کد خبر:8008
پ
baha
بهائیت در ایران

نسبت خونی با بها شرط ارتقا به ولی امری در بهائیت

بیت العدل نسب خونی با بهاء داشتن را شرط ولی امری می داند که ریمی نداشته است. ریمی هم مدعیست که شوقی افندی او را با نسل بهاء پیوند زده است. اما چرا شوقی افندی رسالت خود را عقیم گذاشت و با انتخاب نکردن جانشین، الهی بودن بهائیت را زیر سؤال برد؟ و بیت العدل […]

بیت العدل نسب خونی با بهاء داشتن را شرط ولی امری می داند که ریمی نداشته است. ریمی هم مدعیست که شوقی افندی او را با نسل بهاء پیوند زده است. اما چرا شوقی افندی رسالت خود را عقیم گذاشت و با انتخاب نکردن جانشین، الهی بودن بهائیت را زیر سؤال برد؟ و بیت العدل و ولی امری که بدون هم مشروعیتی ندارند، چگونه مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال می برند؟

بیت العدل و ولی امری که بنابر نصوص پیشوایان بهائی بدون هم رهبری شان مشروعیتی ندارند، چگونه برای رد دیگری، مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال می برند؟

در نصوص پیشوایان بهائی قرار بر این بود که دو نهاد انتصابی ولی امر و انتخابی بیت العدل رهبری بهائیان را برعهده گیرند.(۱) اما از آنجا که پیشوایان بهائی پیش بینی کردند که ولی امرها همه در نسل بهاء باشند، با عقیم ماندن شوقی افندی و طرد شدن فرزندان بهاء، هم پیش بینی رهبران بهائی اشتباه از آب درآمد و هم مقام ولایت امری در بهائیت با ابهام روبه رو شد.

چارلز میسون ریمی به انگلیسی  (Charles Mason Remey) زاده ۱۵ می ۱۸۷۴ میلادی در برلینگتون، ایووا(به انگلیسی Iowa)، آمریکا می‌باشد. وی توسط شوقی افندی در سال ۱۹۵۱ میلادی به سمت ایادی امرالله و رئیس شورای بین‌المللی بهایی منصوب گردید.  او چند سال بعد از درگذشت شوقی ربانی ادعا کرد که جانشین وی است. او پس از اصرار بر مدعای خود توسط سایر ایادیان امرالله که اداره جامعه جهانی بهائی را تا زمان تشکیل بیت العدل اعظم بر عهده داشتند از جامعه بهائی طرد شد.در این میان میسن ریمی که شوقی افندی در زمان حیاتش او را به عنوان ریاست جنین بیت العدل برگزیده بود، ادعا داشت که شوقی با انتخابش او را به شجره بهاء پیوند زده و مانع ولی امری اش (به دلیل نسب خونی نداشتن با شوقی و بهاء) را بر طرف کرده است؛ چنان که عضو بیت العدل ادعای او را این گونه طرح کرده است:

«چون حضرت ولى امرالله فرزندى از خود باقى نگذاشتند، ادعا می شود كه ميسن ريمى را به شجره مقدسه پيوند زده اند. بيان ذيل از حضرت عبد البهاء براى صحت اين مدعا بكار برده شده است: ملاحظه بفرمائيد باغبان الهى شاخه خشک و ضعيف آن درخت خوب را قطع مى كند و شاخه اى از يک درخت ديگر پيوند مي زند.»(۲)

نهاد بیت العدل هم که با انکار ولایت امری در بهائیت به دنبال مصادره اختیارات و قدرت ولی امر بود، به انکار دلایل ولایت امری میسن ریمی روی آورد. این نهاد در پاسخ به ادعای پیوند ریمی با شجره بهاء، مدعی شد که فرزند بهاء بودن، خود به تنهایی دلیل ولی امر بودن شخص نمی شود تا چه رسد به اینکه کسی خود را منتسب به شجره بهاء کند؛ چنان که می خوانیم: «… ضرورى است كه ولى امر در ايام حياتش وارث خود را برگزيند و انتخابش مورد تصويب نه نفر از اياديان امر قرار گيرد… بديهى است كه رعايت اين دو شرط بويژه وقتى كه شخص معرفى شده چون اين مدعى يک شاخه پيوند زده شده باشد بمراتب ضروری تر است.»(۳)

بیت العدل در ادامه با معرفی خود به عنوان رافع اختلافات و مشکلات مبهمه از سوی پیشوایان بهائی، رد ولایت امری میسن ریمی و عقیم ماندن پیش بینی پیشوایان بهائی (در خصوص ولی امر) را راه حل این نهاد برای رفع اختلاف بهائیان ارتدکس و بیت العدلی عنوان کرد.

اما در پاسخ به جوابیه بیت العدل در رد ادعای ولایت امری میسن ریمی می گوییم:

اولاً: بیت العدل در رد ادعای ولایت امری ریمی مدعی شد که ضرورى بود ولى امر (شوقی افندی) در زمان حياتش جانشین خود را بر می گزيد و انتخابش مورد تصويب نه نفر از اياديان امر قرار می گرفت! اما اگر ریمی در مورد انتخاب خود توسط شوقی دروغ می گفت، پس چرا این پیشوای بهائی از انجام وظیفه ضروری اش در تعیین جانشین شانه خالی کرد؟! چرا شوقی افندی رسالت خود و پیش بینی پیشوایان بهائیت را عقیم گذاشت و با این کار، الهی بودن اساس بهائیت را زیر سؤال برد؟!

ثانیاً: بیت العدل در حالی خود را مرجع حل اختلافات بهائیت خواند و رد ولایت امری ریمی و بی جانشین ماندن شوقی افندی را برگزید که اساساً نهاد بیت العدل به تنهایی و بدون حضور و ریاست ولی امر بر خود مشروعیتی ندارد؛ چنانکه شوقی افندی گفته است: «بدون این مؤسسه (ولایت امر) وحدت امرالله در خطر افتد و بنیانش متزلزل گردد و از منزلتش بِکاهد و از واسطه فیضی که بر عواقب امور در طی دهور احاطه دارد، بالمره بی نصیب ماند و هدایتی که جهت تعیین حدود و وظایف تقنینیه (قانون‌گذاری) منتخبین (اعضای بیت العدل) ضروری است، سلب شود.»(۴) به عبارتی این استدلال بیت العدل مثل آن می ماند که میسن ریمی هم (که در مشروعیتش اما و اگر هست) مشروعیت بیت العدل را رد کند!

بنابراین می بایست بیت العدل اول مشروعیت خود را بدون حضور ولی امر روشن کند و آن را با نصوص پیشوایان بهائی (که مشروعیت نظام رهبری بهائیت را بر دو پایه ولایت امر و بیت العدل دانستند) تطبیق دهد، بعد یکدیگر را رد کنند و اساس بهائیت را زیر سؤال برند!

پی‌نوشت:

۱- «این نظم بدیع… بنیادش بر دو رکن رکین استوار: رکن اول و اعظم، رکن ولایت الاهیه است که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت عدل اعظم الاهی که مرجع تشریع است… انفصال رُکنین (دو رُکن) نظم بدیع (بهائیت) نیز از یکدیگر ممتنع و محال»: اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، بی جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، ۱۱۸ بدیع، ص ۱۰۵٫

۲-به نقل از کانال های تبلیغی تشکیلات بهائیت.

۳- همان.

۴- شوقی افندی، دور بهائی، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، نشر سوم، ۱۹۸۸ م، ص ۸۰٫

 

بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please