رهبری تشکیلات بهائی در دوم آبان ماه ۱۳۹۸ در پیامی سه صفحهای، خطاب به بهائیان ایران از آنان خواست در برگزاری جشنهای دویست ساله تولد باب کوتاه نیایند و به هر شکل ممکن آن را برگزار کنند.
بیتالعدل، پیشتر و با آغاز ماه اکتبر، با پیامی «خطاب به آنان که برای بزرگداشت مبشر بامدادی نوین گرد آمدهاند» به ترغیب و تشویق بهائیان دنیا برای برگزاری باشکوه و سازمانیافته جشنهای میلاد باب پرداخته بود.
ارسال پیامی جداگانه و اختصاصی برای بهائیان ساکن در ایران با همان موضوع و تنها به فاصله کمتر از یک ماه از پیام قبل نشان میدهد که بیتالعدل درباره برگزاری این جشنها در ایران اخبار ناامید کنندهای دریافت کرده است و میکوشد با تحریک بهائیان ایران به هر شکل ممکن، این خواسته خود را عملی سازد.
در این نوشتار تلاش میشود، با بازخوانی این پیام، تحلیلی از وضعیت تبلیغی بهائیان ایران و نگاه بیتالعدل به آنان صورت گیرد.
۱ نخستین نکتهای که در مورد جشنهای دویست ساله تولد باب در ایران به عنوان یک کشور اسلامی و شیعی باید مورد توجه قرار گیرد، هم زمانی این جشنها با ایام عزاداری شیعیان در اربعین حسینی و دهه آخر ماه صفر و شهادت پیامبراکرم ﷺ و امام حسن مجتبی و امام رضا (علیهما السلام) بود.
این برای مردمی با ترکیب جمعیتی ایران قابل قبول نبود که دقیقاً در شرایطی که جمعیتی میلیونی برای بزرگداشت اربعین به عراق سفر کرده بودند و ده روز بعد جمعیتی مشابه عازم مشهد مقدس برای برگزاری مراسم سوگواری شهادت امام رضا بودند، عدهای قلیل بخواهند با برگزاری جشن و پایکوبی و شادمانی به هنجارهای اجتماعی و دینی اکثریت جامعه بیاحترامی کنند و با دهن کجی نسبت به عواطف پاک مردم مسلمان زمینه اختلافات اجتماعی را فراهم آورند.
بیتالعدل اما اصرار داشت که جشنها در ایران به هر شکل ممکن و در تاریخ معین یعنی ۲۸ تا ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹، مطابق با ۲۸ تا ۳۰ صفر المظفر ۱۴۴۱ برگزار شود.
بهائیان ایران میدانستند که برگزاری این جشنها ممکن است، هزینههای سنگین و البته غیرضروری اجتماعی بر آنان تحمیل کند. این در حالی بود که ظاهراً نهادهای امنیتی کشور نیز هوشمندانه با تذکر به برخی بهائیان هر منطقه، نسبت به برگزاری این جشنها هشدار داده بودند؛ مسألهای که بهائیان ایران در شبکههای اجتماعی و به صورت غیر رسمی اعلام کردند.
۲. مسأله مهم دیگر آن بود که جامعه شیعی و اسلامی ایران نسبت به مساله مهدویت و ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان موعود آیین اسلام بسیار حساس است.
بهائیان در تبلیغات جهانی خود همواره میکوشند که باب را به عنوان موعود اسلام و مبشر بهاءالله جلوه دهند و از او چهرهای اصلاحگر و مخالف با تحجر و خشونت به نمایش بگذارند. این در حالی است که به باور مردم مسلمان ایران باب هیچگاه نمیتواند جایگاه مهدی موعود و امام زمان را به خود اختصاص دهد.
چرا که موعود دیانت اسلام میباید، در برقراری حکومت جهانی الاهی بر مبنای توحید و عدالت، موفق شود؛ اما باب هیچ یک از نشانههای مهدی را نداشت و جنبش او نه تنها فایدهای برای مردم ایران و از بین بردن بساط ظلم و جور نداشته بلکه با تحمیل هزینههای مادی و معنوی فراوان بر ملت مقاوم ایران بر گرفتاری ها و مشکلات آنان افزوده است.
۳. برپایی جشن برای سالگرد تولد فردی چون باب که ایرانیان او را در زمره متمهدیان (مهدی نمایان) میشمرند، توهینی دیگر به باورهای دینی عموم جامعه تلقی میشود؛ به ویژه آنکه ایرانیان که به خوبی فارسی میدانند و با زبان عربی نیز آشنایی دارند و میتوانستند با مراجعه به آثار باب اعترافات متعدد او نسبت به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن العسكرى (عج) را به عیان ببینند و تناقضگوییهای باب در ادعاهای متعدد خود را دریابند.
این مسألهای است که در مورد سایر بهائیان جهان و جوامع مادر پیرامونی آنان صدق نمیکند، چراکه در جوامع خارج از ایران بهائیان و دیگر افراد تحت تبلیغ احتمالی، هیچگاه نسبت به اصل آثار باب اطلاعی نداشتهاند و فقط مطالبی را در مورد باب میدانند که بیتالعدل اراده کرده باشد.
بیتالعدل نیز همواره کوشیده است، با به حاشیه راندن کتابهای اصلی باب، حقایق زندگی او را از چشمان مردم جهان دور نگه دارد. نشان به آن نشان که هیچ یک از آثار باب بهویژه تفاسیر او بر قرآن کریم را به شکل کامل در اختیار مردم دنیا و حتی بهائیان جهان قرار نمیدهد.
بسیاری از بهائیان ایران به خوبی به این امر واقف بودند و میدانستند که عشق و محبت مردم ایران به امام زمان (عج) چنان است که تاب برگزاری چنین جشنهایی را ندارند و برگزاری آن، می تواند موجب عكس العمل های اجتماعی گردد.
به همین دلیل به نظر می رسید بهائیان ایران پذیرفته باشند که از این جشنها عبور کنند و به تنشهای اجتماعی دامن نزنند. مسأله ای که به هیچ وجه مطلوب بیت العدل نبود.
۴. مسأله بعدی بهائیان ایران که آنان را از تلاش برای برگزاری جشنهای دویست ساله میلاد باب، منصرف میساخت آن بود که باب به دلیل ایجاد شورش و جنگهای داخلی خانمانسوز در ایران خوشنام نیست؛ بهویژه آنکه قهرمان ملی ایرانیان و بزرگ مرد تاریخ ایران زمین، مرحوم امیرکبیر [1] به دلیل همین شورشها او را اعدام کرده است.
بهائیان در صورت برگزاری جشنهای دویست ساله باب در ایران با این پرسش محتوم مواجه میشدند که چه کسی باب را کشت؟ همین که امضای فردی مانند میرزا تقیخان امیرنظام بر حكم اعدام باب وجود دارد، نشان میدهد که باب، عنصری اصلاحگر و مطلوب نبوده و خودبهخود باعث محکوم بودن بهائیان و جشنهای میلاد باب بود.
بیگمان بسیاری از بهائیان ایران مایل نبودند، در برابر این پرسشها قرار بگیرند و چاره کار عدم برگزاری جشنهای دویستمین سال تولد باب در ایران بود. اما همه این دلایل برای عدم برگزاری جشنهای میلاد باب در ایران بیتالعدل را راضی نمیکرد چراکه به باور رهبری تشکیلات بهائی، ایران مهد امرالله و سرزمین طلوع آیین بابی و بهائی است و باب و بهاءالله، ایرانی بودند. مسألهای که در مقدمه پیام بیتالعدل کاملاً به چشم میآید، آنجا که مینویسد:
«اگرچه تاکنون پیام این مشتاقان را خطاب به همه آنان که در سراسر دنیا در بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد حضرت اعلی شریکند ملاحظه نمودهاید، ولی مغتنم دانستیم هموطنان حضرتش را نیز مخاطب قرار دهیم و موهبتی را که به آن مفتخرید، یادآور شویم چه که آن آفتاب حقیقت سپیدهاش در شهر شیراز پدیدار گشت تا عالم را وعده روشنایی جدید دهد و صبحش نخست آن سرزمین را منقلب کرد تا جهان را آماده ظهور حضرت بهاءالله [2] کند.»
۵. بیتالعدل در آخرین بند این پیام کوشید بهائیان ایران را به برگزاری این جشنها همگام با بهائیان سایر کشورها ترغیب کند. آنجا که نوشت:
«حال، ای عزیزان در این برهه از زمان که پیروان اسم اعظم در تمام نقاط جهان، دوستان و آشنایان و همسایگان و همکاران و همفکران را جملگی به جشنهای دو میلاد خجسته فرا میخوانند و آنان را دعوت به تفکر در معانی فرخنده سالگرد مبشر و منادی این دو نور پرنور مینمایند به راستی بدانید که برای ایرانیان اهمیت و میمنت این عید دوصد برابر است.
همگان را اطمینان دهید که هنگام تحقق وعود حتمیه آن دو مطلع نور فرا خواهد رسید، آشوب دنيا التیام یابد و صلح و آشتی دائمی بین اهل عالم جلوه نماید و وحدت نوع انسان رخ بگشاید.»
توجه به این بند، نشان دهنده مطالب بسیاری است. در نخستین گام تمام کسانی که میتوانند تحت تبلیغ قرار گیرند، به بهائیان معرفی شدهاند؛ تمام دوستان، آشنایان، همسایگان، همکاران، همفکران.
دوم آنکه بیتالعدل تلاش کرده تا از طرف تمام ایرانیان سخن بگوید و ظهور باب و بهاءالله را برای آنان مهم جلوه دهد، حال آنکه بیتالعدل اساساً چنین نمایندگی از مردم ایران نداشته و حق ندارد، برای عواطف و صلاح تمام مردم ایران تعیین تکلیف کند.
سومین نکته آن است که بر اساس این جمله، بهائیان از نظر تشکیلاتی موظفند با مردم سخن بگویند و به آنان اطمینان دهند که وعدههای باب و بهاءالله محقق خواهد شد. این جمله به معنای دستور صریح برای تبلیغ است.
ضمن آنکه تلاش کرده تا صلح و آرامش جهان را وعده باب و بهاءالله معرفی کند. حال آنکه این وعده، وعده تمام ادیان الاهی است که رهبری تشکیلات بهائی قصد دارد، آن را برای خود مصادره کند. در عین حال جای این پرسش اساسی از بیتالعدل باقی است که چگونه بعد از صدو هفتاد سال از ظهور منجی و موعود دیانت اسلام نه تنها صلح و آرامش و عدالت در جهان برقرار نشده که جنگ و غارت و بیعدالتی هر روز گسترش یافته است؟ اینکه بيتالعدل مأموريت منجى و موعود را بهعنوان بشارت او تلقی میکند از چشم ناظران آگاه پنهان نمیماند.
باب اگر موعود اسلام است، قرار بوده عدالت را برقرار کند؛ نه آنکه وعده آن را به مردم بدهد. وعده برقراری عدالت را بسیار پیشتر از او پیامبران راستین به مردم داده بودند و منجی موعود و قائد قائم (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در نظر مردم، برقرار کننده عدل و قسط است و نه مبشر آن! این فراری رو به جلو برای پاسخ ندادن به پرسش پیش گفته است.
۶. نکته بسیار مهم دیگر این پیام، توجه دادن بهائیان به این نکته است که اطرافیان و پیروان اولیه باب همگی از جوانان بودهاند:
«یکی از ویژگیهای بارز امر حضرت اعلی، نقش برجسته جوانان است که بهصورتی شگفتانگیز پیشتاز و پیشاهنگ شدند و درکی عمیق از مقتضيات عصر جديد نشان دادند و به همگان درس همت و شهامت آموختند…
در ایران نیز نور چشمان ما علیرغم تضييقات بیشمار، با دلهای پاک و عاری از هر كينه و عناد، قهرمانانه قائم به ادای وظایف روحانی و کسب معارف و علوم و فنون و امرار معاش و تأسیس خانوادهاند. شالوده جامعه آینده را بر پایههای استوار ایمان بنیان نهادهاند و خدمت به اهل ارض را محور اصلی زندگی خود قرار دادهاند.»
درباره چرایی بیان این نکته در این پیام سخن بسیار است. خلاصه آنکه رهبری تشکیلات بهائی دریافته است که باید با تعریف و تمجيد و لطايفالحيل بسیار نسل جدید بهائیان ایران را وادار به تبعیت تشکیلاتی کند.
۷. نسل جدید بهائیان ایران تمایلی ندارند، راه پدران و مادران خود را در تقابل و لجبازی با نظام سیاسی حاکم و نظام اجتماعی و فرهنگی ایرانیان ادامه دهند؛ تنها راهی که بيتالعدل سالهاست، پیش پای آنان گذاشته است.
بسیاری از جوانان بهائی ایران دریافتهاند که نتیجه این تقابل محرومیت از حضور در جامعه است و این وضعیت باعث انزوای آنان شده و آنان را از بسیاری از حقوق اجتماعیشان محروم کرده است.
در اینجا سخن در میزان موجه بودن یا نبودن این محرومیتها نیست و نگارنده نیز معتقد است که جامعه اسلامی اتفاقاً باید وارد تعامل و گفتوگو با بهائیان شود و حقوق اساسی آنان را رعایت کند و از همین رهگذر آنان را با باورهای نادرست خود مواجه کند. اما میتوان از علت پیدایش این تقابلها و محرومیتها صرف نظر کرد؟ یعنی تبعیت از نهادی خارج از ایران و آن هم مستقر در کشوری مانند فلسطین اشغالی به نام بیتالعدل و همچنین اصرار بر تبلیغ علیه اسلام و باور شیعی.
نسل جدید بهائیان ایران، آینده خود را در خارج از ایران جستوجو میکند و بخش مهمی از جمعیت جوان بهائی از ایران مهاجرت کردهاند و میانگین سنی جامعه بهائی ایران بسیار پیر و سالمند محسوب میشود.
در عین حال، جوانانی که تصمیم بر ماندن و زندگی کردن در وطن خویش داشته باشند، برای گذراندن زندگی بهشکل مطلوب، لازم است خود را از قیودی که بیتالعدل بر دست و پای جامعه بهائی ایران بسته است، رها کنند تا بتوانند وارد تعامل با جامعه شوند.
لذا تبعيت تشكیلاتی جوانان بهائی از بیتالعدل به هیچ وجه مانند نسل پیشین نیست و این نسل مانند گذشته حاضر نیست، وارد تبلیغ بهائیت شود و خود را به خطر اندازد.
این همان مسألهای است که بيتالعدل را نگران میکند؛ زیرا سیاست بیتالعدل در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، تحریک بهائیان ایران برای زیر پا گذاشتن قوانین و تبلیغ علیه اسلام و تشيع و تحریک اکثریت جامعه بوده است.
هرگاه هم که این تحریک باعث عکسالعمل نظام جمهوری اسلامی یا نهادهای مردمی شده، بیتالعدل شادمان از این برخورد مشغول هوچیگری شده و مخالفان و منتقدان بهائیت را مشتی کج اندیش و متحجر معرفی کرده و کوشیده است، ایران را در مجامع بینالمللی از حيث حقوق بشر محکوم کند.
اکنون بیتالعدل در برابر واقعیتی تلخ قرار گرفته است؛ کاهش شدید جمعیت جوانان بهائی ایران از یک سو به دلیل مهاجرت و مرگ بسیاری از بهائیان پیرو فرتوت، از سوی دیگر گسست نسلی شدیدی میان جوانان بهائی و نسل پیشین بر سر میزان تبعیت از بیتالعدل را شاهد است. جوانان بهائی دیگر حاضر نیستند، مورد سوءاستفاده قرار بگیرند و زندگی خود را فدای مطامع اعضای بیتالعدل کنند.
از این رو، بیتالعدل در این پیام کوشیده است تا جوانان را ترغیب به پرداخت هزینه برای پیشرفت بهائیت در ایران کرده و بار دیگر آنان را سپر بلای خویش کند.
۸. عوض شدن جای مجرم و شاکی بخش دیگری از آن چیزی است که بیتالعدل تلاش کرده تا در این پیام به بهائیان ایران القاء کند. واقعیت آن است که در مواجهه پیروان باب با مردم مسلمان ایران، نخستینبار بابیها بودند که دست به خشونت آلودند و با ترور مرحوم شیخ محمدتقی برغانی قزوینی ملقب به شهید ثالث، آن هم در محراب نماز و عبادت به ناحق باعث خونریزی شدند.
مواجهه مردم و قوای دولتی بعد از آن با بابیها آغاز شد و در کمتر از پنج سال، سه جنگ خونین داخلی بر مردم ایران تحميل شد. بابیها که میخواستند، سعید العلماء مازندرانی را نیز مانند شهید ثالث به قتل برسانند که اینبار با عکسالعمل شدید اجتماعی و مردمی روبرو شدند.
بابیها بهدنبال تغییر حکومت و اجرای خواستههای خود با زور و اسلحه بودند و طبیعی بود که هر دولتی که بر سر کار باشد، با این پدیده مقابله کند.
ترور و خشونت بابیها حتی پس از اعدام باب ادامه یافت و آنها کوشیدند ناصرالدین شاه قاجار را ترور کنند. تروری که ناموفق بود؛ اما باعث شد، ناصرالدین شاه را به این تصمیم راهبردی برساند که نمیتواند با بابیان مماشات کند و باید بر آنها سختگیری نماید.
هر چند که معلوم نیست، سرکرده تیم ترور ناصرالدین شاه چه کسی بوده است، اما بعدها ازلیها، میرزا حسینعلی بهاءالله را به عنوان مغز متفکر این ترور نافرجام معرفی کردند.
در حال حاضر بیتالعدل ماجراهای خونین و خشونتباری را که پیروان باب بر ایران و ایرانی تحمیل کردهاند، دفاع بابیان از خویش در موارد محدود، برشمرده و پیروان باب و بهاءالله را جماعتی مظلوم در تاریخ ایران معرفی کرده است. در حالی که خشونتهای بابیه علیه مردم ایران در عهد ناصری تنها مورد از موارد جنایت پیروان باب و بهاء الله در ایران نبوده است.
در دوره دیکتاتوری پهلوی دوم، بهائیان بر بسیاری از شؤون سیاسی و اجتماعی ایران دست یافتند و با نفوذ در ساواک عامل شکنجه و جنایت علیه مخالفان حکومت پهلوی بودند. لذا تعميم تضييقات عليه آنان بعد از انقلاب اسلامی به کل تاریخ و نادیده انگاشتن جنایات بهائیها در دوره پهلوی که عامل اصلی عکسالعمل انقلابیون علیه بهائیت پس از انقلاب بوده است، اقدامی فریبکارانه توسط اعضای بیتالعدل است.
بیتالعدل در بخش مهمی از این پیام، تلاش کرده است، فعالیت منتقدان امر بهائی را یکسره زیر سؤال برده و آنان را در نظر بهائیان ایران خرد کند. بیت العدل در این پیام مینویسد:
«متعصبين متنفذ، جملگی پرچم اعتراض برافراشتند و دولتمردان و مردم را ترغیب به ستم در ابعادی بیسابقه نمودند. مدتی ذکرش را در کشور زادگاهش منع کردند و هنگامی که مؤثر واقع نشد، لب به لعن و دشنام گشودند و افسانهسرایی آغاز نمودند، تاریخ را تحریف کردند و حقایق را تکذیب.»
به نظر میرسد، جالبترین بخش از پیام بیتالعدل همین بخش باشد. نهادی که خود بزرگترین عامل سانسور در میان بهائیت است و نمونههای بسیاری از تحریف کتب، ممانعت از چاپ، ممانعت از انتشار فایلهای الکترونیکی منابع تاریخی بهائی و… را در کارنامه دارد، دیگران را متهم به تحریف تاریخ و توهین و ناسزا میکند.
گویی تاریخی از بهائیت، مقدس است که تنها بيتالعدل و تشکیلات حق دارند، درباره آن سخن بگویند و دیگران اگر قرائت رسمی را نقد کنند، حتماً متعصب متنفذ هستند. سیاست نفرتپراکنی و انگ بهائیستیزی زدن به منتقدان بهائیت، همواره از شگردهای تشکیلات بهائی و بیتالعدل بوده که در عصر ارتباطات حنایش دیگر رنگ ندارد.
بیت العدل در این بخش از پیام خود در واقع بار دیگر، دیدگاه توتالیتر خود را به شکلی عریان به نمایش گذاشته است.
بیتالعدلی که جرأت ندارد، فایل کامل کتاب تاریخ نبیل زرندی را در اختیار پژوهشگران تاریخ قرار دهد، بیتالعدلی که اکثر آثار باب و بهاءالله را چاپ نکرده و الواح آنها را سالهاست در محفظههایی در بسته نگهداری کرده است، بیتالعدلی که در برابر انتشار کتابهای بهائیان مانند کتاب «خاطرات سلمانی بهاءالله» ایستادگی کرده و حتی هزینه مالی خسارت ناشی از عدم چاپ و توزیع کتاب را پرداخت کرده است، دیگران را متهم به تحریف تاریخ میکند.
آنچه مسلم است، بزرگترین تحریفکننده تاریخ بهائیت و بزرگترین کتمانکننده منابع و آثار بهائی خود بیتالعدل است. این مسألهای است که در میان فضای نقد بهائیت در ایران در سالهای گذشته بارها مورد توجه قرار گرفته و حتی ابهامات زیادی در ذهن برخی بهائیان ایران ایجاد کرده است.
بیتالعدل در پیام دوم آبان نود و هشت کوشیده است تا بار دیگر این ابهام را با بهائیستیز دانستن منتقدان و امر بهائی از ذهن پیروان خود پاک کند و میزان تأثیر انتقادات علمی و پژوهشی را بر بهائیان ایران کاهش دهد.
شاید این یکی از ناجوانمردانهترین روشهای جنگ روانی است که باعث میشود بهائیان ایران نخواهند سخن منتقدان را بشنوند و خود را حق مطلق بپندارند و تمام سعی و تلاش خود را بر استقامت بر ایمان خویش به کار برند و جرأت تشکیک نسبت به باورهای خود را نداشته باشند.
از سوی دیگر تخریب فعالیتهای فرهنگی جوانانی که با انجام فعالیتهای خودجوش و تمیز فرهنگی به روشنگری نسبت به بهائیت اقدام میکنند، آخرین تیر ترکش بیتالعدل برای حفظ جامعه بهائیان ایران است. فعالیتهایی که تنها بر اساس علاقه و احساس مسؤولیت دینی برای دفاع از حریم امامت و ولایت امام زمان (عج) در جریان است.
۹. در پایان این نوشتار لازم است از تلاش تمام نهادهای امنیتی و فرهنگی نظام برای پیشگیری از برخورد فرقهای در ایران تشکر کرد. تلاشی توأم با عقلانیت که ابتدا با تذکر جدی به فعالان بهائی در امر تبلیغ آغاز شد و در ادامه با برخورد متناسب با هنجارشکنان ادامه پیدا کرد.
امروز که تعدادی از جشنهای بهائیان که همزمان با ایام اربعین و ایام عزاداری آخر ماه صفر توسط این نهادها رصد شده و برخی فعالان و حاضران در آن بازداشت شدهاند، عذری برای شرکت کنندگان در جشنها وجود ندارد، چرا که از پیش و بنا بر اعتراف خود بهائیان ایران تذکرات لازم برای عدم برگزاری این جشنها به آنان ابلاغ شده بود.
انجام چنین فعالیتهای حساب شدهای در آینده میتواند از هنجارشکنی برخی بهائیان تشکیلاتی و همچنین بروز عکسالعملهای احساسی توسط قاطبه مسلمانان علاقهمند به اهلبیت در برابر این توهین و بیاحترامی جلوگیری کند.
قانون باید فصل الخطاب انجام هر برخورد باشد و تذکر پیشین در برابر قانونشکنی جای هرگونه عذر و بهانه را خواهد بست.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com [3]