برداشت از «فصلنامه روشنا»: «شمسالدین رحمانی» که در حال حاضر در «جمعیت حامیان قدس شریف» به تألیف و پژوهش مشغول است. وی متولد ۱۳۲۴ بوده و پس از تکمیل تحصیلات در رشته کشاورزی و آشنایی با شهید امیر توکل کامبوزیا[۱] پا به حوزه یهودشناسی گذاشته و تا به امروز در این عرصه به تحقیق و روشنگری مشغول است. با توجه به وجود مستندات مختلفی از دست داشتن جریانهای یهودی و صهیونیست در فرقهسازی و فرقهپروری، از آقای رحمانی پیرامون انگیزهها و فعالیتهای فرقهای پرسیدهایم.
ضمن تشکر از فرصت این گفتگو لطفاً بهعنوان مقدمه خود و حوزه فعالیتهایتان را معرفی بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحيم . تحصیلات دانشگاهی من در رشته کشاورزی است. ۵۱ سال پیش از دانشکده کشاورزی کرج فارغالتحصیل شدم. علاقهام به مسائل فرهنگی آموزشی و سیاسی باعث شد، کار در حوزه کشاورزی را رها کنم و در این راه قرار بگیرم. در واقع انقلاب هم خیلی برای رفتن به این سمت به ما کمک کرد. از اول انقلاب تا سال ۱۳۷۱ در مجلات «رشد» و بعد از آن تا سال ۱۳۸۶ در کانون پرورش فکری فعالیت میکردم تا اینکه بازنشسته شدم و ۱۵-۱۰ سال است که در جمعیت حامیان قدس شریف به تألیف کتاب، مقاله، سایت، مجله و…. مشغولم. اکثراً برایشان این تصور پیش میآید که ما ضدیهود به معنی هیتلری هستیم؛ در حالی که نه، ما ضدیهود نیستیم، بلکه معتقدیم باید اندیشه یهود و صهیونیسم را که در مسائل اقتصادی، پزشکی، فرهنگی، هنری، ادبی و… فعال است، معرفی کنیم و موضوع تخصصی فعالیتهایم، مسئله «یهود» است.
علت اصلی انتخاب یهود بهعنوان محور اصلی مطالعاتتان چه بود؟
دلیل آن استاد بزرگوارم مرحوم «کامبوزیا» بودند که ایشان این مسئله را مطرح کرده و ادامه دادند. اول خود ما با وجود آن روحیههای روشنفکری قبل از انقلاب، از مطرح شدن این مسائل تعجب میکردیم ولی بعد هر چه بیشتر خواندم، دیدم و شنیدم، توجهم به این قضیه شدیدتر شد. البته با این عنایت که تعریفها عوض میشود. یعنی منظور از «یهود»، یهودیانی که ما در ایران داریم، نیست و مفاهیمی اساسیتر در میان است. کمکم در طول انقلاب و با صحبتهای امام (خمینی -ره) و علما، به بحثهای دینی در این زمینه بیشتر دقت کردیم، مثلاً، در «المیزان»، سخنان «آیت الله جوادی آملی» یا همین سخنرانی اخیر – خدا رحمت کند-آقای «مصباح» و….. را نگاه میکردیم، آدم شگفت زده، مبهوت و حیران میماند. اینها مسائلی است که گفته نمیشود و عموماً هم آشنا نیستند. چیزهایی راجع به اسرائیل و صهیونیسم گفته میشود که خیلی مختصرند. در واقع بین همه دشمنان اسلام، انقلاب مردم و بشریت از همه مشخصتر «یهود» بهمعنای خاص آن است. نزدیک به هزار آیه قرآن مشخصاً راجع به یهود است و آیات بسیاری هم بهشکلی با مسائل یهود ارتباط دارد. یهودیت تاریخی چهار تا پنج هزار ساله دارد. آنها از زمان حضرت ابراهیم با روحیه نژادپرستانه، ضد دینی و ضد اسلامی کار کردهاند. در قرآن یکی از خصوصیات آنها، قتل انبیاء است. یا مثلاً آیه ۸۲ سوره مائده میگوید «دشمنترین دشمن مؤمنین یهودیاناند». این از مسائلی است که به آن توجه نمیشود. از ترس انگ فاشیست، هیتلری، ضدیهود و… در حالی که در هر صورت تبلیغات منفی خود را انجام میدهند. یکی از کارهای یهود درست کردن فرقههای مختلف است. این مسئله در منابع مختلف اشاره شده از کتاب «شهرستانی» که در آن آمده عمده فرقههای ضد اسلامی، ریشه یهودی دارند تا مرحوم احمد آرام که می گوید ۱۵ درصد شرقشناسان و اسلامشناسان یهودیاند. یکی از این فرقهها هم بهائیت است.
به بهائیت اشاره کردید. اگر ممکن است. درباره به پیشینه این جریان توضیحی مختصر بفرمایید.
من مقالهای نوشتم راجع به بهائیها و ارتباطشان با پهلوی. در تمام دوران پهلوی سه گروه مدیر مملکتاند: «فراماسونها»، «صهیونیستها» و«بهائیها»، بعضاً يهودي الاصل، بهائی و فراماسون بودند، مثل «هویدا» من در کتاب «خفاش و خورشید» هم راجع به بهائیان نوشتهام. ما با وجود عشق و علاقه نسبت به امام خمینی (ره)، درست به صحبتهایشان توجه نکردهایم. در همین مسئله صهیونیسم متوجه میشویم که همان ۵۰ سال پیش (از سال ۱۳۴۱) امام (ره) چه دقت نظر عجیبی داشتند. مثلاً، در سال ۱۳۴۱ وقتی امام (ره) ما با حکومت و شاه صحبت میکنند، به فرقه ضاله بهائیت که فرقهای صهیونیستی و عامل صهیونیسم است، اشاره می کنند.
در حالی که از آن زمان تا حالا خیلی به این قضیه توجهی نشده. مرحوم آقای «فاکر» از روحانیون انقلاب در یکی از سخنرانیها – که توسط انتشارات حوزه قم چاپ شده- میگوید در مشهد پنج سال قبل از بروز و ظهور «علیمحمد باب»، سه چهار هزار نفر از یهودیهای محله یهودیهای مشهد همه با هم مسلمان شدند. هرچند بعداً بهخصوص در منابع غربی میگویند یهودیها را به اجبار مسلمان کردند اما اینطور نیست. خودشان مسلمان شدند و حتی جشن گرفتند. این یهودیهای تازه مسلمانشده هم بعد از چند ماه از مشهد به نقاط مختلف دنیا میروند. بعد از پنج سال از این غائله، علیمحمد شیرازی مسئله بابیت را مطرح کرد. بسیاری از این یهودیها که مسلمان شده بودند. بابی و بعد بهائی شدند. این حرف سنگینی است که مرحوم آقای فاکر نقل کرده همه اینها باعث شد، من مقداری تحقیق کردم من جمله در کتاب «تاریخ یهود در ایران» نوشته «حبیب لوی» یک صهیونیست که کتاب مذکور اولین کتابش است، آنجا یک فصل مفصل راجع به یهودیهایی دارد که بهائی شدهاند. هر چند خیلی سعی دارد، بگوید مسلمانها بهائی شدند. در حالی که بیشتر آنها مسلمانهای یهودی الاصل هستند. منابع دیگر بسیاری هم داریم که در کتابم گفتهام. پس این فرقهسازیها کار آنهاست و برای آن دلیل خاصی دارند.
در اواسط قرن ۱۹ همان کارهایی که بهائیان در ایران میکردند، وهابیها در عربستان و قادیانیگریها در هند میکردند. این ایام موقعی است که «انگلستان» در اوج قدرتش بوده و «پنجامین دیزرائیلی» نخست وزیر انگلستان یک نویسنده یهودی و فرزند یکی از علما و برنامهریزهای بزرگ یهود بود. تمام انگلستان از ۱۰۰ سال قبل در اختیار یهودیهاست. این مسئله در کتابهای متعدد کار شده است. آقای «عبدا. شهبازی» در کتاب «زرسالاران» با اسناد و مدارک بسیار مفصل و خواندنی، همه اینها را توضیح دادهاند. انگلستان کاملاً در اختیار یهودیها و مستعمره بزرگش هندوستان تحت حکومت مسلمانها بود. در طی ۲۰۰ سال استعمار و حکومت انگلستان در آنجا اسلام و زبان فارسی را از هندوستان بیرون کرد و به جایش زبان انگلیسی و بودایی را جا انداخت. وقتی هندوستان مستقل شد، مسلمانها، پاکستانی شدند و هندوها هندوستانی.
در اواسط قرن ۱۹ یعنی در اوج ابرقدرتی انگلستان برنامههای ایجاد اسرائیل و حکومت صهیونیستها بر دنیا شروع میشود. یکی از کارهایی که باید میکردند، این بود که اندیشه دینی که این جماعت چهار هزار سال روی آن کار کرده بود، در سرتاسر دنیا پراکنده کنند. به چه وسیلهای؟ با وهابیها، قادیانیها، اندیشه اومانیسم، علم گرایی، اندیشه صنعتی و بهوسیله یهودیانی مشخص. تمام حرفهایم اسناد تاریخی دارند مثلاً زمانی که انقلاب فرانسه به اوج خود رسیده بود، ناپلئون در روسیه شکست خورد و از فرانسه بیرونش کردند، سپس یک یهودی ثروتمند با پنج پسرش در پاریس ساکن شد. در تمام قرن نوزدهم از ۱۸۱۰ تا ۱۹۱۴ ، فرانسه و انگلستان تحت سلطه خانواده «روچیلد» است؛ یعنی همه بانکداری صنعتی در سرتاسر اروپا. اینها با اندیشههای دینی خود اینگونه عمل کردند. برای روشن شدن قضیه باید دید وجه اشتراک این فرقهها چیست؟ از بهائیها و وهابیها تا منافقین و دراویش و… ویژگیهای مشترکی دارند؛ یکی ریاست فرقهای یعنی در رأسشان یک رئیس است که همه فرقه کاملاً قبولش دارند. دیگری تقلید از یک دین و ظاهر معنوی در حالی که هیچ اعتقاد دینی ندارند. مسئله بعد درست کردن شریعت دینی است.
شباهت دیگر که بسیار مهم است به هم زدن نظم خانوادگی است. سران یهود صهیونیستی خود به خانواده و نژادشان خیلی اهمیت میدهند اما سعی میکنند، همه از خانواده رها بشوند و اسم این را آزادی و روشنفکری میگذارند. مثلاً در بهائیت هر چه «عبدالبهاء» بگوید، میگویند «سلمنا». برای نمونه او گفته دیگر شریعت را برداشتم یعنی همه آزادند هر کاری می خواهند بکنند. اما این آزادی نباید در حدی باشد که به یهودیها انتقاد کنند. اروپاییها یا منافقین هم فقط این طور آزادند.
در مورد ازدواج کردن بهائیها ازدواج بین محارم و حتی ارتباط زن شوهردار را آزاد میدانند. در اندیشه آزادی اروپایی آقای «برتراند راسل» در کتاب «آزادی و اخلاق زناشویی» میگوید زن شوهردار اگر میخواهد با دیگران ارتباطات جنسی داشته باشد، به شرط بچهدار نشدن ایرادی ندارد. درویشهایی مثل «دکتر نوربخش» قطب دراویش «نعمت اللهی» نیز چنین آزادیهای جنسی قائل بودند. یا گروهی به نام «شوان» یا «مریمیه» نیز همین طور، «فروید» یهودی این اندیشههای ارتباطهای جنسی آزاد را درست کرد که باعث میشود، خانواده برهمبخورد. نظم عاطفی، تربیتی و اجتماعی از طریق خانواده ایجاد میشود و بدون خانواده، ناممکن است.
فرمودید بهائیان اولیه، اغلب یهود بودند، آیا سیاست تمرکز روی یهودیها ادامه دارد؟ یا به جامعه مسلمانها هم در معرض خطر است؟
در واقع اصلاً با یهودیها کاری ندارند. آن زمینه اولیه که یهودی مسلمان شود، برای این بود که آنهایی که بهائی میشوند به اسم مسلمان بهائی شوند. تا اینطور بهنظر بیاید که مسلمانهای بسیاری بهائی شدهاند. چون اصلاً یهودیها را نمیشود به دین دیگری درآورد. چون هم تربیت نژادیشان بسیار قوی است و هم اگر یهودی، غیر یهودی بشود، مواردی وجود داشته مرتد شده و آنها را می کشند. هدف بهائیت مسلمانان و عموماً شیعیانند. کما اینکه وهابیها عموماً در بین مسلمانهای سنی کار میکنند. برای مسیحیان «پروتستانتیسم» عمل میکنند.
پروتستانتیسم عین این عبارت را دارد که: «همه آزادند رابطه فقط با خداست و هر کسی آزاد است». اینجا دیگر شریعت مطرح نیست.
بعضاً به برخی مسلمانان برچسبهایی میزنند که عقبه آنها یهودی بوده، این موضوع از کجا آب میخورد؟ ناآگاهی است یا عمدی؟ این برچسبها چقدر به نفع یهود و صهیونیسم است؟
تا جایی که من میدانم راجع به مسلمانهایی که به نفع یهود کار کردهاند؛ «محمد علی خان فروغی»، خانواده «محمدحسین فروغی» معروف به «ذکاء الملک فروغی» اینها همه در خدمت مثلاً پهلوی کار کردند. پدر فروغی، محمدحسین فروغی از مسلمانهای روشنفکر سیاستمدار است. پدر محمدحسین از یهودیهای بغداد است که مسلمان می شود و بعدها محمدحسین به ایران می آید و از اصفهان به تهران می رود. آن زمان آقای «ملک الشعرای بهار» که همه اینها را قشنگ میشناسد به «محمدرضا پهلوی» میگوید که این جهود پدر تو را درمیآورد. از این قبیل نمونه ها زیاد است. یا مثلاً، هویدا میگوید من مسلمانم حتی برادرش «عینالملک هویدا»، کاتب عبدالبهاء بوده و اصل خانوادهاش یهودی است. «شاپور راسخ» یا «احسان یارشاطر» همه بهصورت مستند خانواده یهودی داشتند. البته یهودیهایی داریم که بعدها مسلمان شدند و بسیار خوب زندگی کردند. همانطور که کسانی پدر و پدربزرگشان زرتشتی یا مسیحی بوده و بعدها مسلمان شدند و هیچ مشکلی هم ندارد. به هر حال در اسلام قاعدهای داریم به نام حرف معقول و حرف منقول، یعنی حرفی را که نقل میشود، باید از کسی پذیرفت که خود پذیرفتهشده باشد.
منبع:
فصلنامه روشنا، زمستان ۱۳۹۹ و بهار ۱۴۰۰، شماره های ۸۸/۸۷
[۱] – امیر توکل کامبوزیا یکی از پیشگامان مبارزه با صهیونیسم در ایران شناخته می شود . این مرد بزرگ در سال ۱۲۸۳ در تهران متولد شد و در ۷۰ سالگی در زاهدان توسط عوامل رژیم پهلوی به دلیل فعالیت ها و مبارزات ضد صهیونیستی و ضد استبدادی اش به شهادت رسید. مرحوم کامبوزیا از سیاستهای اسلامی انقلاب امام خمینی شدیدا پشتیبانی می نمود ودر ارتباط با این علاقه وارشاد علاقمندان به اعلامیه ونشریات امام از هیچ کوششی فروگذار نکرده وبه همین جهت آخرین بار سال۱۳۴۹توسط عمال ساواک دستگیرشد. استاد بجز زبان فارسی به زبانهای عربی،فرانسه،روسی،انگلیسی وترکی تسلط کامل داشت ودر حکمت وعرفان وتفسیر،فلسفه ومنطق وبه خصوص تاریخ صاحب نظر بود چنانکه نظرش درباره تاریخ این بود که علم تاریخ از همه علوم سخت تر و از هرعلمی محتاج تر است.مطالعات وتالیفات استاد با اینکه به چندین جلد می رسد همگی به صورت مجمل وبه عقیده خودش ناقص ولی در نزد علمای بیگانه وخودی دارای ارزش فراوانی می باشند.
نظر ساواک در مورد وی: اميرتوكل كامبوزيا از مخالفين سرسخت بهائيان بوده و قرآن رااز حفظ میداند و مردي است متعصب و مذهبي.