بهاء، رهبر فرقه بهائیت، در اصول و تعالیم دوازده گانه بهائیت از برقراری صلح عمومی و انس و الفت بین انسان ها دم می زند. اما همین طرفدار پرمدعای صلح عمومی و برقراری انس و الفت بین انسان ها از سوی خواهرش «عزیه نوری» « محور شرارت» معرفی می شود. عزیه نوری در کتابش با عنوان «تنبیه النائمین» مستندات هولناکی برای این ادعای خود مطرح می کند.
پس از آنکه بهاءالله خود را من یظهرهالله معرفی کرد عدهای از بابیان با او مخالفت کردند و ردیههایی در مخالفت با او نگاشتند. یکی از آنها عزیه خانم، خواهر تنی بهاءالله، خواهر ناتنی و از طرفداران سرسخت یحیی صبح ازل بود. او در رد ادعای وی رسالهای در جواب نامه عبدالبهاء نگاشت که بعدها با عنوان تنبیه النائمین به همراه دو بخش دیگر چاپ شد.[۱]
عزیه نوری پس از دعوی ظهور توسط میرزا حسینعلی نوری(۱۸۶۳میلادی) جانب میرزا یحیی نوری ملقب به صبح ازل را گرفت. وی در پاسخ به مکاتبات برادر زادهاش عباس افندی، اقدام به تهیه ردیه بهائیت، بنام تنبیه النائمین نمود.[۲]
عزيه در جوابيه ي خويش به عبدالبها، به بيان وقايع و رويدادهاي دوران بازگشت ميرزا به بغداد مي پردازد و بهاءالله را محور شرارت مي نامد و به بيان شرحي از شرارت هاي او در قلع و قمع مخالفينش مي پردازد و مي گويد:
«با آن ادعاي حسيني كردن (حسینعلی بهاء ظهور خود را رجعت حسینی معرفی می کرد.)، اشرار شمر كردار را به دور خود جمع كردند و خود به عنوان محور شرارت، مشغول قتل و خونريزي شدند.»[۳]
او تفصيل اين مطلب را چنين مي نويسد:
« جمع آوري جمعي از قلاش و اوباش هاي ولايات ايران و جسته گريخته هاي آن سامان را كه در هيچ زمان به هيچ مذهبي داخل نشده و به هيچ پيغمبري ايمان نياورده جز آدمكشي كاري نيافته و به غير از مال مردم بردن به شغلي نشتافته با آن ادعاي حسيني كردن، اشرار شمر كردار را بدور خود جمع نمودند از هر نفسي كه غير از رضاي خاطر از ايشان نفسي بر آمد قطع كردند، از هر سري كه جز تولاي ايشان صدائي بر آمد كوبيدند و از هر حلقي كه غير از خضوع به ايشان حرفي بيرون آمد، بريدند و از هر دلي كه در او سواي محبت ايشان بود، شكافتند… .»[۴]
نتيجه ي اين شرارت ها فرار بابيان رده اول (كه حاضر به پذيرش بهاءالله به عنوان جانشين باب نشده بودند از بغداد و ايجاد رعب شديد در ميان آنان و قتل و كشتار مخالفان بود. عزيه اين تيم شرور را “جلادان خونخوار “ناميده و ادامه مي دهد:
«اصحاب طبقه ي اول كه اساميشان مذكور شد از خوف آن جلادان خونخوار به عزم زيارت اعتاب شريفه به جانب كربلا و نجف و برخي به اطراف ديگر هزيمت نمودند. سيد اسمعيل اصفهاني را سر بريدند و حاجي ميرزا احمد كاشي را شكم دريدند. آقا ابوالقاسم كاشي را كشته در دجله انداختند. سيد احمد را به پيشدو كارش را ساختند. ميرزا رضا خالوي سيد محمد را مغز سرش را به سنگ پراكندند و ميرزا علي را پهلويش را دريده به شاهراه عدمش راندند و غير از اين اشخاص جمعي ديگر را در شب تار كشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضي را در روز روشن در ميان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره كردند چنانكه بعضي از مومنين و معتقدين را اين حركات، فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گرديد بواسطه اين اعمال زشت و خلافكاري ها از دين بيان عدول كرده و اين بيت را انشاد نموده در محافل مي خواندند و مي خنديدند: اگر حسينعلي، مظهر حسين علي است هزار رحمت حق بر روان پاك يزيد!! و مي گفتند ما هر چه شنيده بوديم حسين مظلوم بوده است نه ظالم!»[۵]
اين چهره اي است كه عزيه از برادرش در دوران بغداد ترسيم مي نمايد. دوران آغازين ديانت مدعي مهر و محبت و صلح و يگانگي و وحدت عالم انساني!![۶]
منابع
سایت ایران کتاب
کتاب آشنایی با تببیه النائمین، سایت بهائی پژوهی.
https://www.bitabook.ir/ /
. https://www.bitabook.ir/.[1]
. تنبیه النائمین، عزیه نوری، ص ۱۱٫[۳]