چگونگی روابط دولتها با کشورهایی که از نظر جغرافیایی در منطقهای یکسان با آنها قرار دارند، امری مهم و تأثیرگذار است. این رابطه، برای واحدهای سیاسی با مقبولیت منطقهای-جهانی پایینتر، به شکلی ویژه اهمیت مییابد. به طور مثال، از آنجا که رژیم صهیونیستی دارای هیچ مبنای مشروع و حقوقی نیست، همواره از احتمال اتحاد دیگر کشورهای هممنطقه در مقابل خود، در هراس بودهاست. رژیم صهیونیستی برای بقای حکومت و حفظ موجودیتش، از یک طرف، به سرکوبگری، تجاوز و توسعهطلبی اقدام کرده و از طرف دیگر، پیشبرد راهبردی ارتباط و همکاری با دولتهای اطراف را در پیش گرفتهاست.
در واقع «ماهیت اشغالگرایانه و نژادپرست رژیم صهیونیستی و منازعات سالهای نخست آن با محیط پیرامونی خود -که از آن با عنوان «منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی» یاد میشد- سبب گردید تا این رژیم، علیرغم آنکه همواره از چتر حمایتی امریکا برخوردار بود، به دلیل فقدان عمق استراتژیک، بخشی از امنیت خود را از طریق افزایش حلقه دوستان و متحدان در منطقه، افزایش دهد.»(۱)
همانطور که میدانیم، زمینههاي تشکیل دولت مستقل یهودي در سرزمین فلسطین، بر اساس صدور اعلامیه «بالفور» فراهم شد و از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، دولتمردان آن همواره با خطر انزوا و تهدید امنیتی از سوي دول عربی مواجه بودهاند. ذیل این دغدغه، «بن گوریون» اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی، با درک موقعیت شکننده این رژیم در محیط غرب آسیا، دکترین «اتحاد پیرامونی «را مطرح ساخت. طرح استراتژي پیرامونی، بر اساس سه اصل غافلگیري، انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن و ابتکار عمل، سعی بر خروج از انزواي سیاسی، اتحاد و همکاری با کشورهای منطقه داشت.
البته اتحاد پیرامونی در سالهای نخست از طریق ایجاد ارتباط با کشورهای غیرعربی منطقه و با هدف خنثی کردن مخالفتهای گسترده کشورهای عربی با موجودیت رژیم صهیونیستی و کنترل منطقهای آنها، از طریق ارتباط با همسایگان چنین کشورهایی انجام میشد. پی گرفتن این راهبرد موجب شد سالها بعد، در این چارچوب و «با میانجیگری ایالاتمتحده امریکا، «توافقنامه ابراهیم» میان رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی به امضا برسد. در واقع توافقنامه ابراهیم، اشاره به توافقنامههای صلحی دارد که میان رژیم صهیونیستی و کشورهای امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان به امضا رسید. بر این اساس، توافقنامه صلح میان رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی و بحرین در ۱۵ سپتامبر سال ۲۰۲۰م. در کاخ سفید محقق شد.»(۲)
بحرین، کشوری است به شکل مجمعالجزایری، واقع در جنوب خلیجفارس. چنین موقعیت جغرافیایی، این کشور را به مرکز منابع طبیعی، بهویژه نفت، گاز، ماهی و مروارید تبدیل کرده و در سالهای اخیر با فرآوری و تصفیه نفت، به یکی از مراکز بانکی بینالمللی نیز مبدل شدهاست. لیکن جدای از این منابع ارزشمند، بحرین، یکی از مراکز مهم تشیع در دنیا به شمار میآید و بعد از ایران و عراق، میتوان آن را به لحاظ سابقه تاریخی، سومین مرکز تشیع معرفی کرد. ارتباط و علاقه ساکنان این جزیره با مذهب تشیع به حدی محکم و وثیق است که نزد اهالی شبهجزیره و ساحلنشینان خلیجفارس، کلمه «بحرانی»، مترادف با کلمه «شیعی» به کار میرود و اقلیت اهلسنت در این جزیره، به نام «اهلالبحرین» خوانده میشوند.»(۳) در حقیقت، ۷۰ درصد از جمعیت این کشور، مسلمانان اهل تشیع هستند و نقش بحرین و بحرینیان در پیشرفت اسلام و گسترش تشیع در جهان، قدمتی دیرینه دارد.
دیگر شاخصه مهم بحرین، نزدیک بودن بسیار آن به کشور مهم منطقه غرب آسیا، یعنی «ایران» است که از گذشته مورد توجه قدرتطلبانی نظیر امریکا بودهاست. تمام این ویژگیها موجب شد سیاستگذاران امریکا سعی در برقراری رابطهای نزدیک با حکام کشور بحرین داشته باشند، به نحویکه امروزه ناوگان پنجم امریکا، در این کشور حضور دارد.(۴)
موقعیت خاص ژئوپلیتیک بحرین و نزدیکی آن به ایران، جمعیت بالای تشیع در این کشور و نیاز اسرائیل در ایجاد روابط نزدیک با بحرین، باعث میشود وقتی بروندادهایی از تحرکات تشکیلات بهائیت در این کشور مشخص میشود، با حساسیت بیشتری مورد توجه قرار گیرد، چراکه شاید سرنخهایی از چگونگی عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر قدس به دست آید.
همانطور که ذکر شد، بحرین کشوری با اکثریت مذهبی شیعه است، اما یک خاندان پادشاهی سنی بر این کشور حکومت میکند. شیعیان بحرین، علیرغم اینکه در اکثریت هستند، به میزان کمتری از پستهای مهم بخش عمومی بهرهمند شدهاند و ورودشان به خدمات نظامی در ارتش و پلیس، تقریباً ممنوع است. آنان در مناطق به شدت منزویشده زندگی میکنند و از خدمات شهری پایینتری نسبت به مناطق سنینشین بهره میبرند. همچنین به طرزی برنامهریزیشده، تعداد نمایندگانشان در پارلمان، کمتر از حد طبیعی است.
رژیم حاکم بر بحرین یعنی خاندان «آلخلیفه»، در حالی سیاستهای ضدشیعی خود را پیش میبرد که اکثریت این کشور را شیعیان تشکیل میدهند. از طرفی، یکی از قدیمیترین دشمنان تشیع، بهائیت است که از دیرباز نسبت به شیعیان نفرتپراکنی میکند، تا جاییکه در سخنان سرکردگان فرقه و حتی کتابهای آموزشی تشکیلات بهائی، توهینهای متعددی به علمای شیعه به چشم میخورد. امروزه نیز بهائیت، از مرکز اصلی خود واقع در اسرائیل تغذیه میشود و اینجاست که فعالیت پرشور بهائیان در این کشور، معنایی چندگانه مییابد؛ از یکسو، سرعتبخش روابط دوستانه بحرین با رژیم صهیونیستی بوده و از سوی دیگر، مشوق تضعیف شیعیان و تغییر بافت جامعه در آن کشور خواهدبود.
در سالهای اخیر، شاهد اخبار گوناگونی از اقدامات بهائیان در بحرین بودهایم؛ از برگزاری همایشهای مختلف در این کشور گرفته تا حضور نمایندگانی از بهائیت در نشستهای مختلف عربی؛ همایشهایی با موضوعات مختلف، از محیطزیست، صلح، مشارکت در جامعهسازی و جوانان گرفته تا مسائل اعتقادی همچون بزرگداشت «عباسافندی»(دومین سرکرده بهائی) و حتی حضور فعال بهائیان در مراسم افطاری پادشاه بحرین و خواندن دعای بهائی در این مجلس. تا آنجا که رسانههای تشکیلات، بحرین را در زمره کشورهایی با جمعیت بالای بهائی معرفی میکنند که بیشترین شتاب رشد و گسترش بهائیت را بین سالهای ۲۰۰۰م. تا ۲۰۱۵م. داشتهاست.
مسئله مهم، این است که حضور و فعالیت بهائیان در یک منطقه –مخصوصاً مسلماننشین- با هدف تغییر در بافت فرهنگی و اجتماعی صورت میگیرد، همانطور که در پیامهای مختلف نیز به این مسئله، اذعان کردهاند: «همچنانکه اجتماع در طول دههها و قرنهای آینده در تحت نفوذ تقلیبکننده ظهور حضرت بهاءا… تحول مییابد، مطمئناً تغییراتی بنیادین در آن روی خواهد داد که اجرای تعالیم بهائی در اجتماع را تسهیل نموده.»(۵)
راهکار آنها برای ایجاد چنین تغییری، ایجاد گفتمانهای اجتماعی و نزدیک شدن به مسئولین مملکتی است. «در سال ۱۹۸۳م.، بیتالعدل اعظم اعلان فرمودند که رشد دیانت بهائی نیاز به مشارکت بیشتری را در امور اجتماعی ایجاد نمودهاست. بهائیان به نحوی منظمتر شروع به انجام فعالیتهایی با درجات مختلفی از پیچیدگی در امور اقتصادی و اجتماعی نمودند. مجهوداتی که به تحول و تقلیب اجتماعی کمک میکند، همچنین شامل شرکت در گفتمانهای عمومی … میباشد. این دو نوع فعالیت در ۲۵ سال گذشته، مستمراً افزایش یافتهاست و در آینده نیز نفوذ و گسترش آنها افزونتر خواهد شد.»(۶) همانطور که در کشوری مثل بحرین شاهد آن هستیم. در این کشور، گسترش تعامل اولیای امور با بهائیت، در حالی انجام میشود که آلخلیفه هر روز عرصه را بر شیعیان تنگتر میکند و حتی رژیم بحرین، برای برهم زدن ساختار جمعیتی این کشور و در اقلیت قرار دادن شیعیان، شمار زیادی از اتباع دیگر کشورها را جذب و به آنها تابعیت بحرینی دادهاست؛ درست مشابه سیاستی که رژیم صهیونیستی به کمک بهائیان در مورد فلسطینیان در پیش گرفتهبود.
«بیش از ۲۰ درصد بودجه بحرین برای تابعیت دادن به بیگانگان و تغییر ساختار مذهبی و جمعیتی، هزینه میشود. به رغم محرمانه بودن شمار تابعیتگرفتهها در بحرین، آمارهای رسمی نشان میدهد شمار بیگانگان تابعیتگرفته از بحرین، نزدیک ۲۰ درصد بیش از ساکنان اصلی کشور است… سلب تابعیت از شهروندان بحرینی و اعطای تابعیت به اتباع خارجی در بحرین با انگیزه سیاسی صورت میگیرد. اقدامات رژیم آلخلیفه در نقض آشکار حقوق شهروندان بحرینی و محروم کردن آنان از زندگی در موطنشان، نقض آشکار موازین حقوق بشری محسوب میشود. رژیم آلخلیفه، اتباع خارجی را به شرط تبعیت کامل از پادشاه بحرین وارد این کشور میکند و به آنها تابعیت بحرینی میدهد تا سیاستهای فرقهگرایانه خود را با شدت تمام به پیش ببرد. در چنین شرایطی، فعالان سیاسی بحرین در خصوص توطئههای خاندان آلخلیفه علیه آحاد ملت بحرین اعم از شیعه و سنی در اعطای تابعیت سیاسی به بیگانگان هشدار داده و هدف از اعطای تابعیت بحرینی به خارجیها را ایجاد یک «ملت جایگزین» در بحرین دانستهاند… خاندان آلخلیفه برای رفع مشکلات غیربومی بودن خود و در اقلیت قرار داشتن، راهبرد ضد بشری دگردیسی در هویت جمعیت بحرین از طریق «دوباره هویتسازی یا هویتسازی جدید» را اتخاذ کردهاست که این موضوع، ظلم مضاعفی به مردم بحرین محسوب میشود.»(۷)
این جایگزینی و تغییر کامل بافت فرهنگ و اگر نشد شهروندان یک جامعه، از اهداف مهم بهائیت است که در راستای هدف بزرگترشان که همانا تأسیس حکومتی کاملاً بهائی است، دنبال میشود. در کشور مسلمان بحرین نیز نتیجه استراتژی تشکیلات برای تغییر جامعه و پیشبرد اهدافش با سرکوب شدید شیعیان و حتی اهلتسنن مخالف رژیم و برقراری رابطه بسیار نزدیک با کشور جعلی اسرائیل بودهاست.
پینوشت:
۱-رجبی، محمد، راهبردهای سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی در جهان اسلام، نشریه مطالعات دفاع مقدس، زمستان ۱۴۰۰.
۲-همان.
۳-اسلامی، رضا، خاستگاه تشیع در بحرین، نشریه هفت آسمان، س دوم، تابستان۱۳۷۸.
۴-عظیمی دولت آبادی، امیر، نقش فشارهای خارجی در موفقیت، شکست و تداوم وضعیتهای انقلابی در کشورهای عربی، نشریه جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام، بهار و تابستان۱۴۰۱.
۵-نامه مرکز اصلی تشکیلات بهائیت، ۲۶ ژوئن ۱۹۹۶.
۶-پیام مرکز اصلی تشکیلات بهائیت، ۲۳ دسامبر ۲۰۰۸.
۷-نجفی، بیژن، فرقهگرایی مأموریت رژیم آلخلیفه در بحرین، خبرگزاری ایرانپرس، ۱۶ دی۱۳۹۶.