تشکیلات بهائیت تلاش دارد تا با تهمت و نفرت، به فاصلهاندازی میان مردم و حاکمیت بپردازد و در عوض خود را همسو با مردم ایران جلوه دهد؛ اما با نگاهی به سیره عملی و اعتقادی بهائیت، درمییابیم که این رویکرد، بر خلاف چهره اصلی و باور بهائیت است؛ زیرا بهائیت دشمنی خود با مردم ایران را ثابت کرده، وحدت را تنها با بهائیان مجاز دانسته و آزادی خواهی را حیوانی میداند!
سازمان بهائیت در یکی از پیامهای خود، از آشوبهای اخیر در ایران به «خیزش سراسری مردم ایران علیه ظلم و نابرابری حاکم بر جامعه» تعبیر کرد. تشکیلات بهائیت طبق سیاست ترسیمیاش، در این پیام تلاش کرد تا با ایراد تهمت و ایجاد نفرت، به فاصلهاندازی میان مردم و حاکمیت بپردازد.
چنانکه در بخشی از این پیام میخوانیم: «حاکمیت ایران، برای خاموش کردن اعتراضات به هر ترفندی متوسل شده است. کشتن مردان و زنان شجاع، بازداشت، ضرب و شتم، تهمت و تفرقه افکنی، از جمله شیوههای مقابله حکومت در برابر ایرانیان بوده است.»
در ادامه و پس از تلاش برای جدایی میان دولت و ملّت، تشکیلات بهائیت تلاش کرد تا جمهوری اسلامی را دشمن مشترک مردم ایران و بهائیت معرفی کند و خود را متحد و همراه با مردم معرفی کند: «شهروندان بهایی ایران، از جمله اقشار جامعه ایران هستند که از ابتدای تأسیس نظام اسلامی در ایران، در تیررس فشارها و برخوردهای حکومتی بودهاند. در این هفتهها، باز هم شاهد تهمتزنی و بازداشت هموطنان بهایی در ایران هستیم.»(۱)
اما هر چند تشکیلات بهائیت با این دست بیانیهها تلاش دارد تا خود را آزادیخواه و هم صف با مردم ایران جا بزند، اما با نگاهی گذرا به سیره و عمل بهائیان درمییابیم که این اظهارات، بر خلاف چهره واقعی بهائیت است؛ زیرا:
اولاً: بهائیت اگر واقعاً همراه با مردم است، پس چرا همواره در مجامع بین المللی خواستار محکومیت، فشار و در نتیجه تحریم ایران میشود؟!(۲) مگر این تحریمها شامل مردم ایران نمیشود؟! پس چگونه تشکیلات بهائیت خود را با مردم یکی دانسته و در مقابلِ حامی واقعی مردم یعنی حکومت جا میزند؟!
ثانیاً: تشکیلات بهائیت چگونه میتواند خود را همسو و متحد با مردم جلوه دهد، در حالیکه نه تنها عملکردش، بلکه اعتقاداتش هم خلاف آن است؛ مگر این بهائیت نیست که غیربهائیان را حیوان میداند و انسان نامیدن مخالفینش را گناهی نابخشودنی عنوان میکند؟!(۳)
مگر این بهائیت نبوده که از معاشرت پیروانش با غیربهائیان نهی کرده است؟!(۴)
مگر این بهائیت نبوده که با توهین، از ملّت ایران به «ملّتی جاهل، متعصب و متوحش (وحشی) که بهائیان، در چنگ آنان گرفتار هستند»(۵) تعبیر کرده است؟!
حال چه شده که تشکیلات بهائیت خود را با مردم ایران یکی میداند؟!
ثالثاً: تشکیلات بهائیتی که به اسم همسویی با مردم ایران و آزادی؛ در جهت منافع صهیونیستها و برای براندازی در ایران گام برمیدارد، آیا نمیداند که در تعالیمش از اعتراض به حکومتها و آزادیخواهی به شدّت نهی شده است؟! مگر این پیشوایان بهائی نبودند که حتی سخن گفتن در امور سیاسی را ممنوع کرده و تنها از بهائیان خواستهاند دعاگوی حاکمین باشند؟!(۶)
مگر این پیشوایان بهائی نبودند که آزادی خواهی را خواستهای غلط و حیوانی معرفی و به شدّت با آن مخالفت کردند؟!(۷)
حال چه شده که تشکیلات بهائیت در راستای براندازی، در کنار پنهان کردن چهره واقعی و خائنانه خود، حتی اعتقادات و تعالیمش را هم زیر پا میگذارد؟! آری! چه شده که دشمن اصلی مردم ایران (بهائیت)، امروزه به اسم حامی وارد شده و جمهوری اسلامیِ برخاسته از آراء مردمی را دشمن مشترک خود و مردم جا میزند؟!
پینوشت:
۱- به نقل یکی از سایتهای وابسته به تشکیلات بهائیت، «جعلیات نظام برای سرکوب؛ شهروندان دستگیر شده بهایی.»
۲- «سازمان ملل و تلاش بهائیت برای محکومیت ایران»
۳- ر.ک: حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخه خطی، ص۱۴۰٫
۴-ر.ک: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج۸، ص۳۹٫
۵- ر.ک: شوقی افندی، توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، لوح قرن احباء شرق (نوروز ۱۰۱ بدیع)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۳ بدیع، ص۱۷٫
۶- ر.ک: ج ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، چاپ حیفا: ۱۹۳۲ م، ص۲۶۴٫
۷- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، نسخه الکترونیکی، ص۱۱۷-۱۱۶، بند: ۱۲۳٫