کد خبر:17282
پ
۱۲۷۷۵۶۸_۹۶۵

فراماسونری؛ قدرت در سایه- فراماسونری یک امپراتوری نامرئی / مصاحبه با آقای «جواد منصوری»، نویسنده و مورخ

در بررسی و جریان‌شناسی پدیده‌هایی با پیچیدگی ماهوی – ساختاری و دامنه نفوذ گسترده و عمیق علاوه بر اشراف اطلاعاتی و نگاه تحلیلی مناسب، تجربیات میدانی، نگرش تاریخی و جامعیت ارزیابی ابعاد و زوایای متفاوت مسئله، اهمیتی بسیار دارد. به ویژه اگر پای جریانی مانند «فراماسونری» در میان باشد که مرموز بودن از شاخصه‌های ذاتی […]

در بررسی و جریان‌شناسی پدیده‌هایی با پیچیدگی ماهوی – ساختاری و دامنه نفوذ گسترده و عمیق علاوه بر اشراف اطلاعاتی و نگاه تحلیلی مناسب، تجربیات میدانی، نگرش تاریخی و جامعیت ارزیابی ابعاد و زوایای متفاوت مسئله، اهمیتی بسیار دارد. به ویژه اگر پای جریانی مانند «فراماسونری» در میان باشد که مرموز بودن از شاخصه‌های ذاتی آن محسوب می‌شود.

از این منظر و به منظور حصول ادراکی ملموس‌تر از این جریان، سراغ استاد جواد منصوری رفته‌ایم تا با کلام شیوا و نگاه دقیق خود، نکاتی قابل‌توجه در باب فراماسونری، اهداف، رویه، دامنه نفوذ و چشم‌انداز آتی آن ارائه نمایند که در ادامه مشروح این گفتگو تقدیم می‌گردد.

  • برای مقدمه بحث را از بررسی تاریخی ریشه‌ها، اهداف و سیر جریان فراماسونری آغاز بفرمایید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. استعمار اروپایی در قرن هفدهم، برای تسلط بر جهان حرکت خود را آغاز کرد و داستان کشتی‌های جنگ و تصرف یک یک کشورها و تسلط بر آن‌ها در طی قرن ۱۷ و ۱۸ گسترش یافت.

نظام‌های استعماری با تجربه‌ای که به دست آوردند، متوجه شدند، صرفاً نیروی نظامی برای تسلط دائمی و همه جانبه بر مستعمراتشان کافی نیست و نیاز به تشکیلاتی ویژه دارند. در واقع اگر بخواهیم تعبیر دیگری برایش داشته باشیم یک «دولت پنهان» است که هیچ‌گونه رنگ دولت‌های رسمی را نداشته باشد و در عین حال، بازوی اجرایی و حافظ منافع دولت استعماری است. با این ملاحظه، تشکیلاتی را به وجود آوردند که بعدها به «فراماسون» معروف شد.

حال اینکه مؤسسان فراماسون‌ها چه افرادی بودند، مهم نیست ولی اهدافی که تعیین کردند، اهمیت دارد.

مهمترین اهداف آن‌ها تسلط بر جهان، همچنین رواج افکار خودشان در نقاط مختلف دنیا بود؛ چون به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند به طور دائمی بر جهان حکومت کنند، باید مردم دنیا با آن‌ها همفکر شوند و معیارهای زندگیشان مشابه معیار آن‌ها شود تا بتوانند بر مردم مسلط شوند. لذا آمدند و «دین»‌سازی را یکی از اهداف خود قرار دادند.

یعنی اینکه افراد از دین‌های خود فاصله بگیرند و دین‌هایی با ارزش‌ها و مبانی که در راستای منافع آن‌هاست ایجاد کنند. به عنوان نمونه وهابیت، بهائیت و ده‌ها فرقه دیگر را در گوشه و کنار دنیا درست کردند که دقیقاً در راستای اهداف، برنامه‌ها و منافع آنها گام برمی‌دارند. منتها این‌ها صرفاً یک ظاهر دینی و اسم دینی دارند.

به عنوان نمونه وقتی بهائیت در ایران را ملاحظه کنید، می‌بینید طی تقریباً یکصد و بیست – سی سال قبل از انقلاب، دقیقاً در راستای منافع سلطه غرب، به‌ویژه یهود در ایران کار می‌کردند اما خب ظاهر دینی داشتند، شعارهای خاصی می‌دادند و به اصطلاح خودشان سعی می‌کردند بگویند ما سیاسی و وابسته هم نیستیم و ملی هستیم.

این در حالی است که مرکز اصلی بهائیت در شهر «عکا» واقع در فلسطین اشغالی است؛ متحد اصلی‌شان اسرائیل است و سخنان‌شان دقیقاً در مقابل منافع ملی مردم ایران قرار دارد.

بهائیان قبل از انقلاب تا جای ممکن رژیم شاه را در اوج حمایت خود قرار دادند. به‌گونه‌ای که وقتی رژیم سلطنتی در ایران سقوط کرد، تمامی دستگاه‌های فراماسونری دنیا اذعان داشتند، اولین ضربه به بهائیت خورد؛ یعنی قبل از اینکه بحث سقوط شاه مطرح باشد. چون بهائیت در واقع محور و گرداننده اصلی رژیم پهلوی بود.

خب وقتی این رژیم سقوط کرد، وزیر خارجه اسرائیل در جمله‌ای گفت: «زلزله‌ای در ایران شد که خاورمیانه را خواهد لرزاند و به‌دنبال آن دنیا خواهد لرزید. حال ببینید در این ۴۶ سال اتفاق همین طور بوده یا نبوده؟

با حذف بهائیت از نظام ایران، ملت ایران توانست نظامی را پایه‌گذاری کند که تا الآن به اینجا رسیده است.

بنابراین، فراماسونری یک نظام بسیار پیچیده است و سرمایه‌های زیادی از غرب در راستای حفظ این تشکیلات و تحقق اهداف آن صرف می‌شود و هیچ کس در غرب جرئت مخالفت با فراماسونری را ندارد. فرقی نمی‌کند، کشور اروپایی باشد یا آمریکایی؛ هر کس با فراماسونری مخالفت کند، قطعا او را حذف می‌کنند.

در واقع به نوعی می‌توانیم بگوییم، این ماهیت فراماسونری است.

  • با توجه به این نوع ماهیت، اهداف و دامنه نفوذ که می‌فرمایید، قاعدتاً به‌لحاظ تشکیلاتی هم باید از ساختار خاصی برخوردار باشد. قدری در این رابطه توضیح دهید؟

برای ادامه این بحث، به مطالب یک کتاب درباره فراماسونری اشاره می‌کنم که به نظر من، سند خوبی برای معرفی فراماسونری است.

جامعه ایران به‌شدت به این امر نیاز داشته که فراماسونری را بشناسد. من برای اینکه یک مقدار فراماسونری بهتر شناخته شود، فقط به عناوین فصل‌های این کتاب اشاره می‌کنم که این آشنایی با مبانی فراماسونری در بحث‌های بعدی ما خیلی مؤثر است.

«فصل اول: فراماسونری و صهیونیسم و نژادپرستی، فصل دوم: فراماسونری و یهود، فصل سوم: فراماسونری و معیارهای خاص، فصل چهارم: فراماسونری و دین، فصل پنجم: فراماسونری و اخلاق، فصل ششم: فراماسونری و اقتصاد، فصل هفتم: فراماسونری و سیاست، فصل هشتم: فراماسونری و تعلیم و تربیت.»

فصل هشتم بسیار مهم است. آن‌ها در غالب کشورهای دنیا مدارس ویژه‌ای دارند. البته اعلام نمی‌کنند اما مدارس خاصی برای تربیت کادر دارند. حتی بورسیه می‌کنند و به خارج می‌فرستند. آنجا افراد را تربیت می‌کنند و به کشور برمی‌گردانند. به یک مورد مستند در این زمینه اشاره می‌کنم.

زمانی که سفیر ایران در پاکستان بودم، دیدم سفارت انگلستان در پاکستان سالانه بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ پاکستانی را بورسیه کرده و به انگلستان می‌فرستد تا دوره فوق لیسانس و دکترا را در آنجا با هزینه دولت انگلستان بگذرانند.

من محاسبه کردم دیدم این‌ها سالانه هزینه خیلی بالایی صرف این کار می‌کنند و کنجکاو شدم که به چه دلیل دست به این اقدام می‌زنند. تحقیق کردم و فهمیدم ۲۰۰ نفری که آنجا تربیت شده و باز می‌گردند، یا استاد و مدیر می‌شوند یا رئیس و وزیر و یا وکیل. به عبارتی همه به نوعی «آدم» [نیروی] آن‌ها می‌شوند.

بنابراین، یک دولت سایه‌ای در این کشور ایجاد می‌شود. من این را به وضوح مشاهده کردم و دیدم هر کسی که به آنجا می‌رود، درس میخواند و برمی‌گردد، تشکیلات فراماسونری در پاکستان موظف است، دائماً این فرد را مورد حمایت قرار داده به او کمک کند و از نظر موقعیت اجتماعی ارتقا دهد تا پست‌های بالاتر را بگیرد.

این کار را در ایران هم می‌کردند ؛افراد را به انگلستان و آمریکا می‌بردند، تربیت می‌کردند، به اینجا بازمی‌گرداندند و همین روند را پیاده می‌کردند.

همان‌طور که اشاره شد، در همین کتاب هم یک فصل به‌نام «فراماسونری و تعلیم و تربیت»، تدوین شده که یک بخش آن به این موضوع اختصاص دارد. حال در داخل همین کشورها هم مراکز خاص آموزشی دارند که آن هم به جای خود مهم است.

  • اهتمام فراماسونری در مقوله دولت در سایه که اشاره فرمودید، بیشتر ناظر بر چه اهدافی صورت گرفته است؟

فراماسونری تخصص ویژه‌ای برای انحراف انقلاب‌ها دارد؛ یعنی اگر در جایی از دنیا انقلابی به وقوع پیوست و از دست آن‌ها خارج شد، بعد از انقلاب بیکار نمی‌نشینند. تخصصشان این است که انقلاب‌ها را منحرف کنند. مثال‌های متعددی وجود دارد، حتی در مورد انقلاب کبیر فرانسه که چگونه از اهداف اولیه‌اش منحرف کردند و انقلاب‌های بعدی مثل انقلاب روسیه و… .

جزئیات این امر در کتاب‌ها توضیح داده شده که چه کار کرده‌اند. درباره نقش مهم فراماسونری در تجزیه امپراطوری عثمانی نیز مباحثی ذکر شده است.

نکته دیگر فراماسونری و کمونیسم است. خیلی موضوع عجیبی است و مطالب بسیار مهمی دارد که شاید بسیاری از مردم ما نمی‌دانند و ناظر به اقدامات و اهداف فراماسونری در این حوزه است.

بعد دیگر فراماسونری و فرهنگ و هنر است. بدین معنا که آن‌ها در کشورهای مختلف در بخش فرهنگ و هنر سرمایه‌گذاری می‌کنند. الآن در آمریکا هزینه‌های بسیار بالایی در بخش فرهنگ و هنر صرف نموده و در مسیر اهداف ویژه خود در هالیوود و امثال آن کار می‌کنند. نمونه‌های فراوانی در این رابطه در کتاب‌های مرتبط با فراماسونری ارائه شده است که مخاطبان را به آن ارجاع می‌دهم.

در نهایت نکته این است؛ ما باید توجه داشته باشیم که فراماسونری یک امپراتوری نامرئی است که تمامی دولت‌ها حتى دول غربی را کنترل می‌کند؛ یعنی تنها متمرکز و مختص به مستعمرات نیست. آن‌ها با شیوه‌ها و شگردهایی که دائماً به روزرسانی می‌کنند، هم توانستند موجودیتشان را حفظ کنند، هم نفوذ و قدرتشان را گسترش دهند و هم کارآمدی خود را بالا ببرند.

  • بحث انحراف انقلاب‌ها در مورد انقلاب اسلامی هم صدق می‌کند؟ دامنه نفوذ فراماسونری در آن تا چه حد است؟

در مورد انقلاب اسلامی اعتقادم این است که قطعاً حرکت انحراف انقلاب و شکست انقلاب را دنبال کرده و می‌کنند. هیچ تردیدی در این امر وجود ندارد. منتها طبیعی است که به اسم فراماسونری این کار را انجام نمی‌دهند، بلکه تحت عناوین دیگر همچون «تجزیه‌طلبی»، «گروه‌های لیبرال»، «سکولار» و «گروه‌های تروریستی» که در ایران بودند یا اینکه از رهگذر تهدیدهای دائمی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی برای تضعیف تدریجی اقدام می‌کنند.

اتفاقا یکی از مقامات آمریکایی گفته بود، ما عجله‌ای برای شکست یا تغییر رژیم در ایران نداریم، ما به تدریج کار می‌کنیم تا زمانی که فرهنگ در ایران تغییر کند.

  • حال که بحث روی ایران متمرکز شد، لطفاً در خصوص تأثیرات و کنشگری فراماسونری از گذشته تا به امروز در کشور توضیح دهید؟

از اواخر دوره صفویه، حضور اروپا در ایران به تدریج گسترده شد. این حضور در مرحله اول برای شناسایی و پیدا کردن راه‌های نفوذ بود. خب مدت‌ها طول کشید کشیش‌ها، تجار، دیپلمات‌ها و توریست‌ها مرتباً برای شناسایی و برقراری ارتباط به کشور می‌آمدند.

از اوایل دوره قاجار این حرکت تندتر می‌شود، به طوری که از مرحله «شناسایی و حضور» به مرحله «نفوذ» می‌رسند.

در مرحله دوم (نفوذ) این‌ها تقریباً تا دربارها پیش می‌روند و بعضی از نخست‌وزیرها، وزرا و بسیاری از شاهزاده‌ها را در فراماسونری جذب می‌نمایند. به‌خصوص زمانی که بهائیت را ایجاد می‌کنند؛ چون بهائیت دست ساخته فراماسونری است و آن‌ها می‌کوشند، به شکل مذهبی در واقع باز هم نفوذ خود را در ایران توسعه دهند.

هرچند بهائیت با مقاومت سرسخت علما و مردم مواجه می‌شود ولی به هر حال، به دلیل حمایت‌های آن‌ها باقی می‌ماند و علیرغم مخالفت‌هایی که می‌شود، از بین نمی‌رود.

در دوره قاجار نفوذ فراماسونری به اوج خود می‌رسد، به‌طوری که در بسیاری از امور کشور به‌صورت مستقیم و غیر مستقیم دخالت می‌کردند. بسیاری از سرشناسان، مقامات و رجال کشور، فراماسون بودند و بعضاً هم به این عضویت افتخار می‌کردند.

حال عناوینی مانند «فراموشخانه»، «انجمن غیبی» و… را بر این جریان گذاشته بودند، اما در اصل مسئله فراماسون بود. سفارت انگلستان در تهران هم برای تقویت فراماسون‌ها در ایران اهتمام و تلاش فوق‌العاده‌ای داشته است.

به‌خصوص در زمینه نفوذ دادن فراماسون‌ها در تمامی تشکل‌های دولتی و غیر دولتی در ر اواخر دوره قاجار، بیشتر به دلایل سیاسی و تحولات ناشی از جنگ جهانی اول به هر حال تصمیم گرفته می‌شود که سلطنت قاجار را جمع کنند و یک سلسله جدید روی کار آورند. آنها دنبال فردی می‌گردند که در پی قدرت، شهرت و موقعیتی باشد. این هم باز بحث مفصلی دارد که به «رضا خان» می‌رسند.

اما جالب است، فراماسون‌ها وقتی دور هم نشسته بودند تا در مورد اینکه چه کسی را برای جانشینی دوره قاجار انتخاب کنند، این بحث مطرح می‌شود که این شخص باید حتماً ضد شیعه اثنی‌عشری باشد؛ این خیلی معنا دارد.

به همین دلیل است که شما می‌بینید، رضاخان از روز اول ضدیت با شیعه را به اشکال مختلف شروع کرده است؛ یعنی کاری که رضاخان در حدود ۲۰ سال حکومتش کرد، شاید حکومت‌های دیگر در ۲۰۰ سال هم نمی‌توانستند انجام دهند.

البته همه با کمک و هدایت انگلستان بود و به حوزه‌های علمیه، مساجد، تکیه‌ها، روضه‌خوانی، درس‌های دینی و روحانیون تا جای ممکن ضربه زدند.

همان طور که قبلاً عرض کردم، فراماسونری در دنیا به طور جدی، روی استحاله جوامع کار می‌کند؛ یعنی می‌گوید تا زمانی که این جوامع بر اساس افکار موجودشان کار می‌کنند، ما نمی‌توانیم از تسلط بر آنها اطمینان داشته باشیم.

یک نمونه می‌گویم که مستندی است، بر این کار در سال ۱۳۳۲، کودتای معروف ۲۸ مرداد انجام می‌گیرد. یک هفته بعد از کودتا پنج افسر عضو سازمان «سی آی ای» که متخصص در امور فرهنگی بودند، وارد تهران می‌شوند تا بدون محدودیت سقف بودجه در ۱۲ رشته فرهنگی کار کنند. مشغول می‌شوند و چقدر هم کارهای عجیبی می‌کنند.

این‌ها به طور قطع اطمینان داشتند که در حال پیشبرد مسیر استحاله جامعه ایران هستند. لذا بعد از پیروزی انقلاب، رئیس سازمان سی آی ای آمریکا می‌گوید: «آنچه در ایران اتفاق افتاد، یک واقعه مهم و فوق‌العاده نبود بلکه واقعه ای عجیب و باورنکردنی بود؛ زیرا ما ایران را به گونه‌ای ساخته بودیم که قرار بود، برای همیشه در ایران باشیم و نمی‌دانم چگونه ما را از ایران بیرون کردند.»

همان شیعه آن‌ها را بیرون کرد؛ آن رهبر، آن مردم، آن شعارها و آن اهداف. منتها آن‌ها موفق نشدند، شیعه را از جامعه ایران حذف کنند.

بنابراین، در طی تقریباً ۱۳۰-۱۲۰ سال گذشته فراماسونری در مقابله با تشیع به اشکال مختلف کار کرد، دین‌سازی کرد، حکومت‌های پهلوی را درست کرد و… امروز هم یکی از کارهایی که در دنیا می‌کنند، شیعه‌هراسی یا ایران‌هراسی است.

هنگام عاشورا چنان دروغ‌ها و تبلیغات عجیب و غریبی به راه می‌اندازند که البته به لطف خداوند بسیاری از این اقدامات خنثی شده و خنثی می‌شود ولی به هر حال آن‌ها از پا نمی‌نشینند.

  • با توجه به اهداف و سطوح کنش‌گری که اشاره فرمودید به ویژه اهتمام فراماسونری برای استحاله جوامع آیا ارتباط میان فراماسونری و جریان صهیونیسم سیاسی وجود دارد؟

صهیونیسم سیاسی در واقع چند ضلع دارد؛ یک ضلع آن صهیونیسم است. به عبارت دیگر فراماسونری ترکیبی است، از صهیونیسم، وهابیت، بهائیت، احمدیه، قادیانیه و… همچنین تشکل‌های دیگری شامل رسانه‌ها؛ بخش فرهنگ و هنر.

امروز اضلاع فعالیت‌های صهیونیسم در این بخش‌ها متمرکز است؛ یعنی صهیونیسم یک تشکیلات گسترده سیاسی است، جریانهای رسانه‌ای مانند «هالیوود»، سازمان‌های حقوق بشری، سازمان‌های به اصطلاح مردم نهاد و امثالهم همه در مجموعه فراماسونری می‌گنجند.

  • با توجه به تحولات منطقه به‌ویژه تشدید تنش میان اسرائیل و ایران لطفاً تحلیلی از وجود تأثیر و تأثرات میان فراماسونری و این چالش‌ها بیان بفرمایید؟

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و گذشت چند سال از پیروزی انقلاب، نظام سلطه متوجه شد، با روش‌های معمول که انقلاب‌های دیگر را شکست دادند، قادر به شکست این انقلاب نیستند.

تلاش‌های مختلفی در اشکال مختلف انجام دادند و موفق نبودند. حال از راه جنگ، تحریم، تبلیغات و ترور، هر کاری که می‌توانستند انجام دادند، ولی خب نتوانستند انقلاب اسلامی را شکست دهند و مجبور به اعتراف به این واقعیت شدند که ایران یک تهدید بزرگ برای نظام سلطه غرب است. به صراحت به این موضوع اعتراف کردند.

بنابراین، برای مقابله با انقلاب اسلامی هم هر کاری از دستشان برآید، انجام می‌دهند. آخرین و مهمترین اقدامی که به نظرشان رسیده این است که باید منطقه را نابود کنند. این نکته خیلی مهم است؛ یعنی هیچ یک از روش‌های دیگر جواب نداده، لذا می‌گویند ما منطقه را نابود می‌کنیم. بعد از این نابودی، انقلاب اسلامی دیگر یک ویرانه است و به درد نمی‌خورد.

این حرف را «معمر قذافی» در ملاقاتی که من در دهه ۶۰ با او داشتم، به من گفت. راجع به مسائل مختلف بحث شد. او گفت: «بگذارید، من چیزی را به شما بگویم. «صدام» صهیونیست است و تا کل منطقه را نابود نکند، خواهد بود.»

برنامه صهیونیست هم همین است که تمام ما را نابود کند. اگر ما موفق بشویم که هیچ، اگر نه او این کار را خواهد کرد و الآن هم همین برنامه را شروع کرده و بحث غزه در واقع نقطه آغاز اجرای این طرح است.

البته قبل از این طرح، آمریکایی‌ها به افغانستان آمدند و آنجا را ویران کردند. بعد به عراق رفتند و آنجا را نابود کردند. قرار بود یک پایشان را از افغانستان بردارند و یک پایشان را از عراق و بگذارند وسط ایران، این قرارشان بود ولی نتوانستند و این طرح با شکست روبه‌رو شد.

جنگ ۳۳ روزه با لبنان را به راه انداختند. قرار بود از لبنان شروع کنند، اما در آن هم موفق نشدند. لذا الآن به این شکل شروع کردند. این طرح به طور قطع از سوی سازمان کلان فراماسونری و یک ضلع مهمش یعنی صهیونیسم اجرا می‌شود. اینکه شما می‌بینید آمریکایی‌ها بی ‌چون و چرا و به‌صورت نامحدود و غیر معمول از اسرائیل حمایت می‌کنند دقیقاً همین است.

به این جمله خوب عنایت کنید، یکی از مقامات اروپایی می‌گوید: «اسرائیل آخرین خاکریز جهان غرب در مقابل اسلام است. اگر اسرائیل سقوط کند. اسلام اروپا را می‌گیرد.»

عین این حرف را آمریکایی‌ها هم می‌زنند. «جو بایدن» گفت: «اگر اسرائیل نبود، ما باید اسرائیل درست می‌کردیم.»

بقیه صهیونیست‌های آمریکا هم می‌گویند: «ما در حمایت از اسرائیل هیچ محدودیتی نداریم.»

می‌بینید که همین کار را هم می‌کنند و علناً آمریکا در مقابل همه دنیا ایستاده است. به طوری که در شورای امنیت بارها تمام قطعنامه‌ها را وتو می‌کند.

جالب است، یکی از مقامات اروپایی به یکی از آمریکایی‌ها گفته بود که ما حکم دادگاه بین‌المللی کیفری علیه نتانیاهو را اجرا می‌کنیم. بعد او به فرد اروپایی می‌گوید: «اگر این کار را بکنید، ما شما را تحریم می‌کنیم»؛ یعنی حتی خودشان هم بین خودشان این طور برخورد می‌کنند.

بنابراین به نظر می‌رسد، این یک برنامه خیلی گسترده بلندمدت و مداوم است و بحث غزه، فلسطین و این‌ها تکه‌هایی از این قضیه هستند. تا ساحل غربی ،لبنان، سوریه آمدند و حال باید ببینیم کجا می‌روند. من فکر میکنم به سمت عراق و شاید حتی اردن هم بروند. آن بحث از نیل تا فرات را به نوعی شاید بخواهند اجرا کنند.

بنابراین، ما باید روی این قضیه واقعاً فکر کنیم؛ یعنی مسئله به سوریه و لبنان ختم نمی‌شود.

  • همان‌طور که مستحضر هستید، اخیراً کنگره جهانی لژهای ماسونی با میزبانی جمهوری آذربایجان برگزار شد. به نظر شما مباحث این مجمع حول محور چه اهداف و برنامه‌هایی دور می‌زند؟

از سال ۱۸۹۷ میلادی که «تئودور هرتزل» از چهره‌های معروف یهودی و پای‌گذار صهیونیسم سیاسی اولین کنگره بین‌المللی یهود را در شهر «بال» سوئیس تأسیس کرد که یکی از تصمیمات آن سازمان تأسیس صهیونیسم بود تا به امروز معمولاً کنگره‌های سالانه در درون تشکیلات فراماسونری برگزار می‌شود. یعنی اتفاق جدیدی به این معنا نیست.

آن‌ها هر سال دور هم می‌نشینند و کارهایشان را مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دهند. به برنامه‌ریزی و تبادل نظر می‌پردازند و برای سال آینده نقشه می‌ریزند. بنابراین، اتفاق جدیدی به یک معنا نیست. قطعاً این جلسه برای ارزیابی تحولات منطقه است و اینکه در آینده چه کنند و چه بشود.

  • پیش‌بینی شما از مسیر تحولات احتمالی این جریان در ابعاد ماهوی و ساختاری چیست؟

من تصورم این است که فراماسونری و اضلاعش یعنی آن مجموعه‌ای که برشمردم تا دو سه سال آینده مصیبت‌های بزرگی را رقم خواهند زد، اما در یک حرکت گسترده و پیش‌بینی نشده این جریان شکست خواهد خورد.

احتمالاً به دو یا سه سال بیشتر نرسد؛ یعنی ملت‌های منطقه، قطعاً یک قیام سراسری خواهند کرد و این جریان را در منطقه با شکست روبه‌رو می‌کنند.

البته تحولات بین المللی هم ممکن است، به این قضیه کمک کند. الآن مثلاً اختلافات امریکا و اروپا حتی اختلافات داخلی اروپا، قضیه اوکراین یا اختلافات چین و آمریکا ممکن است، در بروز یک نوع بهم ریختگی در وضعیت بین‌المللی مؤثر باشد که در آن صورت، طبعاً این امر زمینه‌های لازم برای قیام مردمی منطقه را فراهم می‌کند.

اگر ما تاریخ منطقه را مطالعه کنیم، میبینیم این منطقه از چند هزار سال قبل تاکنون به طور مستمر مورد تهاجم بوده، اما مهاجم سرانجام شکست خورده است. حال از امپراتوری روم و جنگ‌های صلیبی اروپایی و استعمار بگیرید تا امروز؛ یعنی اینها به منطقه می‌آیند و با کمک عوامل منطقه‌ای انواع و اقسام جنایت‌ها و خیانت‌ها را مرتکب می‌شوند، ولی بعد با قیام‌های مردمی شکست می‌خورند. همان طور که بعد از ۲۰۰ سال جنگ‌های صلیبی، بالأخره نابود شدند.

بنابراین به نظر می‌رسد، این اتفاق خواهد افتاد و الآن هم تکرار همان داستان است. یک علت اصلی قضیه هم اهمیت فوق العاده این منطقه برای دنیاست.

بیل کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا می‌گوید: «ما از هر جای دنیا خارج شویم، باز هم آقای دنیا خواهیم بود، اما اگر از خاورمیانه خارج شویم، دیگر آقای دنیا نخواهیم بود.»

فکر می‌کنم این جواب سؤال شما باشد. «آیزنهاور» نیز در اولین سخنرانی خود پس از انتخاب به سمت ریاست جمهوری در سال ۱۳۳۱ قبل از کودتای ۲۸ مرداد می‌گوید: «ایران یک سرزمین ویژه است. مردم ایران، مردم ویژه‌ای هستند. بروید تاریخ این مردم را بخوانید. اگر این‌ها استقلال پیدا کنند. ما حریفشان نمی شویم.» به صراحت می‌گوید، بروید تاریخ مردم ایران را بخوانید.

  • در پایان اگر نکته یا صحبتی دارید بفرمایید؟

یک نکته خیلی مهم این است که اراده قطعی و تغییر ناپذیر الهی بر آن است که ظالمان، غاصبان، قاتلان و متجاوزان به حقوق و نفوس مردم نابود می‌شوند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ تُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَرْنَاهَا تَدْمِيرًا؛ و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم خوش‌گذرانانش را وامی‌داریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد.»[۱]

پس آن را یکسره زیر و زبر کنیم. خوب عنایت کنید؛ فرعون در مقابل حضرت موسی (ع) ایستاد و چه داستان‌هایی به وجود آمد ولی سرانجامش چه شد؟ همه نیروهایش در رود نیل غرق شدند اما خداوند جسد فرعون را برای عبرت بیرون انداخت. آیا بشر عبرت می‌گیرد؟

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار»[۲] عبرت‌ها چقدر زیاد هستند و عبرت‌گیرندگان چقدر کم هستند.

وقتی شاه از ایران فرار کرد و به مصر رفت، «انور سادات» رئیس‌جمهور بود و «حسنی مبارک» معاونش. انور سادات به حسنی مبارک گفت: «از این پذیرایی کن و تحویلش بگیر. این شاه بوده و چند روز دیگر ممکن است به ایران برگردد.» عبرت نگرفت که این آقا به دلیل ظلمی که کرد، این طور در به در شد. خود حسنی مبارک هم به همین بلا مبتلا گردید. تاریخ است دیگر این انسان است که عبرت نمی‌گیرد.

  • با سپاس از نکات ارزنده حضرتعالی

منبع: روشنا، شماره ۹۹، زمستان ۱۴۰۳، ۸۲- ۸۶

[۱]. سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۶

[۲]. نهج البلاغه، حکمت ۲۸۹

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید