نگاهی به تعاملات تشکیلات فرقه ضاله بهائیت با رهبران رژیم صهیونیستی
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) در مطلب خود درفروردین ۹۴ به روابط فرقه ضاله بهائیت و رژیم صهیونیستی پرداخته است . با اشاره به اخبار حمایتهای سران این رژیم از این فرقه در مراسم یکصدمین ساگرد عبدالبها[1] نگاهی داریم به تعاملات رهبران فرقه ضاله بهائیت با رهبران رژیم کودک کش اسرائیل ، که البته بطور قطع این روابط در لایه های پنهان بیشتر و گسترده تر خواهد بود .
ولي روابط اسرائيليان و بهائيان به اين سطوح محدود نمي شد و آن ها در سطح مسئولان رده اول با هم تعامل صميمانه داشتند. در منابع بهائي به گوشه اي از اين روابط اشاره شده است:
۱- روز شنبه ۱۹ مه ۲۹ / ۲ / ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) زماني كه بن گوريون به امريكا رفت، چهار تن از بهائيان: خانم اميليا كالينز (نايب رئيس شوراي بين المللي بهائي) و سه تن از اعضاي محفل روحاني ملي بهائيان امريكا به نام هاي خانم ادناترو و آقايان لروي آيواس و هوراس هولي، به دستور شوقي افندي[2]، در شيكاگو با وي ديدار كردند. به نوشته ي مجله ي اخبار امري امريكا، «در اين ملاقات نمايندگان بهائي مراتب امتنان جامعه را نسبت به رويه ي محبت آميز رؤساي حكومت جديدالتأسيس اسرائيل و احترامي كه نسبت به امر بهائي مرعي مي دارند، بيان نمودند.» اين گزارش افزوده است: اين ملاقات به دستور شوقي افندي[2] انجام شد تا «احساسات بهائيان امريكا را نسبت به اسرائيل به معظم له اظهار دارند.» بر اساس اين خبر، بن گوريون نيز نمايندگان بهائي را «با كمال محبت و ملاطفت پذيرفتند» و «مسرت خويش را نسبت به افكار عاليه و نواياي ساميه ي ديانت بهائي و تعاليم مقدسه آن بيان داشتند.»
مجله اخبار امري تصريح كرده است كه «صحبت ها و مذاكرات به تمامه در محيطي مملو از آزادي و صميميت دعاوي از هر گونه تشريفات [و به قول معروف: خودماني] صورت گرفت.» نمايندگان بهائي نيز ديدگاه خود را در مورد بن گوريون اين گونه اظهار كردند: «معظم له داراي افكار باز و نظر دورانديش اند و به خوبي لزوم برادري ديني و تحمل و شكيبايي را احساس مي نمايند.» سپس نماينده ي مطبوعاتي بن گوريون به مناسبت اين ملاقات بيانيه اي مطبوعاتي صادر، و تصريح كرد كه نمايندگان بهائي در اين ملاقات «مكتوبي مشعر بر مراتب تقدير و امتنان خويش نسبت به توجهي كه حكومت اسرائيل در فهم قضايا و امور بهائي مبذول مي دارد، حاوي عواطف بهائيان از براي خير و تقدم اسرائيل تقديم داشتند.» (۱).
۲- در ژانويه ي ۱۹۵۴، رئيس و نايب رئيس و منشي كل هيأت بين المللي بهائي، براي عرض تبريك، تقاضاي «شرفيابي به حضور رئيس جمهور» را نمودند. رئيس جمهور اسرائيل نيز در ۱ ماه فوريه اعضاي عامله ي هيأت را به حضور پذيرفت. در ضمن اين ملاقات، رئيس جمهور اظهار تمايل كرد تا ضمن ملاقات با شوقي از مركز بهائيت نيز ديدار كند كه شوقي «صميمانه» از او دعوت كرد. (۲) .
به اين ترتيب زمينه ي ديدار رئيس جمهور رژيم صهيونيستي از اماكن بهائي فراهم آمد تا معلوم شود اين رابطه دو سويه بوده و بر بنياد علائق مشترك دو طرف بنا شده است. البته ملاقات مسئولان دو طرف تا قبل از ديدار رئيس رژيم صهيونيستي از تأسيسات بهائي در آن كشور در سطوح بالا ادامه داشت. به نوشته ي نشريه ي رسمي بهائيان ايران، سرانجام در تحقق اين وعده، روز دوشنبه ۲۶ آوريل ۱۹۵۴ (۶ ارديبهشت ۱۳۳۳) بن زوي، رئيس جمهور اسرائيل، و همسرش از مراكز و مراقد بهائيان در اسرائيل ديدار كردند. او نخستين رئيس دولتي بود كه اين عمل را انجام داد. او نخستين رئيس دولتي بود كه اين عمل را انجام داد. شوقي افندي بلافاصله در ۴ مه (۱۴ ارديبهشت)، ضمن برشمردن موفقيت هاي اخير جامعه ي بهائيت، بشارت اين خبر را نيز به همه بهائيان عالم داد: «اين زيارت، اولين تشرف رسمي است كه از طرف يكي از رؤساي دول مستقله… به عمل آمده است» (۳) و لروي آيواس، منشي كل شوراي بين المللي بهائي و مسئول ارتباط بهائيت با دولتمردان اسرائيل، نيز در گزارشي پر آب و تاب، اين خبر را بازتاب داد. به نوشته ي او، رئيس جمهور اسرائيل، «هنگام توديع، از مهمان نوازي و محبتي كه از طرف حضرت ولي امر الله [شوقي افندي] ابراز شده بود، اظهار تشكر و امتنان نموده، در ضمن تقدير از اقدامات و مجهودات بهائيان در كشور اسرائيل، ادعيه ي قلبيه ي خود را براي موفقيت جامعه ي بهائي در اسرائيل و سراسر جهان ابراز داشتند»! (۴) .
ديدار ياد شده، در مطبوعات اسرائيل (نظير روزنامه «جروزالم پست») نيز انعكاس داده شد. (۵) در گزارش آن روزنامه بخش هاي ديگري از مذاكرات شوقي و رئيس رژيم صهيونيستي (افزون بر مطالب مندرج در گزارش آيواس) درج شده كه ميزان صميميت و اعتماد متقابل آن دو به يكديگر را بهتر ترسيم كرده است: «در اين ملاقات، رئيس جمهور و ولي امر بهائي راجع به تأثير ديانت در جامعه ي بشري با يكديگر صحبت نمودند و حضرت شوقي رباني اظهار فرمودند: اميد است مركز جهاني بهائي در اسرائيل بتواند در ترقي و تعالي مملكت و سعادت اهالي مستمرا متزايدا مؤثر واقع شود و نيز به اين نكته اشاره فرمودند كه از ابتداي تأسيس حكومت اسرائيل، بهائيان همواره روابط صميمانه با دولت و بلديه [شهرداري] حيفا داشته اند.» (۶) .
ضمنا چون ديدار رئيس جمهور اسرائيل از مركز بهائيان و قبور سران آن با آغاز دومين سال «جهاد روحاني» بهائيان هم زمان شده بود، شوراي بين المللي بهائي در روز ۲۷ آوريل (يك روز پس از ديدار رئيس جمهور رژيم صهيونيستي) اين تقارن را به فال نيك! گرفت و گفت: «سال دوم جهاد روحاني با تشرف رئيس جمهور محترم دولت اسرائيل به مقام مقدس اعلي [قبر علي محمد باب[3]]… به مباركي و ميمنت آغاز گرديد.» (۷) .
اين ملاقات ها و بحث و تبادل نظرها آن قدر در سطوح بالا ادامه يافت كه هماهنگي و همدلي گسترده اي را در اهداف دو طرف موجب شد. به همين دليل هيأت بين المللي بهائي در حيفا تصريح كرده است كه «هر قدر اشخاص در دوائر دولتي [در اسرائيل] مقامشان بالاتر است، حس ادب و احترام و اطلاعات ايشان نسبت به امر [بهائيت] بيشتر است به همين طريق، مقامات عاليه در انجام امور، نظر مساعدتري داشته و در موارد لازم از كمك مضايقه نمي كنند.» (۸) .
اين حسن روابط و ديد و بازديدهاي متقابل سرور فراوان بهائيان را باعث شده و آنان را چنان از مشاهده ي قدرت پوشالي رژيم صهيونيستي سرمست ساخته بود كه بي محابا به حمايت از آن رژيم در نشريات بهائيان دست زدند، كه به عنوان نمونه مي توان به مقاله ي باهر فرقاني در مجله ي آهنگ بديع (سال ۱۳۴۰، ش ۵، ص ۱۳۸) اشاره كرد.
ديدارهاي سران رژيم صهيونيستي و بهائي، كه تأثير بسزايي در تسهيل و گسترش فعاليت هاي فرقه داشت، به همين محدود نشد و ده سال بعد در روز ۱۸ فروردين ۱۳۴۳ ژالمان شازار، رئيس جمهور بعدي اسرائيل، نيز در رأس هيأتي، از مركز بهائيان در حيفا ديدار كرد. مشروح اين ديدار و تعابيري كه بهائيان براي گزارش آن انتخاب كرده اند، ميزان علائق دو طرف را به يكديگر نشان مي دهد. شرح اين ملاقات به نقل از نشريه ي رسمي بهائيان ايران خواندني است: «حضرت ژالمان شازار، رئيس جمهور اسرائيل، به اتفاق خانمشان و شهردار حيفا و خانمش و جمعي ديگر از اولياي امور كشور اسرائيل، در تاريخ ۷ آوريل ۱۹۶۴، از مركز عالم بهائي به طور رسمي ديدن كردند. حضرت رئيس جمهور و همراهان از طرف اعضاي بيت العدل[3] «استقبال شده… و به اين مناسبت حضرت رئيس جمهور تحيات و ادعيه ي خالصانه ي خود را براي عموم احبا [بهائيان] در سراسر عالم ابلاغ نمودند و چندي بعد به يادبود اين ديدار يك آلبوم عكس… به مشار اليه هديه گرديد…. حضرت رئيس جمهور پس از دريافت اين هديه در ضمن نامه اي، تشكرات قلبي خود را اظهار و مجددا پيام دوستي و حسن نيت خود را براي جامعه ي جهاني بهائي فرستاده اند.» (۹) .
در كنار اين ديدارهاي رسمي، بهائيان نيز به طور مرتب به ديدار صهيونيست ها شتافته و گزارش لحظه به لحظه از تحولات امور به آنان داده اند. في المثل سال ۱۳۴۷ اندكي قبل از جنگ اعراب و اسرائيل و اشغال بخش وسيعي از سرزمين هاي اسلامي در طي دومين دوره انتخاب كادر مركزي بهائيان جهان – كه به بيت العدل موسوم است و هر پنج سال يك بار در اسرائيل و با حضور نمايندگان بهائيان سراسر جهان برگزار مي شود – در روز سوم همايش، درست هنگام اعلام اسامي اعضاي جديد كادر مركزي بهائيان جهان، يكي از سران بهائيت به نام اولينگا و چند نفر ديگر از سران فرقه به ديدار رئيس جمهور اسرائيل رفتند، كه اين امر از اهميت اين انتخابات براي رهبران اسرائيل حكايت مي كند. (۱۰) .
راديو اسرائيل گزارش اين اجلاس بهائيان را به شكلي وسيع، هم در بخش عبري و هم به ساير زبان ها (از جمله عربي) پخش كرد و مطبوعات معروف اسرائيل، همچون «جروز الم پست» نيز شرح مفصلي درباره ي اهداف اين نشست چاپ كردند. (۱۱) .
در اين جا بي مناسبت نيست كه به جلوه هاي ديگري از روابط اين فرقه و صهيونيسم، كه همدلي و همسويي دو طرف را در مقابل يكديگر نشان مي دهد، اشاره شود. از جمله اين تعاملات، حضور اعضاي هيأت نمايندگي اسرائيل در سايركشورها در مجامع مختلف بهائي است كه در زير بعضي از موارد آن به نقل از نشريات بهائيت ذكر شده است:
۱-هنگامي كه شوقي افندي[2]، آخرين رهبر بهائيان، در لندن از دنيا رفت و قرار شد در همان شهر دفن شود، دولت اسرائيل به سفارت خود در انگلستان دستور داد در اين مراسم حضور فعالانه داشته باشد. لذا در غياب سفير كبير اسرائيل در لندن، كاردار سفارت به نام گيرشون اولر در مراسم تشييع شركت جست. (۱۲) .
به نوشته ي منابع بهائي در مراسم تشييع و تدفين، كاردار اسرائيل همچون يك صاحب عزا با قدم آهسته و گردني خميده، پا به پاي سران بهائيت حضور داشت و از چهره اش غم و تأثر مي باريد. (۱۳) .
۲- به گزارش نشريه ي رسمي بهائيان ايران، در ماه جولاي سال ۱۹۶۰ (تير ماه ۱۳۳۹) تعداد هفده هزار نفر، از ساختمان بهائيان در امريكا بازديد كردند. در اين گزارش به عنوان چهره هاي سرشناس بازديد كننده از موشه انتريوني، ساكن اسرائيل و نماينده ي دولت اسرائيل براي شركت در يك كميته ي اداري نيز نام برده شده است تا شايد اسباب تجديد روحيه براي بهائيان سرخورده و مأيوس باشد. (۱۴) .
۳-بهائيان امريكا براي غرس نوعي گل سرخ به نام ماريان آندرسون در محوطه ي ساختمان مركزي خود در آن كشور مراسمي برگزار كردند. در اين مراسم جمعي از شخصيت ها، از جمله ژنرال كنسول اسرائيل حضور داشت و سخني نيز ايراد كرد. «آقاي جاكوب بارمور، ژنرال كنسول اسرائيل، در ضمن بيانات خود آرزو كرد كه گل سرخ ماريان آندرسون به زودي در مقامات مقدسه بهائي در جبل كرمل نيز كه شهرت جهاني يافته اند، غرس شود.» (۱۵) .
۴-در ارديبهشت ۱۳۴۲ اجلاس تعيين كادر مركزي بهائيان جهان در حيفا برگزار شد. در اين مراسم كليه ي حاضران به مناسبت فوت رئيس جمهور اسرائيل، اسحاق بن زاوي، يك دقيقه سكوت كردند و پيام تسليت فرستادند كه در نشريه ي «جروزالم پست» اين تسليت درج شد. (۱۶) .
پی نوشتها :
۱-متن كامل خبر در اخبار امري امريكا، ش ۲۴۵ و ترجمه ي آن توسط ذكر الله خادم در اخبار امري ايران درج شده است.
مناسبات درونی اعضای فرقه با رهبران “تعهد بدون امضا”
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
آنچه در ادامه می خوانید
چرا اعضای فرقه وفادار هستند؟
وقتی گروهی، با اعتقاد به یک مساله ماورایی شکل می گیرد، سیستم تشکیلاتی سازمان یافته ایجاد می شود که رابطه جذاب و قوی بین پیشوای فرقه و پیرو، از ویژگی های آن است.
(منظور از مساله ماورایی، مسائل فرازمینی و عجیب نیست، فقط می تواند تصور این باشد که ما از همه بهتر و بالاتر و خاص تر هستیم!)
این سیستم، از اعضای خودشون تعهد و وفاداری زیاد طلب می کنند، و اعضا سعی میکنند ابراز تعهد و خودنمایی کنند. کم کم این ابراز تعهد، شکل افراطی و انحصاری خود را نشان می دهد و کل ساختار تشکیلاتی، افراطی عمل می کند؛ هرچند در ظاهر، جلوه ای دوستانه و عادی داشته باشد.
اما مشکل اصلی چیست؟
پیامد و آسیب چنین سیستمی که معمولا اهداف آرمانی و دور از دسترس دارد، باعث می شود هر فرد «خود»ش را فراموش کند و از دست بدهد. عواقب این مساله برای فرد، علاوه بر تضاد درونی، شکلی از انحراف است.
یعنی افراد عضو فرقه، هرکدام شبیه یک بمب هستند، کنار هم فعالیت می کنند و ظاهر ساده و آرام دارند؛ اما هم برای خود و هم برای اطرافیان، بشدت خطرناک و آماده انفجارند..!
لئو تولستوی ” این باور (بهائیت) باطل است “
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
تشکیلات بهائیت در مقالهای که به مناسبت بزرگداشت پیامبرخوانده بهائی منتشر کرد، از تعالیم حسینعلی بهاء[6] سخن به میان آورد و به نقل تمجید برخی شخصیتهای مشهور پیرامون فرقه بهائیت[7] پرداخت. چنان که به نقل از تولستوی (نویسنده مشهور روسی متوفی ۱۹۱۰ م) آورده است:
«آئین بهائی دارای فلسفه بسیار عمیقی است که نسل حاضر از درک آن عاجز است… تعلیمات بهائی روح این عصر و به مقتضای نیاز بشر پدید آمده است… باید آموزهها و قوانین بهائی را در جهان ترویج نمود و وحدت حقیقی را که اساس این دیانت است نشر داد».
اما نقل تمجید تولستوی و اعلام تمایل او به فرقه بهائیت[7]، حاوی نکاتی است:
اول: تشکیلات بهائیت برای تمایل تولستوی به فرقه خود، سندی ارائه نکرده و به صرف ادعا بسنده کرده است. این در حالیست که بر خلاف ادعای مبلّغین بهائی، منابع مکتوب این فرقه اعتراف دارند که تلاش بهائیان برای جذب تولستوی به بهائیت، بیثمر مانده و به قول دکتر حبیب مؤید، سرانجام وی مخمود (افسرده و بیروح) گشت.(۱) بنابراین، چگونه میتوان پذیرفت شخصیتی که حتی بهائیان اعتراف دارند، تلاشهایشان برای جذب او ناکام ماند، به تمجید و ستایش بهائیت پرداخته باشد؟! آیا این دوگانگی، جز دروغ و درویی تشکیلات بهائیت، علّت دیگری دارد؟!
دوم : در کذب بودن این ادعا پاسخ به نامه مادری خطاب به تولستوی که فرزندانش قصد تشرف به اسلام دارند میباشد . در این نامه تولستوی صراحتا به باطل بودن آئین بهائی تاکید داشته است .
مزدور رسانه ای بهائیت معترضین اخیر را به اقدامات شرورانه فرا خواند
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
در منطق بهائیت، خشونت تا زمانی که علیه تشکیلات بهائی یا نظام سلطه جهانی باشد، بد است و امثال عرفان ثابتی آن را فرهنگ زشت و ریشه ای ایرانیان معرفی می کنند! اما اگر خشونت و دوری از عقلانیت و رأفت، برای سرنگونی مخالفین بهائیت و یا برخورد با بهائیان حقیقت جو باشد، توسط مزدوران بهائیت نظیر مرتضی اسماعیل پور، حق مشروع معرفی می شود.
دعوت به خشونت در اعتراضات، توسط مرتضی اسماعیل پور بهانه ای شد تا اصل خشونت طلبی، تهمت به خشونت گرایی و ملاک پذیرش خشونت در بهائیت را مورد بررسی قرار دهیم.
مرتضی اسماعیل پور مزدور رسانه ای تشکیلات بهائیت پس از آزادسازی قیمت برخی کالاها و تغییر نوع پرداخت یارانه به مردم، معترضین طرح جدید را به اعتراضات سراسری و خشن فراخواند.
چنان که این مزدور تشکیلات بهائی، بکارگیری خشونت علیه نیروهای امنیتی کشور را حق مشروع معترضین دانست و گفت: «دفاع مشروع حق مردم است اما با سراسری شدن اعتراضات می توان هم رژیم را درگیر کرد و هم اگر لازم شد پاسخ خشونت داد. عدم هرگونه خشونت تنها لحظه شروع اعتراضات مهم است وقتی به اکثریت رسیدیم قدرت از آن ماست.»(۱)
اما دعوت به خشونت در اعتراضات توسط مزدور رسانه ای بهائیت، بهانه ای شد تا اصل خشونت طلبی، تهمت به خشونت گرایی و ملاک پذیرش خشونت در بهائیت را مورد بررسی قرار دهیم:
اول: اصل تاریخی خشونت در بهائیت: بکارگیری خشونت علیه مخالفین، یک اصل تاریخی در بهائیت به شمار می آید؛ چنان که پیامبرخوانده بهائی خود یکی از سران جریان تروریستی بابیت در ایران بود و حتی پس از تبعید، در عراق نیز به حذف فیزیکی مخالفینش می پرداخت.(۲)
پیروانش نیز به تبع او از بکارگیری خشونت و حذف فیزیکی مخالفین ابایی نداشتند که در این زمینه می توان به وقایعی نظیر: نقش بهائیان در ترور شیخ فضل الله نوری و سید عبدالله بهبهانی، ترور نافرجام ناصرالدین شاه، قتل مبلّغین بابی، نقش در قتل حاج شيخ زکريا نصيرالاسلام، قتل سيد ابوالحسن کلانتر سيرجان، کشتار بی رحمانه ابرقو و… اشاره کرد.(۳)
دوم: اصل اعتقادی خشونت در بهائیت: دعوت به خشونت و بی رحمی، یک اصل اعتقادی در این فرقه به شمار می رود که در این راستا می توان به دعوت به خشونت گرایی علیه مخالفین توسط پیامبرخوانده بهائی (۴) و یا حکم به طرد بی رحمانه و تحریم همه جانبه معترضین و مستبصرین حقیقت جوی بهائی اشاره کرد.(۵)
سوم: تهمت یا دعوت به خشونت طلبی به نفع یا بر علیه دیگران: هر چند خشونت گرایی در فرقه بهائیت یک اصل تاریخی و فکری محسوب می شود؛ اما این فرقه در جایی خشونت گرایی را به فرهنگ ایرانی نسبت داده و آن را تقبیح می کنند (چنان که عرفان ثابتی از فعالین رسانه ای بهائیت خشونت را یک اصل در فرهنگ ایرانی معرفی می کند.(۶)و در جایی دیگر برای ترور و براندازی مخالفینش به آن فرمان می دهد!
چهارم: ملاک خوبی یا بدی خشونت در بهائیت: اگر خشونت به ضرر تشکیلات بهائی یا منافع نظام سلطه جهانی (که بهائیت منافع خود را گره خورده با آن می داند) باشد، بد است و امثال عرفان ثابتی آن را فرهنگ زشت و ریشه ای ایرانیان می دانند!
اگر هم خشونت و دوری از عقلانیت و رأفت برای سرنگونی مخالفین بهائیت و یا برخورد با بهائیان حقیقت جو باشد، توسط مزدوران بهائیت نظیر مرتضی اسماعیل پور لازم و ضروری و حق مشروع معرفی می شود.
پینوشت:
۱- به نقل از رسانه های مزدوران وابسته به تشکیلات بهائیت.
۴- «قد جعله الله نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین؛ خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهاییان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهاییت) قرار داده است»: حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، نسخه الکترونیکی، ج ۲، ص ۸۹٫
۵- «حضرت بهاءالله[6] و حضرت عبدالبهاء[1] در موارد بسیاری تأکید أکید فرمودهاند که از معاشرت با ناقضان عهد به طور کامل اجتناب نماییم. چون ناقضین به بیماری مُسری روحانی مبتلا شدهاند…»: هلن هورنبی، انوار هدایت، نسخهی الکترونیکی، ص ۲۳۰، شماره: ۶۰۴٫
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
کتابخانه |
No Comments
کتاب ارزشمند “فلسفه نیکو” ، تالیف دانشمند فرزانه حسن نیکو مبلغ سرشناس نادم بهائیت ، به اهتمام وتحقیق علی امیرمستوفیان درچهار جلد ممهور به مهر وزارت معارف ، اداره کتابخانه های معارف چاپ به رشته تحریردرآمده است، این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۰۷ گردآوری و چاپ شده لکن در سال ۱۳۹۰ نشر راه نیکان مجددا آنرا تنطیم و در یک مجموعه چهار جلدی چاپ و توزیع نموده است.
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
کتابخانه |
No Comments
کتاب “دزد بگیر ، بز بگیر” تالیف علامه شیخ علی ابیوردی است که با شرحی از محمد جعفر دادخواه و به اهتمام علی امیر مستوفیان به رشته تحریر آراسته شده است . این کتاب اولین بار در سال ۱۳۲۵ ( ۸۸ سال پیش ) توسط چاپخانه مصطفوی شیراز چاپ شده است.
در سال ۱۳۸۸ به اهتمام استاد ارجمند امیر علی مستوفیان توسط انتشارات راه نیکان تجدید چاپ شده است. این کتاب به دزدیهای جناب بهالله[6] و ابوالفضل گلپایگانی از مبلغین مشهور بهائیت پرداخته است. قسمتهائی از این کتاب جهت بهره برداری کاربران در پایگاه درج میگردد.
[14]
سرزمین تاریکی ها
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
کتابخانه |
No Comments
“سرزمین تاریکی ها” تالیف محقق گرامی جناب آقای مجید مهدوی در ده فصل به نقد فرقه ضاله بهائیت پرداخته است. با تشکر از این همت والا و قابل تقدیر مولف محترم بدلیل اهمیت موضوع و عدم تکرار مطالب فصلهای : اول، پنجم، ششم، هفتم، هشتم و دهم را برگزیده و تقدیم کاربران محترم می نمائیم.
[15]
سالهای عطا از “تحت فشار قراردادن زنان تا بیآبرو کردن تازه مسلمانان” روایتها دارد
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
در حالی که رسانههای غربی اعضای فرقه بهائیت [7]در کشور را مظلوم و قربانی معرفی میکند، خاطرات قادری، از اعضای جداشده این فرقه، در کتاب «سالهای عطا» حکایت دیگری دارد.
“بهائیت[7] که این روزها در رسانههای غربی از آنها با عنوان جماعت مظلوم و ساکت در ایران یاد میشود، پیشینه درازی در کشتار و تحت فشار قرار دادن خانوادههای ایرانی دارد که غیر قابل انکار است. بهائیت در ایران پیش از پیروزی انقلاب، با حمایتهای مالی و معنوی کشورهای مختلف مانند انگلستان، روسیه تزاری و رژیم صهیونیستی جان گرفت تا راهی باشد برای تفرقه میان شیعیان و به انحراف کشیدن موضوع مهدویت و انتظار.
هرچند آثاری در رابطه با نحوه شکلگیری و ترویج این فرقه در کشور نوشته و منتشر شده است، اما عموم این آثار با دیدی تاریخی و پژوهشی به قضیه نگریستهاند. با وجود گذشت دههها از شکلگیری این فرقه و ظلمهایی که اعضای آن بر مردم ایران روا داشتهاند، هنوز چندان که باید و شاید به نحوه کار و فعالیت آنها در کشور پرداخته نشده است. هنوز صداهای ناشنیده بسیاری، حکایتهایی در سینه دارند که از روزهایی بگویند که خانوادههایشان در برخورد با این گروه، زندگی خود را از دست دادند.
کتاب «سالهای عطا» نوشته فیاض قادری مهرآباد، با محوریت خاطرات عطاءالله قادری مهرآباد، از معدود آثار تاریخ شفاهی در این زمینه است که داستان زندگی یکی از بهاییزادگان استان آذربایجان غربی را روایت میکند. این کتاب که اخیراً از سوی انتشارات سوره مهر[16] چاپ شده است، بهخوبی بیانکننده نحوه عملکرد بهائیان در منطقه عجبشیر در سالهای پیش از انقلاب است. داستان زندگی قادری از روستای مهرآباد از توابع عجبشیر آغاز میشود؛ آن هم درست زمانی که تعزیهخوان روستای مهرآباد در مواجهه با یک بقال که به بهائیت گرویده است، به این فرقه میپیوندد.
خاطرات قادری هرچند بخش اعظم این کتاب را تشکیل میدهد، اما نویسنده برای تکمیل وقایع و روشن کردن فضای روستا در سالهای پیش از تولد راوی، با تحقیق از افرادی که شاهد آن سالها بودهاند، توانسته بهخوبی نحوه و چرایی گرویدن یک روستا به فرقه بهائیت را زیر سایه مسائل و علل مختلف بهتصویر بکشد.
کتاب نثر روان و سادهای دارد که مخاطب را با خود همراه میکند. خاطرات قادری از چند وجه حائز اهمیت است؛ نخست آنکه راوی خود از افراد و فعالان این فرقه بوده است که پس از سالها تصمیم میگیرد از آن خارج شود اما موانع متعددی پیشِروی اوست، دیگر اینکه خاطرات قادری خود مشتی نمونه از خروارها ظلمی است که بهائیت در حق زندگی و اعتقادات مردم این منطقه روا داشتهاند؛ از شگردهای مختلف برای فریب مردم تا سوءاستفاده از فقر و بیعدالتی در دوران پهلوی. همه اینها کنار غفلت حکومت مرکزی و روحانیون روستا سبب میشود مردم روستا که جوابی برای شبهات ایجادشده نمیبینند و راهی برای سیر کردن شکم فرزندانشان ندارند، کمکم به این فرقه بپیوندند. در این کتاب از کمکهای مالی یاد شده که هرساله از سوی اسرائیل در اختیار گروههای مبلغ محلی قرار میگرفت تا با استفاده از آن، افراد بیشتری را جذب گروه کنند. کتاب روایتگر سالهای سخت دهه ۲۰ در روستایی است که از کمترین امکانات زندگی بیبهره بود و حالا گرویدن به این فرقه را راهی برای زنده ماندن و سیر کردن شکم فرزندانشان میداند.
نکته دیگر کتاب که ممکن است برای هر مخاطبی جالب باشد، نحوه اداره اعضای این فرقه است که تحت مدیریت خاصی و بهصورت دستوری انجام میشود. اعضا براساس نظر رؤسای فرقه تصمیم میگیرند که با چهکسی ازدواج کنند، با چهکسی رفتوآمد کنند، کی بچهدار شوند و… .
کنار همه اینها باید از برنامهریزی گسترده برای تحت فشار قرار دادن افرادی که بهدلیل سنتی بودن یا تقید بیشتر به مذهب، از گرویدن به فرقه خودداری میکردند نیز یاد کرد، تهدید به طلاق زنانی که مقاومت میکردند، گرفتن بچه از مادرها برای تحت فشار قرار دادن آنها، برنامهریزی برای بیآبرو کردن افراد و… از جمله مشاهدات راوی است که در خلال خاطرات بیان میشود.
نویسنده درباره «سالهای عطا» در مقدمه کتاب مینویسد: این داستان قصه تلخی از عملی شدن برنامه فرقهای مرموز، برای تغییر بافت اجتماعی ــ فرهنگی جامعهای متدین و همراه کردن مردمانش در مسیر اهدافی مذموم و سلطهجویانه است، داستان رنج مردمانی که با اعتقاداتشان بازی شد و تغییر اندیشه تنها یک فرد از خانواده، سعادت یک نسل را بهبازی گرفته است.
قادری علیرغم سختیهای فراوان، سالها در شهرهای مختلف از جمله تهران، اراک، خمین، ارومیه و… به بهائیت خدمت نمود و مبدع یکی از طرحهای موفقِ درونتشکیلاتی بهائیت بود که همچنان مورد اجرا و استقبال است. علاوه بر خانواده پدری آقای قادری، تشکیلات، همسری برای او برگزید که خانوادهای بهمراتب تشکیلاتیتر و متعصبتر داشت؛ بنابراین زندگی مشترک این دو نیز در جهت خواستههای تشکیلات پیش رفت. او تا سالها پس از انقلاب، همچنان بهائی بود و خدمات گستردهای برای پیشبرد اهداف تشکیلات ارائه نمود.
…بهطور کلی، در سه فصل آغازین، بخش عمدهای از تضاد و فریب بهائیت، بهصورت عینی و در قالب زندگی شخصی آقای قادری بیان شده است. در فصل چهارم، روشن شدن حقیقت تشکیلات و گرایش آقای قادری به اسلام، علیرغم جایگاه بالای تشکیلاتیاش بهتصویر کشیده شده و به موانعی که یک متبری برای خروج از فرقه و ورود به اجتماع جدید با آن درگیر است اشاره شده است. همچنین گوشهای از مشقتهایی که قادری و خانوادهاش بهخاطر ایمان به اسلام و افشاگری علیه بهائیت متحمل شدند، در فصل آخر کتاب گنجانده شده است.
بهائیان که در سالهای اخیر با مظلومنمایی در رسانههای غربی همواره خود را بهعنوان یکی از قربانیان در نقض حقوق بشر از سوی ایران معرفی کردهاند، در خاطرات قادری بهنوع دیگری عمل میکنند. بخش پایانی کتاب که بهنظر بیشترین تعارض در گفتهها و اعمال این فرقه را نشان میدهد، از سالهای سختی در زندگی قادری حکایت دارد که تنها برای تغییر سبک زندگی و اعتقاداتش متحمل شده است.
تناقضات تاریخی در گفتار و رفتار سران بهائیت و تناقضات گفتاری و رفتاری بهائیان معاصر قادری را بر آن میدارد تا نسبت به ادامه حضور در این فرقه تأمل کند. پس از پیروزی انقلاب و با پر شدن خلأ گسترش معارف اسلامی، خانواده قادری نیز مانند بسیاری دیگر از این فرقه جدا و مسلمان شدند، اما اسلام آوردن آنها به این سادگی نبود. قادری در بخشی از کتاب به گوشهای از اقدامات گروههای محلی برای تخریب چهره تازهمسلمانان اشاره میکند و درباره خانواده خود میگوید: به هر حال ما سلب نسبت شدیم، یعنی بستگان درجهیک هم گویی هیچ نسبتی با ما نداشتند، این مسئله اصلاً ساده نبود. آزار و اذیتهایشان به همین ختم نمیشود و هنوز هم ادامه دارد، تمام دوستان و آشنایان را از ما متنفر کرده بودند، وقتی از کوچه رد میشدم، بر زمین تف میانداختند، دیگران را وادار میکنند که ما را بایکوت کنند.
آنقدر پشتسر ما گفتهاند که همسایهها گاهی با ما حرف نمیزنند و میگویند “شما دین را به دنیا فروختهاید.”، یعنی اولاً، بهائیت را دین محسوب میکنند، در ثانی، چشم باز نمیکنند تا ببینند که مگر ما در قبال فروش این مثلاً دین، چه به دست آوردهایم، زندگی من کاملاً ساده است. هر غریبهای را در خیابان میبینند، میگویند که “اینها قبلاً بهایی بودند و از ترس مسلمان شدهاند.”، در صورتی که ما وقتی بهایی بودیم، زندگی خودمان را داشتیم و اگر قرار به ترس باشد، امروز است که آزار و اذیت این تشکیلات دست از سرمان برنمیدارد و مدام میخواهند بلایی بر سرمان
کتاب خواندنی «سالهای عطا» گوشهای است از رنجی که یک خانواده از فرقه بهائیت در سالهای مختلف کشیده است. این کتاب از سوی انتشارات سوره مهر در هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده است.
پیرامون فرهاد فهندژ و تشکیلات بهائیت در گرگان ( بخش دوم )
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
اسلاید شو,مقالات |
No Comments
تشکیلات بهائیت[17] در حالی جرم فرهاد فهندژ را باور به بهائیت معرفی می کند که او از مبلغین فعال و رهبر تشکیلات غیرقانونی بهائیت در گرگان بوده است. کسی که محکومیت او در دهه شصت نتوانست از امتداد فعالیت های غیرقانونی اش جلوگیری کند. این در حالیست که هم به حکم پیشوایان بهائی و هم تعهد تشکیلات بهائی، بهائیان می بایست به قانون ایران پایبند باشند.
چرا تشکیلات بهائیت[17] از برخورد با نقض قانونی که نباید مرتکب می شد و حال باید پذیرای عواقب آن باشد، به عنوان سند مظلومیت خود در مجامع بین المللی علیه ایران اسلامی استفاده می کند؟!
یکی از مجرمین بهائی که حکم او با تبلیغات زیادی در فضای مجازی همراه شد، فرهاد فهندژ است. رسانه های بهائیت که جرم او را باور به این فرقه و سایر موارد را تنها اتهام به او می دانند، سعی دارند تا باور به بهائیت را در ایران جرم و مرتکب آن را مستحق مجازات زندان معرفی کنند.(۱)
اما آیا جرم فرهاد فهندژ اعتقاد اوست و به همین خاطر تاکنون شانزده سال به زندان محکوم شده است؟!
فرهاد فهندژ نه بخاطر باور به بهائیت[17]، بلکه بخاطر تبلیغ فعال و رهبری جریان بهائیت در سال های ۱۳۶۲ ش و ۱۳۹۱ ش، جمعاً به ۱۶ سال زندان محکوم شد. به عبارتی محکومیت دوباره فرهاد فهندژ، بعد از آن صورت گرفت که محکومیت شش ساله برای این عضو رهبری تشکیلات بهائیت در گرگان، نتوانست از فعالیت های ضداسلامی و ضدحکومتی او جلوگیری کند.(۲)
تا جایی که سایت های بهائی هرچند با توجیه اتهام، اما پذیرفته اند که فرهاد پس از آزادی در دهه شصت، در پوشش مشاوره به تبلیغ بهائیت و همچنین اداره تشکیلات غیرقانونی بهائیت نقش داشت. تشکیلاتی برانداز و معاند که در یک عملیات مشترک، با دستگیری فرهاد فهندژ به همراه سایر اعضای تشکیلات بهائیت در گرگان (سیامک صدری، پیام مرکزی، فواد فهندژ، کمال کاشانی و فرهمند ثنایی)، برای بار دیگر در سال ۱۳۹۱، از هم پاشید.
چند نکته ای در رابطه با محکومیت عناصر تشکیلات بهائیت در گرگان به محضرتان می رسانیم:
اول: تشکیلات بهائیت، تشکیلاتی برانداز و وابسته به دولت های متخاصم از جمله رژیم صهیونیستی به شمار می رود. این تشکیلات پیش از انقلاب اسلامی، با تصدی بسیاری از ارکان کشوری و لشکری به اجرای نقشه های جهان غرب (از جمله استحاله فرهنگی و وابستگی کامل اقتصادی) در ایران اسلامی اشتغال داشت و گزارش های فعالیت هایش را پیوسته به کشورهای غربی ارسال می کرد.(۳) تشکیلاتی سلطه طلب که در راستای اعتقاداتش به دنبال براندازی و برپایی حکومت بهائیت در ایران است.(۴)
دوم: تشکیلات بهائیت با ایستادگی در مقابل موج آزادی خواهی مردم ایران، هرچند با کارشکنی در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی سنگ اندازی کرد، اما باز هم از دشمنی با جمهوری اسلامی دست برنداشت و تنها ۱۲ روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در همکاری با لانه جاسوسی آمریکا صفحه جدیدی از خیانت های خود به این مرز و بوم را گشود.(۵)
سوم: ماهیت ضدملّی و ضددینی بهائیت عاملی شد تا در سال ۱۳۶۲ ش، جمهوری اسلامی رسماً تشکیلات و محافل بهائی در ایران را غیرقانونی اعلام و به انحلال آن حکم کند. رهبری بهائیت هم در پیامی مکتوب، تعطیلی محافل و مراکز مدیریت بهائیت را پذیرفت و خود را مطیع جمهوری اسلامی معرفی کرد!(۶)
با این حال، تشکیلات بهائی هرچند در شعار و طبق تعالیم بهائیت خود را مطیع بی قید و شرط حاکمیت می دانست،(۷) اما بیتوجه به حکم حکومتی، با تغییر نام محافل و زیرزمینی کردن فعالیت هایش، عملاً از این قانون تخطی کرد و رویه سابق خود را در پیش گرفت.
فرهاد فهندژ و تشکیلات رهبری بهائیت در گرگان هم از جمله باندهای مخفی شناسایی شده بهائی در ایران است که نه تنها به قانون کشور در تعطیلی تشکیلات خود احترام نگذاشت و از حکم پیشوایانش به اطاعت از حکومت، سرپیچی کرد، بلکه حتی از تعهدات کتبی خود در تعطیلی امور تشکیلاتی بهائیت هم سرپیچی کرد؟!
چهارم: فرض کنیم تعطیلی تشکیلات ضدملّی و ضددینی بهائیت در ایران مصداق ظلم باشد، آیا بهائیان حق دارند در مواجهه با این ظلم ادعایی، جنجال بین المللی علیه کشورمان ایجاد کنند یا آن را پذیرفته و مطیع باشند؟! پیشوایان بهائی در این مورد نیز پیروان خود را به دست بوسی ظالم (۸) و ظلم پذیری دعوت کرده و از همراهی پیروانشان با جریان های آزادی خواهی به شدت نهی کرده اند!(۹)
در پایان، خطاب به اعضای تشکیلات بهائیت می گوییم چرا از برخورد با نقض قانونی که نباید مرتکب می شدید و حال باید پذیرای آن باشید، به عنوان سند مظلومیت خود در مجامع بین المللی علیه ایران اسلامی استفاده می کنید؟!
پینوشت:
۱- به نقل از حساب کاربری مزدور رسانه ای تشکیلات بهائیت.
۲- به نقل از چند رسانه وابسته و همسو با تشکیلات بهائیت.
۳- به عنوان نمونه ساواک در گزارشی، از ارسال اطلاعات نظامی ایران توسط بهائیان، به انگلیس و آمریکا خبر داده است: جواد منصوری، تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج ۱، سند شماره ۲/۹۲٫
۴- ر.ک: شوقی افندی[2]، دور بهائی، ترجمهی لجنهی ملّی نشر آثار امری، لانگنهاین آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، چاپ سوم، ۱۹۸۸ م، ص ۹۶٫
Posted By
ایران بهائیسم
On
In
کتابخانه |
No Comments
کتاب “بهائیت زدائی رهبران شیعه” همانطور که از نام آن مشخص است به مجموعه فتاوای رهبران جامعه شیعه در خصوص فرقه ضاله بهائیت پرداخته است. این مجموعه با تلاش سید علیرضا علوی طباطبائی بروجردی گردآوری و تنظیم و منتشر شده است.