کد خبر:2460
پ
pahlavi-Bahaism
بهائیت در ایران

رحمانی : در تمام دوران پهلوی، سه گروه، مدیر مملکت اند: «فراماسون ها»، «صهیونیست ها» و «بهائی ها»».

رحمانی متولد ۱۳۲۴ بوده و پس از تکمیل تحصیلات در رشــته کشــاورزی و آشــنایی با شــهید «امیرتوکل کامبوزیا»، پا به حوزه یهودشناسی گذاشته که تا به امروز در این عرصه به تحقیق و روشــنگری پرداخته و در حال حاضر در جمعیت حامیان قدس شریف» به تألیف و پژوهش مشغول است. متن ذیل گزیده ای از […]

رحمانی متولد ۱۳۲۴ بوده و پس از تکمیل تحصیلات در رشــته کشــاورزی و آشــنایی با شــهید «امیرتوکل کامبوزیا»، پا به حوزه یهودشناسی گذاشته که تا به امروز در این عرصه به تحقیق و روشــنگری پرداخته و در حال حاضر در جمعیت حامیان قدس شریف» به تألیف و پژوهش مشغول است. متن ذیل گزیده ای از مصاحبه پژوهشگر محترم  رحمانی میباشد .

من مقاله ای نوشتم راجـع به بهائی ها و ارتباطشان با پهلوی. در تمام دوران پهلوی، سه گروه، مدیر مملکت اند: «فراماسون ها»، «صهیونیست ها» و «بـهـائـی هـا». بعضا یهودی الاصل، بهائی و فرامون بودند، مثل «هویدا». من در کـتـاب «خـفـاش و خـورشـیـد» هـم راجـــع به بهائیان نوشته ام.

ما با وجود عشق و علاقه  نسبت به امام خمینی(ره) درست به صحبت هایشان توجه نکرده ایم.

در همین مـسـئـلـه صـهـیـونـیـسـم مـتـوجـه مـی شـویـم کـه هـمـان ۵۰ ســال پیش (از ســال ۱۳۴۱) امــام(ره) چه عبارت هایی به کـار می برند و چه دقـت نظر عجیبی داشتند. مثلا سال ۱۳۴۱ وقتی امام(ره) با حکومت و شاه صحبت می کنند، به فرقه ضاله بهائیت که «فرقه ای صهیونیستی عامل صهیونیست اســـت» اشـــاره می کنند. در حـالـی کـه از آن زمـان تا حـالا، خیلی به ایـن قضیه توجهی نشده.

مرحوم آقـای «فـاکـر» (از روحانیون انقلاب) در یکی از سخنرانی ها – که توسط انـتـشـارات حــوزه قـم چـاپ شــده- می گوید در مشهد، پنج ســال قبل از بــروز و ظهور «علی محمد بــاب»، سه-چهار هــزار نفر از یـهـودی هـای محله یـهـودی هـای مشهد، همه با هم مسلمان شدند. هرچند بعدا بـــه خــصــوص در مـنـابـع غــربــی مـی گـویـنـد یهودی ها را به اجبار مسلمان کردند اما اینطور نیست. خـودشـان مسلمان شدند و حتی جشن گرفتند. ایــن یـهـودی هـای تـازه مـسـلـمـان شـده هـم بعد از چند مــاه از مشهد به نقاط مختلف دنیا می روند.

بعد از پنج سال از این غائله، علی محمد شیرازی مسئله بابیت را مطرح کرد. بسیاری از این یهودی ها که مسلمان شـده بـودنـد، بابی و بعد بهائی شـدنـد. ایــن حــرف سنگینی است که مرحوم آقای فاکر نقل کرده. همه این ها باعث شد من مقداری تحقیق کنم، من جمله در کتاب «تاریخ یهود در ایران»، نوشته «حبیب لوی»، یک صهیونیست که کتاب مذکور، اولین کتابش است.

آنجا یک فصل مفصل راجع به یهودی هایی دارد که بهائی شـده انـد. هر چند خیلی سعی دارد بگوید مسلمان ها بهائی شدند، در حالی که بیشتر آن ها مسلمان های یهودی الاصل هستند. منابع دیگر بسیاری هم داریـم که در کتابم گفته ام. پس این فرقه سازی ها کار آن هاست و برای آن دلیل خاصی دارند.

در اواسـط قرن ۱۹ همان کارهایی که بهائیان در ایران می کردند، وهابی ها در عربستان و قادیانی گری ها در هند می کردند. این ایام، موقعی است که «انگلستان» در اوج قدرتش بوده و «بنجامین دیزرائیلی»، نخست وزیر انگلستان، یک نویسنده یهودی و فرزند یکی از علما و برنامه ریزهای بزرگ یهود بود.

تمام انگلستان از ۱۰۰ سـال قبل در اختیار یهودی هاست. ایـن مسئله در کتاب های مـتـعـدد، کار شده است. آقای «عبدا… شهبازی» در کتاب «زرســالاران» با اسناد و مدارک بسیار مفصل و خواندنی، همه این ها را توضیح داده اند.

انگلستان کاملا در اختیار یهودی ها و مستعمره بزرگش هندوستان، تحت حکومت مسلمان ها بود. در طی ۲۰۰ سال استعمار و حکومت انگلستان در آنجا، اسلام و زبان فارسی را از هندوستان بیرون کرد و به جایش زبـان انگلیسی و بودایی را جا انداخت. وقتی هندوستان مستقل شد، مسلمان ها، پاکستانی شـدنـد و هندوها هندوستانی.

در اواسط قرن ۱۹ یعنی در اوج ابرقدرتی انگلستان، برنامه های ایجاد اسرائیل و حکومت صهیونیست ها بر دنیا شــروع مـی شـود. یکی از کـارهـایـی کـه باید میکردند این بود که اندیشه دینی که این جماعت چهار هزار سال روی آن کار کرده بود، در سرتاسر دنیا پراکنده کنند. به چه وسیله ای؟ با وهابی ها، قادیانی ها، اندیشه اومانیسم، علم گرایی، اندیشه صنعتی و به وسیله یهودیانی مشخص.

تمام حرف هایم اسناد تاریخی دارند. مثلاً، زمانی که انقلاب فرانسه به اوج خود رسیده بود، ناپلئون در روسیه شکست خورد و از فرانسه بیرونش کردند، سپس یک یهودی ثروتمند با پنج پسرش، در پاریس ساکن شد. در تمام قرن نوزدهم از ۱۸۱۰ تا ۱۹۱۴ ، فرانسه و انگلستان، تحت سلطه خانواده «روچیلد» است؛ یعنی همه بانکداری صنعتی در سرتاسر اروپا. این ها با اندیشه های دینی خود این گونه عمل کردند.

برای روشن شدن قضیه، باید دید وجه اشتراک این فرقه ها چیست؟ از بهائی ها و وهابی ها، تا منافقین، دراویش و…، ویژگی های مشترکی دارند: یکی، ریاست فرقه ای؛ یعنی در رأس شان، یک رئیس است که همه فرقه کاملاً قبولش دارند. دیگری، تقلید از یک دین و ظاهر معنوی، در حالی که هیچ اعتقاد دینی ندارند. مسئله بعد، درست کردن شریعت دینی است.

شباهت دیگر که بسیار مهم است، به هم زدن نظم خانوادگی است. سران یهود صهیونیستی، خود به خانواده و نژادشان خیلی اهمیت می دهند اما سعی می کنند همه از خانواده رها بشوند و اسم این را آزادی و روشنفکری می گذارند. مثلاً، در بهائیت هر چه «عبدالبهاء» بگود، می گویند «سلمنا». برای نمونه، او گفته دیگر شریعت را برداشتم، یعنی همه آزادند، هر کاری می خواهند، بکنند. اما این آزادی نباید در حدی باشد که به یهودی ها انتقاد کنند. اروپایی ها یا منافقین هم فقط این طور آزادند. در مورد ازدواج کردن، بهائی ها ازدواج بین محارم و حتی ارتباط زن شوهردار را آزاد می دانند.

در اندیشه آزادی اروپایی، آقای «برتراند راسل» در کتار «آزادی و اخلاق زناشویی» می گوید زن شوهردار اگر می خواهد با دیگران ارتباطات جنسی داشته باشد، به شرط بچه دار نشدن، ایرادی ندارد. درویش هایی مثل «دکتر نوربخش»، قطب دراویش «تعمت اللهی» نیز آزادیزهای جنسی قائل بودند. یا گروهی به نام «شوان» یا «مریمیه» نیز همینطور. «فروید» یهودی، این اندیشه های ارتباط های جنسی آزاد را درست کرد که باعث می شود خانواده بر هم بخورد. نظم عاطفی، تربیتی و اجتماعی، از طریق خانواده ایجاد می شود و بدون خانواده، ناممکن است.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please