کد خبر:12614
پ
Mac-Oen
بهائیت در ایران

دمكراتيك نبودن بهائیت از نظر دنیس مک اوئن

مک اوئن نیم نگاهی هم به دمكراتيك بودن بهائیت دارد. او در نقد کتاب «راست را کژ انگاشته اند» که سه تن از نویسنگان معروف بهائی (ادو شفر، نیکلا توفیق و اولریش گلمر) در پاسخ به فرانچیسکو فیچیکیا ـ منتقد اخراج شده از بهائیت – نگاشته اند، می نویسد: «ادو شفر اندیشمند بهائی در کتاب […]

مک اوئن نیم نگاهی هم به دمكراتيك بودن بهائیت دارد. او در نقد کتاب «راست را کژ انگاشته اند» که سه تن از نویسنگان معروف بهائی (ادو شفر، نیکلا توفیق و اولریش گلمر) در پاسخ به فرانچیسکو فیچیکیا ـ منتقد اخراج شده از بهائیت – نگاشته اند، می نویسد:

«ادو شفر اندیشمند بهائی در کتاب «راست را کژ انگاشته اند» ادعا دارد که دیانت بهائی به هیچ روی ضد دمكراتيك نیست، زیرا همه عناصر دمكراتيك با صبغه الهیاتی در آن موجود است. در حالی که بهائیت نمی­تواند پادشاهی اریستوکراسی، دمکراسی و حکومت دینی (با اقتدارگرایی مطلق) را باهم بیامیزد، زیرا حاصل آن چیز بی ریشه­ای خواهد شد که گرچه عناصر همه مکاتب را دارد ولی غایت و آرمان هیچ کدام از آنها را برآورده نمی سازد. در انگلستان ما پادشاه داریم، ولی او نمی­تواند خواسته­های مردم را نادیده بگیرد. اگر او می­توانست چنین کند که دیگر دمکراسی نداشتیم. حکومت تمامیت­خواه دینی نیز تمایل دارد قواعد دمكراتيك (از جمله حق مردم برای وضع قوانین بر طبق خواست و میل و اراده خودشان) را کنار بزند، دمکراسی هم هرجا رشد و توسعه پیدا کند، سایر سیستم ها را تضعیف خواهد کرد. این بدان معنی نیست که نظام دمكراتيك بدون نقص و اشکال است، ولی آن مشکلات با ارائه معیارهای ناسازگار و ناهمخوان، همچون اقتدارگرایی مطلقه با مصونیت از خطای نهاد حاکم قابل حل نخواهد بود.

در این بخش نیز شفر اهداف خاصی را برای خود انتخاب می­کند که ناگزیر نشود با موضوعات و سئوالات و مباحث واقعی روبرو شود. سؤالات و اعتراض و توضیحاتی مثل:

۱- بهائیان حق رأی دارند و می­توانند رأی دهند مشروط بر آنکه چهارچوب اخلاقی و حقوقی بهائی را رعایت کنند (از جمله، مثلاً از مقامات و مسؤولان بهائی سؤال نامناسب نپرسند).

توضیح اینکه: بهائیان باید موافقت و تسلیم خود را در برابر خدا و تشکیلات، اعلام کنند. به این دلیل است که می­گوییم تشکیلات بهائی دیکتاتور است. اینکه آنها انتخابات برگزار می­کنند معنایش این نیست که آنها يك جنبش دمكراتيك هستند، به هیچ وجه هیچ فرصتی برای عدم موافقت با تصمیمات گرفته شده، به ویژه تصمیمات بیت العدل جهانی وجود ندارد (به نقل از مصاحبه دنیس مک اوئن با رادیوبی بی سی ۲۰۱۲/۳/۱۵).

۲- عدم اطاعت از نهاد قدرت الهی، به طور اتوماتيك موجب طرد از جامعه بهائی خواهد شد.

٣- يك حكومت بهائی، اگر به طور دمکراتیک در کشوری به قدرت برسد، نباید قوانینی مغایر قوانین و احکام بهائی تصویب نماید، یا احکام و قوانین بهاءالله و بيت العدل جهانی را نقض کند (پارلمان دمكراتيك قوانين و مصوبات را وضع، و سپس آنها را جرح و تعدیل می­کند!).

۴- زنان نمی­توانند به عضویت بیت العدل جهانی درآیند و در آنجا خدمت کنند.

٥- يك حكومت بهائی حکومت تک حزبی است (عملاً جناح مخالف را، مخالف حکومت منصوب الهی معرفی خواهند کرد).

۶- هیچگاه نباید درباره موضوعاتی از حقوق هم­جنس­گرایان و جرایم مالی گرفته تا مسائلی همچون پیشگیری از بارداری، تا مدیریت پلیس اظهار نظر کرد. زیرا این موارد در صلاحیت بیت العدل جهانی است.

نمی­دانم آیا بهائیان حقیقتاً طالب و علاقه مند به دمکراسی نیستند؟ این کافی نیست که به ما بگویند حکومت دینی عمدتاً  همسوی دمکراسی است. دمکراسی قابل تجزیه نیست و وقتی دولت­های خودکامه سعی می­کنند خود را دمكراتيك نشان دهند، در واقع کاریکاتوری از دمکراسی را به نمایش می­گذارند.

اما نکته دیگر آن استثنائی که در بالا گفتیم چیست؟ در صفحات ۲۵۶ و۷۴۴ کتاب یاد شده، شفر و گلمر مطلبی را ذکر می­کنند که با کمال تعجب خودشان آن را انجام نمی­دهند. رفرانس دوم به دو متن است؛ یکی از عبدالبهاء و دیگری از شوقی افندی و هر دو درباره لزوم رعایت حقوق بشر با ناقضان عهد و ميثاق. راستش من مبهوت شدم. من دو متن مورد بحث را قبلاً ندیده بودم. آنچه که من تا به حال در متون اصلی و غیره دیده ام درباره ناقضین بسیار منفی بوده است. یکی از ایادیان امرالله گفته است که خواندن کلمات آنها همچون خوردن استفراغ است آنها کاملاً مطرودند؛ باید آنها را مطلقاً طرد کرد؛ حتی افراد خانواده شان باید چنین کنند… تمام آن جملات تند و زننده شوقی در قرن بدیع درباره ازل و میرزا محمد علی و روث وایت و احمد سهراب و هريك از «دشمنان امر» از حاج میرزا آغاسی به این طرف.

ضمناً تعارض­های آشکار بین این دو متن و سایر متون بهائی وجود دارد. عبدالبهاء به برخی از بهائیان دستور می­دهد که مانع از اشتغال یکی از ناقضین در شغل معلمی نشوند؛ چراکه چنین فردی نیز باید زندگی خود را اداره کند. ولی تصور کنید اگر ما فرضاً کمی جلو برویم و مثلاً در يك روستای بزرگ و با شهر كوچك بيشتر جمعیت بهائی باشند، آیا مسؤولان مدرسه و با والدین بچه ها اجازه خواهند داد که چون عبدالبهاء ،چنین گفته، يك ناقض عهد و میثاق به شغل معلمی و تربیت فرزندان آنها بپردازد؟

متن شوقی هم از نظر من چندان مهم نیست، زیرا با سایر اظهارات و عملکرد او مطابقت ندارد. اگر ناقضین عهد و میثاق نباید از حقوق مدنی خویش در يك جامعه آزاد محروم شوند …..  یا این حرف چقدر انسان­دوستانه است که از زن و فرزندان فردی بخواهیم به صرف اینکه او از تعالیم و دین بهائی فاصله گرفته، او را طرد کنند؟ همۀ این موارد باید به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار گیرد و من متأسفم که شفر و گلمر نخواستند چنین کاری را انجام دهند.

من فهرستی طولانی از مطالبی داشتم که باید آنها را نیز نقد می­کردم، ولی در آن صورت نقد من هم طولانی می­شد.»

منبع:

فرتاق، حمید، بهائیت از دیدگاه منتقدان روشنفکران، نشر گوی، چاپ اول، ۱۳۹۹، صص ۱۳۹-۱۴۵

 

منبع
فرتاق، حمید، بهائیت از دیدگاه منتقدان روشنفکران، نشر گوی، چاپ اول، 1399، صص 139-145
بهائیت در ایران
ارسال دیدگاهYour Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کلید مقابل را فعال کنید Active This Button Please