کد خبر:11598
پ
bahaism
بهائیت در ایران

قاتل قرةالعین در حال مدل سازی برای جنبش زنانه در ایران

کانال تلگرامی «طلوع کرمل» وابسته به فرقه ضاله بهائیت، ۱۷ فروردین، بخش اول مستند زندگی «طاهره قرةالعین» با نام «خاک، شکوفه، آتش» ساخته «شبنم طلوعی بهائی» را منتشر کرد. این مستند قرةالعین را «زنی ادیب» و «نامی ممنوعه در ایران» معرفی کرده  که  سرگذشتش در هاله‌ای از ابهام است. کارگردان سعی کرده پیوندی را میان […]

کانال تلگرامی «طلوع کرمل» وابسته به فرقه ضاله بهائیت، ۱۷ فروردین، بخش اول مستند زندگی «طاهره قرةالعین» با نام «خاک، شکوفه، آتش» ساخته «شبنم طلوعی بهائی» را منتشر کرد.

این مستند قرةالعین را «زنی ادیب» و «نامی ممنوعه در ایران» معرفی کرده  که  سرگذشتش در هاله‌ای از ابهام است. کارگردان سعی کرده پیوندی را میان اقدام به کشف حجاب قرةالعین و جنبش‌های زنانه و ترویج فساد در مقابله با آرمان‌های دینی برقرار کند.

تشکیلات بیت الظلم (العدل) همواره از هر ابزاری برای تحریک و تقویت اغتشاشات در ایران استفاده کرده و انتشار این مستند نیز در پی حمایت موذیانه این تشکیلات در موضوع کشف حجاب در ماه‌های اخیر در ایران است.

فرقه گمراه و سراسر بدعت بهائی که کینه دیرینه ای از شیعه و مردم ایران دارد، با همدستی آمریکا و اسرائیل و دیگر معاندین نظام، در التهابات اخیر کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم نقش‌‌آفرینی کرد، که بازداشت تعدادی از بهائیان توسط دستگاه‌های امنیتی این مساله را به وضوح ثابت کرد.

البته کینه و حقد دیرینه فرقه ضاله بهاییت از شیعه و علمای شیعه موضوع جدیدی نیست، چراکه تنها مذهبی که جانانه و مستدل و ملهم از ادیان توحیدی بویژه اسلام در مقابل این فرقه به شدت منحرف و دست ساز حسین علی نوریها ایستاده و پوژه آنها در طول دویست ساله اخیر به خاک مالیده همین آموزهای برگرفته از اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله بوده است.

الگو سازی فرهنگی سیاسی همیشه از نقشه های استعمار و استکبار برای جوامعه بوده تا بهتر بتوانند منافع خود را پیش ببرند. در این رابطه فرقه ضاله بهاییت دست ساخته استعمار که در خود در پایمال نمودن حقوق زنان در بیت الظلم (العدل) شهره می باشد، پیش قدم شده تا بتواند این مأموریت خبیثانه  در ایران به پیش ببرد.

«فاطمه برغانی قزوینی» ملقب به «زرّین‌تاج» و مشهور به «قرَةالعَین» از مریدان شیخی مسلک «علی‌محمد باب» و از رهبران جنبش بابی است. وی از متهمین أصلی قتل فجیع عمویش «شیخ محمدتقی برغانی قزوینی» معروف به «شهید ثالث» و از سردمداران «واقعه بدشت» بود که برای نخستین بار در میان بابیان کشف حجاب نمود.

نکته بسیار قابل توجه در موضوع بابیت و تندروی آنها و درگیر شدن با حکومت وقت قاجار(ناصرالیدن شاه ) این است که بعضی مورخان تاریخی قائل بر این هستند که این تندروی از اقدامات حسین علی نوری اولین رهبر بهایی برای پیشبرد اهداف فرقه سازانه خود بوده است، چراکه در رابطه با ترور ناصرالدین شاه، حسین علی نوری هم به عنوان مسئولین اصلی و عوامل ترور دستگیر گردید ولی با وساطت عوامل خارجی بعد از مدتی از زندان آزاد و به عراق تبعید گردید و بعد از مدتی در بغداد اعلام گردد که به عنوان پیامبر ظاهر شده است که تسلسل زمانی اقدامات مذکور، هر پژوهشگر و محقق تاریخی را به این موضوع رهنمون می نماید که حذف رقیب بابی و ظهور به اصطلاح دین ضاله بهایی یک نقشه از پیش طراحی شده توسط عوامل پشت پرده به رهبری حسین علی نوری بوده است.

در ادامه عین خاطرات دالگورکی مامور و جاسوس روسیه تزاری در زمان محمد شاه قاجار که در کتاب آشنایی با بهاییت به انضمام خاطرات دالگورکی به نویسندگی آقای مرتضی امین نیا در رابطه با نوع رابطه و جایگاه میرزا حسین علی نوری رهبر فرقه ضاله بهائیت ارائه می گردد که خود حدیث مفصل خوان از این مجمل!!!!:

«استعداد میرزا حسین علی بهاء در آنچه من میخواستم

در همان حالی که این شخص فاضل، حکیم، مسلمان، پاکدامن و متدین(حکیم گیلانی)، این کلمات  را می گفت و مرا نصیحت می کرد، من در این فکر بودم که چگونه اختلافات را در میان مسلمانان گسترش دهم و چگونه ایران را به وسیله ایجاد نفاق و بدبینی مسخر نمایم و تمام همتم متوجه این هدف بود. ماه مبارک رمضان سپری می گشت در حالی که من عده‌ای از یاران هم راز خود را به عنوان جاسوس تربیت   می کردم، ولی هیچ کدام از آنان مانند میرزا حسینعلی بهار و برادرش میرزا یحیی صبح ازل استعداد این کار را نداشتند.

واقع امر این است که ایرانیان وطن دوست هستند و جاسوسی نزد آنان پست و رذالت آمیز است و سخن چینی نزد آنان کار بسیار زشت و قبیح به شمار می آید. خلاصه اینکه نسل آریایی همگی با غیرت و وطن دوست و بی نهایت باهوش می باشد.

روز دوشنبه های بعد از ماه رمضان که روز بسیار گرمی بود، میرزا حسینعلی بهاء برای دیدن من آمد ولی من به دو فرسخی خارج تهران رفته بودم. وقتی بازگشتم دیدم او نامه ای را در صندوق نامه ها انداخته، در آن خبر داده است که شب گذشته هنگام غروب، قائم مقام نخست وزیر به خانه حکیم گیلانی آمده بود و به واسطه کربلایی محمد خادم حکیم به عنوان دیدار قائم مقام به آنجا رفتم، وارد آبدارخانه شدم از آنجا می شنیدم که قائم‌مقام گفت این شخص یعنی محمدشاه لیاقت سلطنت ندارد او نوکر بیگانگان است،، شاه باید مانند زندیه دلسوز ایران و با اصالت باشد، مقدمات عزل باید توسط بزرگان و افسران صورت گیرد، همسایه جنوبی ما یعنی بریتانیا نیز به هر شکلی حاضر است ما را یاری کند. پس از خواندن نامه با عجله به سفارت رفتم و غلام باش را خواستم و بدون اینکه با کسی سخن بگویم به دربار وارد شدم و چنین گفتم از طرف دولت روس سخنی واجب با شاه دارم و باید شخص شاه را ملاقات کنم و موضوعی را با او در میان بگذارم در این میان شاه با حالت نگرانی بیرون آمد. بعد از ادای احترام و تعظیم گفتم: مطلب محرمانه است و این نامه را به او نشان دادم با من مشورت کرد و گفت چند ماهی است صدراعظم با آن همه اختیاراتی که به وی داده ام می خواهد مرا به مخالفت با دولت امپراتوری روسیه مجبور نماید از من می خواهد که شهرهای تصرف شده منطقه قفقاز را دوباره به ایران بازگردانم و ارتش مجهز ی را از فرانسه وانگلیس بیاورم یا تربیت نمایم و سلاح های پیشرفته از دولت خارجی خریداری کنم و مدرسه ای مانند فرنگ تاسیس نمایم و می‌گوید انگلستان حاضر است مبلغ گزافی را به ما کمک بلاعوض نماید تا بتوانیم چنین ارتشی را آماده نماییم.

من از کمال سادگی اون تعجب کردم، زیرا من چند ماه بیشتر با او رفت و آمد نداشتم و در عین حال تمام اسرار دولت خود را برایم فاش نمود. عرض کردم لازم است که قائم مقام و حکیمی گیلانی سر به نیست شوند. گفت فردا قائم مقام را به سزای اعمال خود خواهم رساند، اما کارحکیم مشکل است، چون از یک مقام معنوی و اخلاقی برخوردار است. گفتم هلاک او به عهده من می باشد و من متعهد این کار می شوم، بسیار خوشحال شد و مرا بوسید و گفت بارک الله، تو از وقتی که مسلمان شده ای یاورا آنان گردیده ای،؛ پس یک انگشتر الماس برلیان، یک انگشتر زمرد گران قیمت به من عطاء نمود.

 قتل حکیم گیلانی

به خانه رفتم و زهر کشنده آماده نمودم و میرزا حسینعلی بهاء را خواستم و زهر را ا به همراه یک سکه طلا  که از سکه های فتحعلی شاه بود به او دادم و او را امر کردم که به هر وسیله ممکن این زهر  را در غذای حکیم قرار داده و او را هلاک نماید. حسینعلی بهاء در روز ۲۸ صفر ۱۲۵۰ هجری قمری از راهی که خود می دانست زهر را  غذای حکیم قرار داد و او را به قتل رسانید. مرگ حکیم باعث شد  که از خانه او ناله های عجیبی  به هوا برخیزد.

شاه نیز قائم مقام را به نگارستان فراخواند و او را در آخر ماه صفر ۱۲۵۱ هجری قمری خفه کرد و به حکیم ملحق نمود ……»

حال با این تفاسیر، بهائیتی که رهبرانش از عوامل اصلی به دم تیغ سپردن بابیان از جمله طاهره قره العین بوده اند می خواهند از وجود ایشان در راستای اهداف فسادخیز و خیانت بار ملی استفاده نمایند، حاشا و کلاء از اینکه زن با اصالت ایرانی در چنین دامی گرفتار آید ….

 

با تشکر از خ.ک

.

 

 

 

 

بهائیت در ایران