برای اولینبار در ربیعالثانی ۱۲۶۴ هجری قمری برابر با ۱۲۲۷ شمسی و ۱۸۴۸ میلادی بود که زنی به نام «زرین تاج قزوینی ملقب به طاهره قرهالعین» از اعوان و انصار علی محمد باب (بانی فرقههای ضاله بابیه و بهائیت) در دشت بدشت شاهرود، کشف حجاب کرد. کشف حجابی که حتی مورد حیرت طرفداران باب قرار گرفت و باعث شد تا جمعی از آنها از باب کنارهگیری کرده و گروهی به تشویق طاهره به فعالیتهای تروریستی روی آورند که ترور ملا صالح برغانی (عموی طاهره) از نخستین آنها بود.(۱)
براساس اسناد معتبر تاریخی از جمله مکتوبات برخی مورخین و مبلغین پیشین این فرقهها (که به وابستگی و خباثت آنها پی برده و جدا شدند)، فرقههای ضاله بابیه و بهائیت توسط کانونهای صهیونی به وجود آمد و توسط آنها هدایت و سمت و سو گرفت. این دو فرقه اولین گروههای تروریستی مانند «کمیته مجازات» و مانند آن را در تاریخ معاصر این سرزمین به وجود آوردند و سعی کردند با همکاری انجمنهای فراماسونری، این جامعه را برای روی کارآوردن یک دیکتاتوری وابسته یعنی حکومت رضاخان به جامعهای ناامن و در هم ریخته تبدیل نمایند.(۲)
آنها با متمرکز شدن در انجمنهای مخفی دوران مشروطه به همراه فراماسونها، در به انحراف کشاندن جنبش مشروطه از نهضتی مردمی به مشروطه انگلیسی که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سر برون آورد، نقش اصلی را داشته و بعدا هم از عوامل اصلی کودتای سیاه رضاخانی و روی کارآوردن نخستین دولت دستنشانده تاریخ ایران شدند.
به پاس همین خدمات بود که یکی از سران فرقه بهائیت به نام عباس افندی ملقب به «عبدالبهاء» از سوی جرج پنجم، پادشاه بریتانیا، لقب «سِر» گرفت و مدال و نشان آن توسط ژنرال آلنبی فرمانده نیروهای بریتانیا در غرب آسیا طی مراسمی به او اعطا شد.
پس از آن اعضای فرقه ضاله بهائیت در راستای عملیاتی کردن برنامههای اسلامستیزانه کانونهای صهیونیستی، به ترویج بیحجابی در جامعه اسلامی ایران و مردم مسلمان روی آوردند. در دوران قاجار از طریق انجمنها و کانونهای وابسته سعی در زمینه سازیهای ذهنی به خصوص از طریق القاء سبک زندگی و شیوههای رفتاری غربیها داشتند و با روی کار آمدن رضاخان و حضور بهائیان و فراماسونرها در دستگاههای مختلف به اصطلاح فرهنگی/ سیاسی پهلوی اول، اسلام زدایی و به خصوص ترویج بیحجابی روندی رسمیتر و علنیتر یافت.
وسایل ارتباط جمعی و رسانهها مانند مطبوعات و کتاب و تئاتر و سینما و… مهمترین نقش را در این میان ایفا کرده و پیش از هر اقدام رسمی و علنی، زمینههای ذهنی آن را در جامعه به وجود آوردند.
احسان یارشاطر، یک بهائی وابسته به دربار شاه که سالها در خدمت محافل صهیونی، به فعالیتهای ضدایرانی و ضد اسلامیاش ادامه داد، در گفتوگویی، به زمینهچینی رفتارهای غیراخلاقی و ترویج سبک زندگی غربی توسط سینما و رسانههایی مانند آن اعتراف کرد. او گفت:
«…کشف حجاب به هر حال در ایران اتفاق میافتاد؛ ولی خیلی طول میکشید… وقتی شعرا در ذم حجاب شعر گفتهاند و فیلمهای سینمایی هم تصویر زن بیحجاب و شکل و شیوه حضورش را در جامعه به صورتی مثبت نشان دادهاند، جامعه در برخی سطوح و تا اندازههایی آمادگی پذیرفتن چنین فرمانی را دارد…»(۳)
اما تا وقتی که کانونهای استعماری صهیونی بهطور علنی رضاخان را وادار به اجرای تئوری کشف حجاب نکرده بودند، سیر ماجرا به همان صورت تدریجی و بطئی پیش میرفت. ولی هر چه پیش رفتند دریافتند که به جز اقشاری محدود از طبقات مرفه جامعه و آنها که در سفرهای فرنگ یا مراوده با فرنگیها در داخل کشور، شیفته و مفتون فرهنگ غربی شده بودند، قاطبه ملت مسلمان ایران به هیچ وجه زیر بار پذیرفتن سبک زندگی غربی و به خصوص برداشتن حجاب زنان نمیرفت.
پس به این نتیجه رسیدند که بایستی خشنتر و با زور و قلدری به تغییر فرهنگ مردم ایران و به خصوص حجابزدایی از زنان و دختران مسلمان اقدام نمایند. همان هدفی که به خاطرش رضاخان قلدر بیسواد را به حکومت رسانده بودند. اما رضاخان بیسوادتر از آن بود که بتواند چنین پروژههای پیچیده و مهمی را طراحی نماید.
در این بزنگاه تاریخی بود که پس از چند سال، مجددا محمد علی فروغی فراماسونر را به عنوان صدراعظم رضاخان، روی کار آوردند. همان فروغی که به هنگام آغاز سلطنت رضاخان، در کنارش بود و برایش ریشههای باستانی تراشید و او را وارث کوروش و داریوش هخامنشی معرفی کرد.
نخستین اقدام دولت فراماسون فروغی برای به وجود آوردن اصلاحات صهیونیستی در ایران، فرستادن رضاخان به خارج کشور و ترکیه بود. دقیقا همان عملی که میرزاحسین خان سپهسالار (رئیس اولین دولت فراماسونی در ایران) با ناصرالدین شاه قاجار کرد و با بردن وی به فرانسه و فراهم آوردن زمینه دیدار و ملاقات وی با بارون روچیلد و رئیس اتحادیه جهانی اسرائیلیت، مجوز اولین حضور رسمی تشکیلات جهانی صهیونیسم در ایران را با تاسیس مدارس آلیانس کسب کرد.
اسناد موجود حاکی از آن است که رضاخان نیز پس از دیدار از ترکیه تحت تاثیر القائات افرادی همچون محمدعلی فروغی، محمود جم و علیالخصوص علیاصغر حکمت، شیفته اصلاحات استعماری در کشور شد و نقشه فراماسونهای فوق را برای عملی ساختن تهاجم صهیونیسم به فرهنگ ایرانیان تایید کرد. همین علیاصغر حکمت است که مورخین معاصر، وی را طراح اصلی جریان «کشف حجاب» میدانند.
برنامه فوق با ترویج و تحمیل لباس غربی به ایرانیان تحت عنوان متحدالشکل کردن لباسها مطرح شد و با ماجرای کشف حجاب که مستقیما باورها و اعتقادات مذهبی مردم مسلمان را هدف قرار میداد، به اوج خود رسید.
علیاصغر حکمت، خود در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی» از ماجرای کشف حجاب و تمهیداتی که برای اجرای آن اندیشیده بود، شرح کاملی ارائه میدهد. حکمت که ۶ سال متمادی بین سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷ بر منصب بسیار حساس وزارت معارف قرار گرفته بود، از تیرماه ۱۳۱۳ با طرح موضوع در جلسه هیئت وزیران و سپس تشکیل کانون بانوان، پروژه کشف حجاب را کلید زد.
وظیفه این کانون، آنچنان که حکمت در خاطراتش ذکر نموده، آمادهسازی افکار عمومی برای اجرای طرح کشف حجاب بود. حکمت در گوشه گوشه خاطراتش، خود را نفر اول در قضیه کشف حجاب معرفی کرده است. او حتی نوشته که روز و مکان جشن ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ برای مراسم علنی کشف حجاب و حضور خاندان سلطنت در این مراسم را وی به رضاخان پیشنهاد داده بود.
برای آشنایی با پیشینه علیاصغر حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری، اولین سفیر رژیم اسرائیل در ایران رجوع کنیم. عزری در جلد اول این خاطرات به نام «یادنامه» نوشته:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علیاصغر حکمت برنامهریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من به خوبی به گفتهاش پی نبرده بودم، تا اینکه پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی حاخام)، از یهودیان سرشناس شیراز بودهاند و بالای یکصد و بیست سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شستهاند. شاید هم خواستهاند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژه «خاخام» در زبان عبری برابر با خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»
علیاصغر حکمت بعدا در شورای عالی تشکیلات فراماسونری جعفر شریف امامی به نام«حکومت متحده جهانی» حضور جدی داشت و همراه ماسونهایی همچون سردار فاخر حکمت، دکتر هومن، دکتر علی آبادی و احمد متین دفتری براساس آرمانهای صهیونی، سناریوی حکومت بلامنازع تشکیلات جهانی فراماسونی در ایران و سایر کشورهای دنیا را دنبال میکرد.
بنابر اسناد و مدارک موجود در واقع علی اصغر حکمت و محمود جم (رئیس دولت رضاخان در زمان اجرای طرح کشف حجاب و عامل سرکوب مخالفین آن) دو عامل اصلی عملی ساختن آن توطئه بودند. به این ترتیب دست عوامل مستقیم بهائیت و فراماسونری در تهاجمی دیگر علیه اعتقادات و فرهنگ دینی مردم آشکار میشود.
اما خوشبختانه این توطئه ضداسلامی و ضدملی همچون همیشه با مقاومت اقشار متدین مردم و به ویژه روحانیت مبارز مواجه شد. نخستین واکنش از شیراز و در جشن حجابزدایی که با حضور حکمت در مدرسه شاهپور این شهر برگزار شد، آغاز گردید و عدهای از حاضرین به اعتراض برخاستند.
فردای آن روز در مسجد وکیل، اجتماع اعتراضآمیزی به ابتکار روحانی مبارز سید حسام الدین فال اسیری برگزار شد که به دستگیری وی انجامید. پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و پس از بازداشت نمایندهشان در تهران، در مسجد گوهرشاد گردآمدند و مردم را به اعتراض علیه عملکرد ضد دینی حکومت رضاخانی دعوت کردند. این اجتماع به طرز وحشیانهای توسط عمال رضاخان سرکوب شد، عده زیادی از روحانیون مبارز دستگیر شدند، مدارس دینی تخریب شد و در مشهد حکومت نظامی برقرار گشت. حتی روحانی سرشناس آیتالله آقازاده فرزند مرحوم آخوند خراسانی از بنیانگذاران مشروطیت توسط پزشک احمدی مزدور جنایتکار رضاخان، در زندان با آمپول هوا به شهادت رسید. ولی قیام مسجد گوهرشاد، مردم مسلمان را درمورد طرح اسلامزدایی رژیم پهلوی آگاه ساخت و حوزههای علمیه را بار دیگر به عنوان مبارزان واقعی علیه طرحهای استعماری مطرح ساخت.
در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴، دستور ممنوعیت حضور زنان با حجاب اسلامی در جامعه از سوی رضاخان صادر شد ولی با پیشینه مردم مسلمان در میدان مبارزه با این توطئه صهیونی رژیم کودتا، همپای روحانیت مبارز و آزادیخواهان، زنان نیز خود راسا وارد میدان مبارزه شدند و اگرچه مزدوران پهلوی به جان و مال آنها تعرض میکردند اما شجاعانه با حفظ چادر و پوشش خود، حجاب اسلامی را به پرچمی برای مبارزه با دیکتاتوری و استعمار تبدیل نمودند.
منبع
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
____________________________________
۱- Richard Foltz- Spirituality in the land of the noble ۲- بهاییت؛ پاد جنبش تجدید حیات ملت ایران- میکاییل جواهری- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- تهران- ۱۳۹۳- چاپ اول
۳- احسان یار شاطر در گفتوگو با ماندانا زندیان- ماندانا زندیان- شرکت کتاب- لسآنجلس- چاپ اول- فروردین ۱۳۹۵- صفحه ۳۵