- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

چگونه شيخيه به بابیه و بهائیه رسید؟

آنچه در ادامه می خوانید

چکیده:

شيخيه اسمي عام است كه به همه طرفداران «شيخ احمد احسايي [3]»، اطلاق مي شود. اين شيخ در سال ۱۱۶۶ هـ . ق در بحرين (قسمت شمال شرقي عربستان فعلي) به دنيا آمد(۱) و در زادگاه خود به فراگيري قرآن و علوم مقدماتي پرداخت تا اينكه در سال ۱۱۸۶ هـ . ق يعني در سن بيست سالگي براي ادامة تحصيل راهي عتبات عاليات شد.

شيخيه اسمي عام است كه به همه طرفداران «شيخ احمد احسايي»، اطلاق مي شود. اين شيخ در سال ۱۱۶۶ هـ . ق در بحرين (قسمت شمال شرقي عربستان فعلي) به دنيا آمد(۱) و در زادگاه خود به فراگيري قرآن و علوم مقدماتي پرداخت تا اينكه در سال ۱۱۸۶ هـ . ق يعني در سن بيست سالگي براي ادامة تحصيل راهي عتبات عاليات شد. شيخ احمد در كربلا و نجف در محضر علمايي چون آقا باقر وحيد بهبهاني (م ۱۲۰۵هـ . ق) و آقا سيد مهدي بحرالعلوم و كاشف الغطاء و سيد علي طباطبايي معروف به صاحب رياض، به تحصيل پرداخت و بعد از نوشتن شرحي بر كتاب علامه حلّي موفق به اخذ درجة اجتهاد از صاحب رياض، كاشف العظاء و بحرالعلوم شد.(۲)

شيخ احمد بعد از بيست و سه سال سكونت در عتبات عاليات در سال ۱۲۰۹ هـ . ق به دليل شيوع وباء در عراق به وطن خود بحرين بازگشت، امّا در سال ۱۲۱۲ ق دوباره به عتبات بازگشته و تا سال ۱۲۲۱ ق در عراق به خصوص اطراف بصره بود و درست در همين سال به قصد زيارت امام هشتم امام رضا ـ عليه السّلام ـ به ايران مسافرت نمود. در اين مسافرت به اصرار مردم يزد بعد از زيارت مشهد به يزد بازگشته و در آنجا مدت پنج سال اقامت گزيد و به دليل شهرتي كه يافته بود، به اصرار فتحعلي شاه قاجار به تهران رفت و بعد از مدتي اقامت در اين شهر به سمت عراق حركت نمود كه اين بار حاكم كرمان شاهان وي را در كرمانشاه نگه داشت و اين سكونت تا زمان مرگ حاكم طول كشيد و بعد از مرگ حاكم شيخ به عتبات عاليات رفت، شيخ احمد كه در اين مسافرت چندين ساله خود به ايران محبوبيت فراواني يافته بود، بعد از مدتي سكونت در عراق دوباره به ايران بازگشت و بعد از زيارت مشهد مقدس در حال عزيمت به عراق بود كه در قزوين بر اثر مناظره اي كه با برخي از علماي اين شهر بر سر مساله معاد داشت، تكفير شد و اين آغاز منازعه اي طولاني در ميان شيعيان بود. در پي اين منازعه شيخ كه به عراق بازگشته بود با ديدن اوضاع آشفته عتبات ـ كه به دليل تكفير وي از سوي شهيد ثالث (محمد تقي برغاني) به وجود آمده بود ـ بدون هيچ گونه جنجال آفريني به سمت حجاز حركت كرد، ولي در راه مدينه وفات يافت و در قبرستان اين شهر دفن شد.(۳)

شيخ احمد احسايي كتاب هاي متعدد و زيادي در زمينة فقه، كلام، فلسفه، ادبيات و… تاليف كرده كه برخي تعداد آن را بيش از ۱۳۲ عنوان دانسته اند. در ميان اين نوشته ها كه بازگوكنندة آراء و افكار وي مي باشد، كتاب هاي كلامي و فلسفي وي اهميت زيادي دارد و در سه مساله نظريات جديدي را مطرح ساخته است:

شيخ احمد براي حل شبهه فوق، مساله «هورقليا» را مطرح كرد، به عقيدة‌ او، انسان يك بدن عنصري دارد و يك بدن هورقليايي، همان گونه كه شيشه در ميان سنگ است و بعد از ذوب شدن سنگ، شيشه استخراج مي شود، جسم هورقليايي هم در جسم عنصري است و به هنگام معاد تنها همين جسم هورقليايي باز مي گردد، نه جسم عنصري.(۵)

همين نظريه در مورد معاد جسماني باعث شد كه احسايي از سوي محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث تكفير شود.

به هر صورت همين عقايد باعث انگشت نما شدن شيخ احمد شد و او را در راهي قرار داد كه ناخواسته در رأس يك مسلك جديد قرار گرفت. واقعيت اين است كه احسايي هرگز قصد تاسيس مسلك و مكتب و يا مذهب جديدي را نداشت و حتي بعد از تكفير از سوي شيخ محمد تقي برغاني، هرگز سعي در مقابله به مثل نكرد و براي رفع اختلاف و دفع جنجالهاي به وجود آمده به عتبات و از آنجا به حجاز رفت. به همين دليل خيلي از علماي شيعه از وي تعريف كرده و تنها برخي گفته اند كه وي به دليل خواندن فلسفه و نداشتن استاد ماهر اشتباهاتي كرده است.(۸) با اين حال چون احسايي دانشمندي قوي و مورد علاقه شاگردانش بود، بعد از مرگش وسيله اي براي قدرت طلبي برخي از فرصت طلبان شد. بارزترين اين افراد «سيد كاظم رشتي» بود كه بعد از مرگ استادش شيخ احمد احسايي از فرصت پيش آمده استفاده كرد و با استفاده از محبوبيت استاد، مسلك شيخيه و به اصطلاح ديگر «كشفيه» را بنيان نهاد(۹) و با تمام توان خود به سازمان دهي اين مسلك نوپا كه به نام احسايي و به كام وي بود، پرداخت. بنابراين در حقيقت موسس فرقة شيخيه سيد كاظم رشتي است نه شيخ احمد احسايي.

فرقه هاي شيخيه بعد از مرگ سيد كاظم رشتي [4] كه طرفدارانش را «شيخيه» يا «كشفيه» مي خواندند و ساير شيعيان را «متشرعه»، شاگردان وي به اختلاف پرداخته و فرقه هاي جديدي براي شيخيهِ تازه تاسيس، درست كردند كه در ذيل به آنها اشاره مي شود:

الف) شيخيه آذربايجان: بنيان گذاران شيخيه آذربايجان چهار نفر مي باشند كه هر كدام سرسلسلة يكي از مسلك هاي شيخيه آذربايجان شدند اين مسلك ها عبارتند از:

ب) شيخيه كرمان: بنيان گذار شيخيه كرمان كه به نام هاي «ركنيه» و «كريم خانيه» نيز شناخته مي شود، شخصي بود به نام «حاج كريم خان قاجار» (۱۲۲۵ ـ ۱۲۸۸ هـ .ق) فرزند ظهير الدوله قاجار والي خراسان و كرمان. حاج كريم خان يكي از شاگردان بزرگ سيد كاظم رشتي بود كه بعد از مرگ وي ادعاي جانشيني استاد را داشت و مسلك شيخيه كرمان را به صورت يك فرقة مستقل با اصول و فروع خاصي سازمان دهي كرد، بعد از وي حاج زين العابدين (۱۲۶۰ ـ ۱۲۷۶) حاج محمد خان (۱۲۶۳ ـ ۱۳۲۴) و ابوالقاسم خان ابراهيمي (۱۳۱۴ ـ ۱۳۹۰) به ترتيب سركردگي شيخيه كرمان را عهده دار شدند و بعد از مرگ فرد اخير، فرزندش حاج عبدالرضا خان در منصب رياست قرار گرفت تا اين كه در سال ۱۳۵۸ شمسي يعني اوائل انقلاب اسلامي ترور شد.(۱۳)

شيخيه كرمان به جاي پنج اصل مورد اتفاق شيعيان اماميه به چهار اصل معتقدند و اصول دين را منحصر در چهار اصل توحيد، نبوت، امامت و ركن رابع مي دانند. به عقيدة آنها ركن چهارم دين شناختن شيعه كامل است كه واسطة بين شيعيان و امام غايب مي باشد.(۱۴)

ج) شيخيه همدان: مسلك شيخيه همدان كه به نام «باقريه» شناخته مي شود را فردي به نام «محمد باقر خندق آبادي» بنيان نهاد وي نخست نماينده حاج كريم خان در همدان بود، سپس دعوي استقلال كرد.

وي همان است كه جنگ بين پايين سري (شيخيه) و بالاسري (شيعه) را در همدان به راه انداخت. او كه طرفداراني در نائين، اصفهان، جندق، بيابانك، همدان پيدا كرده بود به نام خود فرقة باقريه را بنيان نهاد و برخي از بازماندگان وي امروزه در شهر قم به تكاپو افتاده اند تا اين فرقه را احياء و رياست آنرا بر عهده بگيرند.

د) بابيه: يكي از شاگردان ديگر سيد كاظم رشتي «علي محمد باب» بود كه هر چند از نظر سن و سواد خيلي پايين تر از ديگر شاگردان سيد كاظم بود ولي در ادعا دست همة آنها را از پشت بست. وي ابتدا با استفاده از اصطلاح شيعه كامل مورد نظر سيد كاظم ادعاي بابيت يعني واسطه بين امام زمان و شيعيان را داشت، بعد با حمايت حاكم اصفهان و سفير روس ادعاي امام زماني نمود و در نهايت به ادعاي نبوت و الوهيت دست يازيد. و هر چند به حكم علماي تبريز در اين شهر اعدام شد، ولي فتنه هاي بزرگ به وجود آورد و از خاكستر فتنة او فرقة بهائيت به وجود آمد.

پاورقی: