کد خبر:17353
پ
۳d3b7d5d68132cc424920deb43e754bb_M
بهائیت در ایران:

عبدالبهاء جاسوس رسمی انگلیس؛ چگونگی دریافت لقب سر توسط عباس افندی (عبدالبهاء) از انگلیس- بر اساس نظرات آقای سیامک زند

من سیامک زند هستم، متولد سال ۱۳۲۰ در تهران. مادر من نوۀ میرزا محمود کاشی بود. میرزا محمود از معدود کسانی بود که حسین‌علی نوری را از ایران تا عکا همراهی کرد و تا آخر با او بود و مورداعتمادش بود و در همان شهر عکاء، که مدفن بهاءالله است، مدفون است. لازم به توضیح […]

من سیامک زند هستم، متولد سال ۱۳۲۰ در تهران. مادر من نوۀ میرزا محمود کاشی بود. میرزا محمود از معدود کسانی بود که حسین‌علی نوری را از ایران تا عکا همراهی کرد و تا آخر با او بود و مورداعتمادش بود و در همان شهر عکاء، که مدفن بهاءالله است، مدفون است. لازم به توضیح است که ایشان در این سیر با یک جوان دیگر همراه بود به نام رضا قناد (پدربزرگ هویدا). البته اسم فامیلی‌اش قناد نبود. قناد لقبی بود که به او داده شد. بعداً نام هویدا را انتخاب کردند. میرزا محمود کاشی و میرزا رضا قناد باجناق بودند؛ بدین معنا که مادر بنده نوه خالۀ آقای امیرعباس هویدا نخست‌وزیر بود.

  • به عکا برویم و ماجراهایی که در عکا اتفاق افتاد و داستان لقب «سِر» گرفتن عبدالبهاء و همکاریش با انگلیس در این زمینه بفرمایید.

بعد از انتقال پیروان بهاءالله به ادرنه دولت عثمانی تصمیم گرفته بود، این‌ها را از ادرنه تبعید کند. این‌ها دو تا برادر بودند؛ یحیی صبح ازل و حسین‌علی نوری.

یحیی صبح ازل با نوری اختلاف شدیدی داشتند و دولت عثمانی تصمیم گرفت، این‌ها را به دو جای مختلف بفرستد. حسین‌علی نوری و پیروانش را به عکا فرستاد و یحیی صبح ازل با پیروان کمتر را به جزیره قبرس.

حسین‌علی نوری را بعد از ادرنه به عکا منتقل کردند. مدتی در حبس در شهر عکا در قلعه الجزار ایشان زندانی بود. البته همراهان ایشان زندانی نبودند. همراهان ایشان مانند میرزا محمود و رضا قناد شروع کردند و در عکا کاسبی راه انداختند.

بعد بهاءالله که آزاد شد، پول‌های زیادی از سوی بهائیان ایران به سمت او سرازیر شد و در عكا تشکیلات مفصلی را راه انداختند. مثلاً مادر بنده که در کودکی در عکا بوده تعریف می‌کرد و می‌گفت که در آن زمان عکا شهری مانند یک دِه بود. تعداد ساکنان عکا در آن زمان خیلی زیاد نبودند. یعنی همه همدیگر را می‌شناختند. بسیار کوچک بوده فلسطینی‌ها و خانواده‌های بهائیان در آنجا بودند.

مادر من تعریف می‌کرد، خودش با چشم خودش می‌دید که عباس افندی (عبدالبهاء) شب‌ها با چراغ زنبوری به کشتی‌های انگلیس در سواحل عکا و حیفا علامت می‌داد و اطلاعات قشون دولت عثمانی را در آن زمان به انگلیسی‌ها گزارش می‌داد ایشان جاسوسی می‌کرد، علیه عثمانی‌ها به نفع انگلیس.

این طور شد که بعد از انتهای جنگ اول، دولت بریتانیا بزرگترین تقدیر را از عباس افندی کردند و لقب «سر» و نشان ویکتوریا را که می‌دانید عالی‌ترین نشان دولت انگلیس است به ایشان اهدا کردند.

در مورد لقب «سر» صحبت کنیم که این چگونه اهدا می‌شود و به چه کسانی اهدا می‌شود. سالیانه لیستی تهیه می‌شود، از شهروندان انگلیس و بعضی وقت‌ها خارجی‌ها، این‌ها به خود پادشاه انگلیس و ملکه انگلیس معرفی می‌شوند. این لیست سالیانه تهیه می‌شود و با دستور پادشاه انگلیس به کسانی این لقب اعطا می‌شود.

به کسی که این لقب به او اعطا می‌شود، یک لوحه هم دریافت می‌کند؛ به این مضمون که به خاطر خدمات شایان شما به دولت فخیمه انگلیس این لقب به شما اعطا می‌شود.

در تمام اسناد بهائیت هیچ اشاره‌ای به این لوحه نشده است. چرا؟ چون در لوحه به طور واضح به خاطر خدمات شایان عباس افندی فرزند حسین‌علی نوری لقب سر و نشان ویکتوریا به ایشان داده شد.

بهائیان ادعا می‌کردند، ایشان مشغول کارهای خیریه بودند، کشاورزی می‌کردند و در زمان جنگ جهانی اول قحطی آمده بود و ایشان کمک کردند.

می‌دانید هر کسی به هر نحوی بخواهد تاریخ را به‌نحوی تحریف می‌کند. بهائی‌ها می‌گفتند کارهای بشردوستانه می‌کردند، گندم و جو می‌کاشتند و این‌ها را به دولت انگلیس می‌فروختند. این بحث طولانی است اما اینکه عباس افندی لقب سر دریافت کرد، به خاطر خدمات شایانی بود که به دولت انگلیس ارائه کرده بود. بروید در تمام مدارک بهائی بگردید، شما این لوحه را نمی‌توانید پیدا کنید.

حتی کپی این نامه را در اسناد وزارت خارجه انگلیس که می‌دانید باید این اسناد ارائه شود، کسی نتوانست به آن سند و لوحه یا تقدیرنامه عباس افندی دست پیدا کند. یک دوستی دارم، شاید بشناسید کارش تحقیق در مورد این اسناد است، نتوانست چنین چیزی را در اسناد پیدا کند. اگر باشد، جزو اسرار است که هنوز فاش نشده است. همان تقدیرنامه که با لقب سر به عباس افندی داده شد.

در اینکه عباس افندی جاسوس رسمی دولت انگلیس بود، شکی نیست. مادرم به چشم خودش می‌دیده که در سواحل عکا به کشتی‌های انگلیس علامت می‌داد. مواضع قشون دولت عثمانی را به آن‌ها میداد و بعداً همین هم شد.

حتی بعد از تأسیس دولت اسرائیل خیلی از ایرانیانی که به این آیین اعتقاد داشتند، می‌خواستند به عکا و اماکن متبرکه خودشان سفر کنند. اسرائیل به اینها یک روادید جداگانه می‌داد بدون اینکه روادید را در پاسپورتشان بگذارد که بتوانند به اسرائیل سفر کنند و به ایران برگردند. دولت ایران هرگز اسرائیل را به رسمیت نشناخت. نه در زمان شاه و نه بعداً.

ببینید عبدالبهاء برای دولت انگلیس جاسوسی می‌کرد.

این جاسوسی یک حقیقتی است و اسنادش موجود است مگر به ضیاءالدین طباطبائی و رضاشاه نمی‌گویند دولت انگلیس این‌ها را سرکار آورد؟ سیدضیاء پدرخوانده بنده است. من تاریخچه سیدضیاء را بهتر از آن‌ها می‌دانم.

سیدضیاء در آخرین مصاحبه‌ای که خبرنگاری به اسم صدر عاملی داشت، به او می‌گوید: مردم می‌گویند، شما عامل انگلیس هستید. گفت بله که هستم. این برای کسب قدرت سیاسی بوده.

برادر بزرگ‌ترم که به‌طور خصوصی رفت‌وآمدی داشت، در دربار محمدرضا پهلوی، در آنجا دکتری بود به نام دکتر جهانشاهی که او را تشویق کرد، این جریان رعد و برق را برای شاه تعریف کند. ایادی که در مجلس بود، داستان را شنید. به برادر من حداقل شصت و هفت سال پیش می‌گوید حیا کن پسر و از آن پس بود که پای برادرم را از دربار محمدرضا شاه پهلوی برید و دیگر نتوانست در آن محافلی که شرکت می‌کردند دوباره برود.

با اینکه برادرم نسبت باجناقی با محمدرضا پهلوی داشت، اما قدرت ایادی بسیار بیشتر از این حرف‌ها بود. تعجب من این است، رهبر این بهائی‌ها که برای بقای خودش به ننگی تن داد که برای انگلیس جاسوسی می‌کرد، چطور دعوی وطن‌دوستی می‌کنند؟ بهائیان این را نمی‌پذیرند.

یکی از بزرگترین دستگاه‌های تبلیغاتی جهان را این‌ها دارند. در کلاب هاوس دو سه تا بهائی هستند که مشغول تبلیغات هستند: یکی به نام ادب؛ دومی هم به نام والی‌‌زاده.

بیایید مزخرفات این‌ها را گوش بدهید. باور کنید این‌ها در سفسطه دکترا گرفته‌اند! همین آقای ادب گفته ولی امر (یعنی شوقی) آدمی بود که می‌توانست آینده را پیش‌بینی کند. در این اتاق با او صحبت کردم که آقای ادب ممکن است، بفرمایید چه آینده‌ای را این آقای ولی امرتان، شوقی ربانی، پیش بینی کرد؟ شروع می‌کند به سفسطه کردن و چیزهایی می‌بافد.

  • نکته‌ای که برای ما جالب بود و تنها راوی این قضیه جنابعالی هستید که از مادرتان شنیده‌اید که عبدالبهاء جاسوسی می‌کرد در عکا و در بندر حیفا و در آن دوران جنگ به کشتی‌ها علامت می‌داد. این به عنوان یک سند قطعی تلقی می‌شود که راوی آن شما هستید. نکته دیگری می‌خواهید بفرمایید.

مادر بنده این داستان را برای من تعریف کرد. مادر من متولد ۱۹۰۳ یا ۱۹۰۴ بوده جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ شروع می‌شود و ۱۸ خاتمه پیدا می‌کند؛ یعنی مادر من بچه ده، پانزده ساله بوده که شاهد بوده و یادش بوده

  • این خاطره مربوط به چه سالی می‌شده است؟

بعد از شروع جنگ جهانی اول. ببینید مسأله‌ای اینجا هست که کمتر کسی می‌داند و آن اینکه عباس افندی برای مدتی از عکا خارج می‌شود. والی عثمانی فلسطین در آن زمان، جمال پاشا، دنبال ایشان می‌گشته که به خاطر جاسوسی و خیانت دستگیرش کند. این هم در مدارک مختلف ذکر شده.

ایشان برای مدتی پناه می‌برد، به قبائل دروزی‌های جنوب لبنان. آنها هم مسلمانان خاصی هستند. کمتر راجع به اینها شنیده می‌شود چون گروه کوچکی هستند که در لبنان و سوریه زندگی می‌کنند و الان هم هستند و حتی در مجلس لبنان نماینده دارند.

در زمان جنگ جهانی اول جمال پاشا در صدد دستگیری عباس افندی بوده به عنوان جاسوس که ایشان فرار می‌کند و پناه می‌برد به این قبائل دروزی‌ها در ارتفاعات جولان. البته جسته و گریخته این در تاریخ خود این‌ها هم ذکر شده است اما ببینید طوری ذکر شده که نمی‌گویند ایشان فرار کرده بود، چون تحت تعقيب جمال پاشا بوده عین همان جریان لقب سر گرفتنش به یک نحوی ماستمالی می‌کنند.

  • فرمودید چه زمانی بود؟ در دوره جنگ جهانی بود که عبدالبهاء گریخته بود به ارتفاعات جولان؟

قبل از اینکه فرار کند، یعنی در شروع جنگ جهانی اول در هر صورت بالأخره دولت عثماني دستگاه‌های امنیتی و تجسس خودش را داشت و اینکه ایشان را می‌خواستند دستگیر کنند به عنوان جاسوس انگلیس در مدارک باید وجود داشته باشد. در مدارک مثلاً دولت عثمانی یا غیره. اگر آدم بخواهد کتابی را درباره این فرقه بنویسد باید برود تحقیقات عدیده بکند.

همین مسأله جاسوس بودن عباس افندی تنها جایی که چنین مستندی حتماً وجود دارد، آرشیو وزارت خارجه آخرین دولت عثمانی و سلطان عبدالحمید است. حالا کی می‌خواهد برود و کجا بگردد، چنین اسنادی را پیدا کند، مستلزم وقت و هزینه است. اما اسنادش حتماً موجود است.

مراسلاتی ما بین دولت عثمانی و حکام ولایت‌های مختلف مانند همین جمال پاشا که والی فلسطین بود، بالأخره نسخه‌هایی از مراسلاتی که بین این‌ها انجام شده حتماً در اسناد وزارت خارجه ترکیه باید وجود داشته باشد.

  • شما فرمودید که اگر کسی بخواهد در این زمینه‌ها تحقیق بکند، اسنادی هم در روسیه می‌تواند پیدا بکند.

روسیه دارای بیشترین اسناد ارتباطات بهائی‌ها است.

  • از چه نظر اسناد را می‌فرمایید در روسیه هست؟ به خاطر اینکه بهاءالله که فراری بود رفت پیش میرزا مجید آهی که کارگزار سفارت روس بود. آنجا بهاء الله تحت پوشش روسیه قرار می‌گیرد و نمی‌گذارند اعدام شود و به بغداد تبعیدش می‌کنند. از این نظر میفرمایید که اسنادی ممکن است در روسیه باشد؟

صددرصد و در وزارت خارجه ایران من یادم است، حبیب‌الله پدر امیرعباس هویدا که وارد وزارت خارجه ایران شده بود، یک جایی هست در کتب بهائی یا در نوشته‌های ایران من یادم است که عباس افندی اشاره کرده که احباب خودمان را در وزارت خارجه وارد کنید تا چنین کسانی وارد دیپلماسی ایران شوند.

  • عباس افندی به احباب توصیه کرده بود که افرادی را وارد وزارت خارجه کنند؟

آقای حبیب الله عین الملک، پدر امیر عباس هويدا وارد کادر وزارت خارجه ایران می‌شود. یک جایی هست در نوشته بهائیان که عباس افندی به عوامل خودشان در ایران توصیه کرده. ضمناً این را عرض کنم، برای مدتی رئیس‌دفتر عباس افندی همین پدر آقای هویدا، حبیب‌الله عین‌الملک بود. جریانی هست که من تعریف نکردم برای شما و خالی از اطلاعات نیست.

در آن زمان مادرم تعریف می‌کردند، رهبران مانع از رفتن اولاد احباب و بهائی‌ها یعنی اولاد پیروان خودشان غیر از اهل‌بیت‌شان به اروپا و جاها دیگر برای تحصیلات عالیه می‌شدند. این یکی از سیاست‌های تدوین شده این آیین بوده که فقط و فقط اهل‌بیت خودشان می‌توانند در دانشگاه‌ها و کشورهای خارجی یا عکا بروند. آن موقع فلسطین بود. اهالی فلسطین هم در آن زمان نسبت به فرانسه و انگلیس عقب افتاده بودند.

لذا اگر این‌ها را بروید تحقیق کنید خواهید دید که مانع می‌شدند که اولاد و فرزندان همراهان حسین‌علی نوری؛ به عنوان احباب، تحصیلات عالیه کسب کنند. حالا چطور شد که حبیب‌الله عين الملک پدر هویدا توانست به اروپا سفر کند و در دانشگاه‌های اروپا تحصیل کند؟ این جریان جالب است که مادرم برای من تعریف می‌کرد.

پسرخاله‌های آقای عین‌الملک، پدر و عموی مادرم بودند، فرزندان میرزا محمود کاشی. مادرم قسم می‌خورد که پدرش و عمویش از گاوصندوق پدرشان مقداری پول برداشتند و به حبیب‌الله عین‌الملک دادند که ایشان سفر کند به اروپا برای ادامه تحصیلات عالیه خود. کسی که در آن زمان به اروپا و جاهای دیگر رفته بود و تحصیلات عالیه داشت، فقط حبیب‌الله عین‌الملک بود.

البته شوقی افندی هم در دانشگاه آمریکایی بيروت تحصیل کرده است. قبل از جنگ جهانی دوم از کسانی که جزو این فرقه بودند که بتوانند به اروپا سفر کنند، برای تحصیلات انگشت شمار بودند. یکی همین پدر امیرعباس هویدا، حبيب‌الله ملقب به عین الملک بود.

مادرم این را برای من تعریف کرد که او حتی پدرش حاضر نبود ایشان را به اروپا بفرستد اما جوانی بوده عاشق تحصیل و عاشق کسب معلومات بالاتر. پناه می‌برد به پسرخاله‌هایش. بچه‌خاله‌های عین‌الملک، پدر مادرم و عموی مادرم بودند. اینها به عین‌الملک کمک می‌کنند که به اروپا سفر کند و آنجا تحصیلات عالیه داشته باشد. این مطلب هیچ جا ذکر نشده است.

 

ارتباط با ما:  bahaismiran85@gmail.com

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید