ادامه از بخش دوم
….
پس از فرار شاه و بستگانش، یکى از عناصر بهائى در امریکا، به نام حبیب ثابت پاسال، با تمامى امکانات از شاه و خانواده او پذیرایى کرد که این اقدام، نفوذ بیشتر شاه و بهائیان را درپى داشت(۱) و روز به روز موجب اعتماد و توجهات بیشتر رژیم به آنها مى شد و زمینه ترقى و پیشرفت روز افزون آنها را فراهم مى کرد، آنچنان که بهائیان خود لب به اعتراف گشودند که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانه ها یک جاسوس داریم و هفته اى یک بار که طرح هاى تهیه شده به وسیله دولت به عرض شاهنشاه آریامهر مى رسد، گزارشهایى در زمینه طرحها به محفل هاى روحانى بهائى مى رسد.(۲)
هرچند بین سالهاى ۱۳۴۲-۱۳۴۴ با قبضه کردن قدرت توسط نیروهاى طرفدار توسعه صنعتى به رهبرى حسنعلى منصور و امیر عباس هویدا جنگ قدرت بین نخبگان سیاسىِ سنتى طرفدار انگلستان به نفع نخبگان سیاسى نو پاى طرفدار ایالات متحده امریکا خاتمه یافته تلقى مىشد، اما اینگونه چالشها و تنشها تأثیرى در کاهش قدرت بهائیان در دربار نگذشت، بلکه بهائیان در دسته بندى هاى سیاسى نیز به سوى کسانى چون هویدا متمایل شدند که خود بهائى بود. بهائیان به کمک انگلیسى ها و امریکایى ها زمینه کسب قدرت و نفوذ در حکومت پهلوى را براى خویش فراهم نموده و با نفوذ هویدا در دربار، در رأس هرم قدرت قرار گرفتند و در دسته بندى هاى سیاسى، دربار شاه را به سوى خویش متمایل ساختند. پیشرفت بهائیان در حکومت پهلوى زمانى به اوج خود رسید که امیر عباس هویدا به عنوان نخست وزیر شاه، کابینه خود را که متشکل از بسیارى بهائیان بود تشکیل داد. او که ـ بر اساس اسناد منتشر شده ساواک ـ از سوى بهائیان به عنوان کدخداى کوچک بهائیان معروف بود،(۳) فرزند عین الملک از کارگزاران وزارت خارجه حکومت پهلوى اول بود که در به قدرت رسیدن رضاخان نقش اساسى داشت و به همین دلیل، محمدرضا شاه را وامدار هویدا و بهائیان نموده بود.(۴)
حسین فردوست در خاطرات خویش به نفوذ زایدالوصف فرقه ضاله بهائیت در تمام شئون مملکت در دوران هویدا اشاره دارد و آنجا که از طبیب مخصوص شاه به نام دکتر ایادى سخن مى گوید، به تلاش این پزشک در قدرت بخشیدن به بهائیان مى پردازد.
——————————————————————————–
۱-همان، ص ۳۲۶ .
۲-حسین طباطبایى، همان، ص ۱۱۷ .
۳-همان .
۴-مرکز بررسى اسناد تاریخى، امیرعباس هویدا به روایت اسناد، ص ۱۰ .
——————————————————————————–
به گفته او، ایادى در دوران هویدا تا توانست وزیر بهائى وارد کابینه کرد به گونهاى که تمام ایرانیان رده بالا، در ایران و در خارج، بر این باورند که سلطان واقعى ایران، دکتر ایادى بود و در زمان حاکمیت او بهائى ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهائى بیکار وجود نداشت.(۱)
جواد منصورى نیز در کتاب خویش، فهرستى از اسامى اشخاص نظامى و غیر نظامى را که در سال ۱۳۳۹ تهیه شده، آورده است که نشان دهنده اشغال غالب پستهاى اطلاعاتى، امنیتى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى کشور توسط بهائیان بوده است.(۲) آنها با ایجاد تشکیلات گسترده و با برنامه ریزى هاى دقیق و بر پایى محافل بهائى سعى در تبلیغ فرقه خود در ایران نمودند و نمایندگانى را به شهرهاى مختلف ایران فرستادند. این تشکیلات که به نام جریان نوماسونى در ایران معروف بود، مرکز آن در حیفا در کنار حکومت اسرائیل است که با تلاش فراوان شوقى افندى از سوى صهیونیستها به رسمیت شناخته شده بود. در اداره این تشکیلات، از تفکرات صهیونیستى بسیار بهره بردارى شده است و انجمن هاى فراماسونرى یهودى که این تشکیلات را اداره مىکردند، از مضامین و سروده هایى که در کتاب تورات توسط یهودیان خوانده مىشد، زیاد استفاده مى نمودند.(۳)
این گونه پیوندهاى نزدیکى که بین صهیونیستها و بهائیان ایجاد شد، راه را براى نفوذ هر چه بیشتر اسرائیل در ایران هموار نمود و سیاست رژیم پهلوى را به سوى صهیونیست ها متمایل ساخت و ایران تنها کشور اسلامى بود که به رغم تمام اعتراضات دیگر کشورهاى اسلامى به عنوان تنها پایگاه صهیونیسم در خاور میانه مطرح شد. هر چند با نفوذ امریکایى ها در ایران از نفوذ انگلیسى ها کاسته شد، اما صهیونیسم که از فرقه هاى ساختگى انگلیسىها در مذهب یهودیت بود،(۴) توانست با حمایت بهائیان وارد ایران شود و به عنوان یک مهره انگلیسى، کاهش قدرت آنها را در ایران جبران کند. روابط ایران با رژیم صهیونیستى اسرائیل که یکى از عوامل گسترش انقلاب اسلامى بود، موضوعى است که تحقیقات مستقلى را مى طلبد و در حوضه این مقاله نمى گنجد.
——————————————————————————–
۱-حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج ۲، ص ۲۰۲-۲۰۳ .
۲- جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۱-۶ .
۳-بهرام افراسیابى، همان، ص ۶۵۷-۶۵۸ .
۴-براى اطلاع از تلاش انگلیسى هادر شکل گیرى صهیونیسم، ر.ک: حمید احمدى، ریشه هاى بحران در خاورمیانه، ص ۱۷ .
آنچه در ادامه می خوانید
——————————————————————————–
واکنش روحانیت به رابطه انگلیسى ها و بهائیان
از دوران قاجار تا اواخر دوران پهلوى، فرقه ضاله بهائیت همواره به عنوان عامل استعمار ایفاى نقش نموده و به عنوان اهرم فشار در مقابل اسلام و روحانیت قرار گرفتند. علما با شناختى که از ماهیت این فرقه و وابستگى آنها به استعمار داشتند، مخالفت و مبارزه برضد آنان را در اشکال مختلف انجام دادند. کسانى چون شیخ فضل اللّه نورى، نواب صفوى و آیت اللّه بروجردى، آیت اللّه فلسفى(۱) و سپس امام خمینى و شاگردان ایشان همواره بهائیان را به عنوان دشمن مسلمانان و عاملان استعمار شناخته و خطر آنها را به مسلمانان گوشزد مىکردند. بهائیان نیز که همانند بابیه با تفکرات التقاطى وارد عرصه سیاسى شده بودند، از یک سو در نفوذ استعمار سهیم بودند و از سوى دیگر، نقش مؤثرى در مشروعیت بخشیدن به رژیم پهلوى ایفا مىکردند. اما برخلاف بابیه که با تکیه زدن بر فلسفه تشیع و نظام مهدویت و با رویکردى دینى در مقابله با علما قرار گرفتند، بهائیان با تفکرات التقاطى خویش که متکى بر اندیشه هاى غیر دینى بود، در انجمن هاى فراماسونرى اهداف خود را در چهار جهت متمرکز کردند: ۱ـ در زمینه سیاسى، به لیبرالیسم و رفرمیسم، ۲ـ در زمینه اخلاقى، به دئیسم (اعتقاد به خداوند منهاى باور داشتن به پیامبران و کتب آسمانى) و صهیونیسم، ۳ـ در زمینه فرهنگى، به کاسموپولیتیسم (جهان وطنى)، ۴ـ در زمینه اجتماعى، تعصب نورزیدن به ارزشهاى مکتبى و اعتقاد به تساهل.(۲)
استاد مطهرى از جمله روحانیونى بود که در مقابل تفکرات التقاطى این فرقه، موضع گیرى مناسبى را از خود نشان داد. وى با نگارش کتابهاى مختلف، قاطعانه در مقابل چنین اندیشه هایى ایستاد و با تکیه بر جریان فکرى فقاهتى ـ ولایتى، اسلام ناب را در مقابل تفکرات التقاطى گروههایى، چون بهائیت قرار داد. جریان فکرى فقاهتى ـ ولایتى بر محور
——————————————————————————–
۱-على دوانى، همان، ص ۲۵۷ .
۲-حسین میر، همان، ج ۱، ص ۳۵ .
——————————————————————————–
فعالیتهاى فکرى و فرهنگى استوار بود. این جریان، پارادایم جدیدى را عرضه کرد که طبق آن، اجراى احکام الهى منوط به قبضه قدرت سیاسى و اعمال حاکمیت از سوى فقهاى جامع الشرایط بود.(۱) همچنین این جریان به عنوان مبتکر اندیشه انقلاب اسلامى، اندیشه هاى التقاطى را به چالش کشاند و بهائیان را به عنوان پشتوانه رژیم پهلوى در تنگنا قرار داد و مبانى و اصول اندیشه هاى آنها را مردود و بىاعتبار ساخت. بیان این گونه اندیشه ها از سوى شاگردان امام خمینى، به دلیل تلاشهاى رژیم شاه براى به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت با طرح لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در سال ۱۳۴۲ بود.
سیاست اصلى شاه در این لایحه، حمایت از بهائیت و صهیونیسم، براى اسلام زدایى و مقابله با علما بود، به خصوص که با فوت مرجع شیعه، آیت اللّه بروجردى، خلأ بزرگى در تشکیلات روحانیت به چشم مى خورد. نتیجه اجراى چنین لایحه اى، نهایتا به حذف اسلام از قانون اساسى به منزله دین رسمى کشور و تسلط اقلیتهاى ضد اسلامى چون بهائیت بر امور کشور و نابودى سنت هاى اسلامى و حریم اخلاقى جامعه در تساوى حقوق زن و مرد منجر مىشد،(۲) اما با حضور به موقع و موضعگیرى هوشیارانه امام خمینى به عنوان مرجع شیعیان و جانشین آیت اللّه بروجردى، توطئهها خنثى شد. امام با تلگراف ها، اعلامیه ها و سخنرانى هاى خویش، علما و مردم را در مقابله با صهیونیسم و بهائیت و رژیم پهلوى به صحنه کشاند و اولین پیروزى خویش را در مقابل این رژیم به دست آورد. ایشان در یکى از سخنرانى هاى خویش فرمودند:
این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مىکنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در قبضه صهیونیستها که در ایران در لباس بهائى ظاهر شدند، است و مدتى نخواهد گذشت که با این قدرت مرگبار، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمّال خود قبضه مىکنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شئون ساقط مى کنند.
——————————————————————————–
۱-محمد شفیعى فر، مبانى فکرى انقلاب اسلامى، ص ۳۲۵ .
۲- جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۲۳۱٫ همچنین ر.ک: محسن میلانى، شکل گیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامى، ص ۱۰۷-۱۰۸ و عباسعلى عمید زنجانى، انقلاب اسلامى ایران، ص ۱۳۲-۱۳۷ .
——————————————————————————–
تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسى یهود است و دولتها ناظر آن هستند و آن را تأیید مىکنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها سکوت نمى کنند و اگر کسى سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول، و در این عالم محکوم به زوال است.(۱)
یکى از دلایل مهم مخالفت امام با این لایحه، وحدت بهائیان با صهیونیسم براى تثبیت قدرت رژیم پهلوى و تلاش آنها براى مقابله با اسلام و علما بود. در حالى که جهان اسلام در غم اشغال فلسطین توسط اسرائیل فرو رفته و تمام تلاش خویش را براى کمک به مردم فلسطین به کار برده بود، بهائیان با حمایت از صهیونیسم تمام شرایط لازم را براى نفوذ آنها در ایران فراهم کردند. آنها به منزله عوامل اسرائیل در ایران فعالیت مىکردند و با استفاده از تمامى امکانات دربار، ارتش و دولت، در خدمت اسرائیل و برضد مسلمانان، خصوصا ملت ایران بودند به طورى که سران ارتش و دولت شاه سر سپرده و گوش به فرمان سازمان بهائیت و عوامل اسرائیل شده و اعتنایى به مقامات ایران نداشتند.(۲) ساواک نیز که از جمع آورى کمکها از سوى مردم براى مردم فلسطین جلوگیرى و آنها را ضبط مى کرد و تظاهرات مردم ایران را علیه اسرائیل درهم شکست،(۳) باکمک بهائیان و دستگاه هاى تبلیغاتى و رسانه هاى گروهى ایران نیز در اختیارصهیونیسم بین المللى قرار گرفته و به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزکاران صهیونیستى فعالیت مى کرد.(۴)
این گونه سیاستهاى ظالمانه، علما را در مقابله با رژیم پهلوى مصممتر کرد و در این میان، نوک حملات ایشان متوجه بهائیان بود. روحانیونى چون شهید سیدعبدالکریم هاشمى نژاد با تشکیل کانون هایى، بحث و انتقاد از بهائیت را آغاز نمودند و در کنار این نقدها علیه اسرائیل نیز سخن گفتند.(۵) ساواک نیز در مقابل، بازداشت علما، توفیف روزنامه ها، سرکوب تظاهرات، جلوگیرى از کمک براى مردم فلسطین و بازگذاشتن دست صهیونیست هاى ایرانى را در جمع آورى کمک براى برگزارى مجالس شادى در کنیسه ها
——————————————————————————–
۱- صحیفه نور، ج ۱، ص ۳۴ .
۲-جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۳۳۱-۳۳۲ .
۳- سیدحمید روحانى، نهضت امام خمینى، ج ۲، ص ۳۳۳ .
۴- همان، ص ۲۳۴ .
۵- مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت ساواک، ص ۲۱۶-۲۱۷ .
——————————————————————————–
توسط یهودیان و فرستادن بودجه هاى کلان از ثروت و دسترنج ملت ایران را در دستور کار خویش قرار داد.(۱)
یکى دیگر از عوامل مخالفت روحانیت با بهائیان، مخالفت گسترده این فرقه با شیعه و دشمنى با مسلمانان بود. یکى از سران فرقه مزبور در ماه محرم گفته بود که عموم افراد بهائى باید سعى کنند از نزدیک شدن به این مسلمانان کثیف خوددارى کنند، امیدوارم در آتیه نزدیک، کمر مسلمانان را با فعالیت دائم و روز افزون خود بشکنیم و بهائیت را در ایران و جهان پیشرفت دهیم.(۲) آنها در کنار این دشمنى، درصدد گسترش فساد و فحشا در جامعه ایرانى برآمدند، زیرا تعهدى به فرهنگ ملى و هویت دینى نداشتند و خود را به رعایت اصول ملى خویش مقید نمى دانستند و نسبت به مردم خویش تعهدى نداشتند. آنها همانند صهیونیستها تابع تفکر جهان وطنى (کاسموپولیتیسم) بودند. آنها با طرح تئورى انطباق و همسازى با جوامع گوناگون با گریز از فرهنگ ملى، بیشترین صدمات را به فرهنگ ایران زدند.(۳)
اسناد منتشر شده ساواک که از سوى اندیشمندان گردآورى شده است، پرده از سیاستهاى ضد دینى این فرقه برمى دارد. در یکى از اسناد منتشر شده از فردى به نام سروان احمد نبیلى بهائى افسر تیپ جام یاد شده که وى ضمن اشاعه و تبلیغ مذهب بهائى در بین مردم و خصوصا افسران و درجه داران این تیپ، مرتکب فحشا نیز مىشد. هم چنین یکى از اقدامات او تجارت قاچاق انسان و تحویل دختران ایرانى به شیخ حمدان، معاون نخست وزیر امارات بوده است.(۴)
سخنرانى ها، اعلامیه ها و تلگراف هاى امام به علما و عکس العمل شدید ایشان در مقابل بهائیان، دانشجویان را نیز به چالش با رژیم پهلوى کشاند. آنها همواره از رهنمودها و راهنمایى هاى مستقیم و غیرمستقیم امام برخوردار بودند. پیام هاى امام به دانشجویانِ برون مرزى در ایران تجدید چاپ مى شد و در سطح گستردهاى انتشار مى یافت و دانشجویان نیز از
——————————————————————————–
۱- سیدحمید روحانى، همان، ج ۲، ص ۲۴۵ .
۲- جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۳۲۳ .
۳-همان، ص ۳۲۰ .
۴- همان، ص ۳۲۱ .
——————————————————————————–
طریق نامه و پیکى که گاهى به نجف مى فرستادند امام را در جریان کامل آنچه در ایران روى مى داد، قرار مى دادند. نامهاى که یکى از دانشجویان دانشگاه پهلوى شیراز در اعتراض به بهائیان به امام نوشته است بازگوکننده میزان ارتباط و یکدلى دانشجویان با امام است. در این نامه از بهائیان به عنوان مزدور و عامل استعمار و صهیونیسم یاد شده است. همچنین نویسنده به حمایت آنها از رژیم پهلوى اشاره کرده و از باشگاه حافظ که یکى از مراکز مهم فراماسونرى و جاسوسى در ایران است و بهائیان آن را اداره مى کنند، یاد نموده و از سیاست هاى خائنانه آنها پرده برداشته و به حضور گسترده بهائیان در حکومت پهلوى اشاره مىکند. در بخشى از این نامه آمده است:
کشورى که نخست وزیرش آقاى عباس هویدا، وزیر جنگش آقاى سپهبد صنیعى، وزیر بهداریش آقاى شاهقلى، وزیر آب و برقش آقاى روحانى و طبیب مخصوص شاهش آقاى سپهبد ایادى، همه بهائى و از افراد وابسته به تشکیلات جاسوسى بهائیت و صهیونیسم مىباشند، کشورى که خریدار واپس زده هاى اسرائیلى است، و خلاصه در کشورى که پستها و مراکز حساس به وابستگان به صهیونیسم تقدیم مى گردد و روز به روز رشته هاى مهم صنعتى و تأسیسات بزرگ کشاورزى به دست آنها سپرده مىشود، نه تنها این اقدام شاه (بخشیدن زمین به بهائیان شیراز براى ساختن احرامگاه) در شیراز بعید نیست، بلکه باید انتظار آن را داشت که نقشه هاى بدتر از آن هم طراحى گردد و عامل پیشگان، مو به مو اجرا کنند.(۱)
این گونه همدلى ها و همکارىهاى دانشجویان با امام علیه رژیم پهلوى، استعمار و عاملان صهیونیسم بود که نهایتا موج گسترده انقلاب را در دانشگاهها ایجاد کرد. همچنین وحدت بین علما و دانشجویان و مردم بود که صداى رساى حضرت امام را حتى به گوش کشورهاى اسلامى رساند و آنها نیز بهائیان را به عنوان مزدوران صهیونیسم و استعمار شناخته و نام فرقه مزبور را در لیست سیاه قرار دادند.
——————————————————————————–
۱- سیدحمید روحانى، همان، ج ۲، ص ۶۶۷ .
——————————————————————————–
جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر در سال ۱۳۴۹ بهائیان را جاسوس اسرائیل در جهان معرفى کرد و دفتر دبیر کل العالم الاسلامیه در اسفند ۱۳۵۲ در مکه طى اعلامیه اى معامله با اسرائیل و بهائیان را تحریم و از کشورهاى مسلمانان خواست تا فعالیتهاى این فرقه را در کشورهاى خود تحریم کنند.(۱)
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بسیارى از بهائیان با سرخوردگى کامل، از ایران خارج شده و امروزه در کنار صهیونیسم و دشمنان انقلاب اسلامى، همواره در حال طرح و نقشه و توطئه علیه جمهورى اسلامى هستند.
نتیجه
استبداد همان پدیدهاى که در طول تاریخ ایران، مسیر طبیعى خود را بدون هیچ مانعى طى نموده و ایرانیان نیز بدان خو کرده بودند، در عصر قاجار با پدیدهاى دیگر به نام استعمار همراه شد و بستر مناسبى را براى ورود کشورهایى چون انگلستان که در پى کسب منافع اقتصادى در خاورمیانه بودند، فراهم کرد. اما از همان آغاز، این دو پدیده با یک مانع جدّى به نام علماى شیعه روبه رو شدند. علما در عصر قاجار برخلاف دوران قبل که در کنار حاکمیت قرار داشتند، روز به روز از سلاطین قاجار فاصله گرفتند و با قدرت استبداد و استعمار به مبارزه پرداختند. انگلیسى ها براى حفظ جایگاه خویش از هرگونه حربه براى ضربه زدن به علماى شیعه استفاده نمودند. مطالعه اسناد و مدارک این دوره نشان مى دهد انگلیسى ها از تمام بحرانهاى موجود در ایران، از جمله اختلاف بین علماى اخبارى و علماى اصولى شیعه که از درون این اختلافات، فرقه هاى بابیه و بهائیت بیرون آمد، به نفع خویش استفاده مى کردند. انگلیسى ها با حمایت از این فرقه ها و تشویق آنها به حضور در محافل ماسونى، به حیات سیاسى خویش در ایران تا پایان حکومت پهلوى ادامه دادند. اما در این میان، علماى شیعه نیز در این دوره، فعالتر از گذشته، نه تنها در مقابل استبداد و استعمار، آگاهانه و هوشیارانه عمل کردند، بلکه در مقابل سرسپردگان آنها نیز کوچکترین غفلتى از خود نشان ندادند. نتیجه چنین تلاشى نه تنها حذف استبداد و استعمار در ایران بود، بلکه با پیروزى انقلاب اسلامى بهائیان نیز به آرزوى دیرینه خویش مبنى بر به رسمیت شناختن فرقه بهائیت در ایران نرسیدند و رهبران آنها با ناکامى از ایران خارج شدند.
——————————————————————————–
۱-جواد منصورى، همان، ج ۱، ص ۳۲۹ .
——————————————————————————–
فهرست منابع
۱-آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدى و محمد ابراهیم فتاحى، تهران، نشرنى، ۱۳۸۴ .
۲-احمد رحیلى، حمود، فراماسونرى، ترجمه احمد بهشتى، تهران، مرکز انتشارات علمى، ۱۳۸۱ .
۳-احمدى، حمید، ریشههاى بحران در خاورمیانه، تهران، انتشارات مؤسسه کیهان، ۱۳۶۹ .
۴-ازغندى، علیرضا، روابط خارجى ایران، تهران، نشر قومس، ۱۳۸۴ .
۵-اعتضاد السلطنه، فتنه باب، با مقدمه عبدالحسین نوایى، تهران، نشر علم، ۱۳۷۷ .
۶-افراسیابى، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشر مهرنام، ۱۳۸۲ .
۷-بامداد، مهدى، شرح رجال ایران، ج ۱، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۸ .
۸-جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، قم، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹ .
۹-خورموجى، محمدجعفر، حقایق الاخبار ناصرى، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، نشرنى، ۱۳۶۳ .
۱۰-دوانى، على، نهضت روحانیون ایران، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷ .
۱۱-ذاکر حسین، عبدالرحیم، مطبوعات سیاسى ایران در عصر مشروطیت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۷ .
۱۲-راعى گلوجه، سجاد، قاجاریه، افغانستان و قرار دادهاى استعمارى، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، ۱۳۸۰ .
۱۳-رایت، دنیس، ایرانیان در میان انگلیسی ها، ترجمه کریم امامى، تهران، انتشارات نشر فروزان، ۱۳۸۵ .
۱۴-رضازاده ملک، رحیم، انقلاب مشروطه ایران (به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس ـ کتاب آبى)، تهران، انتشارات مازیار، ۱۳۷۷ .
۱۵-روحانى، سیدحمید، نهضت امام خمینى، ج ۲، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۶۴ .
۱۶-زاهدانى، سیدسعید، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۸۰ .
۱۷-زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۷ .
۱۸-شفیعى فر، محمد، مبانى فکرى انقلاب اسلامى، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۷۸ .
۱۹-صحیفه نور، ج ۱، تهران، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، ۱۳۶۱ .
۲۰-صدرى، محمود، «بهائیت»، دانشنامه جهان اسلام، ج ۴، زیر نظر غلامعلى حدادعادل، تهران، انتشارات بنیاد دایرة المعارف اسلامى، ۱۳۷۷ .
۲۱-طباطبایى، محمدحسن، نفوذ فراماسونرى در مدیریت نهادهاى فرهنگى ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۸۰ .
۲۲-عمید زنجانى، عباسعلى، انقلاب اسلامى ایران، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۱ .
۲۳-فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، انتشارات مؤسسه اطلاعات، ۱۳۶۹ .
۲۴-فریدنى، مشایخ و عبدالحسین شهیدى، مدخل «باب»، دایرة المعارف تشیع، ج ۳، تهران، نشر شهید سعید محتبى، ۱۳۷۵ .
۲۵-فضایى، یوسف، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخىگرى، بهائى گرى و کسروى گرایى، تهران، انتشارات آشیانه کتاب، ۱۳۸۱ .
۲۶-فقیه ایمانى، موسى، «بهائیت و سرویس اطلاعاتى انگلستان»، مجله ایام، ش ۲۹، ۱۳۸۲ .
۲۷-فوران، جان، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعى ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات خدمات فرهنگى رسا، ۱۳۸۰ .
۲۸-کاتوزیان، محمدعلى، تضاد دولت و ملت، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نى، ۱۳۸۴ .
۲۹-کرزن، جورج. ن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلى وحیدمازندرانى، ج ۲، تهران، شرکت علمى و فرهنگى، ۱۳۶۷ .
۳۰-کرمانى، ناظم الاسلام، تاریخ بیدارى ایرانیان، به احتمام على اکبر سعیدى سیرجانى، ج ۱،
تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۶۲ .
۳۱-کریمى زنجانى، محمد، امامیه و سیاست، تهران، انتشارات نى، ۱۳۸۰ .
۳۲-کسروى، احمد، تاریخ مشروطه، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۰ .
۳۳-لمبتون، ک. اس، دولت و حکومت در اسلام، ترجمه سیدعباس صالحى و محمدمهدى فقیهى، تهران، انتشارات عروج، ۱۳۷۴ .
۳۴-مالکوم، سرجان، تاریخ ایران، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، به کوشش مرتضى سیفى قمى تفرشى و ابراهیم زندپور، تهران، انتشارات یساولى، ۱۳۶۲ .
۳۵-مدنى، سیدمحمد، «کارنامه یک وزیر بهائى»، مجله ایام، ش ۲۹، ۱۳۸۲ .
۳۶-مرکز اسناد انقلاب اسلامى، فراماسونرها، روتارین ها و لاینزهاى ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷ .
۳۷-مرکز بررسى اسناد تاریخى، امیر عباس هویدا به روایت اسناد، ج ۲، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى، ۱۳۸۴ .
۳۸-مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت ساواک، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷ .
۳۹-منصورى، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷ .
۴۰-میر، حسین، تشکیلات فراماسونرى در ایران، تهران، انتشارات شرکت چاپ و انتشارات علمى، ۱۳۷۶ .
۴۱-میلانى، محسن، شکلگیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامى، تهران، انتشارات نو، ۱۳۸۱ .
۴۲-مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، اسناد فراماسونرى در ایران، ج ۱، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، ۱۳۸۰ .
۴۳-نامدار، مظفر، «استعمار و مسلکهاى شبه دینى»، مجله ایام، ش ۲۹، ۱۳۸۲ .
۴۴-ویلز، سفرنامه، ترجمه غلامحسن قراگوزلو، تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۶۸ .
۴۵-هوشنگ مهدوى، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجى ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۹ .