کد خبر:14878
پ
بهائیت – اصول دوازدهگانه
بهائیت در ایران:

نقد تعالیم دوازده‌گانه بهائیت- تحری حقیقت

بهائیت افزون بر مبانی اعتقادی، تعالیمی نیز برای پیروان خود دارد که در کتاب‌های مختلف، متعددند اما معمولاً به تعالیم دوازده‌گانه مشهور شده‌اند. به نظر می‌رسد، این تعالیم که توسط عبدالبهاء، دومین رهبر بهائیان تدوین گردیده و در سفر وی به اروپا و آمریکا در سال‌های ۱۹۱۱- ۱۹۱۳م تشریح و تبلیغ شده‌اند، برای تطبیق بهائیت […]

بهائیت افزون بر مبانی اعتقادی، تعالیمی نیز برای پیروان خود دارد که در کتاب‌های مختلف، متعددند اما معمولاً به تعالیم دوازده‌گانه مشهور شده‌اند. به نظر می‌رسد، این تعالیم که توسط عبدالبهاء، دومین رهبر بهائیان تدوین گردیده و در سفر وی به اروپا و آمریکا در سال‌های ۱۹۱۱- ۱۹۱۳م تشریح و تبلیغ شده‌اند، برای تطبیق بهائیت با مدرنیته غربی و جذب غربیان ارائه شده‌اند و سبک و سیاقی متفاوت با تعالیم باب و بهاء دارند.

برخی از این تعالیم ریشه در اندیشه‌های بهاء‌الله نداشته و حتی در مواردی مثل تساوی حقوق زن و مرد، مخالف تفکر بهاءالله بوده‌اند و برخی دیگر موضوعاتی‌اند که در دوره‌های پیش از بهاءالله وجود داشته‌اند و بسیار علمی‌تر و منطقی‌تر از آنچه عبدالبهاء مدعی آن است، بحث شده‌اند.

در هر حال این اصول به اصول دوازده‌گانه بهائیت شهرت یافته‌اند. در کتاب امر و خلق نوشته فاضل مازندرانی از مبلغان بهائی، درباره این تعالیم آمده است:

«در خطابات حضرت عبدالبهاء که در اروپ و امریک ادا فرمودند، غالباً مواضع ذیل را به‌عنوان تعالیم حضرت بهاءالله شمردند و تفصیل و توضیح به تناسب محل دادند: ۱ تحری حقیقت؛ ۲. وحدت عالم انسانی؛ ۳. اصول همه ادیان یکی است؛ ۴. رفع تعصبات؛ ۵. دین باید ایجاد محبت و اتحاد نماید؛ ۶. دین باید مطابق عقل و علم باشد؛ ۷. تعلیم و تربیت عمومی؛  ۸. تساوی رجال و نساء؛ ۹. زبان و خط عمومی؛ ۱۰. صلح عمومی؛ ۱۱. اتحاد دول و محکمه کبری؛ ۱۲. تعديل اقتصاد.[۱]

در بعضی از خطابه‌ها، «محبة الله و استفاضه از روح‌القدس و تفکیک سیاست از دین را هم به‌عنوان تعالیم حضرت بهاء الله شمردند.»[۲] در همین کتاب، این تعالیم را با اندکی تفاوت ذکر کرده که به جای «تعدیل اقتصاد» حصر جهاد به لسان و بیان آمده است.[۳]

حال با توجه به این تعالیم به تحلیل و نقد آن‌ها می‌پردازیم.

 

تحری حقیقت

تحری حقیقت به معنای آزادی برای یافتن حقیقت است؛ بدین معنا که انسان باید شخصاً و بدون هیچ فشاری از جانب کسی، خود، عقیده‌اش را انتخاب کنند و اساسا یکی از امور فطری است که در تمام ملل و ادیان پذیرفته شده است.

اسلام نیز اجبار در پذیرش دین را رد کرده، همواره انسان‌ها را به تفکر و تعقل سفارش می‌کند. طبق نظر علمای اسلامی اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی. بنابراین، تحری حقیقت موضوع جدیدی نیست که بهائیت داعیه‌دار آن است و آن را از اصول خود می‌داند؛ اما در فرقه بهائیت، چه در عمل و چه در نظر، این اصل جایگاهی ندارد و شعاری برای فریب مردم است.

نمونه‌های متعددی از این تناقض در گفتار رهبران بهائی وجود دارد که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. در کتاب ایام تسعه آمده است:

«این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود [ منظور اعدام باب است.] هر ناقض ناکثی بهانه‌ای کند و عَلَم مخالفت برافرازد و خودرایی کند و باب اجتهاد بازنماید. نفسی را حق رأی و اعتقاد مخصوصی نه باید. کل اقتباس از مرکز امر و بیت عدل نمایند و ما عداهما كل مخالف في ضلال مبين.»[۴]

بنابه گفته ایان سمپل عضو بیت‌العدل:

«حضرت بهاءالله مستقیماً و از طریق مرجعیتی که به حضرت عبدالبهاء عنایت فرمودند، حق تبیین معتبر و موثق یا استنتاج از کتب مقدسه را با صراحت تام از آحاد مؤمنین هر قدر که عالم و فاضل باشند، اخذ نمودند؛ و مرجعیت و مرکزیت را تنها در دو مؤسسه متمرکز ساختند ولایت امرالله و بیت‌العدل اعظم.»[۵]

 در ترکیب «تحری حقیقت» اگر از معنای حقیقت به دلیل روشن بودن معنای آن اغماض شود، تحرّی در لغت به معنای قصد کردن و دنبال کردن (فیومی، ۱۴۱۴: ج۲، ۳۶۹) یا رو آوردن است (صاحب بن عباد، ۱۴۱۴: ج۳، ۱۹۵) قصد کردنی که با انتخاب آن‌چه که شایسته‌تر و محق‌تر است (ابن‌منظور، ۱۴۱۴: ج۱۴، ۱۷۳؛ حیسنی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۹، ۳۱۵) و همراه با تلاش در خواست چیزی است(ابن‌اثیر، ۱۳۶۷: ج۱، ۳۷۶) بنابراین تحری حقیقت به معنای به دنبال حقیقت بودن و تلاش برای رسیدن به آن است.
تحری حقیقت در تعبیرات قرآنی نیز به کار رفته است خداوند انسان‌های تسلیم خود را کسانی می‌داند که به دنبال تحری حقیقت هستند:

(وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً)؛ (جن: ۱۴)

و این‌که گروهى از ما تسلیم [فرمان‏ها و احکام‏] خدایند، و برخى منحرف‏اند، پس کسانى که تسلیم شدند در صدد یافتن حقیقت و راه مستقیم‏اند.

کلمه «تحرّى» در جمله (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً) در مورد هر چیزى استعمال شود به معناى گشتن براى یافتن آن است. و معناى جمله این است که: کسانى که تسلیم امر خدا شدند، آن‌ها درصدد یافتن واقع و پیدا کردن حق برآمدند (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۲۰، ۴۵) و تعبیر به «تَحَرَّوْا رَشَداً» نشان مى‏دهد که مؤمنان از روى توجه و قصد و تحقیق به سراغ هدایت مى‏روند، نه چشم بسته و کورکورانه. «تحروا» از ماده «تحرّى» به معناى قصد کردن چیزى است (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج‏۲۵، ۱۱۹).

اما در فرهنگ اسلامی، واژه تحرّی یکی از واژه‌های پر کاربرد در منابع اسلامی است. تحرّی با تراکیب متنوع دارای کاربرد فراوان است. تحرّی الحقیقة (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۲، ۷۱؛ هاشمی خویی، ۱۴۰۰: ج۲۰، ۹۴؛ مصطفوی، ۱۳۶۸: ج۸، ۳۶)، تحرّی الحق (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۱۰، ۵۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ج۲، ۱۲۴؛ مشهدی، ۱۳۶۸: ج۴، ۳۴۱؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۴۰۱؛ مصطفوی، ۱۳۶۸: ج۱۲، ۴۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ج۴، ۵۹۴؛ مکارم شیرازی، ۱۴۲۱: ج۵، ۱۰۱؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۸: ج۱، ۳۲۳)، تحرّی الواقع (کرمی حویزی، ۱۴۰۲: ج۳، ۲۰۷)، تحرّی الصدق (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰: ۳۱۷)، تحرّی الکذب (کبیر مدنی، ۱۴۰۹: ج۷، ۲۳۲؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۳۵۱)، تحرّی القبله (کلینی، ۱۴۰۷: ج۳، ۴۵۱)، تحرّی القصد ، تحرّی الدین (فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ج۲، ۲۱۰؛ همو، ۱۴۱۸: ج۱، ۳۷۱)، تحرّی مکارم الشریعه (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۵، ۱۸۸)، تحرِّی العدل (ابن‌ابی‌الحدید، ۱۴۰۴: ج۲۰، ۲۷۶؛ شریف رضی، ۱۳۸۰: ۳۵۲؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۴۹۴)، تحرّی الخیر (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۶۴، ۱۲۳؛ همو، ۱۴۰۴: ج۷، ۲۳؛ بلاغی، ۱۳۸۶: ج۱، ۱۲۹؛ جصاص، ۱۴۰۵: ج۳، ۵۳)، تحرّی الثواب، تحرّی الیقین (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۳، ۳۹۳)، تحرّی الوفاء (صدوق، ۱۴۱۳: ج۳، ۱۹۸؛ طوسی، ۱۴۰۷: ج۷، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۰۶: ج۱۷، ۴۸۶؛ مجلسی، ۱۴۰۶: ج۱۱، ۱۳۱)، تحرّی الامانه و…

 

جایگاه‌شناسی حق‌طلبی در اسلام

در فرهنگ دینی حق و حقیقت ارزشمندترین اموری است که انسان به دنبال آن است واژه حق در بیش از دویست آیه از آیات قرآنی مطرح شده است. خداوند که خود بزرگ‌ترین مصداق حق است (فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ) (یونس:۳۲) در جهت برپایی حق (یونس:۸۲) رسولان خود را با دین حق به سوی مردم می‌فرستد (اعراف:۵۳) سرانجام عالم نیز برپایی حق و نابودی باطل خواهد بود(اسراء:۸۱). خداوند در جهت بیدارسازی فطرت امت پیامبر، اسلام را همان حقیقتی دانسته که انسان به دنبال آن است (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَق) (زخرف: ۷۸) و از مردم می‌خواهد به این دین حق ایمان بیاورند (آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم) (محمد: ۲) از سویی دیگر معارف قرآنی به شناخت حقایق و واقعیت‌های هستی دعوت می‌کند (روم:۸) و از آن‌جا که این شناخت متوقف بر بهره‌گیری از روش‌های صحیح و منطقی کاوش حق است تا انسان در معرفت خود دچار اشتباه نگردد اهمیت به‌کارگیری اندیشه، عقل‌ورزی، روشن‌گری و آگاهی‌بخشی روشن است. ازاین‌رو در مکتب حیات بخش اسلام،‌ عقل دارای جایگاه رفیع و بلندی است و حقیقت عقل موجودی ملکوتی و عرشی است. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) اولین صادر و مخلوق خداوند عقل معرفی شده است که روشن‌گر شرافت و جایگاه برازنده آن است.

در برخی روایات عقل، رسول الهی معرفی شده است؛ چراکه انسان را به شناخت حق و حقیقت مى‏رساند یعنى همان‌گونه که پیامبران براى هدایت عامّۀ مردم آمدند، خداوند یک رسول و پیامبر باطنى نیز در طبیعت انسان قرار داده که او را هدایت نماید و به حقیقت برساند. امام على (ع) مى‏فرماید: «العقلُ رَسولُ الحَقِّ؛ عقل پیامبری از جانب حقّ است» و به حق هدایت می‌کند (لیثی واسطی، ۱۳۷۶: ۲۷، ش۳۵۴).

عقل در هر مرتبه‌ای حجت است چرا که عقل یک نیروی ادراکی ناب است و از سنخ قطع و یقین ، لذا خطابردار نیست. در کلامی از حضرت أمیر به این نکته اشاره شده:

لَیستِ الرَّوِیَّةُ کَالمُعایَنَةِ مَعَ الإبصارِ فَقَد تَکذِبُ العُیونُ اَهلَها ولایَغُشُّ العقلُ مَنِ استَنصَحَه؛ (شریف رضی، ۱۳۹۲: ۵۲۵)

بررسى و اندیشیدن مانند دیدن با چشم نیست، بدانید که گاهى چشمان، صاحبانشان را به اشتباه مى‏اندازند، ولى عقل به کسى که از آن راهنمایى خواهد، خیانت نمى‏کند.

اندیشیدن و تعقل که مصداق بارز حق‌طلبی و حقیقت‌جویی است نیاز یک مسلمان در همه عرصه‌های حیات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، فقهی و اعتقادی را تأمین می‌کند. ادراک عقل در کنار آیات و روایات منبع احکام شرع است یعنی از آن‌جا که به امضای شرع رسیده در حکم فرمان الهی خواهد بود و با کشف ملاک حکم به حکم حق واصل می‌شود(جوادی آملی، ۱۳۸۹: ۴۳). در حوزه اعتقادات نیز عقل دارای بیشترین اثر و مهم‌ترین نقش است؛ چراکه اثبات توحید و نبوت و در ادامه تشریع الهی تنها از کانال عقل میسر است.ازاین‌رو تقلید در اصول دین ممنوع است (خمینی، ۱۳۷۸: ج۱، ۷). در واقع اسلام تنها تحقیقی که عقل انسان با دلیل و برهان دریافت کرده است را می‌پذیرد (مطهری، ۱۳۸۹: ۱۳۱) بنابراین حق‌جویی و حقیقت‌طلبی را می‌توان اصلی اسلامی برگرفته از عمق جان اسلام دانست.

 

گونا‌گونی و تعدد مفهومی تحرّی حقیقت در بهائیت

اصول یک دیانت، ضابطه‌هایی روشن از آن دین است که مایه برتری و تمایز آن دین بر سایر ادیان خواهد بود. اصول دین پایه‌های اعتقادی یک دین است به نحوی که برای اعتقاد به یک دین ابتدا باید به این اصول ایمان آورد از این رو باید اصول بسیار روشن و به دور از امکان هر گونه تأویلی باشد تا مقصود از آن روشن باشد. اما بهائیت تحری حقیقت را در معانی متعددی به کار می‌برد.

 

الف. ترک ادیان

در قاموس فکری بهائیت هر آن‌چه از تعالیم دینی نسل به نسل به انسان رسیده است همگی تقالید است یعنی هرآن‌چه از آیین یهود، زردشتیت، مسیحیت و اسلام باقی مانده است تقلیدی بیش نیست و این‌که صاحبان این ادیان تعالیم خود را حق و تعالیم دیگران را باطل می‌دانند حاکی از این است که علاوه بر عدم صحت همگی تمسک هریک مانع تحری حقیقت وی است. بنابراین باید همه تعالیم دینی را ترک کرد (عبد البهاء، ۱۹۲۱: ج۱، ۱۳۹و ج۲، ۱۴۴) در تعبیری دیگر تعالیم ادیان الهی همچون قصه‌ها و روایاتی متناقض است که باید کنار گذاشته شود تا تحری محقق گردد (همو: ۱۹۲۷: ج۲، ۲۴۹) یا این‌که تعالیم دینی مایه اختلاف و جنگ بین بشر گشته است (همو: ج۱، ۶۶، ۲۱۱، ۲۲۵ و ج۲، ۴۸، ۵۵، ۶۲، ۷۳، ۸۷،‌۱۰۱، ۱۴۳، ۱۶۴، ۲۱۹، ۲۲۵، ۲۶۰، ۲۷۶، ۲۸۶، ۲۹۱)، باعث ظلمت می‌شود (همو: ج۲، ۳۶، ۴۸، ۲۸۶) و باعث مشتقّات می‌شود (همو: ج۲، ۱۴۵)، باعث جهل و نادانی می‌شود (همو: ج۲، ۱۴۴، ۱۴۵)، باعث ذلّت و نظارت است (همو: ج۲، ۳۱۱) و مخالف با عقل و علم است (همو: ج۱، ۲۱۲، ۱۵۸).
عبد البهاء در این عبارات اولاً به ادیان آسمانی اهانت کرده و آن‌ها را تقالید دانسته و نه آیینی که اصل و ریشه الهی دارد و با تعبیر تقلید اشاره به ساختگی بودن آن ادیان دارد، دوم این‌که فرقی بین ادیان الهی و غیر الهی نگذاشته و سوم این‌که چشم خود را بر این واقعیت بسته است که دین اسلام که متأخر از سایر ادیان بوده، از تحریفات آن ادیان مصون بوده است.

نکته دیگر این‌که در بسیاری از موارد انسان‌ها با نحله‌ها و ادیان متفاوت با الفت و صمیمیت در کنار هم زندگی کرده‌ و با یکدیگر داد و ستد ‌کرده‌اند. در حقیقت، دین برای هر انسانی حقوقی قرار داده که استیفاء آن حقوق بر قرار کننده صلح است نه مایه جدال. ادیان الهی نظیر زردشتیت و یهودیت و مسیحیت در ایران هماره زندگی مسالمت‌آمیز داشته‌اند؛ هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل عام مذهبی در ایران وجود ندارد بلکه قضایای تاریخی بالعکس است این جنبش بابیه بود که آتش اختلافات را در ایران شعله ور ساخت و فتنه‌ها بپا کرد، بهاءالله در عمده این غائله‌ها نقش مستقیم داشت همچون غائله قلعه طبرسی، فتنه محمدعلی حجّت در زنجان، آشوب نیریز، برنامه ترور شاه، که جمع زیادی در این فتنه‌ها از هر دو طرف جان باختند. ازسویی دیگر همیشه آتش اختلافات بین این گروه تحرّی کرده روشن بوده است، چنان‌که عبدالبهاء در جانشینی پدر با برادرش در اختلاف و دشمنی بود.

 

ب) آزادی در انتخاب عقیده

دومین و مهم‌ترین معنای تحری حقیقت انتخاب آزادانه آیین حق است و هر فردی با رسیدن به سن بلوغ، مکلف به این حق‌جویی است تا آیین دل‌خواه خویش را برگزیند (شوقی افندی، ۱۹۹۳: ۳) این تحری باید با توکل بر خداوند و دوری از هر حب و بغضی انجام شود به نحوی که فرد در دین مردمان اندیشه کند (اشراق خاوری،۱۹۸۶: ۱۱) بدون هیچ وابستگی به پدر و مادر و دوستان…(شاهرخ، و گریس، ۱۹۹۸: ۲۲) و این تکلیفی الهی در کشف حقایق امور و آسان کننده همه مشکلات است (زرقانی، ۱۹۲۱: ج۲، ۲۹۸).

 

ج) نیرویی عقلانی

در برخی از منابع بهایی از تحرّی به عنوان یک نیروی برآمده از عقل یاد می‌‌شود که قدرت کشف حقایق را به انسان بخشیده به صورتی که با علم برگرفته از عقل توافق کامل دارد (دوستدار، ۱۳۷۹: ۱۰۷) این نیرو افراد بشر را قادر می‌سازد که دریابند چرا عقیده و یا نظریه به‌خصوصی به ایشان تحمیل شده(هاچر و مارتین، ۱۹۸۶: ۱۱۹) ازاین‌رو تعالیم بهایی چون بر اساس تحرّی حقیقت گذاشته شده توافق کامل آن با علم مشهود است(اسلمنت، ۱۴۵بدیع: ۲۲۶).

 

د) پذیرفتن بهاییت

در بسیاری از آثار بهائی، منظور از تحری حقیقت، جست‌وجوی بهائیت است. در قاموس بهائیت، اگر انسان بهائیت را بپذیرد تحرّی حقیقت کرده، اما اگر قانع نشود و بهائیت را نپذیرد تحرّی حقیقت نکرده است و اسیر تعصبات وتقالید گشته است. پس دعوت همه مردم به ترک دین و رفع تقالید برای تحرّی حقیقت، در واقع مقدمه‌ای است برای مورد پذیرش قرار دادن بهائیت. و جست‌وجوی حقیقت بدان معنا نیست که انسان همه ادیان و مکاتب را ملاحظه کرده سپس آزادانه حقیقت را انتخاب کند. شوقی افندی کسانی از علما که با بهاء الله به بحث می‌پردازد را بدون قصد تحری می‌داند (شوقی افندی، ۱۹۹۲: ۵۴۶) از این رو اگر کسی ادعای سران این فرقه را نپذیرد در جست‌وجوی حقیقت نیست و با قصد توطئه وارد شده است چنان‌که در حق میرزا آقا خان چنین ادعایی شده است (نک: موقر بالیوزی، بی‌تا: ۴۹۱).
ازاین‌رو مهم‌ترین کاربرد تحرّی حقیقت در مقام تبلیغ و مناظره بیان شده است و توصیه شده در در مقام القاء به دیگران، نرم خویی و مدارا شود تا این‌که مخاطب به تدریج امر بهائی را بپذیرد (عبدالبهاء،۱۹۸۴: ۴۰۹) و با القای بهائیت تحری حقیقت حاصل می‌شود(همو، ۱۲۹ بدیع: ج۵، ۸۱).

عبد البهاء مرام‌نامه تبلیغی بهائیت را بر اساس تحرّی حقیقت پایه‌گذاری می‌کند:

باید به جمیع نفوس به نظر احترام نظر کرد و در بیان ودلالت به طرز تحری حقیقت مکالمه نمود که بیایید مسائلی چند در میان است تا تحرّی حقیقت نماییم و ببینیم چگونه و چه سان است. (همو، ۱۹۷۹: ج۱، ۲۸)
از دیگر جلوه‌های تحری حقیقت مطالعه و دقت در آیین بهاییت همچنین شناخت جایگاه حسین‌علی نوری (بهاءالله) است؛ چنان‌که شوقی افندی علو مقام و مرتبه حسین‌علی نوری (بهاءالله) را شایسته تحری دانسته است (شوقی افندی،۱۹۹۲: ۲۰۷). مؤسسه عالی معارف بهایی با هدف ترویج روح تحری و تدقیق در معارف امر تأسیس شده است(داوودی، ۱۹۸۷: ۳۵) و دانشی که دانش‌آموزان بهائی می‌آموزند به قصد تحری حقیقت و تبلیغ امر بهاء است (همو، ۱۹۹۳: ۳۰۹) تا آن‌جا که لازمه تحری داشتن تحقیق وتدقیق در امور بهایی است؛ یعنی کسی که در معارف بهایی مطالعه نکند متهم به عدم تحرّی می‌شود. از این‌رو همه جوانان بهایی باید تحرّی کنند (نک: هاچر و مارتین، ۱۹۸۶: ۲۲۴).

اشراق خاوری از مبلغان زبردست بهاییت در کتاب پیام ملکوت، رساله‌ای تحت عنوان رساله تحرّی حقیقت، را در سه فصل آورده که چیزی جز پذیرش بهائیت نیست:

فصل اول. بشارات کتب مقدسه درباره ظهور مربی آسمانی موعود جمیع کتب.

فصل دوم. بیان آن‌که جهان را ظلمت فرا گرفت و مطابق بشارات کتب مقدسه موعود جمیع کتب ظاهر شد.

فصل سوم. اشاره اجمالی به تعالیم مبارکه حضرت بهاء الله.(اشراق خاوری،۱۹۸۶: ۳)

جمع‌بندی

همان طور که ملاحظه می‌شود تحرّی حقیقت در بهائیت یعنی ایمان آوردن به بهائیت نه مطالعه در همه ادیان عالم و ملاحظه صحت و سقم آن ادیان. تحرّی در بهائیت، در واقع نظامی است برای دقت در امر بهایی، یعنی اگر کسی بخواهد تحرّی کند باید معارف بهایی را تحرّی کند نه این‌که همه عقاید و ادیان را در پیش رو بگذارد و آزادانه یکی را انتخاب نماید.

بنابراین با توجه به موارد استعمال و کاربرد واژه تحرّی در بهائیت می‌توان گفت تحری برای غیر بهائیان یعنی ترک دین و برای بهائیان به معنای ملاحظه امر بهاء است. پس اگر یک برایند کلی از آراء بهاییت در مورد تحرّی حقیقت بگیریم، باید بگوییم: «تحرّی حقیقت، یعنی نیروی رفع و ترک ادیان، شناخت بهائیت و پذیرش آن».

آیا با وجود این تأکیدات مبنی بر تقلید محض از بیت‌العدل و نهی از اجتهاد و تحقیق، جایی برای تحری حقیقت می‌ماند؟ از سویی با نفی منابع اصلی شناخت بشر، مانند عقل وحی، حس و تجربه که در مبحث معرفت شناسی ارائه شد. معلوم است که تحری حقیقت شعاری بیش نیست و حقیقت و یافتن آن در بهائیت بی‌معناست.

همچنین مطالعه احوال کسانی که از بهائیت کناره‌گرفته‌اند به‌گونه‌ای شگفت‌آور از نبود آزادی عقیده و تفکر در این جماعت مدعی تحری حقیقت گلایه و شکایت شده است.

 

منابع

ابن‌أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة الله،‏ شرح نهج البلاغة، تحقیق و تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم‏، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ‏۱۴۰۴ق.
ابن‌اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، تصحیح: جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع _ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
اسلمنت، ج ای، بهاء الله و عصر جدید، ترجمه: ع بشیر الهی، هـ رحیمی، ف سلیمانی، برزیل، دار النشر البهائیه فی البرازیل، ۱۹۸۸م.
اسماعیلی، سید علی، «بیت العدل اعظم بن بست مشروعیت»، مجله زمانه، سال ششم، ش۶۱، مهر ۱۳۸۶ش.
اشراق خاوری، عبدالحمید، پیام ملکوت، هند، national spiritual assembly، ۱۹۸۶م.
__________________________ ، مائده آسمانی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع.
بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم،انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
پیام آسمانی (نشریه ماهانه محفل روحانی ملی فرانسه برای بهائیان ایرانی)، شهر القول، ۱۴۵بدیع، ۱۹۸۸م.
تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدى رجایى، قم،‏ دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق‏.‏
جصاص، احمد بن على، احکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۰۵ق.
جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی،تحقیق: احمد واعظی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
حرعاملى، محمد بن حسن،‏ هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة:، تحقیق و تصحیح: آستان قدس رضوى، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى، گروه حدیث‏، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول ۱۴۱۴ق‏.
حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس‏، تصحیح، علی هلالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
خمینی، سید روح‌الله، استفتاءات، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
داوودی، علی‌مراد، انسان در آیین بهایی، امریکا، مطبوعات امری، kahimat press، ۱۹۸۷م.
___________________ ، مقالات و رسائل در مباحث متنوعه، تنظیم: وحید رفأتی، مؤسسه معارف بهایی، ۱۵۰ بدیع،۱۹۹۳م.
دوستدار، فرزین، روزنه‌های امید در آستانه قرن بیست و یکم، برلین، پیام دوستی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت _ دمشق، دار القلم _ الدارالشامیة، چاپ اول‏، ‏۱۴۱۲ق‏.
رائین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، مؤسسه تحقیقاتی رائین، ۱۳۵۷ش.
رئوفی، مهناز، «سایه شوم»، نیمه پنهان، ج۲۶، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۸۵ش.
زرقانی، میرزا محمد، بدائع الآثار، بمبئی، مطبوعات امری آلمان، ۱۳۴۰ق/ ۱۹۲۱م.
شاهرخ، داریوش و گریس، اصول دیانت بهایی، ترجمه: مینو ثابت، انتشارات ایمجز اینتر نشنال، ۱۵۴بدیع، ۱۹۹۸م.
شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: علی‌نقی فیض الاسلام اصفهانی، چاپ افست، ۱۳۹۲ق.
________________________________ ،‏ المجازات النبویة، تحقیق و تصحیح: صبحى صالح، قم، دارالحدیث،‏ چاپ اول، ‏۱۴۲۲ق/ ۱۳۸۰ ش.‏
شوقی افندی، ولی امر الله، قرن بدیع، کانادا، مؤسسه معارف بهایی، ۱۹۹۲م.
_________________________ ، امر و خلق، لانگنهاین آلمان، لجنه نشر آثار امری، ۱۹۸۴م.
_________________________ ، توقیعات مبارکه (۱۹۲۲-۱۹۲۶)، ایران، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۹بدیع.
_________________________ ، توقیعات مبارکه (۱۹۴۵-۱۹۵۲)، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع.
_________________________ ، ندا به اهل عالم، کانادا، مؤسسه معارف بهایی، ۱۹۹۳م.
صاحب بن عباد، إسماعیل، المحیط فی اللغة، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
صدوق، محمد بن على،‏ من لا یحضره الفقیه‏، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
طوسى، محمد بن حسن‏، تهذیب الأحکام، تحقیق و تصحیح: محمدباقر خرسان و حسن الموسوى‏، تهران، دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ چهارم‏، ۱۴۰۷ ق‏.
عبد البهاء، عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبد البهاء، ۱۹۷۹م.
________________________ ، خطابات حضرت عبد البهاء، لانگنهاین آلمان، لجنه نشر آثار امری، ۱۹۲۷م.
فیض کاشانى، محمد محسن، الأصفى فى تفسیر القرآن، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۴۱۸ق.
_____________________________ ،‏ الوافی، اصفهان‏، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على۷، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.‏
_____________________________ ، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، مؤسسه دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
کبیر مدنى، سید علی‌خان بن احمد، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّد الساجدین‏، تحقیق و تصحیح: محسن حسینى امینى،‏ قم، دفتر انتشارات اسلامى‏ ایران، اول‏، ‏۱۴۰۹ق‏.
کرمى حویزى، محمد، التفسیر لکتاب الله المنیر، قم، چاپخانه علمیه، ۱۴۰۲ق.
کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق،‏ الکافی، تحقیق و تصحیح: على‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران،‏ دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم‏، ۱۴۰۷ ق.
کیهان، مصاحبه با بهزاد جهانگیری یکی از نجات‌یافتگان از بهائیت، رمضان ۱۳۸۵ش.
لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق و تصحیح: حسین حسنى بیرجندى، ‏قم، دارالحدیث‏، چاپ اول، ‏۱۳۷۶ش‏.‏
مازندرانى، محمد صالح، شرح الکافی- الأصول و الروضة، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوار، تحقیق و تصحیح: جمعى از محققان‏، بیروت،‏ دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق‏.‏
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى،‏ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏، تحقیق و تصحیح: هاشم رسولى محلاتى، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم‏، ۱۴۰۴ق.
___________________________________ ،‏ ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، تحقیق و تصحیح: مهدى رجایى، قم،‏ کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول‏، ۱۴۰۶ق.
مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق بحر الغرائب، حسین در گاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
مصطفوى،‏ حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،‏ تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهل و هشتم، ۱۳۸۹ش.

[۱].  اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ج۴، ص ۳۵۱.

[۲]. همان.

[۳]. همان، ۳۵۲.

[۴]. عبدالحمید اشراق خاوری، ایام تسعه، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ص ۴۸۳- ۴۸۴.

[۵]. مرکز جهانی بهائی، سخنرانی دکتر ایان سمپل، ۱۹۹۷م، ص ۳.

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please