بهائیت یکی از فرقههایی است که در حدود دویست سال اخیر ایجاد شده و در نظام جمهوری اسلامی ایران حساسیت زیادی نسبت به آن وجود دارد. فرقهای که اکنون فعالیتهایی را بر ضد نظام اسلامی انجام میدهد و به عنوان فرقهای ضد اسلام معرفی میشود. در این زمینه گزیده ای از گفتوگویی با حجتالاسلام علیرضا روزبهانی را تقدیم کابران مینمائیم
سوال : چرا تا این اندازه در ایران روی بهائیت حساسیت وجود دارد؟ نمیشود این گونه نگاه کرد که آنها هم انسانهایی هستند که عقاید خودشان را دارند؟
فرقه بهائی اگر صرفا یک دین یا مذهب متفاوت باشد، حتی اگر در قانون اساسی برای آن تعریف وجود نداشته و جزو مذاهب و ادیان رسمی شمرده نشده باشد باز هم حق حیات دارد. مثلا الان فرقهای در جنوب ایران در منطقه خوزستان هستند که یک دین باستانیاند و خود را به حضرت یحیی و حضرت زکریا منتسب میکنند یا گروههای کوچک دیگری در بعضی از نقاط کشور زندگی میکنند که اعتقادات متفاوتی دارند.
آنچه در ادامه می خوانید
بهائیت یک فرقه ضد اجتماعی است
صرف اعتقادات متفاوت دلیل نمیشود که ما گروهی را از برخی حقوق محروم نماییم. اما فرقه بهائی در حقیقت یک فرقه یک cult است. دین، مذهب و اعتقاد پدیدههای درون اجتماعی هستند اما cult یک پدیده ضد اجتماعی است، مثل پدیدههای ضد اجتماعی دیگری مانند جریان مواد مخدر، فحشا، گروههای گنگستری، قتل و غیره که در جامعه وجود دارند. حساسیت نظام مقدس جمهوری اسلامی هم به بهائیت به این دلیل است که اینها cult هستند نه یک دین یا مذهب.
نظام ایران هم به عنوان یک سازمان و سیستم سیاسی موظف است از شهروندان خود در قبال عقاید انحرافی و سوءاستفادهها حفاظت کند. اگر از این مطلب بگذریم و بر فرض محال بپذیریم که بهائیت نه یک فرقه بلکه یک دین است، سابقه آن در تاریخ ایران کاملا مشخص است و میتوانیم ببینیم که این فرقه در تاریخ چه کارهایی انجام دادهاند. با بررسی سابقه این فرقه به این نتیجه میرسیم که فرقه ضاله بهائیت برای مردم ایران هیچ ثمرهای جز پلیدی و پلشتی نداشته است.
بهائیت در جبهه استکبار و در کنار امریکا و اسراییل است
بهائیان گروهی بودند که توانستند در مناطق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور رسوب داشته باشند و از طریق پیوند با نهادهای قدرت در حاکمیتهای قبل از انقلاب اعمال نفوذ کنند. بهائیت امروز در جبهه استکبار و در کنار آمریکا و اسراییل قرار گرفته یا حداقل در صف بی طرفهاست. این باعث میشود که جمهوری اسلامی و بخش فرهنگی جامعه اسلامی نسبت به بهائیت بدبین باشد و یک سری محدودیتها را برای این فرقه قائل شود. با وجود این، اگر اعضای فرقه ضاله بهائیت صرفا یک اعتقاد داشته باشند – که البته ما این اعتقاد را نمیپذیریم و آن را انحرافی میدانیم – و سرشان به کار خودشان باشد و در جامعه فعالیتهای مخرب نداشته باشند کسی به آنها کاری ندارد.
هیچکس صرفا به جرم بهائی بودن در جمهوری اسلامی مجازات نشده است
بهائیان ادعا میکنند درصدی از آنها در زندان هستند، اما همه آنها که زندانی نیستند! اگر جمعیت بهائیانی که جمهوری اسلامی با آنها برخورد کرده را با جمعیت کل بهائیان کشور مقایسه کنیم، میبینیم که درصد خیلی کمی از آنها بازداشت شدهاند و برای هر یک از این بازداشتیها هم پروندههای خاص وجود دارد. یعنی هیچ کس صرفا به جرم بهائی بودن زندان نرفته، مجازات نشده و آسیبی در جمهوری اسلامی ندیده است.
سوال : رفتار امام(ره) و مقام معظم رهبری با بهائیان چگونه بود؟
اساسا بزرگان دین ما هم همین نظر را دارند. مثلا مرحوم آیتالله بروجردی که وارد مقابله با بهائیت شدند یا حضرت امام(ره) وقتی سکان انقلاب را در دست گرفتند هیچ وقت دستور قتل بهائیت را صادر نکردند و مثل سازمان منافقین با آنها برخورد نداشتند. به نظر من به عنوان یک کارشناس و محقق، فرقه بهائیت با فرقه رجوی تفاوتی ندارد، اما نگاه امام (ره) و مقام معظم رهبری به آنها این گونه بود که میگفتند عدهای به آنها پیوستهاند و تا زمانی که فعالیت مخرب اجتماعی نداشته باشند میتوانند در محدوده خود زندگی کنند.
سوال : آیا بهائیانی که این مسائل سیاسی را ندارند و اقدامی علیه جمهوری اسلامی نمیکنند از حقوق شهروندی مثل کار در ارگانهای دولتی، حضور در دانشگاهها و … بهرهمند هستند؟
من به عنوان کارشناس فرقه بهائیت صحبت میکنم نه به عنوان یک مسئول نظام جمهوری اسلامی اما مسئولین نظام جمهوری اسلامی برابر آن مطالبی که برایشان محرز شده یک سری محدودیتها را برای این فرقه قائل شدهاند. این که تا چه اندازه این کار درست و یا خدای ناکرده نادرست بوده را خود آنها باید پاسخ دهند. اما اجمالا عرض میکنم بهائیت به صورت پلکانی حرکت میکند؛ یعنی طبق تعریفی که خودشان دارند از مرحله مجهولیت شروع میکنند، بعد مرحله مقهوریت، بعد مرحله انفصال، بعد مرحله استقلال، بعد مرحله حکومت محلی و در انتها مرحله حکومت جهانی؛ یعنی برنامهای برای خودشان دارند که مراحل رشد و بلوغ را تعریف کردهاند.
آنها ابتدا خود را در جامعه معرفی میکنند؛ بعد گرفتار مقهوریت میشوند و مردم نسبت به آنها عکسالعملهای مثبت و منفی نشان میدهند؛ سپس به گروهی در جامعه تبدیل میشوند که عیسی به دین خود، موسی به دین خود و مردم کاری با آنها و تفکراتشان ندارند. بعد از این مرحله که بهائیت الان در آن قرار دارد به دنبال حقوق شهروندی میگردند، یعنی اینها پلکانی است. اگر بنا باشد اینها الان فقط بگویند حقوق شهروندی میخواهیم و ما هم برایشان این حقوق را قائل شویم بعدا به دنبال حق مدیریت و … هم خواهند بود.
بهائیان انتظار دارند علیه دین فعالیت کنند و نظام هم مطیع آنها باشد
این یک مساله کاملا سازمانی است. ما در موارد متعددی دیدهایم که فرد بهائی وقتی میخواهد گزینه ادیان را در فرم دانشگاه یا فرمهای دیگر انتخاب کند حاضر نشده حتی گزینه «سایر» را بزند، بلکه کنار گزینهها یک گزینه بهائی هم اضافه کرده و کناز آن تیک زده است. یعنی تا این اندازه تعصب دارند. اینها انتظار دارند علیه اسلام فعالیت کنند، تبلیغ علیه دین داشته باشند و نظام هم کاملا مطیع آنها باشد. این که نمیشود. ابتدا باید هویت بهائیها در جامعه تعریف شود و پس از آن بررسی شود که آیا صلاحیت حقوق شهروندی را دارند یا خیر.
بهائیت به ایران به همان چشمی نگاه میکند که صهیونیسم به فلسطین نگاه میکند
سوال : فرقه بهائیت قرار است چه مقاصد و اهدافی را و برای چه کسی در ایران تأمین کند؟ یعنی صرفا محدود به خودشان هستند یا به جاهای دیگر هم وصل میباشند؟
در نتیجه پژوهشها و تحقیقاتی که انجام شده – نه توسط بنده بلکه توسط پژوهشگرانی که بعضی از آنها درباره اسلام نظر چندان مثبتی ندارند مثل فریدون آدمیت یا اسماعیل راعی که صرفا پژوهشگرند. البته، نمیخواهم بگویم اینها بیدین هستند اما چندان هم در وادی دین نیستند – بهائیت به ایران به همان چشمی نگاه میکند که صهیونیسم به فلسطین نگاه میکند. بهائیت به دنبال این هستند که ایران را در اختیار خودشان بگیرند همانطور که اسرائیلیها به فلسطین نگاه میکنند و غصب آن را مقدمهای برای حکومت جهانی خود میدانند.
پیوند بهائیت لحظهای با نظام سلطه قطع نشده است
اگر کتاب دور بهائی و نظم بهائی را که ولی امرشان شوقی افندی نوشته مطالعه کنید، میبینید که به صورت کاملا واضح و آشکار اهداف بلندمدتشان تسخیر دنیاست. آنها از زمان کریم احمد شیرازی که در بوشهر بود با کنسولگری انگلیس ارتباط داشتند تا به امروز و در هیچ لحظهای پیوند آنها با نظام سلطه قطع نشده است. برنامههای آنها برای جامعه درونی خودشان نیست. وگرنه عرض کردم که در جنوب ایران فرقهای هستند که برای خودشان زندگی میکنند و کسی هم با آنها کاری ندارد، اما اگر پایشان را از گلیمشان درازتر کنند آن وقت نظام با آنها برخورد خواهد کرد.
سوال : با توجه به فعالیتهای تبلیغی که این فرقه در ایران انجام میدهد آیا میتوانیم بگوییم که این فرقه در حال گسترش است؟ بیشتر فعالیتهای تبلیغی این فرقه روی کدام قشر متمرکز میکنند؟
گسترش فرقه بهائیت را نباید به این شکل ببینیم که کمیت آنها افزایش مییابد. فرقه بهائی اگر تعدادی نیرو به دست میآورد در مقابل، تعدادی نیرو هم از دست میدهد. به قول یکی از محققین اگر اینها به صورت طبیعی زاد و ولد میکردند الان جمعیتشان باید خیلی بیشتر از این میبود. بهائیت به دنبال تکثیر عده به آن معنایی که ما فکر میکنیم نیست. بهائیت یک فرقه است و فرقه برای عضوگیری محدودیتهای خاص خود را دارد و هرکس را به درون خود راه نمیدهد. اما سر و صدا زیاد دارند و تبلیغاتچیهایشان زیاد داد و هوار میکنند، مثل یک هتل گرانقیمت که خیلی تبلیغ میکند، اما برای یک شب اقامت هزینه بالایی را طلب میکند که هرکسی نمیتواند آن را بپردازد.
سوال : چرا جمهوری اسلامی نسبت به بهائیت حساس است؟
فرقه بهائی برای گسترش خود تلاش میکند اما افراد خاصی را به خود جذب میکند تا بتواند از آنها استفاده کند. چون اصولا فرقه و cult محدودیت عضوگیری دارند. لذا آنها به دنبال گسترش هستند اما بحمدالله توفیق آنچنانی نداشتهاند. این که نظام و عناصر فرهنگی وابسته به آن نسبت به فرقه ضاله بهائیت حساسیت و توجه خاص دارند به این دلیل است که افرادی که این فرقه را نمیشناسند به دام آن نیفتند و از سوی دیگر، مبانی اعتقادی جامعه هم به بهانه بهائیت مقداری تقویت شود. والا این که ما فکر کنیم فرقه ضاله بهائیت ایران را برد و خورد این خبرها نیست! به مدد خدای تبارک و تعالی خیلی عرضه این کارها را نداشته و نخواهد داشت.
بهائیت برای روحانیت و مدیران جامع نیز برنامهریزی دارد
بهائیان اقشار مختلف جامعه را برای تبلیغ در نظر میگیرند؛ از جوانان و نوجوانان به خاطر شور جوانی که دارند گرفته تا افراد خاص دیگر. مثلا یکی از لجنههای تبلیغی اینها تبلیغ برای اعاظم است؛ یعنی اینها حتی برای روحانیون، مدیران ارشد و بخشهای مختلفی که میتوانند در جامعه تاثیر داشته باشند برنامهریزی دارند و سعی میکنند بخشهای مختلف جامعه را جذب کنند. پس تبلیغات آنها منحصر به بخش خاصی نیست اما طبیعی است که جوانها به علت این که شور بیشتری دارند و احساسات در آنها بیشتر غالب است برای اینها لقمه شیرینتری هستند.