آنچه در ادامه می خوانید
چکیده
حقطلبی و حقیقتجویی از نیازهای فطری انسان به شمار میرود. پیروی از آیین الهی مشروع، نمونه بارز حقطلبی و پاسخی صحیح به این میل فطری انسان است. از اینرو ضروری است هر انسان، آیین مشروع الهی را بشناسد. تکاپوی شناخت دین الهی _ حتی اگر تحری حقیقت نامیده شود _ امری مطلوب است. فرقه بهائیت، تحری حقیقت را از اصول بدیع و مترقی آیین خویش معرفی کرده و از آن، برای تبلیغات فرقهای بهره برده است.
این نوشتار، با روش توصیفی _ تحلیلی به تحلیل و بررسی تحری حقیقت در اسلام و بهائیت میپردازد. نگارنده این سطور، با بررسی کاربرد ترکیبات تعبیر تحری در فرهنگ اسلامی و تحلیل حقطلبی اسلام و توجه به جایگاه عقل در این دین، به این نتیجه رسیده است که تحری حقیقت را میتوان پیش از بهائیت، اصلی اسلامی دانست. تحری حقیقت به عنوان اولین و مهمترین اصل از اصول دوازدهگانه بهائیت، چالشهای متعددی را در دو حوزه معنایی و عملکردی متوجه بهائیت ساخته است.
مقدمه
حقگرایی و حقیقتجویی در جانمایه حیات انسانی به عنوان اصلی مهم قابل معرفی است همیشه انسان خود و مرام خویش را چون حق است قابل دفاع میداند ازاینرو میتوان گفت خداوند فطرت انسان را حقجو آفریده و انسان به حسب فطرت حقجو و حقخواه است (مطهری،۱۳۸۷: ج۲۶، ۵۹۲).
در نظامی که همه پدیدهها و موجودات، مخلوق خداوند و هر لحظه از حیات خویش را وامدار استمرار فیض ربوبی الهی هستند معیار حق چیزی جز خداوند نیست هر امری که در راستای شناخت و تحصیل رضای الهی و قرب به اوست حق است؛ چراکه بزرگترین حقیقت عالم خداوند است (فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ) (یونس:۳۲) و حقگرایی فطری انسان در این راستا قابل تفسیر است. از اینرو بارزترین نمونه حقگرایی انسان شناخت و تبعیت از آیین الهی مشروع است و اصل شرایع الهی و ادیان توحیدی چون حق بوده و از جانب حق فرستاده شده مشروعیت دارد و همه متدینان تبعیت از آن را به دل و جان خریدارند بنابراین باید گفت شرایع الهی میل فطری حقطلبی بشر را در طول تاریخ به خوبی پاسخ داده و زمینه ساز هدایت انسان در قالب عبودیت گشتهاند.
تلاش برای شناسایی دین حق را هرچه بنامیم ولو آن را «تحری حقیقت» بدانیم تلاشی مقدس است که پیامبران ادیان الهی، انسانها را به آن فراخواندهاند؛ اما بهائیت تلاش دارد این آموزه را در راستای منافع فرقهای خویش مصادره نماید. این فرقه تحری حقیقت را به عنوان اصلی مترقی و بدیع در کانون تبلیغات فرقهای قرار داده است. گویا ادیان الهی پیش از آن به این اصل توجه نداشتهاند و این بهائیت است که به مقتضای نیازهای کنونی بشر چنین اصلی راهبردی برای سعادت بشر به ارمغان آورده است.
این عقیده که انسان باید خودش، بدون هیچ فشاری از جانب کسی عقیدهاش را برگزیند تعصبات را به کنار بنهد و جویای حقیقت باشد، بسیار زیبا و مطابق عقل وفطرت انسانی است، اما آیا این اصل مترقی از ابداعات وامتیازات بهائیت به شمار میرود؟ بهائیت در این ادعا تا چه میزان صادق است آیا بهائیت این اصل را با این اوصاف عملیاتی میکند و یا صرفاً جنبه تبلیغاتی دارد ؟ آیا در اسلام اصلی با این معنا نداریم؟ اینها سؤالاتی است که این مقاله با روش توصیفی تحلیلی در صدد پاسخگویی به آن است. البته هیچ مقاله مستقلی در این باب نگاشته نشده است.
مفهومشناسی
۱٫ اصول دوازدهگانه بهائیت
فرقه بهائیت پس از جریان بابیت سید علیمحمد باب، به رهبری حسینعلی نوری معروف به بهاءالله شکل گرفت. عباس افندی فرزند حسینعلی معروف به عبدالبهاء که پس از پدر رهبری فرقه را بهدست داشت طی سفری که به اروپا و امریکا داشت اصولی را در سخنرانیهایش تبیین کرد. وی در این سفرها که با رویکرد تبلیغی و آشنایی سایر مکاتب خصوصاً مسیحیان با بهائیت انجام شد امور عامه پسندی را به عنوان اصول اولیه بهائیت مطرح ساخت که مجموع این سخنرانیها در کتب بهایی از جمله «خطابات عبد البهاء» جمعآوری شده است.
بهائیت خود را به اصول دوازدهگانه مفتخر میداند، اصولی که به ادّعای آنان بدیع، مترقی و مایه سعادت و اتحاد انسانهاست. شوقی افندی ، نوه دختری بهاء الله مؤسس فرقه ضالّه بهائیت، در کتاب قرن بدیع چنین مینویسد:
زبدۀ آمال و خلاصه آراء و عالیترین و منوّرترین احساسات مترقیه بشر مندرج و مندمج در تعالیمی است که حضرت بهاء الله تأسیس و حضرت عبد البهاء به کمال بساطت و اتقان طی اصول و مبادی امریه تبیین فرمودهاند و آن مبادی و اصول عبارت است است از: اول تحرّی حقیقت فارغ از تعصبات و اوهام دوم وحدت عالم انسانی، سوم دین باید سبب الفت و محبت باشد، چهارم دین باید مطابق علم وعقل باشد، پنجم استقرار صلح عمومی، ششم اختیار لسان واحد، هفتم اجراء تعلیم و تربیت عمومی، هشتم تساوی حقوق رجال و نساء، نهم برقراری عدالت در حق عموم، دهم حق اشتغال به کسب و کار برای همه، یازدهم تعدیل معیشت، دوازدهم احتیاج عالم انسانی به نفثات روح القدس. (شوقی افندی، ۱۹۹۲: ۱۸ و ۱۹)
۲٫ تحری حقیقت
در ترکیب «تحری حقیقت» اگر از معنای حقیقت به دلیل روشن بودن معنای آن اغماض شود، تحرّی در لغت به معنای قصد کردن و دنبال کردن (فیومی، ۱۴۱۴: ج۲، ۳۶۹) یا رو آوردن است (صاحب بن عباد، ۱۴۱۴: ج۳، ۱۹۵) قصد کردنی که با انتخاب آنچه که شایستهتر و محقتر است (ابنمنظور، ۱۴۱۴: ج۱۴، ۱۷۳؛ حیسنی زبیدی، ۱۴۱۴: ج۱۹، ۳۱۵) و همراه با تلاش در خواست چیزی است(ابناثیر، ۱۳۶۷: ج۱، ۳۷۶) بنابراین تحری حقیقت به معنای به دنبال حقیقت بودن و تلاش برای رسیدن به آن است.
تحری حقیقت در تعبیرات قرآنی نیز به کار رفته است خداوند انسانهای تسلیم خود را کسانی میداند که به دنبال تحری حقیقت هستند:
(وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً)؛ (جن: ۱۴)
و اینکه گروهى از ما تسلیم [فرمانها و احکام] خدایند، و برخى منحرفاند، پس کسانى که تسلیم شدند در صدد یافتن حقیقت و راه مستقیم اند.
کلمه «تحرّى» در جمله (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً) در مورد هر چیزى استعمال شود به معناى گشتن براى یافتن آن است. و معناى جمله این است که: کسانى که تسلیم امر خدا شدند، آنها درصدد یافتن واقع و پیدا کردن حق برآمدند (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۲۰، ۴۵) و تعبیر به «تَحَرَّوْا رَشَداً» نشان مىدهد که مؤمنان از روى توجه و قصد و تحقیق به سراغ هدایت مىروند، نه چشم بسته و کورکورانه. «تحروا» از ماده «تحرّى» به معناى قصد کردن چیزى است (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ج۲۵، ۱۱۹).
اما در فرهنگ اسلامی، واژه تحرّی یکی از واژههای پر کاربرد در منابع اسلامی است. تحرّی با تراکیب متنوع دارای کاربرد فراوان است. تحرّی الحقیقة (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۲، ۷۱؛ هاشمی خویی، ۱۴۰۰: ج۲۰، ۹۴؛ مصطفوی، ۱۳۶۸: ج۸، ۳۶)، تحرّی الحق (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۱۰، ۵۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ج۲، ۱۲۴؛ مشهدی، ۱۳۶۸: ج۴، ۳۴۱؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۴۰۱؛ مصطفوی، ۱۳۶۸: ج۱۲، ۴۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲: ج۴، ۵۹۴؛ مکارم شیرازی، ۱۴۲۱: ج۵، ۱۰۱؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۸: ج۱، ۳۲۳)، تحرّی الواقع (کرمی حویزی، ۱۴۰۲: ج۳، ۲۰۷)، تحرّی الصدق (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰: ۳۱۷)، تحرّی الکذب (کبیر مدنی، ۱۴۰۹: ج۷، ۲۳۲؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۳۵۱)، تحرّی القبله (کلینی، ۱۴۰۷: ج۳، ۴۵۱)، تحرّی القصد ، تحرّی الدین (فیض کاشانی، ۱۴۱۵: ج۲، ۲۱۰؛ همو، ۱۴۱۸: ج۱، ۳۷۱)، تحرّی مکارم الشریعه (طباطبایی، ۱۴۱۷: ج۵، ۱۸۸)، تحرِّی العدل (ابنابیالحدید، ۱۴۰۴: ج۲۰، ۲۷۶؛ شریف رضی، ۱۳۸۰: ۳۵۲؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۴۹۴)، تحرّی الخیر (مجلسی، ۱۴۰۳: ج۶۴، ۱۲۳؛ همو، ۱۴۰۴: ج۷، ۲۳؛ بلاغی، ۱۳۸۶: ج۱، ۱۲۹؛ جصاص، ۱۴۰۵: ج۳، ۵۳)، تحرّی الثواب، تحرّی الیقین (مازندرانی، ۱۳۸۲: ج۳، ۳۹۳)، تحرّی الوفاء (صدوق، ۱۴۱۳: ج۳، ۱۹۸؛ طوسی، ۱۴۰۷: ج۷، ۱۱۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۰۶: ج۱۷، ۴۸۶؛ مجلسی، ۱۴۰۶: ج۱۱، ۱۳۱)، تحرّی الامانه و…
جایگاهشناسی حقطلبی در اسلام
در فرهنگ دینی حق و حقیقت ارزشمندترین اموری است که انسان به دنبال آن است واژه حق در بیش از دویست آیه از آیات قرآنی مطرح شده است. خداوند که خود بزرگترین مصداق حق است (فَذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ) (یونس:۳۲) در جهت برپایی حق (یونس:۸۲) رسولان خود را با دین حق به سوی مردم میفرستد (اعراف:۵۳) سرانجام عالم نیز برپایی حق و نابودی باطل خواهد بود(اسراء:۸۱). خداوند در جهت بیدارسازی فطرت امت پیامبر، اسلام را همان حقیقتی دانسته که انسان به دنبال آن است (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَق) (زخرف: ۷۸) و از مردم میخواهد به این دین حق ایمان بیاورند (آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم) (محمد: ۲) از سویی دیگر معارف قرآنی به شناخت حقایق و واقعیتهای هستی دعوت میکند (روم:۸) و از آنجا که این شناخت متوقف بر بهرهگیری از روشهای صحیح و منطقی کاوش حق است تا انسان در معرفت خود دچار اشتباه نگردد اهمیت بهکارگیری اندیشه، عقلورزی، روشنگری و آگاهیبخشی روشن است. ازاینرو در مکتب حیات بخش اسلام، عقل دارای جایگاه رفیع و بلندی است و حقیقت عقل موجودی ملکوتی و عرشی است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) اولین صادر و مخلوق خداوند عقل معرفی شده است که روشنگر شرافت و جایگاه برازنده آن است.
در برخی روایات عقل، رسول الهی معرفی شده است؛ چراکه انسان را به شناخت حق و حقیقت مىرساند یعنى همانگونه که پیامبران براى هدایت عامّۀ مردم آمدند، خداوند یک رسول و پیامبر باطنى نیز در طبیعت انسان قرار داده که او را هدایت نماید و به حقیقت برساند. امام على(ع) مىفرماید: «العقلُ رَسولُ الحَقِّ؛ عقل پیامبری از جانب حقّ است» و به حق هدایت میکند (لیثی واسطی، ۱۳۷۶: ۲۷، ش۳۵۴).
عقل در هر مرتبهای حجت است چرا که عقل یک نیروی ادراکی ناب است و از سنخ قطع و یقین ، لذا خطابردار نیست. در کلامی از حضرت أمیر به این نکته اشاره شده:
لَیستِ الرَّوِیَّةُ کَالمُعایَنَةِ مَعَ الإبصارِ فَقَد تَکذِبُ العُیونُ اَهلَها ولایَغُشُّ العقلُ مَنِ استَنصَحَه؛ (شریف رضی، ۱۳۹۲: ۵۲۵)
بررسى و اندیشیدن مانند دیدن با چشم نیست، بدانید که گاهى چشمان، صاحبانشان را به اشتباه مىاندازند، ولى عقل به کسى که از آن راهنمایى خواهد، خیانت نمىکند.
اندیشیدن و تعقل که مصداق بارز حقطلبی و حقیقتجویی است نیاز یک مسلمان در همه عرصههای حیات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، فقهی و اعتقادی را تأمین میکند. ادراک عقل در کنار آیات و روایات منبع احکام شرع است یعنی از آنجا که به امضای شرع رسیده در حکم فرمان الهی خواهد بود و با کشف ملاک حکم به حکم حق واصل میشود(جوادی آملی، ۱۳۸۹: ۴۳). در حوزه اعتقادات نیز عقل دارای بیشترین اثر و مهمترین نقش است؛ چراکه اثبات توحید و نبوت و در ادامه تشریع الهی تنها از کانال عقل میسر است.ازاینرو تقلید در اصول دین ممنوع است (خمینی، ۱۳۷۸: ج۱، ۷). در واقع اسلام تنها تحقیقی که عقل انسان با دلیل و برهان دریافت کرده است را میپذیرد (مطهری، ۱۳۸۹: ۱۳۱) بنابراین حقجویی و حقیقتطلبی را میتوان اصلی اسلامی برگرفته از عمق جان اسلام دانست.
گوناگونی و تعدد مفهومی تحرّی حقیقت در بهائیت
اصول یک دیانت، ضابطههایی روشن از آن دین است که مایه برتری و تمایز آن دین بر سایر ادیان خواهد بود. اصول دین پایههای اعتقادی یک دین است به نحوی که برای اعتقاد به یک دین ابتدا باید به این اصول ایمان آورد از این رو باید اصول بسیار روشن و به دور از امکان هر گونه تأویلی باشد تا مقصود از آن روشن باشد. اما بهائیت تحری حقیقت را در معانی متعددی به کار میبرد.
الف. ترک ادیان
در قاموس فکری بهائیت هر آنچه از تعالیم دینی نسل به نسل به انسان رسیده است همگی تقالید است یعنی هرآنچه از آیین یهود، زردشتیت، مسیحیت و اسلام باقی مانده است تقلیدی بیش نیست و اینکه صاحبان این ادیان تعالیم خود را حق و تعالیم دیگران را باطل میدانند حاکی از این است که علاوه بر عدم صحت همگی تمسک هریک مانع تحری حقیقت وی است. بنابراین باید همه تعالیم دینی را ترک کرد (عبد البهاء، ۱۹۲۱: ج۱، ۱۳۹و ج۲، ۱۴۴) در تعبیری دیگر تعالیم ادیان الهی همچون قصهها و روایاتی متناقض است که باید کنار گذاشته شود تا تحری محقق گردد (همو: ۱۹۲۷: ج۲، ۲۴۹) یا اینکه تعالیم دینی مایه اختلاف و جنگ بین بشر گشته است (همو: ج۱، ۶۶، ۲۱۱، ۲۲۵ و ج۲، ۴۸، ۵۵، ۶۲، ۷۳، ۸۷،۱۰۱، ۱۴۳، ۱۶۴، ۲۱۹، ۲۲۵، ۲۶۰، ۲۷۶، ۲۸۶، ۲۹۱)، باعث ظلمت میشود (همو: ج۲، ۳۶، ۴۸، ۲۸۶) و باعث مشتقّات میشود (همو: ج۲، ۱۴۵)، باعث جهل و نادانی میشود (همو: ج۲، ۱۴۴، ۱۴۵)، باعث ذلّت و نظارت است (همو: ج۲، ۳۱۱) و مخالف با عقل و علم است (همو: ج۱، ۲۱۲، ۱۵۸).
عبد البهاء در این عبارات اولاً به ادیان آسمانی اهانت کرده و آنها را تقالید دانسته و نه آیینی که اصل و ریشه الهی دارد و با تعبیر تقلید اشاره به ساختگی بودن آن ادیان دارد، دوم اینکه فرقی بین ادیان الهی و غیر الهی نگذاشته و سوم اینکه چشم خود را بر این واقعیت بسته است که دین اسلام که متأخر از سایر ادیان بوده، از تحریفات آن ادیان مصون بوده است.
نکته دیگر اینکه در بسیاری از موارد انسانها با نحلهها و ادیان متفاوت با الفت و صمیمیت در کنار هم زندگی کرده و با یکدیگر داد و ستد کردهاند. در حقیقت، دین برای هر انسانی حقوقی قرار داده که استیفاء آن حقوق بر قرار کننده صلح است نه مایه جدال. ادیان الهی نظیر زردشتیت و یهودیت و مسیحیت در ایران هماره زندگی مسالمتآمیز داشتهاند؛ هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل عام مذهبی در ایران وجود ندارد بلکه قضایای تاریخی بالعکس است این جنبش بابیه بود که آتش اختلافات را در ایران شعله ور ساخت و فتنهها بپا کرد، بهاءالله در عمده این غائلهها نقش مستقیم داشت همچون غائله قلعه طبرسی، فتنه محمدعلی حجّت در زنجان، آشوب نیریز، برنامه ترور شاه، که جمع زیادی در این فتنهها از هر دو طرف جان باختند. ازسویی دیگر همیشه آتش اختلافات بین این گروه تحرّی کرده روشن بوده است، چنانکه عبدالبهاء در جانشینی پدر با برادرش در اختلاف و دشمنی بود.
ب) آزادی در انتخاب عقیده
دومین و مهمترین معنای تحری حقیقت انتخاب آزادانه آیین حق است و هر فردی با رسیدن به سن بلوغ، مکلف به این حقجویی است تا آیین دلخواه خویش را برگزیند (شوقی افندی، ۱۹۹۳: ۳) این تحری باید با توکل بر خداوند و دوری از هر حب و بغضی انجام شود به نحوی که فرد در دین مردمان اندیشه کند(اشراق خاوری،۱۹۸۶: ۱۱) بدون هیچ وابستگی به پدر و مادر و دوستان…(شاهرخ، و گریس، ۱۹۹۸: ۲۲) و این تکلیفی الهی در کشف حقایق امور و آسان کننده همه مشکلات است (زرقانی، ۱۹۲۱: ج۲، ۲۹۸).
ج) نیرویی عقلانی
در برخی از منابع بهایی از تحرّی به عنوان یک نیروی برآمده از عقل یاد میشود که قدرت کشف حقایق را به انسان بخشیده به صورتی که با علم برگرفته از عقل توافق کامل دارد (دوستدار، ۱۳۷۹: ۱۰۷) این نیرو افراد بشر را قادر میسازد که دریابند چرا عقیده و یا نظریه بهخصوصی به ایشان تحمیل شده(هاچر و مارتین، ۱۹۸۶: ۱۱۹) ازاینرو تعالیم بهایی چون بر اساس تحرّی حقیقت گذاشته شده توافق کامل آن با علم مشهود است(اسلمنت، ۱۴۵بدیع: ۲۲۶).
د) پذیرفتن بهاییت
در بسیاری از آثار بهائی، منظور از تحری حقیقت، جستوجوی بهائیت است. در قاموس بهائیت، اگر انسان بهائیت را بپذیرد تحرّی حقیقت کرده، اما اگر قانع نشود و بهائیت را نپذیرد تحرّی حقیقت نکرده است و اسیر تعصبات وتقالید گشته است. پس دعوت همه مردم به ترک دین و رفع تقالید برای تحرّی حقیقت، در واقع مقدمهای است برای مورد پذیرش قرار دادن بهائیت. و جستوجوی حقیقت بدان معنا نیست که انسان همه ادیان و مکاتب را ملاحظه کرده سپس آزادانه حقیقت را انتخاب کند. شوقی افندی کسانی از علما که با بهاء الله به بحث میپردازد را بدون قصد تحری میداند (شوقی افندی، ۱۹۹۲: ۵۴۶) از این رو اگر کسی ادعای سران این فرقه را نپذیرد در جستوجوی حقیقت نیست و با قصد توطئه وارد شده است چنانکه در حق میرزا آقا خان چنین ادعایی شده است (نک: موقر بالیوزی، بیتا: ۴۹۱).
ازاینرو مهمترین کاربرد تحرّی حقیقت در مقام تبلیغ و مناظره بیان شده است و توصیه شده در در مقام القاء به دیگران، نرم خویی و مدارا شود تا اینکه مخاطب به تدریج امر بهائی را بپذیرد (عبدالبهاء،۱۹۸۴: ۴۰۹) و با القای بهائیت تحری حقیقت حاصل میشود(همو، ۱۲۹ بدیع: ج۵، ۸۱).
عبد البهاء مرامنامه تبلیغی بهائیت را بر اساس تحرّی حقیقت پایهگذاری میکند:
باید به جمیع نفوس به نظر احترام نظر کرد و در بیان ودلالت به طرز تحری حقیقت مکالمه نمود که بیایید مسائلی چند در میان است تا تحرّی حقیقت نماییم و ببینیم چگونه و چه سان است. (همو، ۱۹۷۹: ج۱، ۲۸)
از دیگر جلوههای تحری حقیقت مطالعه و دقت در آیین بهاییت همچنین شناخت جایگاه حسینعلی نوری (بهاءالله) است؛ چنانکه شوقی افندی علو مقام و مرتبه حسینعلی نوری (بهاءالله) را شایسته تحری دانسته است (شوقی افندی،۱۹۹۲: ۲۰۷). مؤسسه عالی معارف بهایی با هدف ترویج روح تحری و تدقیق در معارف امر تأسیس شده است(داوودی، ۱۹۸۷: ۳۵) و دانشی که دانشآموزان بهائی میآموزند به قصد تحری حقیقت و تبلیغ امر بهاء است (همو، ۱۹۹۳: ۳۰۹) تا آنجا که لازمه تحری داشتن تحقیق وتدقیق در امور بهایی است؛ یعنی کسی که در معارف بهایی مطالعه نکند متهم به عدم تحرّی میشود. از اینرو همه جوانان بهایی باید تحرّی کنند (نک: هاچر و مارتین، ۱۹۸۶: ۲۲۴). اشراق خاوری از مبلغان زبردست بهاییت در کتاب پیام ملکوت، رسالهای تحت عنوان رساله تحرّی حقیقت، را در سه فصل آورده که چیزی جز پذیرش بهائیت نیست:
فصل اول. بشارات کتب مقدسه درباره ظهور مربی آسمانی موعود جمیع کتب.
فصل دوم. بیان آنکه جهان را ظلمت فرا گرفت و مطابق بشارات کتب مقدسه موعود جمیع کتب ظاهر شد.
فصل سوم. اشاره اجمالی به تعالیم مبارکه حضرت بهاء الله.(اشراق خاوری،۱۹۸۶: ۳)
جمعبندی
همان طور که ملاحظه میشود تحرّی حقیقت در بهائیت یعنی ایمان آوردن به بهائیت نه مطالعه در همه ادیان عالم و ملاحظه صحت و سقم آن ادیان. تحرّی در بهائیت،
در واقع نظامی است برای دقت در امر بهایی، یعنی اگر کسی بخواهد تحرّی کند باید معارف بهایی را تحرّی کند نه اینکه همه عقاید و ادیان را در پیش رو بگذارد و آزادانه یکی را انتخاب نماید.
بنابراین با توجه به موارد استعمال و کاربرد واژه تحرّی در بهائیت میتوان گفت تحری برای غیر بهائیان یعنی ترک دین و برای بهائیان به معنای ملاحظه امر بهاء است. پس اگر یک برایند کلی از آراء بهاییت در مورد تحرّی حقیقت بگیریم، باید بگوییم: «تحرّی حقیقت، یعنی نیروی رفع و ترک ادیان، شناخت بهائیت و پذیرش آن».
بازشناسی تفاوت بنیادین تحرّی حقیقت از نگاه اسلام و بهائیت
در دیدگاه اسلام، عقل دارای جایگاه بسیار مترقی و عالی است یعنی عقل در اسلام عقل حداکثری است و در همه شؤون و عرصهها دخالت دارد در حالی که در بهاییت، حداقلی است. دیدگاه اسلام به عقل معرفتی است، اما بهائیت دیدگاهی عرفی نسبت به عقل دارد. تحری حقیقت را در مقابل تقلید گرفتهاند. عقل در اسلام تنها راه رسیدن به حقیقت معرفت و کمال انسانی و عبودیت است. لذا هر مانعی در مسیر عقل، کاملاً مردود است؛ چه بسیار آیاتی که در مذمت تقلید از پدران و پیروی کورکورانه آنان نازل گشته است.
اسلام بیش از هر دینی انسان را دعوت به تفکر و تعقل کرده است. این حقیقت را به راحتی میتوان با رجوع به ظواهر قرآن و روایات اسلامی بینیاز از هر تأویل و تفسیری دریافت. بسیاری از آیات قرآن و روایات بطور صریح انسان را دعوت به تفکر در آیات و نشانههای الهی میکنند که اشاره دارد به اینکه عقل حجتی است مقبول و قابل استناد در راه هدایت و الّا دعوت به آن معنا نداشت و لغو میبود با درک عقل مورد نظر اسلام و پذیرش شرایط آن روشن است که این نوع عقل که از آن تعبیر به عقل دینی میشود عقلی است خطاناپذیر که شرایط مختلف زمانی و مکانی در صدق آن بیتأثیر است.
اما نگاه بهاییت به این مسئله، ناظر به حوزه اجتماع و با رویکرد عرفی _ اجتماعی است. مسئله تحری حقیقت برای بهائیت راه فراری از مشکلات کنونی بشر (جهل، نادانی، ذلت و حقارت) و رهایی از تقالید آبا و اجداد که موروث مانده دانسته شده است. باید تقلید کنار رود حقیقت جلوه نماید و تحری حقیقت شود تا مشکلات اجتماعی کاهش یابد (نک: عبدالبهاء، ۱۹۲۷: ج۱، ۱۳۹ – ۱۴۱).
تحری حقیقت و چالشهای پیشروی بهائیت
تحری حقیقت به عنوان اولین و مهمترین اصل از اصول دوازدهگانه بهائیت چالشهایی را در دو حوزه نظری و عملکردی متوجه بهائیت ساخته است به نحوی که اساس چنین اصلی را متزلزل میسازد؛ یعنی بهائیت در حوزه چارچوب معنایی تحری حقیقت با نواقص جدی مواجه بوده و در عملکرد نیز دچار تناقضات متعددی شده است.
الف.چالشهای معنایی
۱٫فقدان تبارشناسی
بهائیت که خویش را آیینی الهی و استمرار بخش حرکت ادیان الهی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام میداند (هاچر و مارتین، بیتا: ۱۱) از این رو نباید نسبت به اصول و تعالیم این ادیان الهی بیگانه باشد و بدون تبارشناسی لازم، تحری حقیقت را به عنوان اصلی بدیع و مترقی معرفی کند(شوقی افندی، ۱۹۹۲: ۱۹) به نحوی که ظلمت و تاریکی عالم را به روشنایی مبدل و به این تعلیم عالم را زنده ساخته است(عبد البهاء، ۱۹۲۷: ج۲، ۱۴۴) چنانکه اشاره شد اصول و ریشههای حقجویی و تحری حقیقت به روشنی در تعالیم و اصول اسلامی قابل مشاهده است.
۲٫نبود چارچوب مشخص معنایی
اصول هر دیانت پایههای اعتقادی آن دیانت است از اینرو باید روشن و صریح باشد و بازیچه تعابیر و مفاهیم متعدد نگردد؛ چنانکه اصل توحید در اسلام یعنی شهادت به وحدانیت خداوند. با این حال تحری حقیقت آیا آزادی در انتخاب عقیده است یا به معنای کنار نهادن ادیان، مطالعه در بهائیت، شناخت بهاء الله و یا نوعی مرامنامه تبلیغی در مناظره است. ازاینرو باید چارچوب معنایی تحری حقیقت به روشنی تبیین گردد تا به عنوان یک اصل برای یک آیین الهی ادعایی قابل طرح باشد.
۳٫تبیینی بودن تحری حقیقت
از آنجا که در بهائیت مقام «من یظهره اللهی» مختص به بهاء الله است و تشریع این آیین بهدست وی صورت گرفته است بنابراین اصول این دیانت نیز باید از سوی او تشریع شده باشد. ازاینرو بهائیت به صورت عام وعبد البهاء به صورت خاص تلاش دارند که مؤسس این اصول را بهاء الله معرفی کنند (حال آنکه بهاء مستقیماً به این اصول نپرداخته) و به کلام او استناد میکنند، مانند این جمله بهاء که مورد استناد عبدالبهاء قرار گرفته: اصنام تقالید را به قوّتِ توحید بشکنید (عبدالبهاء، ۱۹۸۴م: ج۳، ۴۰۸) اما با اینگونه استنادات نمیتوان اصول دوازدهگانه را به او مستند ساخت؛ چراکه با این مبنا میتوان اصول بیشماری به بهاء الله نسبت داد، و استناد این اصول زمانی درست است که خود بهاء به اصل بودن آن تصریح کرده باشد یعنی آن را به عنوان یکی از ارکان دیانت بهائیت شمرده باشد.
۴٫ تحری حقیقت مستلزم نفی بهائیت
تحری حقیقت در نظرگاه بهائیت رفع هرگونه تقلید و آیینی است که از پدران به ارث رسیده است (عبد البهاء، ۱۹۲۱: ج۱، ۱۳۹) ازاینرو آیین بهائیت نیز که برای بهائیان کنونی تقلیدی بیش نیست و از پدران به ارث رسیده است باید رفع شود حال آنکه هیچیک از آثار بهائی ملتزم به این بیان نیستند که حتی بهائیان باید دست از آیین خود بردارند تا بتوانند تحری حقیقت کنند.
ب.چالشهای عملکردی
بخش دیگری از چالشهای بهائیت در عرصه عمل و میزان پایبندی به تحری حقیقت در روح حاکم بر تعالیم و رفتارهای رهبران فرقه است. رفتارهای متناقض و منشهای ضد تحری بسیاری در عملکرد اعضای قابل مشاهده است.
۱٫عدم اجرای تحری حقیقت در حق بهائیت
چنانکه گذشت تحری حقیقت در حق بهائیان یعنی مطالعه و کنکاش در آیین بهائیت؛ ازاینرو مبلّغان بهائیت خود را بینیاز از تحرّی حقیقت دانستهاند:
نفوسی مثل ماها که حیات خود را در تحری حقیقت و آزادی، صرف کردیم عقاید خود را بیدلیل تغییر نمیدهیم. (زرقانی، ۱۹۲۱: ۱۶۷)
حال آنکه بنابر اصل تحری حقیقت اگر ملاک، حقجویی باشد باید ملاک دائمی عمل و اعتقاد انسان باشد و معنا ندارد که گفته شود ما چون تحرّی کردهایم دیگر عقاید خود را تغییر نمیدهیم. حال آنکه باید ملاک انسان وصول به حقیقت باشد و باید مدام خود را مترصد حقیقت قرار دهد که حقیقتی به او برسد و لو اینکه از عقاید گذشته خود دست بردارد.
۲٫طرح روحی و تنافی با تحری حقیقت
چنانکه هر فردی که به بلوغ میرسد وظیفه تحری حقیقت داشته باشد به طور طبیعی باید همه ادیان عالم را به صورت یکسان ملاحظه کند و با مقایسه تعالیم آنها برترین دین را شناسایی کند این مسئله جدا از اینکه برای نوجوانی که تازه به بلوغ رسیده عملا ممکن نیست با طرح و برنامه بهائیت در حق نوآموزان بهائی نیز کاملاً مردود است. چگونه یک نوجوان بهایی که از دوران کودکی تا دوران پس از بلوغ، تحت آموزشهای متنوع و فشرده همچون طرح روحی قرار گرفته به صورتی که حتی فرصت فکر کردن به دین دیگری را نداشته میتواند تحری حقیقت کند؟
۳٫ تعصبگرایی و نفی تحری حقیقت
عدم تعصب به آیین پدران از لوازم تحری حقیقت شمرده شده است اما معتقدان این آیین چنین اصلی را رعایت نمیکنند؛ بلکه خود را از دیگران برتر میدانند. صبحی که خود روزگاری در زمره بهائیان بوده چنین مینگارد:
اهل بهاء خود را جوهر و ثمره عالم وجود و سایرین را هیاکل معطله و اشخاص مهمله فرض میکنند و در باطن به نظر حقارت و خفت مینگرند و خویشتن را احباب و غیر از خود را اغیار میدانند. (مهتدی، ۱۳۸۶: ۹۰)
تعصبات بهائیت در توجیه کلام نادرست رهبران خود نیز با اصل تحرّی حقیقت منافات دارد. بهاء الله اشتباهات تاریخی باب را در مورد تقدم و تأخر بین حضرت موسی و حضرت داود را توجیه میکند در حالی که مسائل تاریخی توجیهبردار نیست. باب، حضرت داود را قبل از حضرت موسی میداند (نوری، بیتا: ۱۸) در حالی که حضرت داود بعد از حضرت موسی است.
۴٫ عدم پذیرش عملی تحری حقیقت
اگر هر فرد جامعه در برگزیدن اعتقاد آزاد است و میتواند با تحری حقیقت آزادانه آیین خود را انتخاب کند (هادلستون، ۱۹۹۸: ۳۸۹)، باید انتخاب او چون بر این اصل استوار بوده است محترم باشد یعنی اگر کسانی از طرفداران باب که ادله صبح ازل برادر بهاءالله را قویتر بدانند و به کیش بابی ازلی درآیند نباید مورد ملامت قرار گیرند. صبحی در این رابطه چنین مینویسد:
هم از معتقدات ضروریه این فئه لزوم اجتناب و تنفر از مخالفین طریقه خود است باین معنی که مجموع بابیان بهائی حق معاشرت و آمیزش حتی تکلم و تواجه با بابیان ازلی ندارند و خود بهائیان نیز هر دسته از دسته دیگر عین پرهیز را باید داشته باشند. (مهتدی، ۱۳۸۶: ۹۰)
در کلمات بهاء الله نیز به شدت از غیر بهائیها دوری شده و از بهائیان خواسته شده تا از غیربهائیان اعراض کنند(اشراق خاوری، ۱۲۹بدیع: ج۸، ۳۹، مطلب۵۳) حتی از سخن گفتن و ملاقات نیز به شدت نهی شده است (همو: ۷۴، مطلب۹۴) بنابراین یک بهائی نمیتواند از آنهایی که از بهائیت برگشتهاند درباره علت بازگشتشان تحقیق کند و از آنها بپرسد در بهائیت چه دیدید که از آن برگشتید؟ آنها مسلماً این اجازه را ندارند حتی سلام و کلام با آنها حتی اگر پدر و مادر او باشند جایز نیست، یعنی امکان تحرّی حقیقت از طریق مطرودین وجود ندارد.
۵٫عدم جواز مطالعه آثار غیر امری
بنابر گزارشات برخی از کسانی که روزگاری در زمره بهائیان بودهاند به افراد این فرقه اجازه مطالعه آثار غیر امری داده نمیشود (رئوفی، ۱۳۸۵: ۴۹) و در همین راستا برخی از کتابهایی که به ضرر بهائیت است تحریف یا محو میشود (کشف الحیل، ج۱، ص۲۳۵) یا اینکه بسیاری از کتب اصلی بهائیت و بابیت به که زبان فارسی است، در اختیار بهائیان قرار نمیگیرد یا به سایر زبانها ترجمه نمیشود یا اینکه تقطیع میشود از این جمله کتاب بدیع بهاء الله و کتب باب را میتوان نام برد. چنانکه روشن است این اقدامات بر خلاف تحری حقیقت و آزاداندیشی است.
۶٫ عدم جواز تحقیق در مورد مشروعیت بیت العدل
از جمله مواردی که بهائیان از بحث و گفتگو پیرامون آن برحذر داشته میشوند بحث از مشروعیت بیت العدل است؛ چرا که این نهاد به خاطر عدم وجود ولی امر الله که از ابتدا براین اساس پیریزی شده بود از بحران مشروعیت رنج میبرد. تناقضگویی و دوگانگی کارگزاران بهائی در این زمینه پرسشهای متعددی را فرا روی بهائیان قرار میدهد اما بیتالعدل به جای پاسخ به سؤالات، از بهائیان خواسته ایمان خود را تقویت کنند:
بیت العدل، همچنین، از پیروان بهائیت درخواست کرده است در مواجهه با چنین سؤالاتی، ایمان خود را تقویت کنند و به همهی تعالیم بهائیت یقین داشته باشند تا از انحراف مصون مانند، آنگاه خواهند فهمید که هیچ تناقضی در تعالیم بهائی نیست و «در این زمینه یاران باید اهمیت سلامت فکر و فروتنی را دریابند… باید از توجهات مصلحت آمیز دربارهی حقایق ضروریه بر حذر بود و از این قبیل کبر و غرور فکری قطعا اجتناب نمود»! (اسماعیلی، ۱۳۸۶)
حال سؤال این است که آیا بهائیان اُرتدُوکس که بیت العدلِ بدون ولی امر الله را نامشروع میدانند، میتوانند تحرّی حقیقت کنند؟ یا اینکه بلافاصله طرد میشوند.
۷٫تبعیض در تحری حقیقت
اگر تحرّی حقیقت امری مطلوب است برای همه ابنای بشر لازم است اما جالب این است که یهودیان اسرائیل نباید تحرّی شوند و تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است حتی مسافرت به کشور اسرائیل توسط بهائیان و اقامت بیش از نه روز نیز در آن جا و بدون اجازهی بیت العدل حرام و ممنوع است و این حرمت تا بدانجاست که اگر کسی در این امر نافرمانی کند، با تیغ بسیار برندهی «طرد روحانی» رگ حیاتش زده میشود:
در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پستفطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلغرافیا راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحاً اظهار و انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است! (شوقی ۱۲۵ بدیع: ۴۱)
۸٫ تنافی طرد اجتماعی با تحری حقیقت
اگر مبنای گرایشات اعتقادی افراد، تحرّی حقیقت باشد باید افراد بهائی بتوانند آزادانه اعتقادات خویش را انتخاب کنند. اما با انتخاب عقیدهای برخلاف بهائیت از جامعه بهایی طرد میشوند یا به اجبار برگردانده میشوند. و این طرد مجازاتی که بهائیت برای اینگونه افراد در نظر گرفته است.
راجع به احبائی که به واسطه غفلت و نادانی از تشکیلات اداری منفصل شوند سؤال نموده بودید که آیا به محافل عمومی دعوت شوند یا خیر؟ فرمودند: دعوت آنان جایز نه و نسبت به کسانی که از جامعه امر منفصل شدهاند آیا سلام و کلام با آنها جایز است یا نه؟ فرمودند: اگر چنان چه انفصال روحانی است تکلم به هیچ وجه جائز نه.» (شوقی افندی، ۱۲۵ بدیع: ۹۴)
موضوع طرد بعد از عبدالبهاء توسط نوهاش شوقی افندی سومین رهبر بهائیت، رنگ سازمانی و قانونی به خود گرفت؛ شوقی افندی قانون مجازات طرد را در دو بخش اداری و روحانی ابلاغ کرد:
طرد اداری موقتی است ودرباره فرد مسجلّی اعمال میشود که برخلاف احکام و تعالیم بهایی عمل کند و عدم تمسک در اطاعت خود را به اوامر و احکام بهایی و آراء محافل روحانیه عملاً نشان دهد مجددا حق برگشت به جامعه بهائیت را دارد، اما حق معاشرت با جامعه بهائی ندارد و طرد روحانی برای افرادی است که به مقدسات دینی اهانت وهتاکی کنند یا هرگاه یکی از افراد مسجّل جامعه بهائی از اوامر و نواهی مرکز و مرجع مخصوص سرپیچی کند برای همیشه طرد شده و حتی افراد خانوادهاش حق معاشرت با او را ندارند.
بسیاری از افراد ممتاز بهائیت بودهاند که از این فرقه کناره گرفتند ومطرود گشتند مانند میرزا علیاکبر رفسنجانی، احمد میلانی، آواره، آیتی و… . البته مسئله طرد دامن خانواده بهاء را نیز گرفته است . از مطرودین بهائیت میتوان جمال بروجردی را نام برد که از دانشمندان بود و به رسم خدمتش به «اسم الله الجمال» لقب گرفت اما وقتی در خصومت بین عبد البهاء و برادرش غصن اکبر جانب برادر را گرفت مطرود عبدالبهاء گشت و پیر کفتار نام گرفت (مهتدی، ۱۳۸۶: ۸۷)
نتیجهگیری
حقجویی و حقطلبی از مهمترین نیازهای فطری انسان است و همیشه شرایع الهی بهترین پاسخ برای میل حقیقتجویی انسان بوده است. تلاش برای شناسایی دین حق ولو اینکه تحری حقیقت نامیده شود تلاشی مقدس است. تعبیر تحری با ترکیبات آن در منابع اسلامی بسیار پرکاربرد است و با توجه به حقجویی اسلام و شناخت جایگاه عظیمی که اسلام برای اندیشه و تعقل قائل است میتوان تحری حقیقت را بیش از آنچه منسوب به بهائیت باشد، اسلامی دانست. تحرّی حقیقت در نظرگاه بهائیت دارای تعدد معنایی و مصداقی است از ترک دین، انتخاب آزاد عقیده تا شناخت بهاء الله و مطالعه در بهائیت را شامل است. به صورت کلی مراد بهائیت را میتوان دو گونه دانست: اگر یک غیر بهایی بخواهد تحرّی کند باید هر دین و نحلهای که دارد ترک کند و هیچ عرق و تعصبی و الفتی به آن نداشته باشد واگر یک بهایی بخواهد تحرّی کند از طریق دقت و مطالعه در معارف بهایی حاصل میشود. بهائیت در زمینه تحرّی حقیقت دچار چالشهای منطقی، معنایی و عملکردی و تناقضات و دوگانگیهایی است. فقدان تبارشناسی، عدم چارچوب معنایی، تبیینی بودن از چالشهای نظری و عدم اجرای تحری حقیقت در بهائیت طرح روحی مسئله طرد تعصب گرایی، عدم پذیرش عملی، تبعیض در اجرا از چالشهای عملکردی قابل ذکر است.
منابع
ابنأبیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقیق و تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تصحیح: جمالالدین میردامادی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع _ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
اسلمنت، ج ای، بهاء الله و عصر جدید، ترجمه: ع بشیر الهی، هـ رحیمی، ف سلیمانی، برزیل، دار النشر البهائیه فی البرازیل، ۱۹۸۸م.
اسماعیلی، سید علی، «بیت العدل اعظم بن بست مشروعیت»، مجله زمانه، سال ششم، ش۶۱، مهر ۱۳۸۶ش.
اشراق خاوری، عبدالحمید، پیام ملکوت، هند، national spiritual assembly، ۱۹۸۶م.
مائده آسمانی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع.
بلاغى، سید عبدالحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم،انتشارات حکمت، ۱۳۸۶ق.
پیام آسمانی (نشریه ماهانه محفل روحانی ملی فرانسه برای بهائیان ایرانی)، شهر القول، ۱۴۵بدیع، ۱۹۸۸م.
تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق و تصحیح: سید مهدى رجایى، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
جصاص، احمد بن على، احکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۰۵ق.
جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی،تحقیق: احمد واعظی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
حرعاملى، محمد بن حسن، هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة:، تحقیق و تصحیح: آستان قدس رضوى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، گروه حدیث، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول ۱۴۱۴ق.
حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح، علی هلالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
خمینی، سید روحالله، استفتاءات، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
داوودی، علیمراد، انسان در آیین بهایی، امریکا، مطبوعات امری، kahimat press، ۱۹۸۷م.
مقالات و رسائل در مباحث متنوعه، تنظیم: وحید رفأتی، مؤسسه معارف بهایی، ۱۵۰ بدیع،۱۹۹۳م.
دوستدار، فرزین، روزنههای امید در آستانه قرن بیست و یکم، برلین، پیام دوستی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت _ دمشق، دار القلم _ الدارالشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
رائین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، مؤسسه تحقیقاتی رائین، ۱۳۵۷ش.
رئوفی، مهناز، «سایه شوم»، نیمه پنهان، ج۲۶، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۸۵ش.
زرقانی، میرزا محمد، بدائع الآثار، بمبئی، مطبوعات امری آلمان، ۱۳۴۰ق/ ۱۹۲۱م.
شاهرخ، داریوش و گریس، اصول دیانت بهایی، ترجمه: مینو ثابت، انتشارات ایمجز اینتر نشنال، ۱۵۴بدیع، ۱۹۹۸م.
شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه: علینقی فیض الاسلام اصفهانی، چاپ افست، ۱۳۹۲ق.
المجازات النبویة، تحقیق و تصحیح: صبحى صالح، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲ق/ ۱۳۸۰ ش.
شوقی افندی، ولی امر الله، قرن بدیع، کانادا، مؤسسه معارف بهایی، ۱۹۹۲م.
امر و خلق، لانگنهاین آلمان، لجنه نشر آثار امری، ۱۹۸۴م.
توقیعات مبارکه (۱۹۲۲-۱۹۲۶)، ایران، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۹بدیع.
توقیعات مبارکه (۱۹۴۵-۱۹۵۲)، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۲۵ بدیع.
ندا به اهل عالم، کانادا، مؤسسه معارف بهایی، ۱۹۹۳م.
صاحب بن عباد، إسماعیل، المحیط فی اللغة، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق و تصحیح: محمدباقر خرسان و حسن الموسوى، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
عبد البهاء، عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب حضرت عبد البهاء، ۱۹۷۹م.
خطابات حضرت عبد البهاء، لانگنهاین آلمان، لجنه نشر آثار امری، ۱۹۲۷م.
فیض کاشانى، محمد محسن، الأصفى فى تفسیر القرآن، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۴۱۸ق.
الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین على۷، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
فیومى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، مؤسسه دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
کبیر مدنى، سید علیخان بن احمد، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیّد الساجدین، تحقیق و تصحیح: محسن حسینى امینى، قم، دفتر انتشارات اسلامى ایران، اول، ۱۴۰۹ق.
کرمى حویزى، محمد، التفسیر لکتاب الله المنیر، قم، چاپخانه علمیه، ۱۴۰۲ق.
کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تحقیق و تصحیح: علىاکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
کیهان، مصاحبه با بهزاد جهانگیری یکی از نجاتیافتگان از بهائیت، رمضان ۱۳۸۵ش.
لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق و تصحیح: حسین حسنى بیرجندى، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
مازندرانى، محمد صالح، شرح الکافی- الأصول و الروضة، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوار، تحقیق و تصحیح: جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تحقیق و تصحیح: هاشم رسولى محلاتى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، تحقیق و تصحیح: مهدى رجایى، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق بحر الغرائب، حسین در گاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهل و هشتم، ۱۳۸۹ش.
مجموعه آثار استاد شهید مطهری (۲۶)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
مکارم شیرازى، ناصر، الأمثل فى تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب، ۱۴۲۱ق.
تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
موقر بالیوزی، حسن، بهاء الله شمس حقیقت، ترجمه: دکتر مینو درخشان،
George Ronald oxford، بیتا.
مهتدی، فضلالله، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ش.
نوری، حسینعلی، بهاءالله، الواح مُبارکه حضرت بهاءاللّه، شامل:اشراقات و چند لوح دیگر، بیتا.
هاچر، ویلیام؛ داگلاس مارتین، دیانت بهایی آیین فراگیر جهانی، ترجمه: پریوش خوشبین، و روحالله خوشبین، مؤسسه معارف بهایی، ۱۹۸۶م.
هادلستون، جان، در جستوجوی عدالت اجتماعی، ترجمه: حوریوش رحمانی، استرالیا، century press، ۱۹۹۸م.
هاشمى خویى، میرزا حبیبالله؛ حسن حسنزاده آملى؛ محمدباقر کمرهاى، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خویى)، تصحیح: میانجی، قم، المکتبة الاسلامیه، ۱۴۰۰ق.