مهناز رئوفی، بهائی مسلمان شده که از بهائیان ایران خارج شد و به دین مبین اسلام گروید وی ۲۵ سال از عمر خود را در داخل تشکیلات بهانیت گذرانید.
عضویت وی در این فرقه آن هم طی این مدت طولانی و بهایی بودن پدر وی باعث گردیده است که اطلاعات بسیار ارزشمندی را از داخل این آئین خودساخته در اختیار مخاطبی که به دنبال یافتن اطلاعات از این فرقه استعماری است به دست دهد.
رئوفی درباره شیوه های تبلیغاتی بهائیت می گوید:
«بهاییان همواره در ترویج عقاید خود از بهترین شیوه های روانشناختی استفاده می کنند و سعی دارند به هر طریقی که شده عقاید و افکار خود را به دیگران القاء کنند. ابلاغ پیام و حکم از سوی بهاییان مهمترین اصل زندگی فرقه ایشان را تشکیل می دهد و در این راه نیز به هر شیوه ای دست می زنند».
این بهایی مسلمان شده می گوید: “من ۲۵ سال از عمر خود را در بهاییت گذراندم و تمام انرژی خودم را صرف خدمت به تشکیلات نمودم. البته همواره می‌اندیشیدم که راهم حق است و کار درستی انجام می دهم. زمانی که متوجه شدم که این فرقه یک فرقه دست ساز بشری و کاملاً سیاسی است سعی کردم با مطالعه و جستجوی حقیقت که البته بهائیت ما را از انجام آن و خواندن کتابهای غیر بهائی منع کرده بود خودم را به حقیقت نزدیک کنم. در واقع جستجوی حقیقت اولین وظیفه و امر در فرقه بهائیت است که آنها فقط آن را مخصوص غیر بهاییان می دانند و پیروان این فرقه حق ندارند کتابهای غیر امری را که از خواندن آنها منع شده اند، مطالعه کنند. مطالعه کتابهای آقایان آیتی و مبتدی سوالات بسیاری را در ذهن من ایجاد کرد تازه فهمیدم که چقدر جای معنویت حقیقی در قلب من خالی است. ”
رئوفی می گوید: “ما بهاییان از بدو تولد یعنی از دو سالگی باید تا آخر عمر تحت آموزش دوره های دینی می بودیم. مثل مورچه کار می کردیم و ماموریت های بهایی ها را اجرا می کردیم یعنی آن قدر کار می کردیم که دیگر وقتی برای فکر کردن به درستی عقاید خود نداشتیم. تازه از کاری که می کردیم لذت هم می بردیم پس از آن کتاب های شهید مطهری، آیت الله سبحانی و دیگران را مطالعه کردم و به طور کلی تصمیم گرفتم که از این فرقه خارج شوم اما موضوع به این سادگی نبود و مرا از تشکیلات و حتی خانواده ام جدا کردند و دیگر حق نداشتم با آنها که خانواده من هم بودند دیدار کنم اما من راه خود را پیدا کرده بودم”.
وی به‌عنوان یکی از نجات یافتگان از فرقه بهائیت درباره عجز بهائیت از پاسخگویی به شبهات کلیدی می گوید “بهاییان از شیوه های روانشناسی خاصی در طول عمر پیروان خود برای عاشق کردن و کر و کور کردن آنها استفاده می کنند. در برخورد با مسلمانان همواره سعی می کنند با تشکیک در اعتقاد آنها کم کم آنان را از اسلام دور و به بهاییت نزدیک کنند. آنها روی ذهن مأموران خود به حدی تاثیر می گذارند که بها الله را خدا میدانستیم و او را می پرستیدیم، ولی هنوز هم آنها در بروشورها و کلیپ های تبلیغاتی عاجز از پاسخ به شبهات کلیدی در تاریخچه و اعتقاداتشان هستند.”
رئوفی به پیوندهای تاریخی بهائیت و اسرائیل و روسیه اشاره دارد و می گوید: “اگر نگاهی به تاریخ بهاییت داشته باشیم از زمان آزادی بهاء الله توسط دالگورکی سفیر روس و تبعید حسین علی نوری، حمایت امروز توسط اسرائیل غاصب و جنایتکار و معافیت از مالیات در اسرائیل، برنامه ها و عملکرد و جاسوسی شان در ایران برای اسرائیل و بيت العدل همه و همه نشان می دهد که این فرقه از بدو تأسیس جعلی و کاملاً دست ساز حکومت های استعماری بوده است. بهاییها بی اراده و وطن فروش هستند. رییس جمهور و نخست وزیر اسرائیل هر ساله بارها با روسای بیت العدل که مقر اصلی بهاییان در اسرائیل است دیدار می کنند”.
رئوفی صداقت بهائیت را کاملا به زیر سوال می برد و می گوید: “هدف مشترک بهائیان و اسرائیل ریشه کن کردن اسلام است. آنها از ثروت اعراب، قدرت مسلمانان و جمعیت کشورهای آسیایی در جهت نیل به مطامع شان بهره می برند. از شما خواهش می کنم به هر چیزی که از بهاییان می شنوید شک کنید. زیرا آنها اصلا در هیچ چیز صداقت ندارند. زیرا تشکیلات این را از آنها می خواهد و سیاست های خود را به آنها ابلاغ می کند. کوچکترین صداقتی در بین آنها نیست.”
شاید با نگاهی دقیق در این صحبت ها و موشکافی ویژگی های باند منافقین بتوان به اشتراکات فرقه ای و ماهوی فراوانی در این دو فرقه پی برد و آنها را به طور واضح و آشکار لمس کرد.
