با تبعید «میرزا حسینعلی نوری [1]» (بهاءالله) به کشور عراق و فرار «میرزا یحیی صبح ازل [2]» (برادر بهاءالله) به آن کشور، این بار حلقه بابیه در عراق تشکیل و مجدداً فعالیت آنها آغاز شد. به دلیل اهمیت حفظ جان صبح ازل (جانشین باب) قرار بود، صبح ازل در پس پرده باشد تا شناخته نگردد و از طرف او بهاءالله با بابیان بغداد مرتبط باشد و دیگران با او در تماس باشند و گزارشها را مخفیانه به صبح ازل گزارش نماید.
میرزا حسینعلی این بازی را به هم زد و در عراق زمزمه رهبری بابیان را بلند کرد. موضوع به گوش صبح ازل رسید. او از این خیانت، برآشفت و رابطه دو برادر تیره شد. بهاءالله از ترس اینکه مورد تهدید و غضب طرفداران ازل قرار گیرد، بهتنهایی بغداد را ترک کرد و مخفیانه به کوههای سلیمانیه رفت و مدت دو سال در آنجا مخفی شد.
پس از آن با ارسال نامه عذرخواهی به ازل، اجازه حضور علنی در بغداد را پیدا نمود. دو سال هجرت به سلیمانیه این فرصت را به بهاءالله داد تا در آنجا ضمن مراوده با دراویش نقشبندیه با دیدگاههای اصلاح طلبانه صوفیان، از جمله «شاه نعمتالله ولی» آشنا شده و از آنها در صدور تعالیم و آموزههای بهائی ایده بگیرد.
گلیشر در این مورد مینویسد:
«… به نظر میرسد، ایده همدلی و تعاون که شاه نعمتالله ولی صوفی ۱۰۰ سال قبل از پیدایش بهائیت مطرح کرد، انعکاس دهنده نظام جهانی بهائی است که بهاءالله در مدت اقامت در سلیمانیه عراق، مطالعه و فراگرفت.
از نظریات جالب شاه نعمت الله ولی، ایده و درخواست او برای ایجاد اتحادیه ملل در اواسط قرن هجدهم بود … .
بهاءالله در موارد زیادی از تفکرات او استفاده کرده است، مثل مصالح كليه، رفاه اجتماعی، تدبیر تشکیلات اداری و نبوت (مقام نبوت).
به نظر میرسد بهاءالله از افکار، ادبیات صوفيه جديد و فلسفه اصلاح شده آن دوره برای تنظیم و تحقق تعالیم خودش استفاده و اقتباس کرده است. خیلی جالب است که در همان دوره نویسندهای در غرب به نام ویلیام پن بود که افکار مشابهی داشت.»
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [3]