کد خبر:3302
پ
bab-shirazi
بهائیت در ایران

پاسخ به شبهه امی بودن پیامبران

بر خلاف ادعای مبلّغان بهائی ، نه اُمی بودن مساوی با جهل است و نه علم معصومین (علیهم السلام) اکتسابی است. مبلّغان بهائی در راستای توجیه با سواد بودن پیشوایان خود، اُمّي بودن و درس نخوانده بودن را دليلی بر حقانيت پیامبران ندانسته و مدعی شدند: «اگر امی بودن معنايش فقط عدم سواد نوشتن و خواندن […]

بر خلاف ادعای مبلّغان بهائی ، نه اُمی بودن مساوی با جهل است و نه علم معصومین (علیهم السلام) اکتسابی است.

مبلّغان بهائی در راستای توجیه با سواد بودن پیشوایان خود، اُمّي بودن و درس نخوانده بودن را دليلی بر حقانيت پیامبران ندانسته و مدعی شدند:
«اگر امی بودن معنايش فقط عدم سواد نوشتن و خواندن باشد بديهی است که بی سوادی برای فرستادگان خدا دليل حقانيت آن‌ها نبوده و حجت و معجزه نخواهد بود و اصولاً نداشتن سواد برای آن‌ها شأنی نيست. اگر حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) به حکمت بالغه الهيه از آموزش سواد در دوران کودکی محروم ماندند، لزوماً نبايستی همه پيامبران چنين باشند، کما اينکه قبل از ايشان هم نبوده‌اند… حضرت اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) و ساير ائمه اطهار (علیهم السلام) سواد خواندن و نوشتن را داشته‌اند و مسلمًا اکتسابی بوده است، ليکن از حيث علوم و معارف الهی امی بوده‌اند، زيرا که علوم و معارفشان موهوبی و الهی بوده است نه اکتسابی».(۱)

اما در پاسخ به توجیه درس خوانده بودن پیشوایان بهائی و انتساب علم اکتسابی به معصومین (علیهم السلام) می‌گوییم:

اولاً: بر خلاف ادعای مبلّغان بهائی، امی بودن مساوی با بیسوادی و جهل نیست؛ بلکه امی به معنای عالم بدون معلم بودن است و به شخصی که علم خود را از خدای متعال دریافت می‌کند اطلاق می‌شود: «وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا (نساء/۱۱۳)؛ و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمی‌دانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است».

لذا اینکه شخصی درس نخوانده، عالم به علومی بی‌نظیر و بی‌مثیل در بشر شود، هم شأنیت برایش خواهد بود و هم معجزه‌ای برای ایشان به شمار می‌رود. چرا که فرض درس خوانده بودن پیامبران، اتهام ساختگی بودن دین را به ایشان وارد می‌سازد؛ همچنان که قرآن کریم این اتهام را از حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) رد کرده است:

«وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (عنکبوت/۴۸)؛ تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی ، و با دست خود چیزی نمی نوشتی ، مبادا کسانی که در صدد ( تکذیب و ) ابطال سخنان تو هستند ، شک و تردید کنند».

و یا آنجا که اعتراف خواهر پیامبرخوانده‌ی بهائی به درس خوانده بودن برادر و حشر و نشرش با عرفا و حکما، احتمال ساختگی بودن آورده‌هایش را این‌گونه مسلّم می‌سازد: «جناب میرزای ابوی (مقصود بهاءالله است) که از بدایت (آغاز) عمر که به حد بلوغ رسید به واسطه‌ی فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته، آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمی‌گذاشتند. پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت، به علم و حکمت و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید این‌دو نائل آیند؛ چنان که اغلب روز و شب ایشان به معاشرت حکمای ذی‌شأن و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود. وقتی که سور اسرافیل دمیده شد (منظور ادعای باب است) ایشان مردی بودند که اکثر کلمات و عبارات عرفا و حکما را دیده و اغلب علائم آثار ظهور را شنیده و فهمیده».(۲)

ثانیاً: بر خلاف ادعای بی‌دلیل وبدون مستند مبلّغان بهائی مبنی بر اکتسابی بودن علم معصومین (علیهم السلام) خداوند متعال در قرآن کریم، اطاعت از ائمه اطهار (عليهم السلام) را مساوی با پيامبر و اطاعت از پيامبر را مساوی با اطاعت از خود قرار داده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ… (نساء/۵۹)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را». و از اينكه فرموده است رسول و اولي الامر را اطاعت كنيد، استفاده می‌شود كه اولی الامر بايد معصوم باشند.

از این‌رو نخستین شرط برای تصدی مقام امامت، علم و آگاهی و دانش نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم و آن چه در امر تعلیم و تربیت و هدایت و اداره‌ی جوامع انسانی لازم است، می‌باشد و بدون چنین علمی این مسئولیت هرگز به انجام نمی‌رسد. ائمه‌ی اطهار از چنین علمی، برخوردار بودند و معلومات خویش را هرگز نزد معلمان و در مکتب خانه‌ها کسب ننموده‌اند، بلکه علم آنان، علم حضوری (لدنّی) بوده است. همچنان که حضرت امام صادق (عليه السلام) می‌فرمایند: «كسی كه گمان كند خدا بنده‌ای را حجت خويش در زمين قرار داده، سپس تمام آنچه را كه او به آن نياز دارد، از وی پنهان می‌كند، بر خدا افترا زده است».(۳)

پی‌نوشت:

۱- به نقل از کانال‌های تبلیغی تشکیلات بهائیت.

۲-عزیه نوری، تنبیه النائمین، احیا شده توسط مؤمنین به بیان، بی‌جا: بی‌نا، ۱۳۲۲-۱۳۰۹ ق، ص ۵٫

۳- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۱۳۷٫

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please