بهائیان در سر خود رویای براندازی دارند، گرچه نسل به نسلشان حسرت بر دل، خوراک مور و ملخ می شوند؛ اما آنچه جهان غرب از تأسیس، تأیید و گسترش بهائیت دنبال می کند، استفاده از عناصر وابسته به این تشکیلات برای تسلط بر دیگر کشورهاست.
این روزها بار دیگر امنیت فکری و جانی هم میهنانمان بازیچه دست عده ای اغتشاشگر شده است.
مردمی که برای مطالبه به خیابان آمده بودند تا دیدگاهشان را با تجمع به گوش مسئولین برسانند، ناگاه در میان خود افرادی را دیدند که نه اعتراضشان از جنس مردم بود و نه شیوه برخوردشان شایسته این مرز و بوم.
عده ای فحّاش وعده ای چاقو به دست برای گرفتن جان مردم آمدند، عده ای آمدند از مقدسات ملت شریف ایران هتک حرمت کنند، گروه دیگر آمدند به نوامیس مردم غیور این سرزمین دست درازی کنند و عده ای با بریدن سر از مردِ قانون و به آتش کشیدنش دهان بر مدافعین امنیت کشور کج کردند.
اینان به بهانه فوت ناخواسته و غمبار تکه ای از تنِ وطن آمدند تا چشمان بینای دخترانِ ایرانِ ما را نابینا کنند.
اما چه شد!؟ جز سیاهی به روی سیاهشان چیزی نماند و مأیوس تر از هر لحظه و همچون گذشته، دستان خود را گزیده و به لانه های خود خزیدند.
جالب آنجاست اینان همان ها هستند که ده ها سال خود را مخالف ورود به امور سیاسی می دانستند، اینان همان ها هستند که سردمدارانشان فریاد بر می آوردند ما در برابر هر حکومتی سکوت می کنیم و حق خود را در این می دانیم که مطیع حاکمیت ها باشیم؛ اما باز هم نتوانستند ظاهر فریبنده خود را حفظ کنند و دست در دست دیگر بدخواهان نظام اسلامی اقدام به اغتشاش، تخریب، آتش و قتل زدند.
آری! بهائیان اینگونه اند اینان در سر خود رویای براندازی دارند، گرچه نسل به نسلشان حسرت بر دل، خوراک مور و ملخ می شوند؛ اما آنچه جهان غرب از تأسیس، تأیید و گسترش بهائیت دنبال می کند، استفاده از عناصر وابسته به این تشکیلات برای تسلط بر دیگر کشورهاست.
شاید درس این روزها این باشد که اشداء علی الکفاری همچون بهائیت، لازمه جلوگیری از چنین مصیبت های سهمگین و زخمی شدن ایران اسلامی باشد، چرا که عناصر این فرقه ضاله، نه تنها قدمی در مسیر آبادانی ایران بر نمی دارند بلکه خود مانعی برای سربلندی بیشتر مردم این کشور به شمار می آیند.