بیت العدل [1] بهعنوان تنها قدرت مطلقه بهائیان خود را مصون از خطا دانسته و با کنترل و فشار بر بهائیان، هر صدای منتقدی را سرکوب مینماید. متأسفانه بهائیان با این ایده خو گرفتهاند که هر چه بیت العدل بگوید وحی منزل بوده و مخالفت با بيت العدل مخالفت با خداست.
برخورد بیت العدل و مشاورین قارهای و محافل ملی و محلی با روشنفکران و منتقدان بهائی بسیار زننده و دور از اخلاق است و این شکایتی است که از زبان اکثر افراد فرهیخته در بهائیت شنیده میشود.
بیت العدلی که شعار وحدت انسانی در جهان سر میدهد، نه تنها شدیدترین برخوردها را با گروههای بهائی غیر همسو دارد، بلکه با بهائیان روشنفکر و فرهیخته نیز سر دعوا و ستیز دارد و این تصویر را از خود به جای گذاشته است که آیین بهائی، همنام و مترادف دشمنی با آزادی بیان و اندیشه است. گلیشر بهعنوان کسی که سالها در بهائیت بوده و با ایدههای بهاءالله و عبدالبهاء [2] کاملا آشنائی دارد، این رفتار بیت العدل را در موارد مختلف به نقد و انتقاد کشیده است.
از جمله در این باره مینویسد: «… آزمون واقعی اخلاق هر دینی به رفتارش نسبت به آنهایی که دهانشان را بسته نگه میدارند، نیست (یعنی آنهایی که نه فکر میکنند و نه چیزی را مورد سؤال قرار میدهند)، بلکه رفتار آنان با نویسندگان و فرهیختگان آن دین است. این مسأله به طور عمیق مربوط به تاریخ روشنفکران آنها و آداب و رسومی است که در فرهنگ آنها به کار گرفته شده است. آیین بهائی به طور کامل در این آزمون شکست خورده است.»
گلیشر در مقاله دیگری مینویسد: «بهائیان تشکیلاتی با “قدرت” و “مقام” خو گرفتهاند. مقامات دینی، مقامات روحانی، مقامات عرفانی . این درست است، آن غلط است، این راه و روش بهاءالله است، آن راه و روش بهاءالله نیست. این توجه و وابستگی به قدرت و مقام مافوق، همچون سمی در قلب اعضای جامعه بهائی وجود دارد و به نظر من این تنها دلیل عدم نفوذ و رسوخ افكار بهاءالله در وجود طالبان حقیقت در دوران معاصر است.
بهاءالله را در یک قاب تنگ گذاشتهاند و تعالیمش به صورت الواح نوشتهشده بر روی سنگ درآمده است. متأسفانه به نظر میرسد برخی از عوارض موجود در بین بهائیان حیفا از جمله نیاز به قدرت مرکزی یا طرد و لعن و تکفیر دیگران، در بین افراد خارج شده از تشکیلات بهائی هم وجود دارد. این رفتار آرام اگرچه به ظاهر موجه به نظر میرسد ولی عملاً گونهای رفتار تهاجمی است.
پیامبران با قدرت و قاطعیت سخن میگویند تا کسی پیامبرگونه نباشد. مثلاً بیت العدل نمیتواند و نباید چنین لحن توام با قداست و قدرت را اعمال کند. خداوند صاحب قدرت فائقه است ولی انسانها چنین نیستند. بیت العدل (ساکنان حیفا این نگرش را ترویج کرده که پاسخ هر سؤالی در دست آنها است. آنها به دنبال قدرت و سلطه و کنترل هستند.
بیت العدل میگوید، هر سؤالی دارید برای دبیرخانه ما بفرستید ما متعاقباً حقیقت را به شما ارسال خواهیم کرد! این روش کمکی به رشد بهائیت نمیکند و واقعاً مخرب است. اگر سؤال و بحثی هست، افراد مختلف باید نظر بدهند و بحث کنند تا قضیه روشن شود، نه اینکه همه صامت و ساکت باشند تا شخص دیگری برای آنها تصمیم بگیرد!
من فکر میکنم رفرم بهائی هم باید از تفسیر و تأويل هر مطلب و موضوعی پرهیز کند. من از تشکیلات غیر منسجم و آزادی عقیده و اندیشه طرفداری میکنم. امروز صبح داشتم كلمات مفاوضات عبدالبهاء را بازخوانی میکردم و در حالی که افراد بهطور دسته جمعی و گروهی دعا میکنند و مناجات انجام میدهند ولی در عمل و کار اجبار و اکراهی نیست. تمام اجبارها و الزامها بعداً توسط شوقی افندی درست شده است. آن چیزی که سازمان و تشکیلات آهنین نامیده شده است.»
گلیشر در پایان این قسمت بیت العدل را همسان صدام حسین و پاپهای قرن نوزده دانسته و مینویسد: «هوشمند فتح اعظم، عضو سابق بيت العدل در پاسخ به سؤالی گفته بود: «در آینده اگر بهائیان حکومت را به دست بگیرند، حتماً بیت العدل زندانی برای مخالفان خود خواهد داشت.» (به نقل از خوان کول) اگر این طور باشد، چه فرق است بین دیدگاه بهائیت با پاپهای قرن نوزدهم؟
در حالی که برعکس نظر بیت العدل نوشتههای بهاءالله و عبدالبهاء همگی طرفدار آزادی اندیشه و اندیشه بیان است. حتی در درون جامعه بهائی این آزادی توسط صدام حسينِ حيفا (بيت العدل) نقض شده است. حکومت ظلم و استبداد بهائی در همه جا عیان شده است…( نقل از مقاله بهائیت به واتیکان دیگری نیازمند است، نوشته خوان کول)
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [3]