کد خبر:12301
پ
Stetsoun
بهائیت در ایران

ایرادات دیدگاه های کلامی بهائیت

اریک استتسون محقق و پژوهشگر آمریکایی و متبری از بهائیت در سال ۲۰۰۱ میلادی از فرقه ضاله بهائیت تبری جسته و خارج شده است. دلایل خروج اریک استتسون از بهائیت تنها مخالفت با تشکیلات و قدرت طلبی آنان نبود؛ بلکه او به برخی از مباحث کلامی و اعتقادی بهائی نیز انتقاد جدی دارد. او در […]

اریک استتسون محقق و پژوهشگر آمریکایی و متبری از بهائیت در سال ۲۰۰۱ میلادی از فرقه ضاله بهائیت تبری جسته و خارج شده است.

دلایل خروج اریک استتسون از بهائیت تنها مخالفت با تشکیلات و قدرت طلبی آنان نبود؛ بلکه او به برخی از مباحث کلامی و اعتقادی بهائی نیز انتقاد جدی دارد.

او در مقاله «بهائیت از نگاه یک فرد وحدت گرا» که در سایت Bahai-Faith.comدرج کرده به برخی از این انتقادات به شرح زیر اشاره می نماید:

الف- عدم همخوانی کتاب اقدس با تمدن قرن بیست و یکم

این کتاب مجموعه احکام و قوانین بهائی است که توسط بهاءالله (حسین علی نوری) نوشته شده است. او می گوید که همۀ مردم جهان باید طی ۱۰۰۰ سال آینده از احکام و دستورات و قوانین او اطاعت کنند.

گرچه برخی از احکام موجود در کتاب اقدس قابل اجراست؛ ولی بسیاری دیگر از احکام و دستورات آن برای تمدن مدرن و قرن بیست و یکمی نامناسب است و نشان می دهد که ذهنیت بهاءالله تا حدی به شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی و زیست او محدود بوده است. برای مثال، بهاءالله حکم کرده که باید علامت و داغی بر روی پیشانی دزد گذاشته شود که برای دیگران قابل رؤیت باشد. چنین کاری به سختی با ارزش های مدرن و امروزین قابل تطبیق می باشد.

من همچنین با این ادعا و درخواست بهاءالله، که همه مردم باید مرجعیت و ریاست معنوی و روحی او را بپذیرند و از احکام و دستورات کتابش متابعت کنند، مخالفم. من با بسیاری از آموزه های کتاب او موافق نیستم؛ زیرا بسیاری از احکام کتاب اقدس پیش از اینکه زمینه اجرا پیدا کند به (زباله دان)تاریخ پیوسته است.

بهائیان باید با خود صداقت داشته باشند و بار دیگر نظری بر احکام اقدس بیندازند و ببینند کدام بخش از آن هنوز قابل اجراست، کدام بخش از آن باید بازنگری و بر اساس موازین و معیارهای مدرن و لیبرالی، باز تفسیر شود و کدام بخش های آن را باید به تاریخ سپرد.

ب- بیت العدل در جایگاه رهبری حکومت های جهان

اعضای تشکیلات بهائی نه تنها معتقد به مقام عصمت و ملهم به الهام الهي بودن بیت العدل جهانی می باشند، بلکه عقیده دارند که سرانجام تمام مردم ملل جهان باید حاکمیت و ریاست بیت العدل جهانی را بر خود بپذیرند. به ویژه، محافظه کاران و بنیادگرایان بهائی بر این عقیده هستند که همه امور حکومتی باید در اختیار بیت العدل قرارگیرد؛ یا آن طور که آنها بیان می کنند بیت العدل باید از قدرتی بالاتر از دولتهای جهان برخوردار باشد.

بهائیت حیفایی، حکومت بهائیت بر جهان را یکی از تعالیم خود می داند، ولی هیچگاه به طور شفاف درباره چگونگی تحقق آن، مطلبی ابراز نکرده است. برخی از روشنفکران بهائی با این ایده و تعلیم مخالفت کرده اند، ولی بیت العدل آنها را از جامعه بهائی اخراج نموده است. عده دیگری از آنها نیز مجبور به سکوت و کتمان عقیده خود شده اند. غالب نوشته های بهاءالله، به وضوح از دموکراسی سکولار جانبداری می کند و نه حکومت بهائی. با این حال، در حال حاضر، تفکر حکومت جهانی بهائی، در تشکیلات و تفکر بهائی غلبه دارد، و احتمالاً در آینده نیز چنین خواهد ماند؛ زیرا این عقیده و باور از سوی بیت العدل «مصون از خطا» ترویج می شود.

در خصوص «بیت العدل جهانی»، به آن نحوی که تأسیس شده و به عنوان موسسۀ رهبری جامعه بهائی اکثریت قرار گرفته، باید بگوییم که این برداشت، تنها یکی از برداشت های محتمل از نوشته بهاءالله در خصوص رهبری معنوی است.

آنچه که بهاءالله(حسین علی نوری- عامل و مزدور استعمار) تعلیم داده است، ایجاد یک مؤسسه محلی به نام «بیت عدل» در هر شهر می باشد، شبیه به شورای شهری که در هر شهر کوچک و بزرگ ایجاد می شود. او هرگز چیزی درباره بیت عدل ملی یا بین المللی نگفت. تنها این را اضافه کرد که تعداد شرکت کنندگان در جلسات بیت عدل نباید کمتر از نه نفر باشد. در تئوری هم حضور خانمها ممنوع نبود (محدود کردن اعضای بیت العدل به آقایان، بر اساس تفسیری است که بعداً عبدالبهاء ارائه کرد.) حتی در عبارت بهاءالله محدودیتی درباره انحصار اعضای بیت العدل به بهائیان نیست.

از آنجا که بسیار بعید است – با توجه به ویژگی ها و تنگ نظری های حاکم بر بهائیت حیفایی و تابع بیت العدل – اساساً جامعه بهائی رشد جمعیتی چندانی پیدا کند که بتواند خواسته های سیاسی خود را بر جوامع دیگر دیکته کند؛ لذا برای غیر بهائیان جای هیچگونه نگرانی نیست! ولی صرف نظر از واقعیات اجرایی، نظریه بنیادگرایان بهائی درباره حکومت بهائی جهانی آینده، ایده بدو ناپسندی است.

ج- برداشت غلط بهائیت از ادیان ابراهیمی

بهائیت، هر یک از ادیان بزرگ جهانی را بخش و مرحله ای از مراحل تکاملی نزول دین و ارائه دانش معنوی، از سوی پروردگار می داند. این ایده اگرچه مزایایی دارد، ولی نوعی ساده انگاری نسبت به تاریخ معنوی انسان است. آیین بهائی، آنگونه که پیروانش تفسیر می کنند، برخی سنت های معنوی و آیینی همچون تائوئیسم و سیک را نادیده می گیرد.

همچنین برای درست نشان دادن فرضیۀ خود، تفاوت های عمیق میان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی را انکار می کند. برداشت بهائیت از مجموعه ادیان و آیین ها، و ارائه آنها در یک نمودار خطی، محدود و ساده انگارانه است. ظاهراً بهاءالله و جانشینانش تنها شناخت اندکی نسبت به اسلام و ادیان ابراهیمی داشتند و نسبت به ادیان شرقی، همچون هندوئیسم، بودیسم، جینیسم، سیک، تائوئیسم و مکتب کنفوسیوس آگاهی و شناخت صحیحی نداشتند. لذا او تقريباً چیزی درباره این مکاتب، با میلیاردها پیرو در سراسر جهان، ننوشته است؛ زیرا او تمایل و انگیزه ای نسبت به مردم شرقی نداشت و هواداران او عمدتاً از میان مسلمانان بودند.

عبدالبهاء و نوه و جانشین او، شوقی افندی موضوع بهائيت وتعليم وحدت ادیان را مورد توجه قرار دادند و مطالبی درباره بخشی از آیین های شرقی نوشتند؛ زیرا به هدف اتحاد جوامع بشری باور داشتند.

اگر قرار است ما صداقت داشته باشیم باید اعتراف کنیم که مفهوم دیدگاه خطی بهائیان، مبنی بر اینکه خداوند هر  ۱۰۰۰ سال یک مظهر جدید، یک آیین جدید و یک کتاب جدید بر بشریت نازل می کند، هیچگاه اتفاق نیفتاده است. بهائیت تلاش کرده تا برخی عقاید و باورهای غیر ابراهیمی را نیز در الگوی اسلامی تاریخ دینی وارد کند، ولی من تصور می کنم در این موضوع باید تجدید نظر شود. اگر بتوانیم پوسته فرقه گرایانه و بنیادگرایانه تفسیر بهائیت از تاريخ تحول اندیشه معنوی را شکسته و آن را کنار بگذاریم، می شود به دیدگاه لیبرال تر و آزاد منشانه تری دست یافت.

نتیجه گیری

با توجه به اینکه علم کلام یا کلام‌شناسی در حوزه دینی، دانشی است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی می‌پردازد و به شبهه‌هایی که در این زمینه مطرح می‌شود، پاسخ می‌دهد، ایرادات آقای استتسون به بهائیت در این مقاله از جنس ایردات کلامی است. به تعبیر دیگر اینکه عنوان می کند کتاب اقدس بهایئت در عصر حاضر قابلیت اجرا ندارد در حقیقت کلیت این فرقه دین ساخته استعمار را زیر سوال می برد. چرا که کتاب اقدس بهائیت علاوه بر وضع احکام و قوانین بهائی و نصایح اخلاقی، به شرح کلیات نظام اداری جامعه بهائی و مدنیّت جهانی بهائی می‌پردازد، یعنی در حقیقت کلیت جهان بینی بهائیت را از ریشه مورد حمله قرار می دهد.

و یا اینکه اگر بیت الظلم(بیت العدل) بهائیت را زیر سوال می برد که داعیه رهبری جهان را دارد، و از اصلی ترین اصول اعتقادی بهائیت به شمار می رود، در حقیقت عدم جهانی بودن و متزلزل بودن این بعد از فرقه را که برای هر پیروی بسیار مهم است را می کوبد. اینکه عدم عصمت بیت العدل را بیان می کند، یعنی اگر اشتباه در تصمیم گیری را برای بیت العدل بپذیرند، خود مقدمه زیر سوال رفتن بسیاری از ارکان تشکیلاتی بهایئت است که در نهایت باعث فروپاشی این فرقه دست ساخته استعمار می گردد.

لذا ایرادات کلامی آقای استتسون به بهائیت بسیار  اساسی و قابل تأمل برای پیروان این فرقه می باشد که اگر نیک در آن بنگرند به نتایجی خوبی در پیدا کردن راه مستقیم دینی و الهی خواهند رسید.

 

 

منبع
فرناق، حمید، بهاییت از دیدگاه منتقدان و روشنفکران بهانی، انتشارات گوی، 1399، صص 102-103
بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please