فاجعه ی کشف حجاب در ایران یک رویداد ضد فرهنگ اسلامی مردم مسلمان ایران بود که توسط رضا خان و با همکاری فرقه ی ضاله مرتبط با اسرائیل یعنی همان فرقه بهائیت در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۱۴ شمسی در ایران تصویب و اجرا شد اما با مجاهدت های علما و مردم مسلمان ایران حکومت پهلوی دوم مجبور به لغو آن شد.
واقعه کشف حجاب سلسله وقایعی است که به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ش در ایران رخ داد و به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده چادر، روبنده و روسری منع شدند. این قانون اوج سیاستهای رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷ش آغاز شده بود. این سیاستها واکنشهایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را در پی داشت. با درخواست علما، این قانون در سال ۱۳۲۳ش در دوره حکومت محمدرضا پهلوی لغو شد.[۱]
کشف حجابی که توسط رضاخان در سال ۱۳۱۳ اعلام شد از نتایج سفری بود که رضا شاه به ترکیه داشت. او در این سفر برداشت کرده بود که برای رسیدن به پیشرفت با مدل مدرنیته غربی نیاز به تغییر لباس است و برای این منظور تصمیم به قانون اعمال تغییر لباس برای مردان و زنان گرفت به این صورت که مردان را مجبور به پوشیدن کلاه شاپو و زنان را مجبور به برداشتن حجاب کند. نکتهای که نباید از نظر دور بماند این است که در این عرصه میدانیم که اولین گروهی که به مبارزه علنی با حجاب آمد فرقه بهائیت بود. یکی از ۱۲ تعلیم این فرقه، برابری زن و مرد از جمیع جهات بود که برای به تصویر کشیدن این مفهوم در زمان گردهمایی تأسیس این فرقه در بَدَشت شاهرود در زمان محمد شاه قاجار زنی به نام زرین تاج که ملقب به قرةالعین بود بیحجاب در جمع مردان حاضر شد و به اصطلاح اعلام تغییر فرهنگ بر اساس تعالیم بهائیت صورت گرفت.[۲]
در زمان پهلوی که اعضای فرقه ی صهیونیستی بهائیت زمینه فعالیت گسترده ای داشتند در راستای اسلام ستیزی و مبارزه با حجاب در زمینه های مختلف وارد عمل شدند:
اعضای فرقه ضاله بهائیت در راستای عملیاتی کردن برنامههای اسلامستیزانه کانونهای صهیونیستی، به ترویج بیحجابی در جامعه اسلامی ایران و مردم مسلمان روی آوردند. در دوران قاجار از طریق انجمنها و کانونهای وابسته سعی در زمینه سازیهای ذهنی به خصوص از طریق القاء سبک زندگی و شیوههای رفتاری غربیها داشتند و با روی کار آمدن رضاخان و حضور بهائیان و فراماسونرها در دستگاههای مختلف به اصطلاح فرهنگی/ سیاسی پهلوی اول، اسلام زدایی و به خصوص ترویج بیحجابی روندی رسمیتر و علنیتر یافت.
وسایل ارتباط جمعی و رسانهها مانند مطبوعات و کتاب و تئاتر و سینما و… مهمترین نقش را در این میان ایفا کرده و پیش از هر اقدام رسمی و علنی، زمینههای ذهنی آن را در جامعه به وجود آوردند.
احسان یارشاطر[۳]، یک بهائی وابسته به دربار شاه که سالها در خدمت محافل صهیونی، به فعالیتهای ضدایرانی و ضد اسلامیاش ادامه داد، در گفتوگویی، به زمینهچینی رفتارهای غیراخلاقی و ترویج سبک زندگی غربی توسط سینما و رسانههایی مانند آن اعتراف کرد. او گفت:
«…کشف حجاب به هر حال در ایران اتفاق میافتاد؛ ولی خیلی طول میکشید… وقتی شعرا در ذم حجاب شعر گفتهاند و فیلمهای سینمایی هم تصویر زن بیحجاب و شکل و شیوه حضورش را در جامعه به صورتی مثبت نشان دادهاند، جامعه در برخی سطوح و تا اندازههایی آمادگی پذیرفتن چنین فرمانی را دارد…»[۴]
امام خمینی (ره) در زمینه خطر نفوذ بهائیت برای دشمنی با اسلام و سبک زندگی اسلامی و ترویج سبک زندگی غربی به حاکمان وقت جامعه هشدار می دادند:
«… دستگاه تبليغاتي تلويزيون متعلق به يك دسته اقليت منفور (بهائيت) است كه گويا قرار است در تمام كشور توسعه پيدا نمايد. صاحب آن (حبيب ثابت پاسال)؛ علاوه بر اينكه اقتصاد مملكت ما را در دست گرفته؛ كارخانه پپسي كولا يك كانون جاسوسي است. در تلويزيون قصد دارند نمايش زنان سابق و امروزي را در ۱۷ ديماه بدهند… خوب است آقايان به ادارات مركزي خود گزارش دهند كه مراسم ۱۷ دي را بيش از آنچه كه هست جلوه ندهند و مردمي كه اعصابشان تحريك شده؛ به وسيله دستگاه تلويزيون بهائي ها تهييج ننمايد. دستگاه بهائيت و كارخانه پپسي كولا؛ دستگاه جاسوسي يهود فلسطين (اسرائيل) است…»[۵]
در این راستا حضرت امام خمینی رحمة الله علیه تأکید کردند که استعمارگران برای سلطه مجدد آمدهاند و ابتدا به سراغ زنان ما رفتهاند. امام فرمودند: آنان چون میدیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن نقش برجستهای داشتند و آنها هستند که میتوانند مردم را به میدان مبارزه بکشانند اول سراغ زنها رفتند.[۶]
در حقیقت باید گفت یکی از عناصر اصلی در سیاستگذاری در زمینه فرهنگی در عصر پهلوی های ملعون، فرقه ضاله بهایئت است که سعی کردند اهداف خود را با ابزار حکومت پهلوی ها به پیش ببرند که یکی از اهداف اصلی ضد فرهنگی آنان، هدف قرار دادن کانون خانواده در ایران و بویژه زنان بوده است تا بتوانند از ریشه جامعه ایرانی را به سمت برهنگی و اباحه گری برده و جوانان کشور ار در منجلاب فساد و تباهی غوط ور کرده و در نهایت بنیان های دینی مردم ایران را ویران نمایند و در نهایت آموزه های فرقه ضاله بهائیت را در کشور جاری و ساری نمایند تا بهتر بتوانند به اربابان غربی و صهیونیستی خدمت ارائه نمایند. ولی زهی خیال باطل که این کشور مسلمان شیعه اهل بیت پیامبر اسلام(صلوات الله علیه و آله) در ظل توجهات حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) قرار داشته و اسیر دام های شیاطین زمان نمی شوند و در عصر حاضر می رود که انشاالله مقدمه ظهور امام زمام (عج الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم نماید و طومار دنیای استکبار و استعمار را در هم بپیچاند، همچنانکه یمنی ها غیور و زمان شناس در دریای سرخ طلیعه آن را نمودار کرده اند.
منابع:
ویکی شیعه
خبرگزاری فارس
سایت روزنامه کیهان
صحیفه امام خمینی
[۱]. ویکی شیعه
[۲]. خبرگزاری فارس ۲۳/۰۴/۱۳۹۹
[۳] – احساناللّه یارشاطر از استادان، محققان، مترجمان و نویسندگان فعال عصر پهلوی، خاصه از سالهای ۱۳۲۰ بود. یارشاطر در خانوادهای بهائی به سال ۱۲۹۹ در همدان متولد شد. یارشاطر علاوه بر پیروی از فرقه بهائیت، با عضویت در فراماسونری توانست در اندک مدتی بر بخشی ازفرهنگ و نشر جامعه ایران مسلط شود که در حقیقت نقش او را میتوان مجری سیاست های فرهنگی استعمار غرب در ایران دانست.
یارشاطر از اوایل ۱۳۴۰ به عنوان یک چهره فرهنگی، علمی درسطح ایران و جهان از سوی دولت و محافل آمریکایی مطرح شد و توانست مشاغل بسیاری را به دست گیرد. خاصه در قلمرو فرهنگ، نشر، تحقیقات علمی و دانشگاهی و مؤسسات وابسته فعالیت گسترده ای از خود نشان داد. تا اینکه در سال ۱۳۴۶ مدیرعامل بنگاه نشر ترجمه و کتاب شد و در چندین مرکز علمی تحقیقی بین المللی به عنوان نماینده ایران شرکت جست؛ از جمله نماینده دولت ایران و دانشگاه تهران درمجمع بینالمللی زبانشناسی لندن، شرکت در کنفرانس خاورشناسان آمریکا، مدیر گروه زبان شناسان درکنفرانس بینالمللی ایران شناسان، شرکت در کنفرانس مطالعات خاورمیانه شیکاگو، مدیرشعبه ایرانشناسی کنفرانس خاورشناسان آمریکا درنیویورک، شرکت درکنفرانس هنر و باستانشناسی ایران. در همین دوران بود که رسما به عضویت فراماسونری و لژ مهر درآمد و به گزارش اسناد ساواک این لژ از مراکز فعال فراماسونری در ایران بود. چهره های مشهور عضو آن عموما از میان نویسندگان، محققان و استادان دانشگاه از جمله ادوارد ژوزف، نویسنده و شارح مثنوی معنوی مولانا، دکتر حافظ فرمان فرمائیان، دکتر ذبیح اللّه صفا نویسنده، ادیب و استاد دانشگاه، دکتر عبدالحسین زرین کوب، نویسنده، محقق و استاد دانشگاه، محمود عرفان، سید حسن تقی زاده سیاستمدار و نویسنده، دکتر محسن مرشد، نصراللّه انتظام، دکتر حسین پیرنیا، ابوالحسن حکیمی بوده اند.
لژ مهر در هفدهم بهمن ماه ۱۳۳۸ در تهران تأسیس شد. پس از این که استادان ماسون منشور لژ را که به آن «نور» هم میگویند به ایران آوردند، نخستین کار مهمی که لژ مهر انجام داد، تهیه آئین نامهای برای لژ مذکور بود و حتی توانست به سایر لژهائی فراماسونری که پس از آن تشکیل میشد، اساسنامه ارائه دهد. تهیه این آئین نامه پنج ماه به طول انجامید. استاد لژ سید حسن تقیزاده، ماسون وابسته به سیاست غرب و دبیر آن نیز غلامعلی میکده بود. سپس هیأت رهبری را به عنوان شورای اداری لژ بزرگ ایران، به تصویب رساند و عبداللّه انتظام با سمت استاد بزرگ و تقی اسکندانی دبیر بزرگ، آئین نامه را امضا کردند که متن آئین نامه افزون از بیست صفحه است.
[۴]. کیهان ۱۷/۱۰/۱۴۰۱
[۵]. صحیفه امام خمینی، ج ۱، ص ۱۲۳٫
[۶]. خبرگزاری فارس ۲۳/۰۴/۱۳۹۹