- بهائیت در ایران - https://bahaismiran.com -

ادعاهای پوچ بهائیان درباره وحدت عالم انسانی و صلح جهانی از منظر گراهام ویلسون مسیحی

رهبران بهائی به غلط، آموزه‌های بهائی را عامل وحدت در جهان معرفی می‌نمایند

از جمله اهدافی که بهائیت به‌دنبال تحقق آن است، وحدت عالم انسانی است. بهائیت این ایده مسیحیت را تکرار می‌کند که خداوند همه ملل را از یک خون آفریده و همه ملت‌ها باید تحت پرچم خداپرستی گرد آیند. بهائیت به‌عنوان یک شعار برادری نوع انسان‌ها را مطرح می‌کند. چارلز میسن ریمی می‌گوید:

«آیین بهائی مدعی وحدت تمام مذاهب و ادیان، وحدت سیاسی همه ملل و وحدت اجتماعی تمام طبقات مردم و نژادها است.»

به گفته هارولد جانسون هدف بهائیت یکپارچه کردن و پیوند مردم به یکدیگر است.

به گفته مک نات اصل اساسی تعالیم بهائی وحدت اساس ادیان جهان است. این البته هدف و آرمان ادیان و مکاتب مختلفی از قبیل مسیحیت، اسلام، سوسیالیسم [1] و غیره است ولی ادعای بهائیت به شکل دیگری بیان شده است. بهائیت ادعا می‌کند که این وحدت را واقعاً ایجاد کرده است. عبدالبهاء در حال ایجاد هماهنگی و یکسان‌سازی مسیحیان، یهودیان، مسلمانان، زرتشتیان، بودائیان و هندوان در یک آیین واقعی است.

دریفوس می‌گوید: بهائیت در حال متحد کردن همه انسان‌ها در آیین جهانی بزرگ آینده است.

عبدالبهاء در سخنرانی در اوکلند کالیفرنیا گفت: «رسالت و برانگیخته‌شدن بهاءالله، دلیل و علت یکی شدن جهان بشریت است. این وحدتی است که تمام نژادها را به یکدیگر پیوند می‌دهد و به‌عنوان نتیجه و حاصل این عمل می‌گویند که زائرانی که از نژادها و کشورهای مختلف به عکا می‌روند با کمال خرسندی یکدیگر را با محبت و وحدت ملاقات می‌کنند.»

هارولد جانسون می‌گوید: «آنچه را که مسیحیت نتوانست به انجام برساند؛ یعنی ایجاد وحدت در بین مردم نژادها و مذاهب مختلف بهائیت محقق ساخته است.»

البته نویسندگان بهائی هم می‌نویسند که بهائیت فقط با کسانی پیوند و وحدت دارد که بهاءالله [2] را پذیرفته باشند. در این صورت دیگر کار مهمی صورت نداده‌اند. در خارج از ایران تنها چند هزار نفری بهائیت را پذیرفته‌اند.

قرابت معنوی اعضای کلیساهای مختلف پروتستان و نمایندگان کلیساهای شرقی را به هم پیوند داد. پیوند و وحدت در مجامع بهائی در آن‌چنان سطح و مقیاس کوچکی صورت می‌گیرد که اصلا قابل ذکر نیست.

چقدر اطلاع و ارزیابی عباس افندی از واقعیت و قدرت معنوی مسیحیت ناچیز است، آنجا که در سخنرانی خود در ۲۹ ژوئن در ۱۹۱۲ وست انگل رود نیویورک می‌گوید: «این اجتماع و تجمع بهائی هیچ نظیری روی زمین ندارد! چرا که سایر گردهمایی‌ها و مجامع بنا بر یک مبنا یا منفعت مادی و مالی انجام می‌شود ولی تجمعات بهائی آینه سلطنت الاهی است.»

وقتی عبدالبهاء درباره نقش بهائیان در ایجاد وحدت و اتحاد در بین مردم ایران سخن می‌گوید، به نظر می‌رسد گفتار او کاملاً مبالغه‌آمیز است. برای کسی که سالیان طولانی در ایران اقامت داشته پرواضح است که عبدالبهاء براثر گفتار غیر صحیح و اطلاعات غلط پیروانش به اشتباه افتاده است. به یاد داشته باشیم که عبدالبهاء در سنین طفولیت (۷ یا ۸ سالگی) ایران را ترک کرده و دیگر هرگز به ایران بازنگشته است.

عبدالبهاء در یک سخنرانی در نیویورک می‌گوید: تا حدود ۵۰ سال پیش، قبل از ظهور بهاءالله ، گروه‌ها و نژادهای مختلف شرقی در نزاع و درگیری دائم با یکدیگر بودند تا آن‌که بهاءالله موجب محبت و وحدت میان جماعت‌های متفرق شد. تمام درگیری‌ها و اختلافات پیشین به کلی از میان رفت. جهان تیره و تار بود، پس از آن تابان و روشن شد…. حال شما می‌بینید آن کسانی که قبلاً درگیر خصومت و دشمنی بودند، در نهایت دوستی و صلح و صفا با یکدیگر زندگی می‌کنند. بهاءالله چنین وحدت و صلحی بین گروه‌ها و جوامع مختلف برقرار کرد.

این چه ادعایی است؟ این حرف‌ها و کلمات سراپا دروغ و کذب است. همه می‌دانند که اختلاف‌ها و درگیری‌های مذهبی و قومی در ایران بهبود یافته است ولی این کار حاصل پیشرفت‌های فرهنگی و آموزشی، آشنایی با تمدن غربی، نهضت ملی پیشرفت‌های پزشکی و نهضت‌های اسلامی برای وحدت و تفاهم بین شیعه و سنی بوده است.

باید بدانیم که هنوز اختلاف‌ها و درگیری‌های زیادی باقی مانده است. درگیری بین شیعیان و کردها، قتل عام و تهاجم بین نسطوریان و ارمنیان، درگیری بین ترک‌ها و ارمنیان در قره باغ، درگیری بین شیخیه و متشرعه، یا اختلاف و درگیری دو گروه اخیر با علی اللهی‌ها!

اگر زرتشتی‌ها درگیر نیستند، به‌خاطر تدبیر و فعالیت هم‌مذهبان آنان در هند است. یا اگر مسیحیان فعلاً در سلامت بیشتری هستند، به‌خاطر توجه شاهان و بر اثر قدرت حکومت‌های مسیحی است؛ هیچ کدام از موارد فوق ربطی به بهائیت نداشته و ندارد. گرایش و پیوستن گروه اندک و قلیلی از ارامنه، زرتشتیان و یهودیان به بهائیت نباید مبنای چنین کلمات و سخنان اغراق‌آمیزی باشد.

درباره وحدت و اتحاد در خود بهائیت باید گفت، بابی‌ها از شیخیه جدا شده‌اند و بهائیان از بابی‌ها و ازلی‌ها منشعب شده‌اند. خود بهائیان هم آن قدر آتش کینه و اختلاف میانشان زبانه کشیده که در بین مذاهب و گروه‌های پیشین سابقه نداشته است.

شیعیان هم نه تنها با فرقه بایی و بهائی پیوندی ندارند، بلکه آن‌ها را لعن و نفرین هم می‌کنند. با آمدن باب و بهاء‌الله ، تفرقه بزرگ‌تر و شدیدتر شده است. آن‌ها به‌جای محبت و عشق آتش کینه و تعصب را مجدداً برپا کرده‌اند.

با در نظر گرفتن این شرایط چقدر غیرمنطقی و دور از واقعیت است که عبدالبهاء بگوید بر اثر قدرت بهاءالله چنین علاقه و محبتی در بین پیروان مذاهب مختلف ایران به وجود آمده که آن‌ها اینک در کمال صفا و محبت با یکدیگر پیوند و رابطه دارند.

اجازه دهید، جنبه دیگری از این موضوع را بررسی کنیم.

ببینیم بهائیت برای ایجاد اتحاد مذهبی چه پیشنهاد و طرحی ارائه داده است؟ به نظر می‌رسد، مهم‌ترین ابزار این کار، ممنوعیت حق تفسیر شخصی یا اظهار عقیده باشد.

عبدالبهاء می‌نویسد: «من مفسر و مبین تمام آثار قلم مبارک هستم. اگر چنین نباشد، هر کس بنا بر میل و نظر خود تفسیری ارائه خواهد کرد و این منجر به اختلافات بزرگ خواهد شد.»[۱] [3]

ابوالفضل گلپایگانی این مطلب را آشکارتر بیان کرده و می‌گوید:

«یکی از دستورات صریح بهاءالله که باعث برداشته شدن اختلاف از میان انسان‌ها می‌شود، ممنوعیت اجازه تفسیر و تأویل است. در جوامع قبلی اختلاف تفسیر و برداشت افراد موجب می‌شد، طرفداران هر دو گروه گرفتار آتش دوزخ شوند.

… قوانین بهائی تفسیر کلام الاهی و اِعمال نظر اشخاص را ممنوع کرده است تا مبادا گروه‌ها و فرقه‌های جدید ایجاد شود. شما باید درباره معنی متون آیات از عبدالبهاء سؤال کنید. هر آنچه او بگوید صحیح است. بدون خواست او نباید کسی حتی کلمه‌ای بگوید.» [۲] [4]

در جای دیگر تصریح شده است که «بهاءالله پیش‌بینی لازم برای جلوگیری از اختلافات را به عمل آورده تا هیچ کس نتواند فرقه جدیدی به وجود آورد… او مفسر و مبین را معرفی کرد تا کس دیگری نتواند کلمات را به نحو دیگری تعلیم دهد و فرقه و گروه جدیدی ایجاد کنند.»[۳] [5]

لازم است به ادعای بهائیت درباره طرفداری از صلح و داوری نیز توجه شود. عبدالبهاء در بوستون گفت: «بهاءالله شصت سال پیش به گسترش تعلیم صلح جهانی پرداخت، زمانی که این فکر به ذهن احدی از مردم خطور نکرده بود. او برای اعلام این هدف لوح پادشاهان را ارسال کرد.»[۴] [6]

عبدالبها، همچنین به آقای اسمایلی از منطقه لیک موهونک نوشت: «موضوع صلح جهانی ۶۰ سال پیش از این به وسیله بهاءالله در ایران بنیان نهاده شد.»

میسن ریمی این عبارات را محکم‌تر بیان کرده و می‌گوید: «تا نیم قرن پیش، قبل از بهاءالله و عبدالبهاء، مفاهیم صلح و عدالت یا در حقیقت تمدن جهانی به فکر هیچ کس خطور نکرده بود.»

او در جای دیگر می‌گوید: «مسیح گفته بود که دور او نظامی خواهد بود و پس از دور او دوره صلح پیش خواهد آمد. اکنون بهاءالله آن صلح را به جهان عرضه کرده است. او شاهزاده صلحی است که اساس صلح را بر روی کره زمین بنیان نهاده است.»[۵] [7]

کاملا آشکار است که ادعای تقدم و یا اساساً طرح اولیه صلح و عدالت به‌وسیله بهائیت یک نوع جعل تاریخی یا خیانت نسبت به حقایق تاریخی است. هم ایده و هم اجرای صلح و عدالت بین‌المللی عملاً مدت‌ها قبل از بهاءالله صورت گرفته بود. در وهله اول، تعالیم بهائی درباره صلح چیزی جز انعکاس امیدها و دکترین مسیحیت یعنی صلح بر روی زمین نیست.

بهاء الله فقط تعالیم مسیحی را بازگویی کرد و به روی صحنه آورد. امید و آرزوی پیامبران و رهبران دینی که در طول قرون هیچگاه از بین نرفته و کم فروغ نگردیده بود، به‌وسیله بهاء‌الله فقط تکرار شد.

در بشارات مسیح می‌خوانیم، آنگاه جنگ‌ها و نزاع‌ها متوقف خواهد شد، رنج و محنت متوقف خواهد شد و راستی شادی و صلح، به صورت قطعی و بلامنازع بر جهان حکومت خواهند کرد.

تعلیم بهاء از خاک و آب مسیحیت ریشه و پیوند گرفته است. اگر بخواهیم با اظهارات بهائیان با امعان نظر برخورد کنیم، باید بگوییم که آن‌ها مرتکب اشتباهی تاریخی شده‌اند؛ چراکه در نهایت باید نویسندگان بهائی بپذیرند که اصطلاح «بیت العدل» عبارتی است که قبل از آن هم در ایران رواج داشت.

در قرن ۱۹ این اصطلاح به پارلمان ملی ایران اطلاق می‌شد و در آن زمان از طرف ایرانیان انتظار می‌رفت که آن پارلمان منشأ خدمات و نتایج والایی بشود. در هر صورت اینکه ادعای بهاءالله و بهائیت قرین موفقیت باشد، چندان روشن نیست. بابی‌ها جنگنده و خشن بودند و باب انتظار داشت که جنگ‌ها ادامه یابد. باب در کتاب «بیان» اظهار امیدواری می‌کند که فساد و مشکلات گسترش یابد.

بهاءالله و صبح ازل هم تلاش کردند، در منطقه طبرسی به نظامیان بپیوندند. ولی بازداشت او به وسیله نیروهای ایرانی در آمل، مانع از پیوستن او به افراد نظامی هم گروهش شد. بعد از آزادی از زندان او همچنان تحت نظر بود، چرا که احتمال می‌رفت، به‌دنبال تشکیل گروه شورشی برای ایجاد شورش مجدد باشد، لذا، او دوباره بازداشت و به پایتخت فرستاده شد.

پس از تبعید به خاک عثمانی بهاءالله سعی کرد، با پادشاه ایران از در سازش و آشتی وارد شود. با این تغییر مشی او بعداً توانست ادعا کند که طی ۴۵ سال گذشته، هیچ اقدام خطرناکی از سوی گروهش، علیه حکومت و ملت ایران صورت نگرفته است.

البته باید گفت که ظاهراً آن‌ها در آن دوران امکان فعالیت نظامی نیافتند تا ببینیم، چه واکنشی نشان خواهند داد. مثلاً عبدالبهاء گاهی از اقدامات و فعالیت‌های نظامی بابی‌ها طرفداری کرده و خودشان را همراه آن‌ها دانسته است.

برای مثال او به آقای آنتوان حداد گفت: «وقتی در ایران تعداد ما بهائیان، بسیار اندک بود، ما در مقابل دشمنان متعدد خود ایستادگی کردیم، با آن‌ها مبارزه کردیم، آن‌ها را شکست دادیم و به پیروزی دست یافتیم.»[۶] [8]

همچنین او دعایی برای تلاوت بهائیان به نفع ارتش آمریکا نوشت که در آن می‌گوید: «خدایا، سربازانش را قدرت بده و پرچمش را به اهتزاز در آور!»[۷] [9]

البته در آموزه هایش چند جایی را هم برای آغاز به جنگ آماده کرده است؛ او می‌گوید: «گاهی جنگ پایه و اساس صلح است.»

در طرح‌های عبدالبهاء برای عدالت، انسان به یاد همان حرف‌ها و تجربیات گذشته می‌افتد، «ما باید صلح را به دست آوریم، گرچه مجبور شویم، به‌خاطر کسب آن بجنگیم.» زیرا او می‌گوید: «اگر ملتی اجرای تصمیمات دادگاه بین‌المللی را نپذیرد، سایر ملل باید بپا خیزند و آن شورش و سرکشی را دفع کنند… باید بپا خیزند و آن را نابود کنند… با هم متحد شوند و به آن خاتمه دهند.»[۸] [10]

این ادعا که بهاءالله صلح جهانی و داوری بین‌المللی را پایه گذاری کرده، شایسته بررسی و دقت نظر است؛ چرا که معیاری برای صداقت است. این ادعا کاملاً مغایر حقایق تاریخی است. در حقیقت نهضت صلح بر روی زمین از مدت‌ها پیش در بین کشورهای مسیحی فعال بوده است و مدت‌هاست که داوری به‌عنوان یک روش ایجاد و گسترش صلح شناخته‌شده و به کار گرفته شده است.

به گفته پروفسور «مور» تحت تأثیر افکار مذهبی و فئودالی، امر داوری در دوران قرون وسطی بسیار رایج و موجب آشتی و صلح می‌گردید. قراردادها و پیمان‌هایی منعقد می‌شد که زمینه را برای داوری فراهم می‌کرد.

در قرن سیزدهم میلادی حداقل یک صد داوری بین حکومت‌های خودمختار واقع در کشور ایتالیا صورت گرفته است. در سده‌های پس از آن، تعداد بیشتری داوری در اروپا واقع شد که در برخی از آنها یک پادشاه بین دو یا چند پادشاه دیگر، یا بین یک پادشاه و مردم کشورش داوری کرده است.

در زمانی دیگر، یک شهر، مثلاً جمهوری هامبورگ یا یک حقوقدان بزرگ، یا یک استاد دانشگاه، این وظیفه را عهده‌دار می‌شد.

در سال ۱۸۱۵ قبل از پیدایش بهاءالله، انجمن صلح ماساچوست تشکیل شد. در سال بعد نیز انجمن صلح آمریکا برای گسترش و ترویج صلح دائمی جهانی از طریق داوری و خلع سلاح تشکیل شد. بدین منظور کنگره های جهانی در لندن (۱۸۴۳)، بروکسل (۱۸۴۷)، پاریس (۱۸۴۹)، فرانکفورت (۱۸۵۰) لندن (۱۸۵۱) و… با جدیت تشکیل شد. مردانی همچون اليهو بوریت، ویکتور هوگو، ریچارد کابدن، جان برایت و چارلز سامر از این موضوع حمایت کردند.

به آسانی می‌توان دریافت که چگونه ایده‌های صلح به خاورمیانه رفت و بهاءالله در ترکیه اخبار آن را شنید و پژواک آن را دریافت. از آن تأثیر پذیرفت و اراده کرد تا یکی از طرفداران صلح باشد.

ولی ادعای عبدالبهاء و سایر بهائیان که در بالا به آن اشاره کردیم چه می‌شود که بهاء طی سال‌های ۱۸۶۷-۱۸۶۳، جنبشی برای صلح و داوری پایه گذاشت و آن را به پادشاهان توصیه کرد، در حالی که قبلاً این موضوع به فکر احدی نرسیده بود و هیچ یک از متفکران غربی در هیچ سطحی متوجه صلح جهانی نبودند.

این هم مثل بسیاری از ادعاهای دیگر بهائیان کاملاً پوچ و عاری از حقیقت است. چنین عباراتی وقتی از سوی عبدالبهاء ابراز می‌شود، باید آن را به عدم اطلاع او از تاریخ غرب تفسیر کرد. ولی بهائیان آمریکایی هیچ عذری برای تکرار این گونه اشتباهات ندارند.

ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم که درباره ادعای بهائیت مبنی بر اینکه هزاره آن‌ها از سال ۱۸۴۴، یا حداکثر ۱۸۹۲ شروع شده و صلح بزرگ موعود در سال ۱۹۱۷ منعقد خواهد شد، صحبت کنیم.

یادآوری: ظاهرا غصب کشور فلسطین و کشتار و آواره کردن آنها و بعد کشتار مردم غزه و دیگر نقاط هم ظاهرا از نتاج وحدت عالم انسانی و صلح عموی بهائیت باشد !!!!!!!!!!!!!!

 

 

[۱] [11]. Star of the West, August 20, 1914

[۲] [12]. Abul Fazl, Brilliant Proof, pp 26- 28

[۳] [13]. Star of the West, Nov. 23, 1913, p 238

[۴] [14]. Star of the West, Juan 18, 1923, p 121

[۵] [15].Charles Mason Remey, The Baha’i Movement, p 75

[۶] [16]. Anton Haddad, A Message from Acca, p 9

[۷] [17]. Tablets of Abdul Baha, No 9, p 8

[۸] [18]. اصول جنبش بهائیت، واشنگتن، ۱۹۱۲، صص ۴۳- ۴۵

 

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com [19]