حجتالاسلام علیرضا روزبهانی| پیش اینکه به نحوه مدیریت و مواجهه با تشکیلات بهائیت پرداخته شود، باید به نکتهای اشاره شود؛ بهائیت برای پیشروی، حتی فکر دشمنان خودش را هم کرده بود. بدین معنا که دشمنان چگونه با من تقابل خواهند کرد و من باید چه راهبردی در قبال آنها داشته باشم؟
شما ببینید، آقای «پرویز ثابتی» بهعنوان یک بهائی شناسنامه دار که همین الآن هم مدعی بهائی بودن است، رئیس امنیت داخلی ساواک بود. خب نتیجه آن این است که مقابله با بهائیت راه به جایی نمیبرد.
یکسری از مقابلهها با بهائیت اساساً اصولی نبود؛ مانند انتشار کتابهایی مثل «یادداشتهای کینیاز دالگورکی» یا نقدهای خیلی سطحی و بیارزش به بهائیت، اینها باعث میشد، بهائیت احساس هراس، خشم و ناراحتی از موضوع نداشته باشد.
بعداً هم که یک جریان قدرتمندتر مثل «انجمن حجتیه» در تقابل با بهائیت به وجود آمد و روشهای محکمتری را در پیش گرفت، آثار را بررسی و نقد کرد، علیه بهائیت شواهد و ادله جمعآوری نمود اما باز هم در مهار بهائیت موفق نبود.
انجمنیها مدعیاند، ما بهائیت را مهار کردیم. اوج فعالیت انجمن حجتیه سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ است، اوج فعالیت بهائیت هم دقیقاً همین سالهاست. این چه نوع مهارکردنی است؟! اگر زمان اوج فعالیت شما، همزمان با اوج فعالیت بهائیت است، نمیتوانید ادعای توفیق داشته باشید. پس معلوم میشود هیچ کدام از این روشها موفق نبودند.
حضرت امام (ره) با بینش نگاه عمیق و ژرف و سترگ خود، نظام پهلوی را امالفساد آن دوره تشخیص دادند؛ یعنی اگر بخواهیم با فسادهای مختلف مقابله کنیم، بایستی این نظام را سرنگون سازیم. لذا حضرت امام (ره) حکومت پهلوی را ملاک قرار دادند.
خب این حرکت امام و پیروی مردم از ایشان باعث شد، انقلاب اسلامی ایران با یک قدرت فزاینده جلو بیاید و رژیم ۲۵۰۰ ساله پهلوی را میگوییم رژیم ۲۵۰۰ ساله پهلوی، چون تمام سلسلههایی که در ایران حکومت کردند، همه از یک قماش بودند، حال با اندکی تفاوت با عنایت الهی سرنگون نماید.
پیروزی انقلاب در واقع خط پایانی بود، بر نفوذ قدرت، ثروت و تمامی آنچه بهائیت در این مدت به دست آورده بود. ما در عرصه سیاست، اقتصاد فرهنگ همه چیزمان را به بهائیت باخته بودیم مگر جمعیت بهائیها در ایران آن زمان چقدر بود که ما این تعداد وزرای بهائی داشتیم؟
با وجود اینکه بهائیها عضویت این افراد در جامعه بهائیت را انکار میکنند، اما متن های متعددی در آثارشان وجود دارد که ثابت میکند همین افراد از اعضای تشکیلات بهائیت بودهاند.
خود عبدالبهاء در لوحی که برای لجنه تبلیغ اعاظم استفاده میشود میگوید: «اگر سراغ بزرگان و صاحب منصبان میروید، آشکار نباشد. سعی کنید آنها را وادار به تغییر کیش و تغییر آیین نکنید تا بتوانند جلو بیایند و جرئتش را داشته باشند به صحنه بیایند.» پس بسیاری از افرادی که میگفتند بهائی نیستند، بهائی بودهاند و خودشان را گول میزنند.
ضمن اینکه آنها دیگر نتوانستند بهائیبودن «سپهبد صنیعی»، «فرخرو پارسا»، «عبدالکریم ایادی» یا «هویدا» و خیلی های دیگر را انکار کنند.
انقلاب اسلامی آمد و همه اینها تمام شد؛ الآن هم نگاه کنید، تمام خط تقابل تشکیلات بهائی در کل جهان با ایران است؛ یعنی تشکیلات بهائی چه در سازمان ملل، چه در ژنو و نیویورک یا دفتر اتحادیه اروپا در هر جا که حضور دارد، اولین نکتهاش ایران است. مگر شما دین جهانی نیستید؟ مگر شما برای سعادت کل دنیا نیامدهاید؟ چرا حواستان فقط به ایران است؟
چندی پیش خانم دیان علایی که تا چند وقت پیش نماینده بهائیها در سازمانهای بینالمللی بود و الآن دو سال است که بازنشسته شده برای نمایندگی اقلیتها در سازمان ملل کاندید شده بود. چند کشور هم در این رأیگیری شرکت کردند که رأی نیاورد و موفق نشد، این پست را در دست گیرد.
جالب است به دست نیاوردن پست توسط وی را به ایران مرتبط کردهاند. خب مگر شما نمیگویید ایران یک کشور منزوی در دنیاست، چطور ایران فقط با یک نماینده موفق شد، حرفش را به کرسی بنشاند؟
مسئله این است که اینها میکوشند همه ناکامیهای خود را با ایران تنظیم کنند. البته بیشتر چیزهایی که به دست آوردند، در سایه حمایت قدرتها بوده والا خودشان به دست نیاوردند.
اما چیزی که هست، آنقدر ضربه انقلاب به بهائیت سخت و شکننده بوده و آنها را سالها و بلکه قرنها به عقب رانده که رنج این ضربه را هیچ وقت نمیتوانند فراموش کنند و تلخی این امر مدام در کامشان هست. لذا دشمنیشان با نظام جمهوری اسلامی ایران علتی جز این ندارد.
محدودیت جمهوری اسلامی نه از جنس سلب آزادی بیان و آزادی ادیان، بلکه از جنس مقابله با یک جریان مسموم و بیمار است که در هر جای دنیا و نزد هر تفکری طبیعتاً معقول نیست. لذا در تمام دنیا این کار را میکنند و بهائیت هم در ایران یک تشکیلات مسموم شناخته شده و ادله کافی هم برای اثبات این مدعا وجود دارد.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com





