در باور بهائی فطرت یا سرشت انسان ها به ذاتی و اکتسابی تقسیم شده و فطرت اکتسابی افراد تنها در صورت ایمان به بهائیت پاک دانسته شده است. لذا کسانی که بهائیت را نپذیرند، پست فطرت و با بدترین القاب خطاب شده اند. این در حالیست که فرقه بهائیت ادعای ابداع آموزه وحدت عالم انسانی و تساوی بشر بدون توجه به ایمان و کفر افراد را دارد.
فطرت یا سِرِشت به نوع آفرینش انسان گفته می شود که خدادادی و مادرزادی بوده و بین همه انسان ها مشترک است. در این میان برخی به آفرینش بر اساس فطرت پاک مثل اسلام و برخی بر تولد بر فطرت گناهکار انسان مثل مسیحیان باور دارند.
در باور بهائی نیز فطرت انسان ها با تقسیم به ذاتی و اکتسابی،(۱) به فطرت پاک انسان ها اعتراف و از امکان آلودگی فطرت اکتسابی سخن گفته شده است: «استعداد بر دو قسم است: استعداد فطری و استعداد اکتسابی. استعداد فطری که خلق الهیست، کلّ خیر محض است، در فطرت شرّ نیست، اما استعداد اکتسابی سبب گردد که شرّ حاصل شود.»(۲)
در اعتقاد بهائی بُعد دوم فطرت افراد یا همان فطرت اکتسابی تنها در صورت ایمان به بهائیت پاک می ماند. از این رو کسانی که بهائیت را نپذیرند، پست فطرت، بی شرف، نانجیب و مگس های بی ارزش خطاب می شوند: «کسی که از بصیرت الهی (بخوانید بهائی) بهره مند نباشد و از عرفان الهی غافل باشد و عمل به احکام نکند، چنین شخصی از همج رعاع است. همج پشه ها و مگس های کوچکی را می گویند که بر چشم چهارپایان می نشینن. اینها پست ترین حشرات هستند… کلمه رعاع هم به معنی مردمان لئیم و پست فطرت است که دارای شرافت و اصالت و نجابت نیستند.»(۳)
در واقع پیشوایان بهائی پیروی از بهائیت را شرط بقای فطرت پاک و به مثابه بهره گیری از ارزش های ماندگار دانسته و در مقابل، بهائی نشدن را نشان آلودگی و پست فطرتی دانسته اند: «بگو ای پست فطرتان از شراب باقی قدسم چرا به آب فانی رجوع نمودید.»(۴)
به عقیده ما نیز سرشت و آفرینش ابتدایی انسان پاک است، اما برخی انسان ها با استفاده از اختیاری که دارند، از هوای نفس و وسوسه های شیطان پیروی کرده و با ارتکاب گناه، آن را آلوده می کنند. پس تا اینجا تفاوتی ساختاری چندانی میان عقاید ساختگی بهائی با دین الهی اسلام دیده نمی شود. اما تفاوت در کجاست؟!
تفاوت و مشکل اصلی، تناقض بهائیت است که از یک سو انسان ها را به پاک سرشت و پست فطرت تقسیم می کند و از سویی دیگر، ادعای ابداع آموزه وحدت عالم انسانی و تساوی بشر بدون توجه به ایمان و کفرشان دارد: «جمیع بشر در نزد خدا یکسانند.»(۵) یا در شعار و تبلیغات، همه را برابر و یکسان معرفی می کند: «همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار…»(۶)
فرقه ای که بر خلاف اعتقاد خود به تقسیم بندی افراد از جهت ایمان و کفر به بهائیت، در تبلیغاتش از تساوی بشر نزد خداوند سخن می گوید و شعار می دهد: «چرا بگوئيم اين موسوی (: یهودی) است و او عيسوی (: مسیحی) است، اين محمّدی (: مسلمان) است، او بودايی است. اين ها دخلی به ما ندارد.»(۷)
به راستی چگونه بهائیتی که اختلاف را از خصائص حیوانی و درّندگان معرفی می کند، خود با تقسیم بندی انسان ها بر خلاف شعارهای عوام فریبش به اختلافات مذهبی دامن زده است: «اُلفت و محبّت در عالم حیوان نیز از نتائج سیرت خوش و طینت پاک و صافی فطرت ست و اختلاف و اجتناب، از خصائص درّندگان بیابانست.»(۸) حال دُم خروس را باور کنیم یا قسم تان را ؟!
پینوشت:
۱- «در طینت و فطرت جمیع موجودات قوت و استعداد ظهور دو نوع کمالات موجود، یکی کمالات فطریّه که من دون وایطه صرف ایجاد الهی است و دیگری کمالات اکتسابیّه است که در ظلّ تربیت مربّی حقیقی است.» عباس افندی، رساله سیاسیه، هند: بی نا، ۱۳۲۵، صص ۴-۳٫
۲- عباس افندی، مفاوضات، هلند: مطبعه بریل، ۱۹۰۸ م، ص ۱۶۳٫
۳- اشراق خاوری، تقریرات درباره کتاب مستطاب اقدس، تنظیم و تدوین: وحید رأفتی، هوفمایم آلمان: مؤسسه نشر آثار امری، ۱۹۹۷ م، ص ۳۳٫
۴- ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، کانادا: بی نا، ۱۹۹۵ م، ص ۴۵۹٫
۵- احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، طهران: لجنه ملّی نشریات امری، ۱۳۲۸ ش، ص ۳۳٫
۶- عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱ م، ج ۳، ص ۱۶۰٫
۷- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، ۱۲۷ بدیع، ج ۲، صص ۲۸۵-۲۸۴٫
۸- اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع، ج ۵، ص ۱۱۳٫