کد خبر:16578
پ
نقدگریزی بهائیت
بهائیت در ایران:

نقدگریزی بهائیت

عبدالحسین فخاری| انگ «ستیز» بر هر نقدی، پتکی است که بهائیان و تشکیلات بهائیت بر فرق هر منتقد خویش فرود می‌آورند و او را از قبل محکوم به ستیزه با بهائیان نموده و خود را از خواندن نقد او بی‌‌نیاز می‌بینند. اینکه هر نقدی ستیز نام گیرد و هر پژوهش مستقل حاوی رد بعضی دیدگاه‌های […]

عبدالحسین فخاری| انگ «ستیز» بر هر نقدی، پتکی است که بهائیان و تشکیلات بهائیت بر فرق هر منتقد خویش فرود می‌آورند و او را از قبل محکوم به ستیزه با بهائیان نموده و خود را از خواندن نقد او بی‌‌نیاز می‌بینند.

اینکه هر نقدی ستیز نام گیرد و هر پژوهش مستقل حاوی رد بعضی دیدگاه‌های بهائیت ستیزنامه و ردیه شمرده شود و خوانده نشود، نه در خور يك آیین الاهی است که حق انتخاب انسان‌ها را محترم شمرده و نه در خور يك مكتب اجتماعی در مختصات دنیای پیشرفته و تکثرگرای امروزی که نقد حتی به بالاترین نهادها را حق طبیعی مردم در فرایند دموکراسی دانسته و وظیفه مبرم جریان‌های آزاد اطلاعات می‌شمرد.

نقدگریزی آفتی است که افراد و گروه‌ها را به استبداد و تعصب حزبی و نتیجتاً جمود و خودکامگی و رکود می‌کشاند و فرقی بین نوع دینی و اجتماعی آن نیست. بلکه نوع دینی آن خطرناک‌تر است؛ زیرا منتقد را با انگ تکفیر، لازم الحذف می‌شمرند.

البته نقد علمی هم اصول و شیوه و آدابی دارد و با هجو و تخریب و غرض‌ورزی متفاوت است. يك نقد علمی، حاوی پژوهشی است، والا مستند و روشمند در مسیر کشف حقیقت و بیان واقعیت‌های نهفته در متون و رفتارهای بنیان‌گذاران و داعیان يك تفكر كه برای همه گزاره‌هایش مدرک و سند نشان می‌دهد و هر ادعای خود را مستدل می‌سازد، چنین نقدی شایسته خواندن است.

توجه و عنایت به نقد صحیح، وظیفه هر طالب حقیقت است و باید از زحمات پژوهشگرانه این منتقد، تقدیر و تشکر هم بشود. زیرا تلاش‌های روشنگرانه او به دیگران آگاهی می‌بخشد. او گویی به نیابت از دیگران زحمت حقیقت‌جویی را متحمل می‌شود و راه را به متحریان حقیقت نشان می‌دهد.

اصطلاح ستیزگر به چنین منتقدی کمال بی‌انصافی و اهانت به اوست و از سوی عقل سلیم، کاملاً مردود است.

آیین و تشکیلات بهائیت نتوانسته تکلیفش را با منتقدان درونی و بیرونی روشن کند، لذا با ستیزه‌گر خواندن منتقدان به روی همه آن‌ها شمشیر کشیده است. منتقدان درونی را عنصر ناباب خوانده و آن‌ها را طرد می‌نماید و منتقدان بیرونی را هم بر‌نمی تابد و با دستور تشکیلاتی از بهائیان می‌خواهد، آن مطالب را که او ردیه و ستیزنامه می‌خواند مطالعه نکنند و آن‌ها را اوراق ناریه می‌شمرد که شایسته سوختن هستند.

این رفتار قرون وسطایی از بهائیت نزد روشنفکران، منتقد داخلی و خارجی، يك چهره متکبرانه و سازواره منجمد حزبی ساخته است که به‌ویژه در نقدهای اخیر منتقدان درونی مثل خوان کول و فیچیکیا و دنیس مک اوئن و کارن باکت و سایر بازگشتگان همچون صبحی و آیتی و ثابت راسخ و ادیب مسعودی و… که به خاطر انتقاداتشان به تشکیلات بهائیت طرد شده‌اند، کاملاً مشهود است.

نقد گریزی، در حکم مهر پایان به یک اندیشه است. هرچه تشکیلات بهائیت در این زمینه پیش رود و منتقدان را طرد و بدنام و منزوی کند، بیشتر در گرداب خودکامگی فرو می‌رود.

به عناصر بهائی منصف پیشنهاد می‌کنیم، خود را از قید دستورات حزب‌گونه رهبری بهائیت کمی خلاص کنند و نقدها را چه از سوی هم‌کیشان بازگشته از بهائیت و چه از سوی منتقدان غیربهائی بخوانند و بعد صحت و سقم سخنان منتقدان را با بال اندیشه و تحقيق بسنجند و اصطلاحاتی چون ردیه و ستیزنامه را کنار گزارند و منصفانه برخورد کنند و بعد منصفانه قضاوت نمایند که اصلا بهائیت چیست؟

فرقه است؟

تشکیلات است؟

دین است؟؟؟ و…

و بعد تکلیف خود را مشخص نمایند.

 

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید