کنترل فکر توسط فرقه ها
دومین مؤلفه کنترل در فرقه ها کنترل فکر است. نکته مهم در اینجا این است که فرقه چگونه با نصب نرم افزار فکری، توقف فکر و دستکاری داده های ذهن اعضاء باعث می شود که عضو، جهان اطراف خود را آن طور که فرقه و سرکرده می خواهد مشاهده و تجزیه و تحلیل کند. استیون حسن معتقد است کنترل فکر به طور مؤثر جلوی هرگونه احساسی را که با برنامه فکری فرقه تطابق ندارد، می گیرد. کنترل فکر می تواند عضو فرقه را وادار به کار کردن مانند یک برده کند. در هر صورت، وقتی فکر تحت کنترل است احساسات و رفتار نیز به تبع آن تحت کنترل قرار می گیرند. این عمل در فرقه ها به شدیدترین شکل و به صورت گسترده برای نیل به اهداف سر کرده و تشکیلات به اجرا گذاشته می شود.
۲-۱- روش نصب برنامه فکری فرقه و اعتبار بخشی به آن– یکی از شاخص هایی که در شناخت فرقه های نوظهور مدنظر است طراحی برنامه فکری فرقه و نصب آن بر ذهن اعضاست.
فرقه ها مدعی برخورداری از برنامه فکری جدید هستند که از طریق آن می توانند به تمام سؤالات و مشکلات پاسخ بدهند. سرکرده این برنامه را به عنوان “تنها حقیقت” معرفی کرده و آن را بر روی ذهن اعضاء نصب می کند.
استیون حسن عنوان می کند: وقتی برنامه فکری فرقه ای درست نصب شود، سرکرده کامل و بی عیب و نقص دیده می شود و هر مشکلی که پیش بیاید اشتباه عضو محسوب می شود. فرد می آموزد که همیشه خود را مقصر بداند و سخت تر کار کند و اینکه همیشه اوست که به فرقه بدهکار و از کارها عقب است. جالب اینکه اعضای رده بالای تشکیلات حتی با وجود درک عیب و نقص در وجود سر کرده و تشکیلات باز هم به تعریف و تمجید از وی می پردازند.
۲-۲ -روش طراحی زبان جدید: هر فرقه زبان مخصوص به خود را دارد و اعضا با آن زبان با هم ارتباط برقرار می کنند. اما چرا فرقه ها دست به طراحی زبان و ادبیات مخصوص به خود می زنند؟
استیون حسن در این باره می گوید: یک فرقه مخرب نوعاً “زبان محاوره” منحصر به خود و اصطلاحات و ادبیات خاص خود را دارد. بسیاری از فرقه ها رفتارها و شرایط مختلفی را که اعضاء باید به آنها واکنش نشان دهند، مشخص می کنند، سپس سعی می شود بر اساس زبان فکری فرقه در ذهن اعضا بارگذاری شود این کار باعث می شود، آنها قادر باشند چگونگی تفکر فرد در هر موقعیتی را مدیریت کنند. خود این برنامه ها مجموعه ای از تصورات را دیکته می کند. اگر اعضاء بخواهند به گونه دیگری فکر کنند و تفسیرهای متفاوتی داشته باشند این کار اطاعت از خواسته شیطان تعبیر می شود.
کلیشه های فرقه و زبان بارگذاری شده در ذهن عضو حائلی نامریی میان اعضاء و بیرونی ها ایجاد می کند. زبان کمک می کند که اعضا حس خاص بودن پیدا کرده و با این زبان بارگزاری شده از عموم مردم جدا شوند، زیرا این اعضای فرقه هستند که این برنامه ها را درک می کنند. همچنین این زبان تازه واردها را گیج می کند. آنها می خواهند بدانند که اعضاء در مورد چه چیزی صحبت می کنند و صرفاً برای درک آنچه به عنوان حقیقت در فرقه از آن یاد می شود به سختی شروع به آموختن زبان فکری فرقه می کنند. در حقیقت با یادگیری زبان بارگذاری شده آنها می آموزند که چگونه فکر نکنند و اینکه درک کردن یعنی باور کردن زبان فکری سر کرده و آنچه توسط وی به عنوان یک حقیقت مشخص می شود.
تمام توجه ها و انرژی های اعضاء برای درک این زبان و رسیدن به این مسیر صرف می شود، زیرا این راه از سوی سرکرده به عنوان هدف نهایی و رستگاری معرفی می شود و رسیدن به آن هم در گروی تبعیت از سرکرده و فعالیت در فرقه است.
۲-۳- تکنیک نگاه سیاه و سفید: فرقه ها همواره یک مرز بین خود و بیرونی ها ایجاد می کنند.
آنها یک طرف خط را که خودشان هستند سفید و دیگران را سیاه می نامند.
فرقه ها در این راستا شروع به دسته بندی همه چیز به صورت “سیاه و سفید” و “ما و آنها ” می کنند. همه چیزهای خوب در بطن گروه و سر کرده معرفی می شود و همه چیزهای بد در بیرون است.
باید دید فرقه ها از به کارگیری این تکنیک چه سودی می برند. فرقه با این توجیه که ما حقیقت و آنها شیطانی هستند، راه هرگونه دروغ، فریب و رفتارهای غیر اخلاقی را برای خود باز می گذارند. آنها با این تفسیر که هدف وسیله را توجیه می کند هر عمل نامشروع مثل فرار مالیاتی، قتل و…. را برای خود مجاز می دانند.
٤-۲ – تکنیک سرکوب انتقادات- در بیشتر مواقع دیده می شود که فرقه ها رفتاری تند با اعضاء دارند و در مقابل انتقادات و پرسش های اعضاء با شدت برخورد کرده و یا جواب سریعی به آن نمی دهند. به راستی چرا اینگونه است؟
به اعتقاد استیون حسن یکی دیگر از جنبه های مهم کنترل فکر شامل آموزش اعضاء جهت ایجاد مانع در برابر هرگونه داده ای است که نسبت به گروه جنبه انتقادی دارد. مکانیزم دفاعی اشخاص به هم تابیده شده، بنابراین آنها از هویت فرقه ای جدید خود در برابر هویت پیشین خویش دفاع می کنند
نخستین خط دفاعی شامل این موارد است:
- انکار؛ آنچه می گویید اصلا اتفاق نمی افتد.
- توجیه این اتفاق حتماً به یک دلیل منطقی و درست رخ داده است.
- قضاوت این اتفاق افتاده چون باید اینطور می شد.
- خیال خام، من دلم می خواهد که راست باشد، پس شاید حقیقت همین گونه باشد.
چنانچه داده های انتقال یافته به یک عضو فرقه به منزله یک حمله به سر کرده یا زبان فکری گروه تلقی شود، دیوار دشمنی بالا می رود. اعضاء در محیط فرقه طوری تربیت می شوند که نسبت به انتقادات خنثی بوده و هیچ انتقادی نسبت به سر کرده و تشکیلات نداشته باشند. این رفتارهای متناقض فرقه به طور غیر مستقیم این مسئله را که نگرش فرقه به دنیا صحیح است در ذهن اعضاء تأیید می کند. از طرفی برنامه های فکری ارائه شده در این فرقه ها معمولاً ثبت نشده اند، لذا آنها هر طور که بخواهند آن را ارائه می دهند و سعی می کنند در ارائه مطالب تعارضات آن را حذف کرده و بعد از تحریف و سانسور بسیار آن را ارائه دهند.
فرقه ها این رفتار را برای جلوگیری از تفکر انتقادی علیه فرقه و سرکرده و کنترل افکار منفی عضو به اجرا می گذارند. این رفتار حتی به بیرون از فرقه هم سرایت می کند؛ اعضا در بیرون از فرقه در مقابل هر نوع سؤال و انتقادی رفتار تند و متعصبانه ای داشته و اگر هم جوابی بدهند یک جانبه و سطحی است.
۲-۵- تکنیک توقف فکری– باید دید تکنیک توقف فکری چیست و کارکرد آن در فرقه ها به چه شکل است.
استیون حسن در این باره می گوید: شاید مؤثرترین روشی که به طور گسترده برای کنترل افکار اعضای فرقه مورد استفاده قرار می گیرد برنامه توقف فکری باشد. اعضا می آموزند که از تکنیک توقف فکری در مورد خود استفاده کنند. آنها معتقدند این تکنیک کمک می کند که رشد کرده و کارآمدتر شوند. زمانی که یک عضو فرقه یک فکر بد را تجربه می کند یاد می گیرد که چگونه هر چیزی را که واقعیات درک شده توسط وی را تهدید می کند نادیده بگیرد، زیرا در فرقه چنان آموزش دیده که هر نوع شک و اندیشه منفی در مورد فرقه به نوعی یک عمل شیطانی است. همچنین سرکرده با سفسطه به آنها چنین القا می کند که من برای شما آن چیزی هستم که می اندیشید و مانند یک آیینه عمل می کنم.
فرقه های مختلف از تکنیک های توقف فکری گوناگونی استفاده می کنند. مدیتشین بلند بلند یا آرام سرود خواندن، مراقبه های طولانی، بلند بلند با خود صحبت کردن و آواز خواندن یا زمزمه کردن و از جمله این تکنیک ها هستند. این تکنیک ها تا حدی شکل مکانیکی به خود می گیرد. چرا که فرد طوری برنامه ریزی شده که به محض مشاهده اولین نشانه های تردید، خشم با عدم اطمینان نسبت به فرقه از آنها استفاده کند. در کمتر از چند هفته تکنیک ها ریشه دار می شوند و در واقع به صورت خودکار در می آیند.
با پیاده شدن تکنیک های توقف فکری، اعضاء تصور می کنند در حال رشد هستند، اما واقعیت این است که آنها فقط خود را به انجام این تکنیک ها معتاد کرده اند و افراد اغلب پس از ترک فرقه به دلیل استفاده بیش از حد از تکنیک های توقف فکری دوره ترک سختی را برای غلبه بر اعتیاد خود سپری می کند. توقف فکری صریح ترین روش برای پی بردن به توانایی فرد به منظور آزمایش واقعیت است. به راستی فرقه ها چرا با اعضای خود اینگونه رفتار می کنند؟