بهائیان امتیاز پیامبران بر سایر افراد را در بینیازی از اصحاب قدرت و ثروت و مقابله با آنان برمیشمارند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی، خود و نزدیکانش رابطهای بسیار نزدیک با استعمار روستزار داشته، جانش را مدیون این استعماری است، دعاگوی ستمگران است و شخصاً به دریافت حقوق از استعمار تزاری اعتراف کرده است.
در یکی از جزوات تبلیغی تشکیلات بهائیت، امتیاز پیامبران بر سایر مدعیان را در بینیازی و استقلال از اصحاب قدرت و ثروت و مقابله با آنان برشمرده شد؛ همچنان که میخوانیم: «به شهادت تاریخ، پیغمبران از چنین طبقهای (صاحبان قدرت و ثروت) نبوده که از یک چنین مقام و مرتبتی استفاده کرده و با استفاده از موقعیت اجتماعی خویش بر جامعه تسلط یابند… بلکه برعکس برعلیه آنها اعمال نفوذ میکردهاند… (پیامبران) از طبقهای بودند که یا به کلی فاقد ثروت و تمول و یا در ردیف مردمان عادی زمان خویش بوده و تمکنی که بتواند جمعی را به طوری جلب و جذب کند که در راه آنها به جانبازی سوق دهند نداشتهاند یا وسائل تطمیع به مال و ثروت را فاقد بودهاند. بلکه اموال و ثروتها برعلیه آنها به کار رفته است».(۱)
اما جالب است بدانیم با اقرار بهائیان و دانستن این ملاک برای پیامبران، پیامبرخواندهی بهائی از دایرهی پیامبران خارج خواهد شد؛ چرا که:
اولاً: پیشوای بهائیت و بستگانش، رابطهای قدیمی و گستردهای با استعمارگران داشتند؛ چرا که از میرزا عباس نوری (پدر پیامبرخواندهی بهائیت) گرفته تا میرزا محمدحسن نوری (برادر بزرگ پیامبرخواندهی بهائی)، میرزا مجید (شوهر خواهر پیامبرخواندهی بهائی)، میرزا ابوالقاسم و میرزا عبدالله خان آهی (فرزندان خواهر پیامبرخواندهی بهائی) و میرزا یوسف (شوهر عمهی پیامبرخواندهی بهائی)، هرکدام به نوعی با استعمار روستزار ارتباط داشته و در خدمت آن بودند و یا تابعیت این استعمار ایرانخوار را داشتند.(۲)
ثانیاً: زمانی که پیامبرخواندهی بهائی به دلیل شورشهایی که در ایران رهبری کرده بود به زندان میافتد، نمایندهی استعمار روستزاری با تهدید مقامات وقت دولت ایران به راهاندازی نَهر خون در کشور (در صورت مجازات پیامبرخواندهی بهائی) (۳)، جانش را نجات میخرد و از اعدامش جلوگیری میکند. همچنان که منابع بهائی با اعتراف به این موضوع، مینویسند: «و القائم بأمرالله (: بخوانید حسینعلیبهاء) را گرفتند و حبس کردند و در ظاهر، چون دولت بهیه روس، حمایت آن قائم بأمرالله نمود، نتوانستند شهید نمایند، به دارالسلام بغداد نفی (: تبعید) نمودند».(۴)
لذا پیامبرخواندهی بهائی پس از صرفنظر کردن مقامات ایران از اعدام این عنصر تروریستِ شورشی و راضی شدن به تبعیدش، در لوحی به تشکر از شخص امپراطوری روستزار میپردازد: «قَد نَصَرَنِی أحَد سُفَرائِکَ إذَا کُنتَ فِی السِّجن تَحتَ السّلاسِلَ و الأغلَال… (۵)؛ (ای پادشاه روس!) یکی از سفرای تو، هنگامی که من در زندان و در زیر زنجیرها بودم، مرا یاری کرد…».
ثالثاً: حمایت صاحبان قدرت و ثروت و ستمگران و اشغالگران از این به اصطلاح پیامبر بهائی، به حمایتهای معنوی خلاصه نشده و پیامبرخواندهی بهائیت شخصاً به دریافت حقوق و مقرری از دولت روس (به بهانهی کمک به پیروانش) اعتراف میکند: «قسم به جمال قدم که اول ضرّی که بر این غلام وارد شد، این بود که قبول شهریه از دولت نموده و اگر این نفوس (بهائیان) همراه نبودند، البته قبول نمیکردم».(۶)
بنابراین پیامبرخواندهی بهائی نه تنها قدرت و ثروت ستمگران برعلیهش نبوده، بلکه استمرار دینسازی خود را مرهون استعمارگران متجاوز است. لذا طبق ملاکی که مبلّغان بهائی برای پیامبران مطرح میکنند، پیامبر خودخواندهی بهائی از دایرهی پیامبران راستین خارج است.
پینوشت:
۱- سرهنگ عنایتالله سهراب، درس تبلیغ (از دروس مدرسه تابستانه سال ۱۰۶)، اصفهان: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۱۷ بدیع، صص ۲۰-۱۹٫
۲- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: خانوادهی بهاءالله در یک نگاه
۳- ر.ک: سیدمحمدباقر نجفی، بهائیان، تهران: نشر معشر، ۱۳۸۳ ش، ص ۶۰۳٫
۴- میرزاحیدر اصفهانی، بهجت الصدور، ص ۱۲۸٫
۵- شوقی افندی، قرن بدیع، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۲ بدیع، ص ۲۲۴٫
۶- حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، ص ۱۵۹-۱۵۸٫