد نزول از نظر ملاک و مناط یکسان باشد، جاری می‌شود.

بر این اساس جری همانند کاربرد متداول مثل‌ها، منطبق ساختن آیه بر بعضی مصادیق خارج از مورد نزول است و به نظر می‌رسد کاربرد «انطباق» یا «تطبیق» در کنار این اصطلاح نیز به همین سبب باشد. البته تطبیق در اینجا به معنای لغوی آن است نه اصطلاحی برابر نگرش پویا به دین سنتی، دین نه در گذشته متوقف است و نه ناتوان از پاسخگویی به نیازهای زمان. اگر ویژگی‌های زمانه خود را بشناسیم و به ابزار فهم دین که عقل یکی از آن‌هاست، مسلح باشیم، دین سنتی را متناسب با شرایط عصر خود پاسخگو خواهیم یافت.

بنابراین، مشکل اصلی نه در دین و سنتی بودن آن بلکه در نارسایی درک دین و فهم سنتی از دین است. مشکل و بحران دینی زمانه ما پاسخ‌های کهنه به پرسشهای تازه است که مجال را برای ظهور و بروز جریان‌های فرقه‌ای مهیا می‌سازد.

۳. بحران هویت دینی: هویت، آگاهی شخص، گروه و جامعه به خود است که در کنش‌های اجتماعی به صورت تدریجی شکل می‌گیرد.[۸] [11]

هویت دینی نیز به مجموعه‌ای شناختی، اعتقادی و روانی شامل ارزش‌ها هنجارها، باورها، احساسات، نمادها طرز تلقی‌ها و آگاهی‌های مختص به یک خود فردی – اجتماعی اطلاق می‌شود که حول محوری غایی (مفهوم مقدس) سازمان یافته است و با اثر گذاری بر کنش‌های اجتماعی از یک سو سبب همبستگی و انسجام درون‌گروهی (درون‌دینی) در میان اعضای گروه دین‌داران می‌شود و از سوی دیگر موجبات تمایز برون‌گروهی (برون‌دینی) را با دیگر افراد و گروه‌ها فراهم می‌آورد.[۹] [12]

در شرایطی که شاخصه‌های مهم هویت دینی از طریق اندیشه‌های متعارض، مورد هجوم قرار گرفته، کارکردهای انسجام بخش آن قدرت خود را از دست داده و ناهمگونی‌های هویتی نظام‌واره هویت دینی را به بی‌هویتی دلالت می‌نماید در این وضعیت کالبد جامعه به ضعف ایمنی و عصبی مبتلا شده و مقاومت خود را در برابر ویروس‌های مهاجم از دست می‌دهد.

با پریشانی، آشفتگی و شک‌آلود شدن عناصر هویت دینی به خود، نتایج خودآگاهی فرد و جامعه متزلزل و بحران زده می‌شود. «مارگارت تالر سینگر»، محقق فرقه‌ای در این باره می‌نویسد: تقریباً هر فردی در یک دوره آسیب‌پذیری از زندگی خود وضعیتی پیدا می‌کند که ممکن است، جذب فرقه معینی شود.[۱۰] [13]

از فرقه‌های نوظهور با ارائه هویتی جایگزین که از قضا دینی هم هست، سرگشتگی و گمگشتگی هویتی را در عرصه هویت دینی افراد جامعه هدف پر کرده و با تغییر شاخصه‌های هویت دینی، بی‌آنکه افراد و جامعه این امر را به نحو ملموسی احساس نمایند، دچار «از خود بیگانگی» شده و هویت دینی جدیدی را بر کالبد حیات معنوی خود می‌پذیرند.

در این فرآیند بیمارگونه اعتقادی عدم روزآمدی و واکنش سریع دستگاه‌های پاسخگو به شبهات دینی از پیش‌ران‌هایی است که بستر را برای پذیرش آسیب‌ها فراهم می‌سازد.

پژوهشگری جوان را فرض کنید که با انجام مطالعاتی در فضای مجازی در زمینه رجعت و خاتمیت پیامبر اکرم (ص) و کمال و خاتمیت دین اسلام دچار شبهه شده و برای یافتن پاسخ به برخی افراد مراجعه می‌کند اگر منابع مورد رجوع با کج‌سلیقگی و بی‌مسئولیتی نتوانند پاسخ درخوری به وی داده یا اینکه اساساً او را از پیگیری چنین شبهاتی نهی نمایند، بی‌تردید در جستجوی پاسخ پرسش خود از جایی دیگر برمی‌آید که چه بسا زمینه فریب و جذب وی به جریان‌های فرقه‌ای را فراهم می‌سازد.

۴. ضعف معرفت دینی: معرفت دینی، دستاوردهای دانشی است که علما با پژوهش در منابع دینی استخراج می‌کنند و با عنایت به جنبه هدایتگری دین، انسان را در هر زمان به سعادت و رستگاری رهنمون می‌سازد.[۱۱] [14]

به عبارت دقیق‌تر، معرفتی که حاکی از اراده تکوینی و تشریعی الهی نسبت به هدایت انسان باشد، بالفعل معرفت دینی خواهد بود و معرفتی که ماهیتاً نه منکر آن باشد و نه مؤید آن، معرفت غیردینی به‌شمار خواهد آمد. هر معرفتی که درصدد انکار و نفی آن باشد نیز ضد دینی خواهد بود. بر این اساس می‌توان معرفت را به سه دسته دینی، غیر دینی و ضددینی دسته‌بندی کرد.[۱۲] [15]

معرفت دینی بر سر بزنگاه‌های انتخاب یا فهم راستی و ناراستی‌ها به یاری انسان شتافته و گزینش درست را رقم می‌زند. این دانش بر اثر ممارست شناختی و تلاش برای نیل به مفاهیم و مبانی دینی میسر می‌گردد و در کنار تقوا راه صحیح را به آدمی نشان می‌دهد.

مطالعه دلایل جذب به فرقه‌ها و بررسی افراد جذب‌شده حاکی از وجود یک عنصر مشترک در تمامی افراد است؛ یعنی ضعف باورها، اعتقادات و عدم شناخت صحیح معارف اسلامی.[۱۳] [16]

زمانی که ضعف معرفت دینی مستولی شده و راه‌های گوناگون به عنوان رستگاری و صراط مستقیم معرفی شود، انسان سرگشته و مألوف به راحت‌طلبی‌های مدرنیته راهی را برمی‌گزیند که با حداقل پرداخت هزینه و در همین دنیا بتواند به سعادت ابدی برسد. طبیعتاً در این دوراهی انتخاب معنویت تخدیری «دون‌‌خوان» و عرفان هوس‌آلود «اوشو» بر عرفان زهد پایه امثال «میرزا جواد آقا ملکی تبریزی»، رجحان خواهد یافت.

۵. علوم فرا روانشناسی [17]: روانشناسی جدید از علومی است که در عالی‌ترین سطح خود به استخدام فرقه‌های نوظهور درآمده و سهم شایانی در تعمیق و تعمیم تفکرات فرقه‌های مزبور داشته است.

یکی از مهمترین آثار این علم در پیشبرد و رشد فرقه‌های جدید ناشناخته و رمزآلود کردن و نوپدید، ساختن اندیشه‌های این فرقه‌هاست.

فرا روانشناسی را علم استعدادهای فوق روانی نیز نامیده‌اند، استعدادهایی که انسان را قادر می‌سازد تا با دنیای اطراف خویش بدون کمک احساسات و عضلات رابطه برقرار کند.

بر اساس ادعای این علم انسان‌ها قادرند از راه‌هایی غیر از حواس پنج‌گانه اطلاعاتی به‌دست آورده و از طریق ذهن خود بر رویدادهای طبیعی اثر بگذارند.

در علم فرا روانشناسی به پدیده‌هایی پرداخته می‌شود که نوعی فرایند تبادل اطلاعات و انرژی خوانده می‌شوند؛ اموری چون «تله‌پاتی»، «روشن‌بینی»، «تله‌کینزی»[۱۴] [18]، «سایکومتری» (روان‌سنجی و استخراج اطلاعات نهفته در حافظه یا نهان اشیا) «پیش‌آگاهی» و «هاله‌بینی».

فرا روانشناسی و معنویت‌واره‌های نوظهور ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر برقرار ساخته‌اند. ظرفیت دستیابی انسان به ماوراء و نیروهای خارق‌العاده درون انسان یکی از موارد مشترکی است که هم مورد توجه فرا روانشناسی قرار دارد و هم راه‌های فعال‌سازی آن‌ها در عرفان‌واره‌های نوپدید قابل مشاهده است.

به عبارت دیگر فرقه‌های نوظهور به تبلیغ این علم پرداخته و بسترهای مناسبی برای آن مهیا می‌سازند و علوم فرا روانشناسی نیز ادعاهای ماورائی جریان‌های فرقه‌ای را پشتیبانی علمی می‌کنند. این تعامل و همکاری شرایطی را فراهم ساخته تا افراد به خصوص جوانان را جذب نماید.

آنچه گذشت، شمایی از محوری‌ترین عوامل بسترساز اقبال به جریان‌های فرقه‌ای بود.

منبع: روشنا، شماره ۸۰، بهار ۱۳۹۸، صص ۱۰۰- ۱۰۳

[۱] [19]. نقل به مضمون از: واخ یواخیم، جامعه‌شناسی دین، ترجمه جمشید آزدگان، چ اول، تهران: سمت، ۱۳۸۰، ص ۲۹۵

[۲] [20]. عبدالهی، محمود، آسیبشناسی اجتماعی و روند تحول آن در ایران ۹/ ۳/ ۱۳۹۵

[۳] [21]. فنایی اشکوری، محمد، عرفان در ایران، اندیشه دینی، دوره ۱۲، شماره ۱، ۱۳۹۲، ص ۶۴

[۴] [22]. موحدیان، عطار، علی، مفهوم عرفان، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۸، ص ۸۲

[۵] [23]. اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، تهران: باغ نو، ۱۳۸۰، ص ۲۵۸

[۶] [24]. علی دوست، ابوالقاسم، فقه و عقل، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، ۱۳۸۱ ، ص ۱۹

[۷] [25]. ابن فارس، ابن منظور، ذیل ماده

[۸] [26]. گیدنز، آنتونی، تجدد و تشخیص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی، ۱۳۷۸، ص ۸۱

[۹] [27]. رئوفی، محمود، مؤلفه‌های هویت دینی، دین و ارتباطات، سال ۱۷، ۱۳۸۹، شماره‌های ۳۷ و ۳۸

[۱۰] [28]. لطف‌آبادی، حسین، روانشناسی رشد اخلاقی، ارزشی و دینی در نوجوانی و جوانی، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال هشتم، شماره ۳۱ ، ۱۳۸۱، ص ۱۰

[۱۱] [29]. آجیلیان، محمدمهدی و جلالی، مهدی، تکامل عصری معرفت دینی در سایه استنطاق و دلالت‌‌یابی متن، تحقیقات علوم و حدیث، سال هشتم، ۱۳۹۰، ص ۴۸

[۱۲] [30]. علی‌تبار فیروزجانی، معرفت دینی و معیار آن، فصلنامه ذهن، شماره ۴۴، ۱۳۸۹، ص ۲۰۷

[۱۳] [31]. ترابی ۱۳۹۵/۹/۸

[۱۴] [32]. توانایی تأثیرگذاری بر اشیا از طریق تمرکز و بدون استفاده از عضلات و اندام‌ها

 

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com [33]