رومر بين سال هاي ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۲ در دانشکده الهيات و فلسفه دانشگاه هاي توبينگن و هال آلمان به تحصيل پرداخت و از محضر اساتيد به نامي چون پروفسور هرينگ، هگلر، هول، کالر، رايشله، اشلاتر و زيبولد بهره برد. پس از پايان تحصيلات در کسوت استاد الهيات در شهر باسلر به فعاليت هاي دين پژوهي مشغول شد و در سمينارهاي دين شناسي پروتستان در اشتوتگارت به فعاليت پرداخت. در همان دوران به پيشنهاد دانشکده الهيات توبينگن، رياست سمينارهاي تخصصي و پژوهشي انجيلي را نيز بر عهده داشت.
هرمان رومر، خود در بيان اهداف تحقيقاتي خويش خاطر نشان ميکند که “در سال ۱۹۰۷ شاهد تأسيس انجمن بهائيان اشتوتگارت بودم و همواره نياز به يک پژوهش عملي، جهت پاسخگوئي به تبليغات بهائیتدر آلمان را احساس ميکردم.” بدين منظور رومر کتاب خود تحت عنوان “بابيت و بهائیت، پژوهشي در تاريخ مذاهب اسلامي” را تأليف کرد. کتاب او “Die Babi- Behai, Eine studie zur religionsgeschichte des Islams” در واقع، رساله دکتراي او بود که در سال ۱۹۱۱ به دانشکده عالي فلسفه دانشگاه توبينگن ارائه شد. اين کتاب اولين اثر او درباره بابيت و بهائيت نبود؛ وي در سال ۱۹۰۸ مقاله اي در نقد بهائيت (۱) و در سال ۱۹۱۰ به دنبال تحقيقاتي در خصوص تاريخ تبليغات مذهبي در آلمان، مقاله اي تحت عنوان “تبليغات مذاهب آسيايي در مغرب زمين” را به رشته تحرير درآورد (۲).
در سال ۱۹۱۲ چاپ مشابهي از کتاب رومر تحت عنوان “بابيت و بهائیت، آخرين فرقه منشعب از اسلام Die Babi-Behai ” The latest Mohammedan sect ” منتشر شد.
آثار رومر، اولين آثار عمده در موضوع بابيه و بهائیت بود که در آلمان منتشر مي شد؛ و علاوه بر مطالعات تاريخي، حاوي تحقيقات گسترده اي در نقد و بررسي تعاليم بابي و بهايي نيز بود. محور اصلي کتاب “بابيت و بهائیت، پژوهشي در تاريخ مذاهب اسلامي” بررسي اصول بنيادي تعاليم بابي و بهايي در شناخت خدا، مظهريت، مقام انسان و رستگاري بود. آثار او در نقد و بررسي فلسفي و کلامي تعاليم بابيت و بهائيت، بصورت قابل توجهي از سبک و انديشه هاي “ايگناز گولدزيهر” تأثير پذيرفته بود.
از جمله منابع تحقيقات کتاب رومر آثار گوبينو، براون، گويارد، نولدکه، هوآرت، اوئن هايم، گولدزيهر، نيکولا، نيکلسون، کبلر، کرمر، ريشتر، اولد نبرگ، زيبولد، اشراينر، زيلر و نيز آثار مؤلفان بهايي و گزارش مسيونرهاي مذهبي از ايران است. کتاب رومر، همچنين مورد استناد و استفاده محققان بسياري قرار گرفته است: از جمله پژوهشگراني که از کتاب رومر در تحقيقات و تأليفات خود در سطح گسترده اي استفاده کردند عبارتند از: روزنکرانتس، فلاشه، پلشورلن، ريچاردشافر، فيچيکيا.
نيکولا توفيق از محققان برجسته بهايي آلمان در کتاب ” DER information als method ” بيان مي کند که اثر رومر، سند منحصر بفردي از دوران خود در اروپاي آلماني زبان مي باشد و بي ترديد واجد اهميت تاريخي است و از آن مي توان به عنوان مأخذ مستقيم مطالعات بابي و بهايي استفاده کرد.
کتاب هرمان رومر شامل چهار فصل و دو ضميمه است که فصل اول آن، طولاني ترين بخش کتاب را تشکيل مي دهد.
نويسنده در اين فصل به مباحثي پيرامون آغاز جنبش بابي تا مسئله جانشيني علي محمد باب مي پردازد. در اين فصل، رومر موضوعاتي چون پايه گذاري بابيت در شيخيه، توصيف مقام باب به عنوان شيعه کامل در آراء شيخيه، بررسي تاريخي تمايلات صوفي مآبانه در بابيه، رخنه تعاليم کاباليستي[۱] در بابيه، بررسي نگرش بابيه در مورد پيامبري، کاربرد تأويل در آثار بابيه و عنصر سياسي در آن نهضت را مطرح مي کند. فصل دوم کتاب، معطوف به بررسي نقش رهبري ميرزا حسينعلي نوري در تغيير شکل جامعه بابي به بهائي در دوره اقامت او در بغداد و اِدِرنه است. در اين بخش، نويسنده به بررسي مباحثي چون بررسي آثار او در بغداد، تأثيرپذيري اش از صوفيه، الواح و مکتوبات او و موقعيت داخلي و خارجي جامعه بابي مي پردازد.
فصل سوم کتاب نيز به نحوه شکل گيري بهائیت در عکّا و نقد برخي احکام بهائيت و موضوعاتي چون شکل گيري کتاب اقدس، حقوق جزاء در بهائیت، بررسي آثار حسينعلي نوري در عکا، شکل گيري و تحولات فرقه در ايران و ارتباطات بهائيان با ايران اختصاص دارد. نويسنده در فصل چهارم کتاب به رهبري عبدالبهاء تا سال ۱۹۰۸ مي پردازد و مباحث سياسي ـ تاريخي بهائیترا در ذيل عناويني چون عباس افندي، رهبر فرقه و نقش آن در توسعه بهائیت، عباس افندي و تعاليم فرقه اي، تبليغات بهائيت در اروپا و آمريکا، عملکرد عبدالبهاء در انقلاب مشروطيت ايران را مطرح مي کند.
نويسنده در ضميمه اول کتاب به بررسي قرابت معنايي ميان فرق و مذاهب مي پردازد و تأکيد اصلي را بر نزديکي ميان فرقه بکتاشي[۲] و بابيه و بهائيت قرار ميدهد. رومر اين قرابت معنايي را در مباحثي چون اشارات تمثيلي مذاهب، ظهور خداوند در مقاطع زماني و مسئله حلول جستجو ميکند. ضميمة دوم کتاب هم اختصاص به جريانات مشابه در جهان اسلام و هند دارد و دراين ارتباط نويسنده به بررسي خاستگاه و اهداف فرقه، ريشه صوفي گري، بررسي فرقه احمديه و مقايسه آن با بابيه و بهائیت ميپردازد.
نظري اجمالي بر محتواي کتاب:
رومر در اثر خود به گرايشات شبه عرفاني و صوفي مآبانه بهائیت اشاره مي کند و معتقد است که بهائیتگياهي دريايي است که در باتلاق جهان صوفي گري رشد و نمو کرده است. او معتقد است که “بهائيان با تمايلات و گرايشات صوفي مآبانه از عبدالبهاء بُت ديگري ساخته اند که در لباسي امروزي نمايان شده است.” (۳) به اعتقاد او بهائیت مسلکي درويش مآب است و تنها به لطف تقارن با جنبش هاي فرهنگي تجددگراي خاورميانه بوده است که لباسي مدرن برتن کرده و مي کوشد تا پيوندهاي خود را با ساير حلقه هاي تصوف پنهان نمايد. رومر، گرايشات شبه عرفاني بهائیت را بسيار عميق و گسترده مي داند و معتقد است که نگرش بهاء الله در لوح حکمت به فلاسفه، نگاهي سطحي است. به علاوه، تعبيري که براي فلاسفه بکار برده است (تئوزوفيست يا عارف) نشان مي دهد که او فلسفه را با عرفان يکي مي پنداشته و شناخت درستي از تفاوت آنها نداشته است.(۴)
رومر، بابيه و بهائیت را گنوسي[۳]، ثنويتگرا و داراي ساختاري فرقهاي و خرد ستيز ميداند که از علوم رمزي و تأويلي اسماعيلي، حروفي، کابالا و دراويش بکتاشي متأثر است. او معتقد است که تعاليم بهائیت نسبت به شناخت خدا، مظهريت، مراتب صدور و فيض، همه از نوعي تلقي نوافلاطوني و گنوسي تأثير پذيرفتهاند. (۵)
رومر در بررسي سفر تبليغاتي عبدالبهاء به آمريکا، بهائیت در آمريکا را صوفي گري آخر الزماني ـ آپوکاليپتيک ـ معرفي ميکند که حسينعلي نوري در نزد آنان مسيح باز گشته يا حتي خود خدا، جلوه ميکند. او معتقد است که بهائیت در فرانسه، خاستگاه يهودي دارد، بطوري که دريفوس يهودي، نقش بسيار مهمي را در سفر عبدالبهاء به پاريس ايفاء کرد و تشکيلات جهاني “آليانس ـ اسرائيليت” به واسطه کمک هاي همه جانبه خود به يهوديان در شرق، تبديل به پلي براي نفوذ بهائیت به فرانسه شد. رومر به علاوه تأکيد داشت که يهوديان ايراني در داخل ايران، براي به چالش کشيدن اسلام، فرقه بهائیت را متحد خود يافته و هم پيمان خويش تلقي ميکردند. (۶)
از ديدگاه هرمان رومر، در جريان انقلاب مشروطيت ايران، بهائیت با شعار جهان وطني آرمان گرايانه و غيرواقعي خود به علائق ملي و منافع ايرانيان خيانت کرد. در اين ارتباط، رومر اشاره مي کند که “عباس افندي، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاري ايرانيان دسيسه کرد و با ديپلمات هاي روسي و انگليسي سازش و تفاهم داشت” به گونه اي که به بهائيان شهرهاي تهران و تبريز، به شدت توصيه کرده بود که از محمدعلي شاه جانبداري کنند و به علاوه آنها را از شرکت در نهضت مشروطيت ايران نيز بازمي داشت. رومر همچنين تأکيد مي کند که با پيروزي انقلاب مشروطه، نادرستي ادعاي عباس افندي که براي محمدعلي شاه، حکومتي طولاني و خوشايند را پيشگويي کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با يادآوري فشارهاي وارده از سوي روسيه و انگلستان به ايران و اتحاد آن دو قدرت در تقسيم خاک آن به دو حوزه نفوذ در ۱۹۰۷ بيان ميدارد که روابط عبدالبهاء در عکاء با ارتش هاي خارجي و کارگزاران آنها در ايران، چيزي جز يک خيانت بزرگ به کشور ايران نبوده است. (۷)
پي نوشت ها:
- DER Bahaismus , in Evangelisches Missions – Magazin ,new series , vol .52,pp.321-31.
- Die propaganda fur asiatische religionen im Abendland: in Basler
missionsstudien , issue 10,pp.45-55.
- Der Behaismus , p.331
- فصل اول ۱۰,۲۰,۲۲,۳۱,۳۸,۴۸,۴۹,۵۷
فصل دوم ۷۴,۸۸,۹۰,۱۰۳
فصل سوم ۱۱۲,۱۱۴ -۱۱۷,۱۱۹,۱۲۱,۱۲۴,۱۳۱,۱۳۲,۱۳۳
فصل چهارم ۱۴۹,۱۵۲,۱۶۰f,174,176
۵- فصل اول ۹,۱۳,۲۱,۲۲,۲۴f.,31f,32f.,38,43,44,45,49,51
فصل دوم ۷۱
فصل سوم ۱۰۹,۱۱۱,۱۱۳,۱۱۸,۱۳۱,۱۳۹,۱۴۴
فصل چهارم ۱۴۸,۱۵۴,۱۶۰,۱۶۱
ff.,164,166,167, 168,169,172,173,175,176,178,179,180
۶- فصل چهارم ۱۴۹,۱۵۰
۷- فصل چهارم ۱۵۷ به بعد.
[۱] – تصوف يهودي (كابالا kabbalah) “كابالا” نامي است كه بر “تصوف يهودي” اطلاق ميگردد و تلفظ اروپايي “كباله” عبري است به معناي “قديمي” و “كهن”. اين واژه به شكل “قباله”ي عربي براي ما كاملاً آشناست. پيروان آيين كابالا (كاباليستها Kabbalists)، اين مكتب را “دانش سرّي و پنهان” خاخامهاي يهودي ميدانند و براي آن پيشينهاي كهن قائل ميباشند. براي نمونه، مادام بلاواتسكي، رهبر فرقهي “تئوسوفي”، مدعي است كه “كابالا” در اصل كتابي است رمزگونه كه از سوي خداوند به پيامبران، و به گونه اي خاص آدم، نوح، ابراهيم و موسي عليهم السلام نازل شد كه حاوي دانش پنهان قوم بني اسرائيل بود. به ادعاي بلاواتسكي، نه تنها پيامبران بلكه تمام شخصيتهاي مهم فرهنگي، سياسي و حتي نظامي تاريخ چون افلاطون، ارسطو، اسكندر و… ، دانش خود را از اين كتاب گرفتهاند. (H.p.Blavatsky, Theosophical Glossary, London: Theosophical publishing society, 1892.P.168) اين ادعا نه تنها پذيرفتني نيست بلكه براي “تصوف يهودي”، به عنوان يك مكتب مستقل فكري، نيز پيشينهاي جدي نميتوان يافت.
[۲] – بکتاشیه از طریقتهای صوفیه آسیای صغیر و منطقه بالکان که پیروان بسیاری دارد. بکتاشیان خود را مسلمان و شیعه میدانند. آنان به وحدانیت خدا، نبوت محمد(ص) و ولایت علی(ع) معتقدند؛ اما این سه را در تثلیثی شبیه به تثلیث مسیحی مینگرند. غالب منابع تحقیق درباره بکتاشیان به التزام نداشتن آنان به احکام شریعت و ترک نمازهای یومیه، روزه رمضان و سایر عبادات اشاره کردهاند. این امر، یکی از وجوه اختلاف این طریقت با شیعه اثنی عشری است.
[۳] – «گنوسیس» (gnosis) واژهای یونانی است از ریشه هندواروپایی (gn-gno) به معنای دانش و معرفت، که آن را با «دانش» در انگلیسی (knowledge) و «معرفت» در سنسکریت (Jnana) همریشه میدانند (هالروید، ۱۳۸۷: ۹۷). کیش گنوسی گونهای عرفان شرقی باقیمانده از ادیان قرون پیش از میلاد مسیح است که اوایل قرون میلادی رنگ مسیحی به خود گرفته و با عقاید ثنوی درآمیخته است.
اساس عقاید گنوسی بر معرفت اشراقی و سِرّی است که انسانها را به رهاندن روح از عالم مادی و رساندن آن به عالم بالا تشویق میکند و لازمۀ آن را زهد و امساک از نعمتهای دنیوی میداند. «گنوس اصطلاحی معرفتی است که معطوف به جستوجوی نجات است و به واسطۀ کشف و عرفان نفس انسانی و علم الاهی و علم حقایق همۀ اشیا، نجات را به شخص میآورد و در واقع خودش نجات است» (تقیزاده، ۱۳۸۳: ۱۲۴). تقیزاده، حسن (۱۳۸۳). مانیشناسی: پژوهشها و ترجمهها، به کوشش: ایرج افشار، تهران: توس.