پیامبرنمای بهائیت پیش بینی کرد که پس از بروز جنگ هایی جهانی و دین گریزی کشورها، مسلک بهائیت به عنوان آیینی صلح جو انتخاب و فراگیر خواهد شد. اما به راستی مسلکی که جز کینه توزی دستاوردی نداشته، نسبت به مخالفینش دستور به برخوردی آتشین داده و حتی میان نزدیکانش نتوانسته دوستی برقرار کند، چگونه به عنوان آیینی جهانی و صلح طلب می تواند انتخاب شود؟!
پیامبرخوانده بهائی پیش بینی کرد زمانی تشکیلات بهائیت به عنوان دینی جهانی پذیرفته خواهد شد که دنیا از جنگ های خانمان سوز خسته شود. اما بهائیتی که منطق جنگ طلبی دارد و حتی تعالیمش نتوانست میان پیشوایانش صلح برقرار کند چگونه می تواند مأمن صلح و به عنوان دینی جهانی انتخاب شود!
پیامبرخوانده بهائی در پاسخ به اینکه چگونه مسلک بهائیت به طور جهانگیر مورد قبول نوع بشر قرار خواهد گرفت؟ پاسخ داد که پس از جنگ هایی جهانگیر بخاطر تعصبات دینی، بشر دین را کنار خواهد گذاشت و بعد از آنکه فهمید زندگی بدون دین ممکن نیست، مسلک بهائیت را برمی گزیند؛ چنان که می خوانیم: «ابتدا ملل عالم خود را با تجهیزات جنگی جهنّمی مجهّز خواهند کرد و پس از تجهیز کامل، چون وحشيان خونخوار بر هم هجوم خواهند نمود و در نتیجه خونریزی عظیمی در سراسر جهان به راه خواهد افتاد. سپس خردمندان جهان در جستجوی سبب این خونریزی ها دور هم خواهند نشست و به این نتیجه خواهند رسید که سبب اصلی آن خونریزی ها تعصّبات مختلفه، مخصوصاً تعصّبات دینی و مذهبی بوده است. بنابراین، برای دفع این تعصّبات مذهبی، دین را به طور کلّی کنار خواهند گذاشت. بعد، به این حقیقت پی خواهند برد که انسان نمی تواند بدون دین زندگی کند. آن وقت تعالیم تمام ادیان را مطالعه خواهند کرد تا ببینند کدام یک با شرایط و مقتضیات آن زمان مطابق است. بدین ترتیب و در آن زمان است که امر الهی جهانگیر خواهد شد.»(۱)
اما در پاسخ به پیش بینی جهانی شدن بهائیت و پیروی اهل دنیا از پیشوایان و تعالیم به ظاهر صلح طلب این فرقه، پس از وقوع جنگ هایی جهانی و نیاز بشر به صلح، می گوییم:
اول: بهائیتی که حتی نتوانست میان پیشوایان و رهبرانش صلح برقرار کند، چگونه پس از جنگ های جهانی مأمن صلح عالم خواهد بود؟! مگر این پیشوایان بهائی نبودند که برای کسب قدرت به دشمنی با برادر خود پرداختند و اگر امکانش را می یافتند از کشتار و برادرکشی دریغ نمی کردند!(۲)
آیا پیشوایان مسلک بهائیت به تعالیم صلح طلب شان دسترسی نداشتند تا برای اصلاح میان خانواده خود از آن ها استفاده کنند؟! با این حال چگونه پیشوایان بهائی الگوی عالمیان در برقرار صلح می توانند قرار گیرند و به این واسطه بهائیت جهانگیر شود؟!
دوم: بعلاوه آنکه دین سازان بهائی هیچ گاه سر سازش با یکدیگر نداشتند، مسلک بهائیت که اساساً آیینی جنگ طلب و خشونت طلب دارد، چگونه می تواند پس از جنگ هایی خانمان سوز مأمن و پناه صلح بشر قرار گیرد؟! به راستی مگر این پیشوایان بهائی نبودند که به پیروانشان دستور می دادند برای دشمنانشان چون آتش سوزان باشند؟!(۳) مگر این پیشوایان بهائی دوروی بهائی نبودند که از یک سو شعار دوری از جنگ سر می دادند و از طرفی جنگ و کشورگشائی را بنیان صلح می دانستند!(۴)
آری؛ بهائیتی که اساساً مردم دنیا را بخاطر نپذیرفتن مسلک من درآوری و کفرآمیزش، از دایره انسانیت خارج و آنان را شهروند درجه چندم می داند؛ ظرفیت جنگ و تبعیض و نقض حقوق بشر دارد و لذا این مسلک، هیچ گاه نمی تواند پناهگاه صلح و برابری بشر باشد و به صورت آیین جهانی پذیرفته شود.
پینوشت:
۱- ادیب طاهر زاده، نفحات ظهور حضرت بهاءالله، مزرعه بهجی ۱۸۹۲- ۱۸۷۷ م ، تأليف با ترجمه باهر فرقانی در ۵۱۸ صفحه، استرالیا: مؤسسه انتشاراتی سنچری پرس، چاپ اول ۲۰۱۵، ج ۴، ص ۵۷٫
۲- چنان که پیامبرنمای بهائیت بغض و کینه و دشمنی میان خود و نزدیکانش را در تاریخ بی سابقه خواند: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه ملّی نشر آثار بهائی، چاپ اول، ۱۹۹۸ م، ص ۱۶۵٫ همچنین پیشوایان به ظاهر الهی پس از او (عبدالبهاء و برادرش)، دشمنی و نزاعی کم سابقه را با یکدیگر رقم زدند: عباس افندی، مکاتیب، مصر: مطبعه کردستان العلمیه، ۱۹۱۰ م، ج ۱، ص ۴۴۲-۴۴۳؛ ج ۲، ص ۲۳۴-۲۳۵٫
۳-«كن کشعله النار علی اعدائی و كوثر البقأ لاحبائی (حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، لوح احمد، کتابخانه الکترونیکی بهائی، ص ۱۹۶٫) بر دشمنانم مانند شعله آتش باش و برای دوستانم كوثر بقا.»
۴- «جهانگشائی و کشورستانی ممدوح و بلکه در بعضی اوقات جنگ بنیان أعظم صلح است… فی الحقیقه این قَهر (خشم) عین لطف و این ظلم جوهر عدل و این جنگ بنیان آشتی است»: ج ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه: رحیمی، الهی و سلیمانی، برزیل: دارالنشر البهائیه، ۱۹۸۸ م، ص ۱۹۴٫