بهائیت یکی از مسلکهای بیبنیاد بشری است که فاقد اصول، معیارها و ملاکهای دینی قوی و مستند میباشد؛ عقاید و اصول فکری آن نه تنها فاقد شالوده مستحکم ادیان آسمانی است، بلکه از لحاظ اصول و معیارهای اولیه شکلگیری و منابع مستند، کاملاً ضعیف و غیرعلمی است به همین دلیل نقد این فرقه در قالب انتقادهای رایج در علوم مربوط به ادیان و مذاهب امکان ندارد و به تعبیر دیگر از آنجا که فرقه بهائیت در مورد مسائل اعتقادی گنگ و نامفهوم بوده و آسمان و ریسمان را به هم بافته، ساختار فکری و عقیدتی منسجم و مستقلی ندارد و قابل دفاع و استناد نیست. از این رو به هیچ وجه توان پاسخگویی به افراد آگاه و تیزبین را ندارد و صاحبان و متولیان این فرقه تنها، با استفاده از ابزارها و شگردهای سیاسی، تبلیغاتی، اجتماعی و اقتصادی و…، در گوشه و کنار جامعه سعی میکند افراد ساده و کماطلاع را فریب داده و جذب نمایند. در ادامه مطلب به نقد و بررسی اعتقادات بهائیان میپردازیم .
…
آنچه در ادامه می خوانید
نقد و بررسی
ادعای نبوت جدید توسط بهائیت و نسخ شریعت اسلام از زوایای مختلفی باطل بوده و دارای اشکالاتی اساسی میباشد
ادعاهای متناقض علی محمد باب ـ در زمینه رابطه با امام زمان (عج)، مهدویت، نبوت و الوهیت ـ، تناقضات و تعارضات درونی آموزهها، ناسازگاری با منطق و عقلانیت، وجود اغلاط و اشتباهات متعدد در کتابها، الواح و نامهها، فقدان معجزهای قابل پذیرش برای اثبات پیامبری خویش، ناتوانی در پاسخگوئی به سئوالات و عجز در مناظره با علما و بالآخره تکذیب مکرر ادعاها و نوشتن توبه نامه توسط وی، جملگی دلیلی آشکار بر بطلان چنین ادعائی است؛ که با منطق و سیره پیامبران و اصول ادیان الهی در ناسازگاری کامل میباشد.(۱۹) ضمن اینکه مطابق آیات قرآن و روایات مأثوره از پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام آخرین دین و حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر خداست.
۳-انکار قیامت؛ قیامت به عنوان یکی از اصول مسلم ادیان توحیدی از نگاه علی محمد باب و حسینعلی میرزا موهوم و دروغ پنداشته شده است؛ (۲۰) باب در کتاب بیان با عبارات چند پهلو و مبهم و به هم بافته تحت این عناوین که “قیامت عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان و به هر اسم”(۲۱) و “یوم قیامت یومی است مثل کل ایام شمس طالع میگردد و غارب”(۲۲) و “جنت عبارت است از اثبات یعنی تصدیق و ایمان به نقطه ظهور”(۲۳) و “نار عبارت است از نفی یعنی عدم ایمان به نقطه ظهور و انکار او”(۲۴)به نفی قیامت و بهشت و جهنم میپردازد و در ادامه به گونهای خاص تعبیرهای خود بافته و بسیار مبهم درباره مرگ، قبر، سئوال ملائک، میزان، صراط،حساب، پاداش و جزا ارائه میدهد و در نهایت به نفی آنها اقدام مینماید. حسینعلی بهاء نیز بر این عقیده است که با ظهور او قیامت برپا شده است، در کتاب لوح اقدس میگوید: “به تحقیق قیامت برپا شد و اسرافیل در صور دمید و منادی ندا داد. و زمین به ظهور من متزلزل و کوهها مانند پنبه زده شد و آسمانها به هم پیچیده و بهشت در طرف راست قرار داده شد و آتش به اشتعال درآمد باز هم انکار میکنند.” بعد میگوید: “ای جماعت بهائیان گوارا باد شما را این بهشت که بقاء جمال من است” و همچنین در جای دیگر میگوید: “بگو به مردم که قیامت برپا شد و گذشت قیامت تمام شد قیامت و صاحب آن که من باشم آمد و زلزله زمین تمام شد و اگر کسی بگوید که بهشت کو و کجاست آتش دوزخ، پسای جماعت بهائیان جواب مردم را بگوئید که قیامت عبارت از ظهور میرزا حسینعلی است و بهشت دیدن روی اوست، آتش دوزخ همان جان توست. در صورتی که به حسینعلی ایمان نیاورده باشید.”(۲۵) بر این اساس بهائیان معتقدند روز رستاخیز فرا رسیده و آن ساعت موعود روزی بوده که بهاء خود را به نبوت دعوت کرده است و قیامت مردمان گذشته برپا شد و مردم همه از قبرها بیرون آمدند و نتیجه اعمال خود را دیدند و زمین از وقایع گذشته خود خبر داد و همه مردمان روی زمین از زنده و مرده در پیشگاه رب العالمین حاضر گشتند و اهل بهشت با دیدار جمال میرزا بهاء به بهشت رسیدند و اهل آتش چون از لقاء او محروم شدند و از نفس خود پیروی میکردند، مستحق دوزخ شدند.(۲۶)
نقد و بررسی
به طور کلی مفهوم قیامت، بهشت و جهنم، برزخ و معاد از دید این فرقه با اصول و عقائد مشترک ادیان الهی تفاوت اساسی داشته و به هیچ وجه در چارچوب آموزههای وحیانی نمیگنجد. قرآن کریم ـ که حقانیت آن مورد تأئید بهائیت است ـ معاد و زندگی مجدد انسانها را یک اصل مسلّم دانسته و هدف از آن را چنین بر میشمارد: “فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ. وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ هر کسی ذرهای عمل نیک و خوب انجام داده آن را مشاهده کند و هر کسی عمل بد از او سر زده آن را ببیند”(۲۷) و پیرامون زمان قیامت، چگونگی وقوع و تحولات بعدی آن در آیات متعدد علائم و نشانههای آشکاری را ذکر کرده است؛ نظیر آنکه نظام کنونی عالم با پدید آمدن زلزله عظیم در زمین، شکافته شدن دریاها، به حرکت آمدن کوهها و در هم کوبیدنشان، خاموش گشتن ماه و خورشید و ستارگان عظیم، پر از دود و ابر شدن فضای آسمان و… دگرگون میشود. چنانکه در سوره قیامت میفرماید: “هنگامی که چشمها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود ـ زمانی که ماه بی نور شود ـ زمانی که خورشید و ماه یکجا جمع شوند”(۲۸) در چنین روزی مردم در برابر پروردگار جهانیان به پا خاسته و در یک صحنه جمع میشوند، دادگاه عدل الهی تشکیل گردیده به محاسبه اعمال، افکار، عقاید، اوصاف و اخلاق آدمی پرداخته میشود؛ مؤمنان روسفید، شاد و خندان به سوی بهشت و کافران و منافقان، رو سیاه و اندوهگین به سوی دوزخ روانه میگردند و علامتهای دیگری که در آیات و روایات اسلامی بیان گردیده است.(۲۹) بنا بر این ادعای بهائیت پیرامون برپائی قیامت و ارائه تفسیری متفاوت از آن، آن قدر سست و بیبنیاد و فاقد پشتوانه دینی و منطقی است که با اندک توجهی بطلان آن آشکار میشود.(۳۰)
سه) ناسازگاری با اصل مهدویت
انتظار ظهور منجی عقیدهای است که در ادیان آسمانی و مذاهب مختلف جهان، به مثابه یک اصل مسلم، مورد پذیرش است. علی محمد باب در ابتدا با توجه به این اعتقاد راسخ در میان جامعه اسلامی خود را باب و وسیلهِ ارتباط مردم با امام زمان (عج) دانسته و مینویسد: “فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطة وحدت برساند”(۳۱) وی با این جملات ضرورت وجودی باب و واسطه با امام زمان را متذکر میشود. باب به مرور زمان ادعای خود را تغییر داده و از “مهدویت” سخن به میان میآورد و با ادعای “قائم منتظر” و “مهدویت” میگوید: “منم آن کسی که هزار سال است منتظر او میباشید.”(۳۲) سپس ملاحسین بشرویهای را “باب” خویش نامیده و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورده و با درفشهای سیاه خروج کنند.! علی محمد خود نیز برای این که به مقتضای حدیثی که میگوید: “امام زمان (عج) از مکّه ظهور خواهد کرد و یارانش از خراسان بیرون میآیند”، به حجاز میرود هرچند به دلیل ترس از مطرح کردن ادعای خویش به بوشهر باز میگردد. سید باب در نوشتههای آخر خود تلاش مینماید با تفسیرها و تأویلات مضحک، احادیث مهدویت را بر خود تطبیق دهد. هرچند مدت دعوت قائمیت و مهدویت او، حدود دو سال و نیم در آخر زندگیاش بیش نبود و با وجود توبهنامه، در ادعای خویش، ثبات قدم نداشته است.(۳۳) پس از باب، میرزا حسینعلی نوری نیز ابتدا در نوشتههایش در صدد تطبیق روایات مربوط به امام مهدی (عج) بر خویش بر آمد. اما از آنجا که پس از ادعای الوهیت و خدایی وی این عقیده سد راه او قرارگرفته بود، وجود امام زمان (ع) را موهوم دانسته و مینویسد: “به عین بصیرت مشاهده کنید هزار سال أو أزید جمع فرق اثنی عشریه نفس موهومی را که اصلاً موجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معین نمودند.”(۳۴) به همین طریق دیگر مبلغین بهائی وجود آن حضرت را انکار مینمایند.
نقد و بررسی
مبلغین بهائی در حالی وجود حضرت مهدی (عج) را انکار مینمایند که علی محمد درباره وجود امام دوازدهم شیعیان و سایر خصوصیات آن حضرت بارها اقرار واعتراف نموده و منکرین وجود آن حضرت را کافر میداند. به عنوان نمونه در کتاب صحیفه عدلیه صریحاً نام امام زمان (عج) را ذکر میکند: “الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان”(۳۵)و در صفحه ۴۲ آن مینویسد: “و شهادت میدهم که قائم آل محمد امام بر حق من است” ودر تفسیر سوره کوثر صفحه ۸۸ راجع به غیبت حضرت مطلبی را آورده که خلاصه و ترجمه آن چنین است: “فَلا شَک فی وُجودِ الإمامِ الغائِبِ القائِمِ المَستور سَلامُ الله عَلَیهِ…” یعنی؛ “پس شکی در وجود امام غایب نیست محققاً وجود او هم چون آفتاب در وسط ظهر ظاهر و هویداست…” و ادامه میدهد که “هرکس در باره او شک نماید در قدرت خدا شک نموده که به تحقیق کافر شک زدهای است” همچنین در کتاب بیان فارسی و کلیه آثارش سخن از “من یظهره الله” دارد که به عقیده باب منظور از من یظهره الله، “محمد بن الحسن العسکری” است. چنانکه میگوید: “من یظهره الله اسمش محمد است.” (۳۶) و “محل ظهور او مسجد الحرام است” (۳۷) میرزا حسینعلی ( بهاء ) بعد از مرگ باب ابتدا ادعای مهدویت و من یظهراللهی میکند و امروزه نیز بهائیان معتقدند او من یظهرهالله است. اینک باید از عبدالبهاء و بهائیان پرسید: اگر امام زمان موهوم است چرا سید باب و میرزا حسینعلی اسم و خصوصیات آن را در کتابهای خود ذکر میکنند و ادعای مهدویت مینمایند و آغاز کار خود را مهدی معرفی کردنِ خود قرار دادند. ؟!!
نیم نگاهی بر نسب خانواده، خصوصیات اخلاقی و رفتاری علی محمد باب و ادعاهای متناقض وی و سایر اقداماتی که در طول زندگی خویش انجام داد، همگی آشکار کننده این حقیقت است که روایات مهدویت نه تنها بر علی محمد باب صدق نمیکند؛ بلکه از ابعاد متعدد ادعاهای بابیت و بهائیت را تکذیب میکند. و حتی “من یظهره الله” بنا به گفته خود علی محمد باب، نمیتواند میرزا حسینعلی نوری باشد؛ زیرا نام او میبایست محمد باشد که حسینعلی است، لقب او میبایست قائم باشد که بهاء الله است، و محل ظهور او میبایست مکه باشد که بغداد است.(۳۸) واقعیت آن است که بهائیت در رابطه با روایات مهدویت ـ که مورد قبول واستناد شان هستـ زمین گیر شدهاند؛ زیرا اگر این روایات را نفی کنند اساس بابیت لطمه میخورد در حالیکه آنان باب را همان حضرت مهدی و پیامبر اسلام را مبشر آمدن علی محمد باب میدانند و خود باب بارها به این روایات استناد کرده ؛ واگر این روایات را بپذیرند علی محمد باب و بهاء الله هرگز نمیتواند مصداق این روایات قرار گیرند و روایات مهدویت بیگانه از علی محمد باب و ادعاهای بهائیت است. (۳۹)
چهار) عقل ستیزی و علم گریزی
بهائیت خود را دینی فوق العاده مترقی و جهانی دانسته و ادعا دارد یکی از آوردههای جدید آن تطابق دین با علم و عقل است. از دیدگاه عباس افندی (عبدالبهاء): “اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم، جهل است. تعصبات مانع بزرگی است برای ایجاد صلح و سلام و وحدت و یگانگی و تا این مانع یعنی تعصبات موجود است هرگز بشر روی خوشبختی نخواهد دید.”(۴۰) او میکوشید تا همه تعالیم مترقی را به پدرش بهاءالله نسبت دهد. به گونهای که در مواضع گوناگون اعلام داشته که چنین تعالیمی قبل از بهاءالله در جوامع بشری مطرح نبودهاند.(۴۱) و این همه از ابداعات دیانت بهائی است که از طریق وحی به پدرش (بهاءالله) نازل گشته است.!(۴۲)
نقد و بررسی
مروری کوتاه بر کتب و منابع دینی بهائیت بیانگر این حقیقت است که تعالیم به ظاهر مترقی و جدید عبدالبهاء چیزی جز گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی شرق با اندیشههای مدرن غرب نیست. بسیاری از گفتارها و نوشتارهای وی در کتاب “اقدس” نتیجه مطالعات، تجربیات و برداشتها و اقتباس عبدالبهاء از تعالیم، آثار مذاهب و ادیان دیگر و نیز ناشی از مطالعه و آشنایی او با آثار و اندیشههای غربی است.(۴۳) افزون بر این، ادعای عبدالبهاء در نوآوری در تطابق دین با علم و عقل، مغایر با آموزههای اصیل وحیانی ادیان الهی است؛ زیرا احکام دینی همه پیامبران الهی چون از جانب خداوند حکیم است هیچ گاه با علم و عقل فطری مخالفت ندارد. در ادیان توحیدی عقل به عنوان منبعی مهم در تبیین عقاید و احکام از جایگاه ممتازی برخوردار است. در طول تاریخ هر پیامبری که از طرف خدا مبعوث گردیده علاوه بر درستی معجزات، پیامهایی مطابق با موازین عقلی، علمی و فطری از ناحیه خدا برای بشر آورده و آنها را برای مردم ابلاغ نموده است. در قرآن کریم نیز توجه به عقل، تفکر و علم مورد اهتمام جدی است؛ “کَذَلِکَ یبَینُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ بدینسان خداوند آیاتش را بر شما روشن میگرداند، تا اندیشه کنید.”(۴۴) و علاوه بر اقامه براهین متعدد عقلی، خداوند ادلهای را که به انبیای گذشته آموخته ـ و آن بزرگواران در مقام احتجاج با ملحدان اقامه نمودهاند ـ در قرآن برای امت اسلامی بازگو فرموده است.(۴۵) روایات بسیار زیادی نیز از سوی معصومین (ع) در زمینه برهان عقلی، شأن و جایگاه عقل وجود دارد؛ نظیر اینکه: “اِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَین، حُجَّهٌ ظَاهِرَهٌ وَ حُجَّهٌ بَاطِنَهٌ فَأَمَّا الظَّاهِرَهٌ فَالرُّسُل وَ الاَنبِیاء وَ الاَئِمِه وَ اَمَّا البَاطِنَه فَالعُقُول”.(۴۶) اصولاً در تعالیم توحیدی از آنجا که عقل و وحی هر دو از منبع واحد سرچشمه گرفتهاند، بین حکم عقل و فرمان شرع نوعی همسویی و ملازمه برقرار است، که از آن به قاعده ملازمه تعبیر میشود. همچنین در آموزههای اسلامی جایگاه والایی در باره علم، علم آموزی و تلاش برای توسعه و آبادانی وجود دارد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: “قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ…؛(۴۷) بگو آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند تنها خردمندانند که پند پذیرند.” و پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: “طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.”(۴۸)
بر این اساس ادعای نوآوری بهائیان در زمینه توجه به عقل و علم پذیرفتنی نیست و این در حالی است که اساساً بسیاری از تعالیم و احکام بهائیت در تضاد کامل با معیارهای عقلی، علمی و فطری است که خود دلیلی آشکار بر بطلان این دین بشری میباشد. به عنوان نمونه، هنگامی که بهاء میگوید: “لااله الا اناالمسجون الفرید؛(۴۹) نیست خدایی جز من زندانی یکتا” همچنین “بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمیشود و نه در زیبایی من جز زیبایی او و نه در هستی من جز هستی او و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمیشود.”(۵۰)، میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی ـ از پیروان مکتب باب (شاخه ازلی)ـ این ادعای غریب میرزا حسینعلی بهاء را آنقدر دور از عقل میشمارند که معتقدند جز افراد بیخرد، کسی اینگونه ادعاها را از مدّعیان آن نمیپذیرد.(۵۱) علی محمد باب نیز علاوه بر ادعاهای متناقض، احکامش نیز نمایانگر میزان ترقی و عقلانیت آن میباشد؛ تنها به یک نمونه بسنده مینمائیم: “لا تَرکبَنَّ البَقر… سوار گاو نشوید، شیر الاغ نخورید، سوار حیوانی نشوید مگر با دهنه و رکاب و بر آن چیزی بار نکنید، تخم مرغ را قبل از پختن به جایی نزنید که میشکند و ضایع میشود. ما تخم مرغ را روزی نقطه اولی قرار دادیم، شاید شما شکر کنید.”!!!(۵۲) باب همچنین استعمال دارو را مطلقاً حرام اعلام کرده است: “برشما باد که دوا و مسکرات و نوع آنها را نه مالک شوید و نه بفروشید و نه بخرید و نه استعمال کنید.”(۵۳) با این حساب باید کلیه فعالیتهای پزشکی و بهداشتی و دارو سازی به حال تعطیل در آید. به علاوه به دستور باب تمام کتابهای عالم به غیر از کتابهای باب و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته، باید نابود شود: “فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشات اوتنشی فی ذلک الامر.”(۵۴)
سران بهائی برای رهائی از این افتضاحات از یکسو ادعا میکنند که کتاب بیان نسخ شده است و این در حالی است که میرزا حسینعلی بهاء در آثار خود چندین بار نسخ بیان را مردود دانسته و گویندگان آن را مورد لعن قرار میدهد؛ از جمله در اقتدارات مینویسد: “نسبت دادهاند که احکام بیان نسخ نموده الا لَعنَهُ عَلَی القَومِ الظّالّمین”(۵۵) و از سوی دیگر ضمن جلوگیری از دسترسی بهائیان به کتاب بیان، به کتاب اقدس تکیه مینمایند که البته آن هم دست کمی از کتاب بیان و احکام باب ندارد. نظیر اینکه؛ “اگر کسی خانهای را بسوزاند او را بسوزانید.”(۵۶) همچنین کتاب اقدس شمار ماههای سال را ۱۹ ماه و هر ماه را ۱۹ روز میداند.(۵۷) که این موضوع فاقد هرگونه مبنای علمی، عقلی و دینی بوده و دارای اشکالات اساسی است.
پی نوشت :
۱۹-بهائیان، پیشین.
۲۰-جامعه جعفریه، خندق آبادی، ص ۳۶٫
۲۱-بیان , واحد دوم , باب هفتم.
۲۲-بیان، واحد هشتم , باب نهم.
۲۳-بیان , واحد دوم , باب اول.
۲۴-بیان , واحد دوم، باب شانزدهم , به نقل از بهائیت در ایران , پیشین، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۰٫
۲۵-جامعه جعفریه، پیشین.
۲۶-شبهات بهائیت، پایگاه مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم.
۲۷-زلزال، آیات ۷ـ ۸٫
۲۸-قیامت/ ۹ ـ ۷٫
۲۹-قیام قیامت، محمد شجاعی و از مرگ تا قیامت، محمد رضا کاشفی، ص ۸۲٫
۳۰-جهت آشنائی با منابع نقد بابیت و بهائیت به خاتمیت، نفی بابیت (ضمیمة کتابشناسی نقد بابیت)، عزّالدّین رضانژاد، فصلنامه انتظار، ش ۶ رجوع شود.
۳۱-صحیفة عدلیه، علی محمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، ص ۷٫
۳۲-نقطةالکاف، حاجی میرزا جانی کاشانی، ص ۱۳۵٫
۳۳-بهائیان، پیشین.
۳۴-اقتدارات، مجموعة الواح و نوشتههای بهاء الله، ص ۲۴۴٫
۳۵-صحیفة عدلیه، سید علیمحمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، ص ۲۷٫
۳۶-بیان فارسی، ص ۳۰۹٫
۳۷-همان، ص ۲۳۰٫
۳۸-بهائیت در ایران، پیشین، صص ۱۰۸ـ ۱۰۹٫
۳۹-جهت آشنائی با این روایات به کتاب چشم به راه مهدی (علیه السلام)، جمعی از نویسندگان و چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی (علیه السلام)، نجم الدین طبسی رجوع شود.
۴۰خطابات، عبدالبهاء، ص ۱۸٫
۴۱-افندی، عباس (عبدالبهاء)، خطابات مبارکه، ص ???.
۴۲-شیفتگی عبدالبهاء به غرب؛ در اندیشه و عمل، سعید شریفی، فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره ?? (ویژه بهائیت)، ص۲۱۰ به نقل از سایت محاکمه .
۴۳-دایرة المعارف جهان اسلام، آکسفورد، ذیل واژه Bahai.
۴۴-بقره/ ۲۴۲٫
۴۵-دینشناسی، عبدالله جوادی آملی، صص ۱۶۳ـ۱۵۷؛ و منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، صص ص۶۹ـ۶۱٫
۴۶-تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرّانی، ص۳۸۶٫
۴۷- الزمر/ ۹٫
۴۸-جهت آشنائی بیشتر با آیات و روایات پیرامون جایگاه علم و عالم در اسلام به میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۶، صص ۴۴۵ ـ ۵۳۵ مراجعه شود.
۴۸-کتاب “مبین” نوشته بهاءالله، ص۲۸۶٫
۴۹-مبین، ص ۱۷٫
۵۰-هشت بهشت، میرزا آقاخان کرمانى و شیخ احمد روحى، ص۲۱۵؛ هشت بهشت ادعانامه فرقه ازلى علیه بهائیت،حمیدرضا روحانى، ماهنامه زمانه،شماره ۶۱٫
۵۱-بیان عربی، علی محمد باب، ص ۴۹٫
۵۲-همان، ص ۴۲٫
۵۳-بیان فارسی، ص۱۹۸٫
۵۴-اقتدارات، حسینعلی میرزا، ص ۴۵ و ۱۰۳٫
۵۵-کتاب اقدس ص ۱۸ به نقل از سایت محاکمه ..
۵۶-همان، ص ۳۴٫
۵۷-اعتقاد مذکور که هر سالی ۱۹ ماه و هر ماهی ۱۹ روز است دارای اشکالات زیر خواهد بود: ۱٫ اگر ماههای بهائیان مبتنی بر سال خورشیدی است در این صورت ۱۹ ماه که هر کدام مشتمل بر ۱۹ روز باشد با سال خورشیدی منطبق نمی گردد؛ زیرا سال خورشیدی ۳۶۵ روز است و مجموع روزهای بهائیان در یکسال ۳۶۱ روز میشود. ۲٫ اگر مبنای بهائیان بر سال قمری است در این صورت نیز هیچ تطابقی با سال قمری نمی تواند داشته باشد؛ چون ماههای قمری ۲۹ یا ۳۰ روز میباشند نه ۱۹ روز. بنابراین دیدگاه بهائیان در گردش ماه و خورشید در تناقض آشکار با مسائل پذیرفته شده عقلی، علمی، عرفی و دینی خواهد بود.