آنچه در ادامه می خوانید
بهائیت برای ارائه خود به جوامع مختلف، از تکنیکهای مورد قبول آن منطقه استفاده میکند. این موضوع بر همگان روشن شده که این فرقه، اگر چه در آغاز با سودای معنویت و نظر به ادعای بابیت، خود را بر مسلمانان عرضه کرد، اما کمکم با گسترش جامعه هدف و برای جذب سلایق مختلف، خود را به رنگ هر تمایلی درآورده و در هر کشوری بنا به باب و طبع مردمان آن، تبلیغ میکند.
با این حال، کافی است هر سلیقهای بهرهای از تفکر و عقلانیت برده باشد تا تضاد و پوچی را در این تشکیلات لمس کرده و از آن رویگردان شود.
همانطور که بسیاری از بهائیزادگان که اجدادشان با فریبهای گوناگون تبلیغی، بهائی شدند، امروز زیر بار مغزشویی بهائیان نرفته و هر طور شده تبری خود را از آن ابراز میدارند. در ادامه مصاحبهای با یکی از چنین جوانانی ارائه میشود:
- لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.
سام روشنی هستم، متولد ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۲ و در خانوادهای بهائی در شهر تبریز به دنیا آمدم.
- سابقه بهائیت در خانواده شما به چه زمانی بازمیگردد؟
فقط میدانم که که پدربزرگهایم هم بهائی بودند، اما اینکه دقیقاً از چه زمانی بهائی شدند، اطلاعی ندارم و هیچ وقت هم بهدنبال عقبهاش نرفتم.
- درباره وضعیت شغلی پدرتان توضیح دهید.
یک ساله بودم که از تبریز به تهران آمدیم. فکر میکنم تا ۹ ساله شوم، پدرم چندین شغل عوض کرد که دقیق یادم نیست چه بودند. چند کارگاه تولیدی داشت که در آنها چیزهای مختلفی مثل اِپُل، جارو و… تولید میکردند، بعد هم وارد کارهای ساختمانی و بساز بفروش شد.
- از چه زمانی متوجه شدید بهائی هستید؟
از دوران کودکی در هر خانوادهای فرزندان هم خواه ناخواه در همان روال و مسیر والدین قرار میگیرند. ما هم از بچگی به یکسری جلسات میرفتیم که باعث شده بود، بدانم بهائی هستیم.
- یعنی دقیقاً از چه سنی؟
فکر میکنم از وقتی که هر کسی از آن سن چیزهایی به یادش میماند؛ یعنی از سه یا چهار سالگی بعد از آن هم در شش سالگی به کلاسهای گلشن توحید[۱] رفتم. از هفت سالگی به بعد هم هر هفته در کلاس درس اخلاق شرکت میکردیم.
- در کلاسهای گلشن یا درس اخلاق چه چیزهایی آموزش داده میشد؟
این کلاسها تقریباً ۱۲ بخش داشت که برای سنین مختلف متفاوت بود. مطالب آموزشی شامل دعا، مناجات و تاریخ بهائیت میشد. در درس اخلاق هم یکسری قواعد به اصطلاح اخلاقی مثل «ا.. ابهی» گفتن به جای سلام، احترام به بزرگترها و… ارائه میشد.
- چه مطالبی در مورد تاریخ بهائیت به شما آموزش میدادند؟
از موضوعاتی مثل اینکه بهائیت دین است، از چه زمانی و توسط چه کسی آغاز شده، در مورد بابیت و تبدیل آن به بهائیت صحبت میشد و… .
- در مورد ادیان دیگر و پیامبرانشان صحبت میکردند؟
بله درباره پیامبران اولوالعزم که کتاب آسمانی دارند هم صحبت میکردند.
- جایگاه خانواده شما از نظر فعالیتهای -تشکیلاتی چگونه بود؟
پدرم در تشکیلات فرد فعالی بود. مثلاً هر ضیافت ۱۹ روزه ناظمی میخواهد که پدر من هم جزء ناظمین بود.
- لطفاً در مورد ضیافتهای ۱۹ روزه توضیح دهید.
نوعی جلسه بهائی است که بهصورت چرخشی در منزل بهائیان برگزار میشود و چند برنامه مختلف دارد؛ اول دعا و مناجات، سپس یکسری مطالب اداری مثل تغییرات فعالیتها و اتفاقهای تشکیلاتی و بعد هم برنامههای خانوادگی و اخلاقی. اکثر مسائلی که در کلاسهای درس اخلاق یاد میدادند، در ضیافت هم به شکل دیگری بیان میشد.
- ناظم جلسه چه وظیفهای بر عهده دارد؟
ناظم کسی است که برنامهها را بین حاضران توزیع میکند. در قسمت شور و پیشنهادات زمان صحبت اعضا و نوبتش را مشخص مینماید، وجوهات افراد را که هر جلسه به تشکیلات تحویل میدهند، جمع آوری میکند و در پایان هم جمعبندی جلسه را بر عهده دارد.
- غیر از کلاسهای درس اخلاق گلشن و ضیافتها تشکیلات جلسات دیگری هم برگزار میکرد؟
کلاسهای روحی هم برگزار میشد که من در دو جلسه آن شرکت کردم اما به خاطر حجم زیاد و عدم علاقه ادامه ندادم. مخصوصاً که آن زمان در مقطع دبیرستان بودم و درس برایم اهمیت بیشتری داشت.
جلسه دیگری به اسم «حیات عائله» هم بود که در آن خانوادهها جمع میشدند و جنبه تفریحی داشت. حیات عائله بیشتر برای آشنایی خانوادهها با هم بود و در آن برنامههای سرگرم کننده مثل مسابقه و… برگزار میشد. البته مقداری برنامههای اداری، دعا و مناجات هم وجود داشت.
- وقتی در کلاسهای روحی شرکت نمیکردید با شما برخوردی نمیشد؟
خیلی دوست داشتند که حتماً شرکت کنیم ولی من روی خواستهام پافشاری و مبارزه میکردم. آنها هم اول تماس میگرفتند بعد چندین بار حضوری میآمدند و پرسوجو میکردند که چرا نمیآیی؟ من هم درس را بهانه میکردم و میگفتم به دردم نمیخورد. اگر میخواستم آن مطالب را بخوانم و یاد بگیرم انرژیام را روی درسهایم میگذاشتم تا معدلم به جای ۱۶، بشود ۲۰!
- خانوادهتان تأکیدی نداشتند؟
فقط پدرم عضو فعالی بود و چون مادرم پافشاری نداشت، از طرف خانواده اجباری نبود. یک خواهر و برادر بزرگتر هم دارم که خواهرم به خارج مهاجرت کرد و برادرم سرش به زندگی خود گرم بود.
- چرا با وجود اصرارها در جلسات شرکت نداشتید؟
چون هیچ جذابیت و فایدهای نداشتند. مسائلی که مطرح میکردند، نه به من و نه به دنیای جدید امروزی ربطی نداشت و دردی دوا نمیکرد. هیچ خاصیتی نداشتند. فقط یکسری مسائل تاریخی و قدیمی بود. کوچکتر که بودم دوست داشتم، صبح جمعه به اسکی بروم یا حتی بخوابم. چرا باید به کلاسهای بهائی میرفتم؟! آن هم موقعی که همه بچهها کارتون فوتبالیستها تماشا میکردند! اینها مسائلی است که بچههای بهائی همیشه با آن درگیر هستند.
- آیا انتقاداتتان را با مسئولان جلسات هم در میان گذاشتید؟
اگر نظراتم را مطرح میکردم هزار و یک -صحبت دیگر پیش میکشیدند تا مرا متقاعد کنند که بهائیت چقدر خوب است و باید همیشه در جلسات شرکت کنی.
- پولهایی که در جلسهها جمعآوری میکردند، برای چه منظوری استفاده میشد؟
به هر حال همان وسایلی که استفاده میشد هزینه زیادی داشت. به علاوه بهائیها کلاسهایی تحت عنوان دانشگاه بهائی داشتند که در آن دروسی را تدریس میکردند و آن هم به تهیه تجهیزات مانند کاغذ، کامپیوتر و… نیاز داشت. من فکر میکنم از آن پول برای تأمین این هزینهها استفاده میکردند. این دانشگاه مخصوص بهائیها بود و سال ۷۷ تعطیل شد.
- تمایلی به تحصیل در آن دانشگاه بهائی داشتید؟
خیر چرا باید زمان و انرژیام را برای دانشگاهی صرف میکردم که مدرک معتبری نداشت و فقط چند رشته محدود را آموزش میداد؟
- آن زمان چه احساسی نسبت به اسلام داشتید؟
من زیاد در جمعهای بهائی نبودم و نظراتشان را نمیدانم. هیچ وقت نشد که خودم راجع به اسلام با کسی صحبت کنم ولی همان زمان که آنها سعی داشتند، بهائیت را به من یاد بدهند. در مدرسه با اسلام آشنا شدم و تمام دوستان صمیمیام مسلمان بودند و هیچ احساس بد یا عجیبی نسبت به اسلام نداشتم.
- در مورد تبلیغ بهائیت از شما درخواستی نمیشد؟
هیچ وقت به طور مستقیم از من نخواستند ولی میدانم که فعالیتهای تبلیغی زیادی داشتند. در مورد داخل کشور اطلاعی ندارم و در جریان نبودم اما در جلسات ضیافت از کشورهای مختلفی که برای تبلیغ به آنجا میرفتند یا فعالیتهایشان در هند و آفریقا سخن میگفتند.
- بهائیت چه تأثیری در زندگیتان داشت؟
هیچ تأثیر مثبتی نداشت. بهائیتی که باوری به آن نداشتم، باعث میشد یکسری قوانین در کشوری که در آن زندگی میکردم (ایران) نقض شود یا میدانستم که اگر بخواهم با شخصی غیر بهائی ازدواج کنم، به مشکل بر میخورد و امکانش نیست.
- اکنون چه حسی به بهائیت دارید؟
دوست ندارم بهائی باشم، البته من هیچ وقت بهائی فعالی نبودم و ارتباطی با آنها نداشتم. پس طرد شدن و این مسائل در زندگیام تأثیری ندارد. ما در قرن ۲۱ زندگی میکنیم و من این مسائل را از بیخ و بن قبول ندارم. خانوادهام هم با من همراهند پس برایم مهم نیست.
- در میان اطرافیانتان کسانی بودند که با بهائیت زاویه داشته باشند؟
جسته و گریخته میشنیدم که مثلاً بعضی میگفتند چرا از ما میخواهند از ایران خارج نشویم؟ چرا تشکیلات از ما خواستههای مختلف دارد؟ مگر زندگی شخصی ما به خودمان مربوط نیست؟ معترض بودند که مگر خرج زندگی و رفاه ما را شما تأمین می کنید؟ یا خیلی از جوانها از اینکه تشکیلات سختگیری میکرد که بهائی بودنشان را در دانشگاه و مکانهای اینچنینی ابراز کنند ناراحت بودند و دلشان میخواست عادی زندگی کنند اما تشکیلات اجازه نمیداد.
- شما هم از این مسائل ناراضی بودید؟
بله خیلی، اما در ۱۸ سالگی به خاطر پدرم تسجیل شدم. اگر پدرم نبود هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد.
- مگر بعد از انقلاب هم در ایران تسجیل میکردند؟
بله برگهای را پر میکردیم که متنش دقیق یادم نیست. مشخصاتمان را همراه با متنی شبیه به این مینوشتیم: من به تمام پیامبران گذشته اعتقاد دارم و هیچ مشکلی با این ادیان ندارم و حالا تصمیمم را گرفتهام بهائی شوم و امضا میکردیم. نمیدانم چرا برای اثبات ایمان باید امضا بدهیم؟ همانطور که من بهخاطر پدرم تسجیل شدم، اکثر فرزندان بهائی هم بهخاطر خانوادههایشان بهائی میشدند.
- در حال حاضر وضعیت زندگیتان به چه صورت است؟
سال ۱۳۸۶ بهخاطر مسائل مالی و اقتصادی از ایران رفتم. هیچ حامی مالی نداشتم، پدرم هم فوت شده بود به هر حال به کمک تشکیلات توانستم در خارج از کشور ساکن شوم.
- در مورد پناهندگیتان بیشتر توضیح دهید.
من از ترکیه اقدام کردم. خُب وقتی از ایران خارج شده و به کشور ثالث رفتم. محفل تشکیلات بهائی را در آنجا پیدا کردم و چون تسجیل شده بودم، یک معرفی نامه برایم فرستادند و مرا پذیرش کردند. نامهای دادند که از طریق UN اقدام کردم و به آمریکا رفتم. اکنون نیز برای دیدن برادرم به ایران آمدهام و تا چند وقت دیگر دوباره برمیگردم
- تشکیلات بهائی در آمریکا هم جلسه برگزار میکند؟
بله وقتی کسی بهائی باشد، فرقی نمیکند کجاست؛ باید مدام به جلسه برود. ما هم یکی دوبار رفتیم ولی فقط در این حد شرکت کردم که اول جلسه میز و صندلیها را چیدم و رفتم. هم اکنون به همراه مادرم در آمریکا هستیم و از نظر خانوادگی اعتقاد خاصی نداریم. هر چند بهائیان اصرار میکنند و میگویند چرا به جلسات نمیآیید، اما من توجهی نمیکنم.
البته خارج از ایران مثلا در آمریکا با اینکه فعالیتهای تشکیلاتی بهائیت آزاد است، اما جلسات و حتی پیگیریهایشان خیلی کمتر و کمرنگتر از ایران است. در ایران با اینکه طبق قوانین جمهوری اسلامی فعالیت تشکیلات، ممنوع است آنها حضوری بهدنبالم میآمدند، تماس میگرفتند و حداقل ۱۵ الی ۲۰ بار تلاش کردند. ولی خارج از کشور شاید دو سه بار تماس گرفتند و دیگر پیگیری نکردند.
- به نظرتان هدف تشکیلات از برگزاری این جلسات چیست؟
حالت معنوی خاصی که نداشت. شاید دلیل این پیگیریها بهائی کردن افراد است؛ با این جلسات باعث میشوند همه بچهها هر طور شده تسجیل را امضا کنند. اگر این جلسات وجود نداشته باشد، خیلی از افراد بهائی نمیشوند.
پینوشت
[۱]. کلاسهایی که کودکان بهائی از چهار سالگی تا پیشدبستان موظف به شرکت در آن هستند.
ارتباط با ما: bahaismiran85@gmail.com





