فرقه بهائیت در حالی سالروز لبیک عبدالبهاء به استعمار فرانسه برای ورود به تونس و سرکوب فکری آزادی خواهی و استعمارستیزی در این کشور را جشن گرفت که ادیان الهی هیچ گاه ابزار نفوذ و تثبیت قدرت ظالمین، متجاوزین و ستمگران نبوده اند.
تشکیلات بهائیت در کشور تونس، سالروز ورود خود به این کشور و همدستی با استعمار فرانسه برای سرکوب فکری جنبش های آزادی خواهی در فرانسه را جشن گرفت.
رسانه های بهائی اواخر سال ۱۴۰۰ ش، به پوشش خبری مراسم صدمین سالگرد ورود بهائیت به تونس پرداختند. در گزارش این مراسم که با هدف گرامیداشت صدمین سال حضور بهائیت در تونس تهیه شد، به بررسی تاریخچه و هدف ورود این فرقه به کشور تونس پرداخته شد؛ چنان که در بخش هایی از آن می خوانیم:
«بهائیان تونس یکصدمین سالگرد روزی را گرامی می دارند که حضرت عبدالبهاء یک بهائی مصری به نام شیخ محی الدین صبری را با پیام صلح و وحدت به تونس فرستادند. او که بعدها به نقطه عطفی برای بهائیان این سرزمین تبدیل شد، در بلوار اصلی با گروهی از جوانان روبرو شد که مجذوب بینش دیانت بهائی درباره جهانی صلح آمیز مبتنی بر اصول معنوی، مانند یگانگی ذاتی نوع بشر شده بودند. صد سال بعد، بهائیان تونس همچنان در مسیر این بینش حرکت می کنند.»(۱)
اما به مناسبت سالگرد ورود بهائیت به کشور تونس، لازم است علت و هدف از ورود این فرقه به تونس را مورد بررسی قرار دهیم.
از سال ۱۸۸۱ م، به موجب پيمان باردو، كشور تونس به صورت رسمی تحت الحماية فرانسه درآمد و حضور استعمارگرانه فرانسه در اين كشور، ادامه يافت. بعد از جنگ جهانی اول، مخالفت های مردمی با استعمار فرانسه روی داد. اين مخالفت ها گرچه با شدت سركوب شد، اما هیچ گاه خاموش نشد و در دهه ۱۹۳۰ م به اوج خود رسید و حركت های استقلال طلبانه در این کشور شكل گرفت.
جالب آن که استعمار فرانسه در همان سال ها، از عبدالبهاء رهبر فرقه بهائیت، درخواست اعزام مبلّغ بهائی به مستعمراتش از جمله کشور مسلمان تونس را می کند. عبدالبهاء نیز با این درخواست موافقت کرد و به مبلّغ برجسته خود می نویسد: «از طهران چند مکتوب رسید که اولیای سفارت فرانسه اصرار دارند که بعضی از مبلّغین به صفحات افریق (آفریقا) یعنی تونس و الجزائر توجه نمایند و از اولیای دولت فرانسه نهایت رعایت خواهد شد تا جماعت آن سامان را تبلیغ نمایند.»(۲)
بنابراین در اوج سال های استعمارستیزی در کشور تونس، تفکر بهائیت به عنوان ابزار استعمار فرانسه وارد این کشور می شود. اما علت این واردات چیست؟ و چرا فرانسه تفکر بهائیت را برای مستعمره خود پسندید؟! پاسخ به این سؤال را می توان در پیام غیرمستقیم تشکیلات بهائیت به مناسبت صدمین سال ورود این فرقه به کشور تونس دریافت؛ آنجا که هدف از ورود این فرقه، ترویج صلح، مخالفت با جنگ و وحدت عالم انسانی معرفی می شود!
به عبارتی، در شرایطی که استعمار فرانسه با اوج گیری موج استعمارستیزی مردم تونس روبهرو شد، برای ساکت کردن آزادی خواهی مردم مسلمان این کشور، دست به دامن تفکرات استعمارپذیر و ظلم پذیر بهائیت شد. تفکراتی که بر خلاف ایدئولوژی ظلم ستیز اسلام، تجاوزدیدگان را از مقاومت و جهاد با متجاوزین نهی می کرد؛ (۳)ثمره آزادی خواهی را فتنه و آتش خاموش نشدنی می دانست؛ (۴)حمل سلاح را حرام کرده بود؛(۵)اطاعت از حکومت های مستبد را واجب و هرگونه دم سازی با آزادی خواهان را حرام می دانست؛ (۶) آزادی خواهی را امری حیوانی و فریب کارانه معرفی کرده(۷) و با ترویج تفکر جبرگرایانه، اطاعت از حاکمین را به خاطر موهبت الهی قدرت به آنان لازم دانسته (۸) و آزادی خواهی را موجب خروج انسان از دایره ادب و وقار معرفی کرده و آن را عامل فرومایگی می دانست.(۹)
اما آیا ادیان الهی، ابزار نفوذ و تثبیت قدرت ظالمین، متجاوزین و ستمگران بوده اند یا این که مردم را به آزادی خواهی و ظلم ستیزی دعوت کرده اند؟! مگر خدای تعالی در قرآن کریم نفرموده است: «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ [حج/۳۹]؛ به آنان که جنگ بر آنها تحمیل می شود رخصت جهاد و نبرد داده شد، زیرا به آنها ستم شده و البته خداوند بر یاری آنها کاملا تواناست.»
پی نوشت:
۱- به نقل از رسانه های تشکیلات بهائیت.
۲- اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۲۲ بدیع، ج ۹، صص ۴۷-۴۸٫
۳- «وقتی که بهاءالله ظاهر شدند… فرمودند إِن تُقتلوا خیر لکم من أَن تَقتلوا (اگر کشته شوید بهتر است تا کسی را بکشید)»: جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیة، ۱۹۸۸ م، ص ۱۹۱٫
۴- «انّ الحریة تنتهی عواقبها إلی الفتنة الّتی لاتخمد نارها (ترجمه:) قطعاً عواقب آزادی به فتنه و آشوبی ختم میشود که آتش آن فرو نمینشیند»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۱۶، بند: ۱۲۳٫
۵- ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، باب ۳۶، ص ۲۷۲٫
۶- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ج ۸، صص ۲۴۶-۲۴۷٫
۷-«فاعلموا انّ مطالع الحرّيّة و مظاهرها هی الحيوان و لِلإنسان ينبغی ان يکون تحت سنن تحفظه عن جهل نفسه و ضرّ الماکرين (ترجمه:) بدانید که مظاهر آزادی مطالع آزادی و مظاهر آن حیوان است و سزاوار است انسان پیرو سنتهایی باشد که از گمراهی نجاتش دهد و به فریبکاران زیان رساند»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، صص ۱۱۷-۱۱۶٫
۸- «حقّ جلّ و عزّ مملكت ظاهره را به ملوک عنايت فرموده بر احدی جائز نه (: نیست) كه ارتكاب نمايد امری را كه مخالف رأی رؤسای مملكت باشد»: حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر، نسخه الکترونیکی، ص ۳۲۴٫
[۹]. «انّ الحرّيّة تخرج الانسان عن شئون الأدب و الوقار و تجعله من الارذلين (ترجمه:) قطعاً آزادی انسان را از جایگاه ادب و متانت خارج میکند و او را از فرومایگان قرار میدهد»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص ۱۱۷٫
با تشکر از نویسنده مطلب سید محمدرضا سالاری