در ادامه بخش قبلی(بخش ۷) در این بخش انتقادهای آقای دیلی هازبند نسبت به کتاب اقدس فرقه ضاله بهائیت ارائه می گردد.
دیل هازبند در بخش سوم کتاب خود، با نام «آیین بهائی و وحدتگرایان جهانی: یک تجربه و تحلیل شخصی» به تحلیل انتقادی از کتاب اقدس پرداخته و فقراتی از این کتاب را در بوته نقد قرار داده است. مطالب ذکر شده در این بخش از کتاب مفصل است و ذکر همۀ آنها از حوصله این مقاله خارج است. در ادامه به برخی از این نظرات اشاره می شود.
کتاب اقدس در دورانی که بهاءالله در عکا تحت نظر بود نگاشته و در سال ۱۸۷۳ نهائی شد. بهائیان آن را کتاب مقدس خود و حاوی احکام آسمانی می دانند. در عین حال از نظر من عباراتی حاکی از تعصب و دگماتیسم در این کتاب به چشم می خورد.
عبارت اولیه اقدس می گوید: اولین وظیفه هر انسان، شناخت مظهر الهی (منظور خود بهاءالله) است و اگر کسی به این فهم دست نیابد، ولو آنکه همه اعمال خوب و خیر از او سر بزند، او از گمراهان و منحرفان است!
زمانی که من مسیحی بودم، مبلغ جوان مسیحی به ما می گفت فقط مسیحیان به بهشت می روند و بقیه افراد ساکن جهنم خواهند بود! ظاهراً بهائیت هم بر این تعصب و لجاجت پافشاری دارد.
در آیه ۲۳ کتاب اقدس آمده است :
هرکس شیرینی کلامی را که از دهان حق خارج شده حس کند، اگر مالک همه خزائن جهان باشد، حاضر است همه آنها را بدهد تا به حقیقت یکی از این احکام دست یابد!
در این مورد باید بگویم همه کسانی که همچون من، قبلاً بهائی بوده اند و سپس آن را کنار گذاشته اند، به کنار؛ همچنین کسانی که بهائی بودند و از سوی رهبران بهائی به عنوان ناقض عهد و میثاق مورد سرزنش و طرد قرار گرفتند را نیز قطعاً مستثنی کنید. هر چند فکر نمی کنم بقیه بهائیان، خصوصاً غیرایرانیان، چیزی از شیرینی کلام بهاءالله را درک کنند!
بهاءالله در آیه ۲۰۴ کتاب اقدس، به نحوه تقسیم ارث متوفی در بین وارثان اشاره نموده است و علاوه بر اعضای خانواده متوفی معلم متوفی را نیز مستحق هم الارث دانسته است. سؤال این است که چرا معلمان مشمول دریافت سهم الارث شده اند؟ کدام معلم ؟ معلم دوره دبستان؟ دبیرستان؟ دانشگاه؟ معلمان کدام دروس؟ بعد این معلمان را از کجا باید پیدا کرد؟
علاوه بر آن، در سهم الارث تعیین شده برای هر دسته از وارثان، رعایت تساوی بین زن و مرد صورت نگرفته است که این حکم با اصل تساوی رجال و نساء در بهائیت، مغایرت دارد.
در آیه ۲۰۵، منزل مسکونی متوفی که شاید ارزشمندترین دارایی او باشد، به پسر ارشد خانواده تعلق می گیرد و این نشانگر آن است که احکام کتاب اقدس بیشتر مردانه است تا زنانه! این مطلب علاوه بر موضوع ارث، در جاهای دیگر کتاب اقدس نیز مشاهده می شود از جمله دستور رفتن به حج برای مردانی که استطاعت دارند، نه زنان! (آیه ۳۲). تعیین حد موی سر برای مردان و نه برای زنان! (آیه ۴۴).
در آیه ۴۵ کتاب اقدس در مورد حکم دزد مقرر شده است: «حکم خداوند برای سارق، تبعید و حبس و در مرتبه سوم این است که علامتی بر پیشانی او زده شود که همه مردم، در شهرهای مختلف خداوند (در سراسرجهان) او را بشناسند و به شهرها راهش ندهند.»
در این حکم شرایط دزد و اینکه چه مقدار دزدی کرده و در چه شرایطی بوده، چه سن و سالی دارد و چه سابقه ای، مشخص نشده است. در اینکه نوع علامت روی پیشانی سارق، چه چیزی خواهد بود؟! آیا عدد و رقم خواهد بود؟ اگر قرار است او در هیچ شهر و سرزمین خداوند پذیرفته نشود، پس کجا باید زندگی کند؟ در شهر و کشورهای شیطان؟ اگر فردی برای سدجوع و براثر استیصال دست به دزدی زد، مشمول همین مجازات خواهد بود؟
بهاءالله در آیه ۴۷ کتاب اقدس، عصمت کبری را مختص به مظهر امر (خودش) می داند و هیچ بحثی از نوع کمتر یا نوع دیگری از عصمت نمی کند. به موجب این فقره از کتاب اقدس، عبدالبهاء و شوقی افندی عصمت نداشته و مصون از خطا نیستند.
عبدالبهاء کوشید برای خودش، بحثی تحت عنوان «عصمت اعطایی» یا «موهوبی» از جانب بهاءالله، دست و پا کند که خارج از حد تبیین و تفسیر نصوص بهائی است و لذا قابل قبول نیست.
هرکس می تواند برای خود، چنین ادعائی را مطرح کند. من هم می گویم از جانب پدرم عصمت موهوبی و نسبی دارم! این صفات باید مابازای مادی و عینی و قابلیت رد و اثبات داشته باشد. اگر من ادعا کنم که همیشه حق با من است، زیرا من چنین می گویم، بیانی حاکی از خودخواهی و خودشیفتگی است.
در آیه ۶۲ کتاب اقدس آمده است: «اگر کسی عمداً خانه ای را آتش زد، خود او را آتش بزنید.» در دورۀ قرون وسطی در اروپا، مجازات مرگ به وسیله سوزاندن فرد مجرم در آتش، وجود داشت. بنابراین بهاءالله در قرن نوزدهم، در یک حرکت ارتجاعی و روبه گذشته، این مجازات را احیاء می کند! چرا برای آتش زدن خانه، مجازات کشتن. آن هم مجازات قرون وسطایی سوزاندن زنده زنده در آتش قرار داده اند؟ در حالی که امروزه جبران خسارت آن با تعویض خانه و خرید پوشش بیمه ای امکان پذیر است ولی نمیتوان حیات و زندگی کسی را جایگزین کرد.
در آیه ۶۳ کتاب اقدس، بهاءالله دو همسری را مجاز دانسته است. خود او نیز هم زمان سه همسر داشت. در حالی که بنا بر تفسیر عبدالبهاء از این آیه، بهائیان مجاز به داشتن فقط یک همسر هستند و در صورت تخلف، مستحق مجازات خواهند بود. این سخن عبدالبهاء در تضاد کامل با سخن بهاء الله است و نمی شود روی آن عنوان تفسیر گذاشت. عبدالبهاء خودش را در جایگاهی بالاتر از پدرش می بیند و امر پدر را نقض می کند.
در آیه ۷۴ کتاب اقدس، بهاء الله می گوید:«خداوند حکم نجاست را از همه چیز برداشت، پیروان ادیان دیگر هم پاک هستند.»
گرچه بهائیان تشویق می شوند که با پیروان سایر ادیان طرح دوستی بریزند، ولی مؤكداً از آنها خواسته شده است که از بهائیان منتقد و به اصطلاح ناقضان عهد و میثاق، دوری کنند! این حرف مثل این است که از بهائیان بخواهند به غریبه ها و اغیار، دست دوستی بدهند، ولی درب را محکم به صورت فرزندان یا پدر و مادر خودشان، که با هم اختلاف دارند، بکوبند!
بهاءالله در آیه ۱۰۱ کتاب اقدس می نویسد: «ای گروه دانشمندان! آیا در میان شما کسی هست که با من در میدان مکاشفه و عرفان، یا در حوزه حکمت و تبیان، هماوردی کند؟ نه.»
بهاءالله ادعا می کند که آورده های او از تمام علوم و معارف دینی پیشین و علوم و یافته های اندیشه و خرد بشری و اکتشافات علمی و نجومي حيرت آور جوامع انسانی، بالاتر است! در این سخن، ما اساس و عصاره بنیادگرایی دینی و تکبیر و تفکر مالیخولیایی را ملاحظه می کنیم.[۱] من نه تنها با این ادعا مخالفم، بلکه آن را توهین و بیان کفرآمیزی نسبت به معارف و علوم الهی می دانم. بدون شک عالم بزرگی که خداوند آفریده و قوانین علمی حاکم بر آن، بسیار قابل اعتمادتر و ارزشمندتر از آیین های خودساخته و خودپرداخته انسان ها از جمله بهائیت است.
[۱] بهاءالله ٤٠ سال پایان عمر خود را در کشور عثمانی گذراند و هیچگاه جرأت نکرد عقیده و باور بابی و بهانی خود را به طور آشکار برای علما و مقامات و حتی مردم عادی ابراز نماید و همواره تظاهر به مسلمانی می کرد. او حتی برخی از نوشته های خود را، که در ادبیات صوفیانه شطحیات نامیده شده (اسرار مگوی رندان صوفی که ظاهر ضددینی و ضد شریعت دارد) به دجله ریخته و شهامت حفظ و دفاع از آنها را نداشته است. جالب تر از همه آنکه همین کتاب اقدس، در حالی که ۱۵۰ سال از نوشتن آن گذشته، هیچگاه تاکنون ترجمه معتبر و کاملی از آن به طور رسمی و به زبانهای فارسی و انگلیسی. رایج ترین زبانها در میان بهائیان، منتشر نشده و صرفاً به انتشار منتخب و گزیده آن اکتفا شده است.