پیشوایان بهائیت [1]، تا جایی بر الفت تأکید کردهاند که در تعارض دین با الفت و محبّت، بیدینی را ترجیح دادهاند. این در حالیست که خود هیچگاه به این اصل پایبند نبوده و به خاطر تعصبات دینی، مخالفین خود را مورد طرد و حذف اجتماعی قرار دادهاند؛ همچنان که رفتار بهائیت [1] در خصوص جهانگیر اردکانی، نمونهای از این دورویی تشکیلات بهائیت است.
از جمله تعالیم دوازدهگانهی بهائیت [1] این است که دین، باید عامل ایجاد و گسترش الفت و محبّت باشد. از اینرو پیشوایان بهائیت [1]، تا جایی بر این اصل تأکید کردهاند که در تعارض دین با الفت و محبّت، بیدینی را ترجیح دادهاند.(۱)
اما جالب است بدانیم جدای از تبلیغات و در عالم عمل، تشکیلات بهائیت هیچگاه به این اصل خود پایبند نبوده و به خاطر تعصبات دینی، مخالفین خود را مورد طرد و حذف اجتماعی قرار داده است؛ همچنان که تشکیلات بهائیت، جهانگیر اردکانی را به صرف طرفداری از جمشید معانی(۲)، از تمامی مناسبات بهائیت و معاشرت با تمامی بهائیان طرد نموده و در خصوص او آورده است: «جهانگیر اردکانی در ادامه طرفداری از ادعای سخیف معانی، با تصویب بیت العدل اعظم [2]، طرد میگردد. به یاران اطلاع دهید که هرگونه معاشرت و سلام و کلام با او ممنوع است».(۳)
اما به راستی تشکیلاتی که کمترین مخالفت با خود را برنمیتابد و حکم به طرد و حذف اجتماعی رویگردانان از خود میدهد، چگونه میتواند منادی مبارزه با تعصبات دینی باشد؟! در این صورت، آیا به گفتهی عبدالبهاء [3]، نبود بهائیت بهتر نیست؟!
پینوشت:
۱- ر.ک: عباس افندی [3]، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱، ج ۲، ص ۲۹۶٫
۲- عقاید جمشید معانی، در بهائیت بدعت به شمار میآید.
۳- مجلهی اخبار امری، ارگان رسمی بهائیان، شمارهی: ۱، صص ۵-۴٫